سَيُولَدُ اللَّيْلَةَ الْمَوْلُودُ الْكَرِيمُ
عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الَّذِي يُحْيِي اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها فَقُلْتُ مِمَّنْ يَا سَيِّدِي وَ لَسْتُ أَرَى بِنَرْجِسَ شَيْئاً مِنْ أَثَرِ الْحَبَلِ فَقَالَ مِنْ نَرْجِسَ لاَ مِنْ غَيْرِهَا قَالَتْ فَوَثَبْتُ إِلَيْهَا فَقَلَبْتُهَا ظَهْراً لِبَطْنٍ فَلَمْ أَرَ بِهَا أَثَرَ حَبَلٍ فَعُدْتُ إِلَيْهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَأَخْبَرْتُهُ بِمَا فَعَلْتُ فَتَبَسَّمَ ثُمَّ قَالَ لِي إِذَا كَانَ وَقْتُ الْفَجْرِ يَظْهَرُ لَكِ بِهَا الْحَبَلُ لِأَنَّ مَثَلَهَا مَثَلُ أُمِّ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ لَمْ يَظْهَرْ بِهَا الْحَبَلُ وَ لَمْ يَعْلَمْ بِهَا أَحَدٌ إِلَى وَقْتِ وِلاَدَتِهَا لِأَنَّ فِرْعَوْنَ كَانَ يَشُقُّ بُطُونَ الْحُبَالَي فِي طَلَبِ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ هَذَا نَظِيرُ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَتْ حَكِيمَةُ فَعُدْتُ إِلَيْهَا فَأَخْبَرْتُهَا بِمَا قَالَ وَ سَأَلْتُهَا عَنْ حَالِهَا فَقَالَتْ يَا مَوْلاَتِي مَا أَرَى بِي شَيْئاً مِنْ هَذَا قَالَتْ حَكِيمَةُ فَلَمْ أَزَلْ أَرْقُبُهَا إِلَى وَقْتِ طُلُوعِ الْفَجْرِ وَ هِيَ نَائِمَةٌ بَيْنَ يَدَيَّ لاَ تَقْلِبُ جَنْباً إِلَى جَنْبٍ حَتَّى إِذَا كَانَ آخِرُ اللَّيْلِ وَقْتُ طُلُوعِ الْفَجْرِ وَثَبَتْ فَزِعَةً فَضَمَمْتُهَا إِلَى صَدْرِي وَ سَمَّيْتُ عَلَيْهَا١
فَصَاحَ إِلَيَّ أَبُو مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ قَالَ اقْرَئِي عَلَيْهَا إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ فَأَقْبَلْتُ أَقْرَأُ عَلَيْهَا وَ قُلْتُ لَهَا مَا حَالُكِ قَالَتْ ظَهَرَ بِيَ الْأَمْرُ الَّذِي أَخْبَرَكِ بِهِ مَوْلاَيَ فَأَقْبَلْتُ أَقْرَأُ عَلَيْهَا كَمَا أَمَرَنِي فَأَجَابَنِي الْجَنِينُ مِنْ بَطْنِهَا يَقْرَأُ مِثْلَ مَا أَقْرَأُ وَ سَلَّمَ عَلَيَّ قَالَتْ حَكِيمَةُ فَفَزِعْتُ لِمَا سَمِعْتُ فَصَاحَ بِي أَبُو مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لاَ تَعْجَبِي مِنْ أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يُنْطِقُنَا بِالْحِكْمَةِ صِغَاراً وَ يَجْعَلُنَا حُجَّةً فِي أَرْضِهِ كِبَاراً فَلَمْ يَسْتَتِمَّ الْكَلاَمَ حَتَّى غِيبَتْ عَنِّي نَرْجِسُ فَلَمْ أَرَهَا كَأَنَّهُ ضُرِبَ بَيْنِي وَ بَيْنَهَا حِجَابٌ فَعَدَوْتُ نَحْوَ أَبِي مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ أَنَا صَارِخَةٌ فَقَالَ لِي ارْجِعِي يَا عَمَّةِ فَإِنَّكِ سَتَجِدِيهَا فِي مَكَانِهَا قَالَتْ فَرَجَعْتُ فَلَمْ أَلْبَثْ أَنْ كُشِفَ الْغِطَاءُ الَّذِي كَانَ بَيْنِي وَ بَيْنَهَا وَ إِذَا أَنَا بِهَا وَ عَلَيْهَا مِنْ أَثَرِ النُّورِ مَا غَشِيَ بَصَرِي وَ إِذَا أَنَا بِالصَّبِيِّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ سَاجِداً لِوَجْهِهِ جَاثِياً عَلَى رُكْبَتَيْهِ رَافِعاً سَبَّابَتَيْهِ وَ هُوَ يَقُولُ أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ جَدِّي مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَ أَنَّ أَبِي أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ثُمَّ عَدَّ إِمَاماً إِمَاماً إِلَى أَنْ بَلَغَ إِلَى نَفْسِهِ ثُمَّ قَالَ٣ اللَّهُمَّ أَنْجِزْ لِي مَا وَعَدْتَنِي وَ أَتْمِمْ لِي أَمْرِي وَ ثَبِّتْ وَطْأَتِي وَ امْلَإِ الْأَرْضَ بِي عَدْلاً وَ قِسْطاًفَصَاحَ بِي أَبُو مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ يَا عَمَّةِ تَنَاوَلِيهِ وَ هَاتِيهِ فَتَنَاوَلْتُهُ وَ أَتَيْتُ بِهِ نَحْوَهُ فَلَمَّا مَثَلْتُ بَيْنَ يَدَيْ أَبِيهِ وَ هُوَ عَلَى يَدَيَّ سَلَّمَ عَلَى أَبِيهِ فَتَنَاوَلَهُ الْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مِنِّي وَ الطَّيْرُ تُرَفْرِفُ عَلَى رَأْسِهِ وَ نَاوَلَهُ لِسَانَهُ فَشَرِبَ مِنْهُ ثُمَّ قَالَ امْضِي بِهِ إِلَى أُمِّهِ لِتُرْضِعَهُ وَ رُدِّيهِ إِلَيَّ قَالَتْ فَتَنَاوَلْتُهُ أُمَّهُ فَأَرْضَعَتْهُ فَرَدَدْتُهُ إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ الطَّيْرُ تُرَفْرِفُ عَلَى رَأْسِهِ فَصَاحَ بِطَيْرٍ مِنْهَا فَقَالَ لَهُ احْمِلْهُ وَ احْفَظْهُ وَ رُدَّهُ إِلَيْنَا فِي كُلِّ أَرْبَعِينَ يَوْماً فَتَنَاوَلَهُ الطَّيْرُ وَ طَارَ بِهِ فِي جَوِّ السَّمَاءِ وَ اتَّبَعَهُ سَائِرُ الطَّيْرِ
فَسَمِعْتُ أَبَا مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَقُولُ أَسْتَوْدِعُكَ اللَّهَ الَّذِي أَوْدَعَتْهُ أُمُّ مُوسَى مُوسَى فَبَكَتْ نَرْجِسُ فَقَالَ لَهَا اسْكُتِي فَإِنَّ الرَّضَاعَ مُحَرَّمٌ عَلَيْهِ إِلاَّ مِنْ ثَدْيِكِ وَ سَيُعَادُ إِلَيْكِ كَمَا رُدَّ مُوسَى إِلَى أُمِّهِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ
به منزل امام هادى عليه السّلام درآمدم، سلام كردم و نشستم و او خودآغاز سخن فرمود و گفت :اى حكيمه! نرجس را نزد فرزندم ابى محمّد بفرست،
گويد: گفتم: اى آقاى من! بدين منظور خدمت شما رسيدم كه در اين باره كسب اجازه كنم،
فرمود: اى مباركه! خداى تعالى دوست دارد كه تو را در پاداش اين كار شريك كند و بهرهاى از خير براى تو قرار دهد،
حكيمه گويد: بىدرنگ به منزل برگشتم و نرجس را آراستم و در اختيار ابو محمّد قرار دادم و پيوند آنها را در منزل خود برقرار كردم و چند روزى نزد من بود سپس به نزد پدرش رفت و او را نيز همراهش روانه كردم.
حكيمه گويد: امام هادى عليه السّلام درگذشت و ابو محمّد بر جاى پدر نشست و من همچنان كه به ديدار پدرش مىرفتم به ديدار او نيز مىرفتم.
يك روز نرجس آمد تا كفش مرا برگيرد و گفت: اى بانوى من كفش خود را به من ده!
گفتم: بلكه تو سرور و بانوى منى، به خدا سوگند كه كفش خود را به تو نمىدهم تا آن را برگيرى و اجازه نمىدهم كه مرا خدمت كنى، بلكه من به روى چشم تو را خدمت مىكنم.
ابو محمّد عليه السّلام اين سخن را شنيد و گفت: اى عمّه! خدا به تو جزاى خير دهاد و تا هنگام غروب آفتاب نزد امام نشستم و به آن جاريه بانگ مىزدم كه لباسم را بياور تا بازگردم!
امام مىفرمود: خير، اى عمّه جان! امشب را نزد ماباش كه امشب آن مولودى كه نزد خداى تعالى گرامى است و خداوند به واسطۀ او زمين را پس از مردنش زنده مىكند متولّد مىشود،
گفتم: اى سرورم! از چه كسى متولّد مىشود و من در نرجس آثار باردارى نمىبينم. فرمود: از همان نرجس نه از ديگرى.
حكيمه گويد: به نزد او رفتم و پشت و شكم او را وارسى كردم و آثار باردارى در او نديدم، به نزد امام برگشتم و كار خود را بدو گزارش كردم، تبسّمى فرمود و گفت: در هنگام فجر آثار باردارى برايت نمودار خواهد گرديد، زيرا مثل او مثل مادر موسى عليه السّلام است كه آثار باردارى در او ظاهر نگرديد و كسى تا وقت ولادتش از آن آگاه نشد، زيرا فرعون در جستجوى موسى، شكم زنان باردار را مىشكافت و اين نيز نظير موسى عليه السّلام است.
حكيمه گويد: به نزد نرجس برگشتم و گفتار امام را بدو گفتم و از حالش پرسش كردم، گفت: اى بانوى من!
در خود چيزى از آن نمىبينم، حكيمه گويد:
تا طلوع فجر مراقب او بودم و او پيش روى من خوابيده بود و از اين پهلو به آن پهلو نمىرفت تا چون آخر شب و هنگام طلوع فجر فرارسيد هراسان از جا جست و او را در آغوش گرفتم و بدو «اسم اللّه» مىخواندم،
🕯ابو محمّد عليه السّلام بانگ برآورد و فرمود: سورۀ إنّا أنزلنا بر او برخوان!
و من بدان آغاز كردم و گفتم:
حالت چون است؟ گفت: امرى كه مولايم خبر داد در من نمايان شده است و من همچنان كه فرموده بود بر او مىخواندم و جنين در شكم به من پاسخ داد و مانند من قرائت كرد و بر من سلام نمود.
حكيمه گويد: من از آنچه شنيدم هراسان شدم و ابو محمّد عليه السّلام بانگ برآورد:
از امرخداى تعالى در شگفت مباش، خداى تعالى ما را در خردى به سخن درآورد و در بزرگى حجّت خود در زمين قرار دهد و هنوز سخن او تمام نشده بود كه نرجس از ديدگانم نهان شد و او را نديدم گويا پردهاى بين من و او افتاده بود و فريادكنان به نزد ابو محمّد عليه السّلام دويدم، فرمود: اى عمّه! برگرد، او را در مكان خود خواهى يافت.
گويد: بازگشتم و طولى نكشيد كه پردهاى كه بين ما بود برداشته شد و ديدم نورى نرجس را فراگرفته است كه توان ديدن آن را ندارم و آن كودك عليه السّلام را ديدم كه روى به سجده نهاده است و دو زانو بر زمين نهاده است و دو انگشت سبّابۀ خود را بلند كرده و مىگويد:
أشهد أن لا إله إلاّ اللّه [وحده لا شريك له] و أنّ جدّي محمّدارسول اللّه و أنّ أبي أمير المؤمنين. سپس امامان را يكايك برشمرد تا به خودش رسيد، سپس فرمود: بار الها! آنچه به من وعده فرمودى به جاى آر، و كار مرا به انجام رسان و گامم را استوار ساز و زمين را به واسطۀ من پر از عدل و داد گردان.
ابو محمّد عليه السّلام بانگ برآورد و فرمود: اى عمّه، او را بياور و به من برسان. او را برگرفتم و به جانب او بردم، و چون او در ميان دو دست من بود و مقابل او قرار گرفتم بر پدر خود سلام كرد و امام حسن عليه السّلام او را از من گرفت و زبان خود در دهان او گذاشت و او از آن نوشيد، سپس فرمود: او را به نزد مادرش ببر تا بدو شير دهد، آنگاه به نزد من بازگردان. و او را به مادرش رسانيدم و بدو شير داد بعد از آن او را به ابو محمّد عليه السّلام بازگردانيدم در حالى كه پرندگان بر بالاى سرش در طيران بودند، به يكى از آنها بانگ برآورد و گفت: او را برگير و نگاهدار و هر چهل روز يك بار به نزد ما بازگردان و آن پرنده او را برگرفت و به آسمان برد و پرندگان ديگر نيز به دنبال او بودند، شنيدم كه ابو محمّد عليه السّلام مىگفت:
تو را به خدايى سپردم كه مادر موسى موسى را سپرد، آنگاه نرگس گريست و امام بدو فرمود: خاموش باش كه
بر او شير خوردن جز از سينۀ تو حرام است وبه زودى نزد تو بازگردد همچنان كه موسى به مادرش بازگردانيده شد و اين قول خداى تعالى است كه «فَرَدَدْناهُ إِلى أُمِّهِ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُها وَ لا تَحْزَنَ». حكيمه گويد:
گفتم: اين پرنده چه بود؟ فرمود: اين روح القدس است كه بر ائمّه عليهم السّلام گمارده شده است، آنان را موفّق و مسدّد مىدارد و به آنها علم مىآموزد.
حكيمه گويد: پس از چهل روز آن كودك برگردانيده شد و برادرزادهام به دنبال من كس فرستاد و مرا فراخواند و بر او وارد شدم و به ناگاه ديدم كه همان كودك است كه مقابل او راه مىرود. گفتم: اى آقاى من! آيا اين كودك دو ساله نيست؟ تبسّمى فرمود و گفت: اولاد انبياء و اوصياء اگر امام باشند به خلاف ديگران نشو و نما كنند و كودك يك ماهۀ ما به مانند كودك يك ساله باشد و كودك ما در رحم مادرش سخن گويد و قرآن تلاوت كند و خداى تعالى را بپرستد و هنگام شيرخوارگى ملائكه او را فرمان برند و صبح و شام بر وى فرود آيند.
حكيمه گويد: پيوسته آن كودك را چهل روز يك بار مىديدم تا آنكه چند روز پيش از درگذشت ابو محمّد عليه السّلام او را ديدم كه مردى بود و او را نشناختم و به برادرزادهام گفتم: اين مردى كه فرمان مىدهى در مقابل او بنشينم كيست؟ فرمود: اين پسر نرجس است و اين جانشين پس از من است و به زودى مرا از دست مىدهيد پس بدو گوش فرادار و فرمانش ببر.
حكيمه گويد: پس از چند روز ابو محمّد عليه السّلام درگذشت و مردم چنان كه مىبينى پراكنده شدند و به خدا سوگند كه من هر صبح و شام او را مىبينم و مرا از آنچه مىپرسيد آگاه مىكند و من نيز شما را مطّلع مىكنم و به خدا سوگند كه گاهى مىخواهم از او پرسشى كنم و او نپرسيده پاسخ مىدهد و گاهى امرى بر من وارد مىشود و همان ساعت پرسش نكرده از ناحيۀ او جوابش صادر مىشود.
شب گذشته مرا از آمدن تو باخبر ساخت و فرمود: تو را از حقّ خبر دار سازم.
محمّد بن عبد اللّه راوى حديث گويد: به خدا سوگند حكيمه امورى را به من خبر داد كه جز خداى تعالى كسى بر آن مطّلع نيست و دانستم كه آن صدق و عدل و از جانب خداى تعالى است، زيرا خداى تعالى او را به امورى آگاه كرده است كه هيچ يك از خلايق را بر آنها آگاه نكرده است.
📚كمال الدين و تمام النعمة -جلد 2، صفحه 154
باب42/حدیث2
ابن بابویه
http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt
کانال مداحی گلواژه های اهل بیت (ع)
نشر همراه لینک
@golvajhehaye_ahlbeyt
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح
#حمید_رمی
سلام ای ماه را جانان؛ سلام ای شاه را نائب
سلام ای درد را درمان؛ سلام ای قلب را صاحب
به مدحت کاری از دست غزل که برنمیآید
چگونه وصف تو گویند شاعرها در این قالب
تو قرآن حسینی که خدا تقدیم او کرده
که در هر سوره نه؛ هر آیه داری سجدهای واجب
ملائک در دلِ هفتآسمان تنها تو را دیدند
فراوانند انجم؛ کیست غیر از روی تو ثاقب؟
گمانم صبح میلاد تو ای پیغمبر ثانی
کسی ناقوس نشنیده؛ اذان میگفته هر راهب
هنر زیباتر است آنگاه که خرج علی گردد
بخوان مداح؛ بسماله؛ بگو شاعر؛ بزن مطرب
الا ای جارچیها طبل بردارید که آمد
علی بن حسین بن علی بن ابیطالب
چه جذابیتی داری که عباس از طلوع صبح
به روی ماه تو ماندهست خیره تا دم مغرب
تو از راه آمدی تا پشت حق باشی و حق با تو
که از امروز میلرزد به خود هر ظالمِ غاصب
میان معرکه شانه به شانه با اباالفضلی
کدام ابله گمان کرده که بر این دو شود غالب
تو برمیگردی ای شیرِ جوانان بنیهاشم
تو رجعت میکنی با آن امام حاضرِ غائب
@golvajhehaye_ahlbeyt
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt
4_5980837780400374531.mp3
328.5K
#ميلاد_حضرت علي اكبر(ع)
✍#اشعار گمنام
#سبک_مولودی : ای گل ناز من
اي منيم دلبريم نازلي نيلوفريم
غم گوني ياوريم اكبريم اكبريم
اي ملك منظريم اكبريم اكبريم
شبه پيغمبريم اكبريم اكبريم
نوررويون ايدوب شام تاري سحر
خجل اولدي گوروب سني شمس و قمر
ان يكاد آيه سين اوخورام صبح و شام
تاكي گوز ويرميا سنه هر بد نظر
اي ملك منظريم اكبريم اكبريم
شبه پيغمبريم اكبريم اكبريم
خوش گليب سن بالا فاني دنيايه سن
ليليه سن عجب شانلي سرمايه سن
دفتر عمريمه عاشقانه غزل
غزل عشقيمه گوزل آرايه سن
اي ملك منظريم اكبريم اكبريم
شبه پيغمبريم اكبريم اكبريم
چكه نقاش اگر عكسووي گويلره
آيه باخماز داخي جن و انسان علي
اوخشادوب حق سني ختم پيغمبره
سنه حاشا چاتا ماه كنعان علي
اي ملك منظريم اكبريم اكبريم
شبه پيغمبريم اكبريم اكبريم
فارسي
مه لقا دلبرم گل نيلوفرم
بهترين ياورم اكبرم اكبرم
اي ملك منظرم اكبرم اكبرم
شبه پيغمبرم اكبرم اكبرم
نور رويت كند شام تارم سحر
خجل از طلعتت شده شمس و قمر
خوانم از بهر تو روز و شب ان يكاد
حق تو را پاسبان بود از بد نظر
اي ملك منظرم اكبرم اكبرم
شبه پيغمبرم اكبرم اكبرم
گل باغ وفا ؛ آيت كبريا
گلعذار حسين ؛ شرف مرتضي
بند قلب بتول ؛ در كرامت حسن
بهر ليلا پسر ؛ اشبه مصطفي
اي ملك منظرم اكبرم اكبرم
شبه پيغمبرم اكبرم اكبرم
@golvajhehaye_ahlbeyt
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
کانال مداحی گلواژه های اهل بیت ( ع)
5. فایل صوتی 1385.mp3
9.13M
فایل صوتی کامل :
#نیمه_شعبان
#میلاد_امام_زمان (عج)
#استاد_حیدرزاده
آی ای خسته دلان
پنجره ها بگشایید
@golvajhehaye_ahlbeyt
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
.
#میلاد_امام_زمان
#استاد_حیدرزاده
این گُلبن نرگس
ز کدامین چمن است ؟
کز نور جمال ،
ماهِ هر انجمن است
سرتاسرِ کائنات
در نور و سُرور
از يُمنِ قدومِ
حجت بنِ الحسن است
#دوبیتی_از_دکتر_قاسم_رسا
#شعر_دوم
آی ای خسته دلان
پنجره ها بگشایید
چشم بر این شبِ
پر مُهر و صفا بگشایید
عقده ها از دلِ افسرده هَلا بگشایید
لب به شعر و غزل و
مدح و ثنا بگشایید
و بخوانید : مسیحا نفسی می آید
که ز انفاس خوشش
بوی کسی می آید
چون پرستو سوی سامره
به پرواز شدم
خیره بر روشنیِ
این شب پر راز شدم
از صفای قدم دوست
سخن ساز شدم
همنوا با نفس حافظ شیراز شدم :
روز هجران و
شب فرقت یار آخر شد
زدم این فال و
گذشت اختر و کار آخر شد
شب دیدار ،
شب شادی و شور است امشب
غم درونِ دل ما
زنده به گور است امشب
فصل نوشیدنِ
از جام حضور است امشب
سامره جلوه یِ
رویایی طور است امشب
موسمِ عاشقی و کار به بنیاد آمد
دلبر ماست
که با حُسن خدا داد آمد
خبر آورد که امشب
شب میلاد گل است
نغمه سر کن
شب میلاد فرحزاد گل است
باور دشت و دمَن
جلوه گه یادِ گل است
دلِ حسرت زده ی
مرغ چمن شادِ گل است
ساقیا آمدن عید مبارک بادت
و آن مواعید کردی
نرود از یادت ...
ز آسمان خِیل ملَک
بهر خوش آمد آمد
شهر سامره چو فردوس مُخلَد آمد
به بشر ،
ناب ترین هدیه ی سَرمد آمد
قائم و منتقم آل محمد آمد
نازنین تر ز قدش
در چمن ناز نرُست
به از این هدیه ندادند به ما
روز نخست
#آقا_جان
چه کنم با غم هجران تو
در این شب سرد
سوختم در تب تنهایی و
در شعله ی درد
شاهد قُصه ی من
اشک من و این رخ زرد
مژده دادند که بر ما
گذری خواهی کرد
نیت خیر مگردان
که مبارک فالی است
حال هجران تو چه دانی
که مشکل حالی است ؟
@golvajhehaye_ahlbeyt
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
کانال مداحی گلواژه های اهل بیت ( ع)
nooreh.mp3
1.16M
سرود هیئتی/مسجدی– میلاد حجت بن الحسن عجل ا... تعالی فرجه الشریف
نور چشم همه خوش آمد خوش آمد/مهدی فاطمه خوش آمد خوش آمد...
نشسته خنده بر لبهای محمد/به ماه پیغمبر،پیغمبر خوش آمد
گل یاس حیدر مهدی یا مهدی/تجلّی داور مهدی یا مهدی
امام ُ المُنتَظَر مهدی یا مهدی 2بار
کرم را خاتمه خوش آمد خوش آمد/ مهدی فاطمه خوش آمد خوش آمد
نور چشم همه خوش آمد خوش آمد/مهدی فاطمه خوش آمد خوش آمد...
آمده به دنیا نور هر انجمن/مبارک میلاد ِ حجت بن الحسن
درخت امامت امشب ثمر داد/خدا بر پسر ِ زهرا پسر داد/
پسر نه،که گویی قرص قمر داد 2بار
آیات مُحکمه خوش آمد خوش آمد/ مهدی فاطمه خوش آمد خوش آمد
نور چشم همه خوش آمد خوش آمد/مهدی فاطمه خوش آمد خوش آمد...
خدایا برسان ظهور مهدی را/عیان کن خورشید نور هم عهدی را
به ظهور مولا،آن بر ما ولی/شود رحمت حق بر ما منجلی
به حقّ فاطمه،به حقّ علی 2بار
به لبها زمزمه خوش آمد خوش آمد/ مهدی فاطمه خوش آمد خوش آمد
نور چشم همه خوش آمد خوش آمد/مهدی فاطمه خوش آمد خوش آمد...
@golvajhehaye_ahlbeyt
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
کانال مداحی گلواژه های اهل بیت ( ع)
نشر همراه لینک