به نام خدا
#شهادت_حضرت_زینب_علیه_السلام
#گلـواژه_هـای_اهل_بیت_ع
«خواب زینب عاقبت تعبیر شـد»
روزے از ایام با اشڪ جبـــیـن
زینب آن طفل عزیــز و نازنیـن
محضر ختم رسـولان بار یافت
راه در بزم حریـــم یار یافــت
با پیمبـــر گفتـگو آغــاز کــرد
دختر خیر النسـاء لب باز کرد
گفت آن یکتا گل گلـزار عــشق
با طبیب هر دل بیمار عـــشق
خواب میدیدم که طوفانے بپاست
شور محشر در بیابانے بپــاست
وحشتے بر جان من افتـاده بود
لرزه بر انــدام من افـــتاده بود
لحظه اے پاے من از رفتار ماند
این زبان از صحبت وگفتار ماند
ناگهان نخـلے شــد آنجــا آشکار
مانده بودم بیــن آن گرد و غبار
تا کنم از بـین آن طوفان عبور
پا نهادم سمــت آن نخــل غیور
سرعت طوفان ز بس طوفنده بود
نخل را دیدم که از جا کنده بود
خویش را بــر شاخه اے آویختم
اشڪ غـم از دیـدگان میریخــتم
شاخه هم از هیبت طوفان شکست
شاخه اے دیگر گرفتم من بدست
آن یکے هم شد جدا از اصل خویش
من شدم تنها و قلبے ریش ریش
زین سخن ختم رسولان گریه کرد
گفتگو با کودڪ از آینده کرد
گفت با او اے گل زیبــاے من
وے به شهر عشق دل آراے من
آن تنـــاور نخــل بار آور منم
آن که دیدے غرق در آذر منم
شاخه هایم حیدر و زهرا بود
که چنین بشکسته در صحرا بود
بعد من بے مونـس و یاور شوی
شاهد مرگ و غــم مادر شوی
شاخه هایے که شکست اے نور عین
آن یکے باشد حسن وآن یڪ حسین
تو در آن صحراے غم تنها شوی
غــرق ماتــم از غم گلهــا شوی
مهر و مه آیینه دارت میشوند
آســمانها اشکـــبارت میشــوند
از مدیــنــه میــروے تا کربلا
میشوے غرق غـم و درد و بلا
پیش تو گلها همه پرپر شوند
نخلها خشـکیـده و بیسر شوند
تو اسـیر فرقه ے اعــدا شوی
شاهـد افتـــادن گلـــها شـوی
میروے تا دیـر و تا شـام خراب
میبرندت مجــلس بزم شـــراب
🖊شاعر:استادخسروے فر
http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
✿࿐❁❈❁࿐✿࿐
📌 نشر اشعار بروز از شعراے فرهیخته
▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒
▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒
به نام خدا
#شهادت_حضرت_زینب_علیه_السلام
#گلواژه_هـای_اهل_بیت_ع
السَّلامُ عَلیكِ یا أُمُّ المَصائِبِ یا زَینَب
اگر زینب نبود
کــربــلا در اختفـــا میشد اگر زینب نبود
ظهــر عـاشورا فنــا میشد اگر زینب نبود
پــرچــم اســلام میافتـــاد بر روی زمیـن
پــرچــم ظــالم بپـا میشد اگر زینب نبود
محــو میشد مــاجــرای عــاشقــان کربـلا
عشق بی قدر و بهـا میشد اگر زینب نبود
قصــه ی جــانبــازی ســالار دشــت نیــنوا
عـاری از شور و نوا میشد اگر زینب نبود
بانگ هل من ناصر از سوی حسین تشنهلب
اندک اندک بی صـدا میشد اگر زینب نبود
از سر بی جسم شـاه دین به روی نیــزه ها
بیخبــر ، خلق خـدا میشد اگر زینب نبود
صحنه ی ایثـــار هفتــاد و دو یــار بــاوفــا
صحنهای بی اعتـــنا میشد اگر زینب نبود
جسم صدچـاک علی اکبــر ، عزیز مصطفی
از زمین کی جـابجـا میشد اگر زینب نبود
تیــر و حلــق اصغــر و دست پلیــد حرمله
در فراموشی رهـــــا میشد اگر زینب نبود
پیکـــر و دســتان سقـــای علمـــدار حسین
بیشتر از هـم جـــدا میشد اگر زینب نبود
ظلم و جور شمر و ابن سعد و عمّال یـزید
محـو از روی و ریــا میشد اگر زینب نبود
در بیــان ماجـرای حـــق و بــاطــل ، تا ابد
حق مطلب کـِـی ادا میشد اگر زینب نبود
کشتی اســلام میشد غــرق از بعد حسین
تا ابد ، بی نــاخـــدا میشد اگر زینب نبود
ظــالــم مطلق ، یــزیــد دون میان مسلمین
لایــق حمـــد و ثنـــا میشد اگر زینب نبود
گــوش عـالم بیخبــر میماند از بیــداد او
قصـه از این مـاجـرا میشد اگر زینب نبود
(ساقیا) از ماجــرای کــربــلا ، بر شیعیـــان
کرد زینـب دختــر شـیر خــدا حق را بیــان
🖊شاعر:استاد سید محمدرضا شمس (ساقی)
http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
✿࿐❁❈❁࿐✿࿐
📌 نشر اشعار بروز از شعراے فرهیخته
▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒
▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒
به نام خدا
(اَلسّـلامُ عَلیـكِ یَا أُمُّ المَصـائِـب)
#شهادت_حضرت_زینب_علیه_السلام
#گلـواژه_هـای_اهل_بیت_ع
(راوے نینوا)
کــوهِ صـبر و استقــامت زینب است
مظهــر شـور و شهــامت زینب است
آن کـه از قــدقــامــتِ عشـق حسـین
بست قـامـت تـا قیــامت زینب است
آن کـه در دشــت بـــــلاے عـشـق داد
بهتــریــنهــا را غــرامت زینب است
آن کــه در راہ اســارت، سـوے شــام
کـرد یـــاران را زعــامت زینب است
در پـــرســـــتـارے طفــــلان یـتـــیـم
اُسـوه ے مِهــر و کـرامت زینب است
از غیــورے ، پیـش چشـم دشمنــــان
روسپید و راست قـامت زینب است
آن کـه با یڪ خطبــه ے دنـدان شکن
کرد دشمــن را ، مــلامت زینب است
بــــرتــــریـــن راوے دشــتِ نـیــــنـوا
با همه رنــج و وخــامت زینب است
بــر پــرســتاران بــا مجـــد و شـرف
در پـرســتارے عـــلامت زینب است
آن کـه دشمــن میشـود از حِلـــم او
غــرق دریـــاے نــدامــت زینب است
آن کـه بــا نــام همــامـش ، (ساقیا)!
داده عــزت بـر کــلامـت زینب است
آن کـه در این شعـــرِ شــیوا از کــرم
خـامـه را کرده غــلامـت زینب است
📝شاعر:استاد سید محمدرضا شمس(ساقی)
http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
✿࿐❁❈❁࿐✿࿐
📌 نشر اشعار بروز از شعراے فرهیخته
▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒
▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒
به نام خدا
#حضرت_زینب_علیه_السلام
#گلـواژه_هـای_اهل_بیت_ع
زینب تمام ثانیه ها را رقم بزن
اینجا قیامت است به دل رنگ غم بزن
از آسمان بلاے مهیبے چکیده است
یڪ سر ببار و نقش خودت را قلم بزن
رسوایے نقاب یزیدے به دست توست
پس خطبه هاے حیدرے ات را رقم بزن
طوفان بشو به جارے این سد ملتهب
بازیچه هاے صورتکان را عدم بزن
دیدم کمر ز داغ عزیزان شکسته ای
اما به غیرت ِعلوے ات ،قدم بزن
افشا کن و بگو که چه دیدے به کربلا
آرے بگو بگو و دم از آن حرم بزن
آرے بگو که آتش کینه چه ها نکرد
آرے بگو و حرف همه از ستم بزن
زینب صداے غصه ے تو درد عالم است
اے شعر خام من تو دم از محتشم بزن ...
"باز این چه شورش است "بگو و غروب کن
باز این چه شورش است بگو و علم بزن
"باز این چه شورش است" بگو خواهر حسین
با "ما رایت "مجلس انان به هم بزن
اے بانویے که عرش و فلڪ ریزه خوار توست
با دست خود" مدینه ے ما را رقم بزن "...
📝شاعر:زینب حسامی
http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
✿࿐❁❈❁࿐✿࿐
📌 نشر اشعار بروز از شعراے فرهیخته
▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒
▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒
به نام خدا
#ترکیب_بند
#مصیبت_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#گلـواژه_هـای_اهل_بیت_ع
در سینه ام مهر تو را اول نهادم
بودی از اول هم برادر هم مرادم
عمری کنارت بودم و آمد به یادم
که عاشقی را من به عالم یاد دادم
این همسفر بودن اگر چه مزد من بود
مزدی که هر لحظه پر از رنج و محن بود
آلاله هایی که پر از عشق و درودند
در دشت خون سهم من غمگین نمودند
همراه من صدها غزل با غم سرودند
با هر جرس تاب از من محزون ربودند
من زینبم یک خواهر ماتم کشیده
آن خواهری که طعم ماتم را چشیده
من خواهری هستم که غم شد باده نوشم
از داغ هجده تن پر از بانگ و خروش
ماتم نهاده بار غم ها را به دوشم
دست فلک آخر نموده خرقه پوشم
بلبل شدم در بین گلزارت بخوانم
داغت نمود از غم به مانند کمانم
با زینب اهل مدینه فرق دارم
دست فلک کرده خزان باغ و بهارم
رفتی و از این بی کسی من شرمسارم
دیگر به زانوی غمم سر می گذارم
شرمندگی آخر مرا از پای افکند
پای مرا عشق حسینم کرده دربند
در کربلا جز غم ندیدم تا که رفتم
از داغ مولایم خمیده تا که رفتم
آوای قرآن را شنیدم تا که رفتم
در نای محنت ها دمیدم تا که رفتم
از کربلا رفتم ولی جان در تنم نیست
رفتم ولی این پای پای رفتنم نیست
در راه رفتن سنگ کین بر اخترم خورد
صد تازیانه از جفا بر پیکرم خورد
سیلی دون هر لحظه بر چشم ترم خورد
هر لحظه چشم دشمنان بر معجرم خورد
پوشانده بودم موی سر با آستینم
گفتم که من دخت امیرالمومنینم
آلاله ها بر روی نی ها لاله گون بود
سرهای فرزندان زهرا غرق خون بود
بر روی نی دیدم سری را واژگون بود
در محنت ما آسمان هم تیره گون بود
آنها که عمری جلوه ی خورشید دیدند
در بین صحــرا سیلی و تهدید دیدند
ما را میــان کــوچــه و بازار بردنـد
از بیــن آن نا مردم بی عــار بردند
در بیــن نامـحـرم پــی آزار بردند
ما را میان کوچه ی خمـــار بردند
بحر کنیزی صحبت از دینار کردند
آزار و توهین بر علی بسیار کردند
دیدم که خورشیدم میان طشت زر بود
دیدم میان طشت زر شق القمر بود
در دیده طفلان فقط خون جگر بود وقتی که لب هاشان پر از نام پدر بود
باید که میدیدی تو حال خواهرت را
در طشت زر وقتی که می دیده سرت را
در شام ویران جای ما ویرانه ها شد
توصیف ما در لفظ شان بیگانه ها شد
احوال ما چون حالت پروانه ها شد
ویرانه آخر مدفن دردانه ها شد
ویرانه شد زائر سرای دختر تو
وقتی که در بر میگرفت آن دم سر تو
📝شاعر:محمد حسین علیرمضانی
http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
✿࿐❁❈❁࿐✿࿐
📌 نشر اشعار بروز از شعراے فرهیخته
▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒