eitaa logo
گردان چهارده معصوم (ع) خمینی شهر
197 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
28 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از هیات رزمندگان اسلام عاشقان ثارالله خمینی شهر
🌿 ۲۰ مهر ماه سال ۱۳۲۹ - سالروز تولد ▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️ 💠 خاطره اي از غيرت و مردانگي شهید عباس دوران : صبح روز اول آذرماه 1359 در اقدامي بي سابقه براي تقدير وتشكر از شجاعت ها وشهامت هاي او در بيش از50 ماموريت جنگي خطرناك،بلوار منتهي به منطقه هوايي شيراز را به نام او كرده وحواله يك قطعه زمين را به او دادند. او درباره اين مراسم نوشت:" غرور وشادي را در چشمهاي همسرم ديدم،خانواده ام نيز خوشحال بودند.حواله زمين را كه دادند دستم، فقط به خاطر دل همسرم گرفتم وبه خاطر او ومردم كه اين همه محبت دارند وخوبند پشت تريبون قرار گرفتم، ولي همين كه پايم به خانه رسيد، ديگر طاقت نياوردم. حواله را پاره كردم وريختم زمين.يعني فكر مي كنند ما پرواز مي كنيم و مي جنگيم تا شجاعت هاي ما را ببينند و به ما حواله خانه و زمين بدهند؟!"
♨️ شهرداری های خمینی شهر، کوشک و اصغرآباد، متخلف شناخته شدند . 💢 اسامی شهرداری های متخلف استان اصفهان توسط دیوان محاسبات کشور منتشر شد 👤دستغیب رییس دیوان محاسبات کشور: 🔺شهرداری‌ها در حیطه قانون بودجه مکلف به رعایت آن بوده و هیچ گونه تعلل و تأخیری از آنها پذیرفته نمی‌شود، لذا لازم است، دادستان محترم دیوان محاسبات این ترک فعل شهرداری‌ها را در دادسرا و خارج از نوبت مورد رسیدگی قرار دهد. 🔺با وجود اینکه در بندهای متعدد قانون بودجه تکالیف شهرداری‌ها ذکر می‌شود اما از ارائه اطلاعات به دیوان محاسبات خودداری می‌کنند. 🔺بر اساس این گزارش، بند (ت) قانون بودجه سال ۱۴۰۲ کل کشور ناظر بر تعیین تکلیف ساختمان‌ها و مستحدثاتی است که بدون پروانه یا مخالف مفاد پروانه در محدوده شهرها ساخته شده و تا قبل از پایان سال ۱۴۰۰ پرونده آنها در کمیسیون ماده (۱۰۰) قانون شهرداری‌ها طرح و منجر به صدور رأی قطعی گردیده است و در اجزای آن نیز ساز و کار پرداخت جرایم و عوارض متعلقه یا اجرای حکم قلع و قمع با شرایط مندرج در حکم تبیین شده است. 🔺بر اساس بررسی‌های صورت گرفته و اطلاعات اخذ شده شهرداری‌های زیر در استان اصفهان نسبت به ارائه اطلاعات بند مذکور یا برخی از اجزای آن به دیوان محاسبات کشور اقدام نکردند: شهرداری‌های اصفهان، اشترجان، فلاورجان، بهاران شهر، پیربکران، تو دشک، خمینی شهر، زازران، علویجه، قهدریجان، کوشک، پیکران، اصغرآباد و نجف آباد 📌 منبع جدیدترین اخبار شهرستان @Forsat_sedeh @Forsat_sedeh @Forsat_sedeh
✳️چرا باید نام سه شهر از شهرداری های شهرستان خمینی شهر توسط دیوان محاسبات منتشر شود ؟؟ 💢ترک فعل شهرداری های نام برده شده چه بوده ؟؟ 💢علت این کوتاهی از کجاست ؟؟ آیا شورای های شهر به نظارت و وظیفه قانونی خود عمل کرده اند ؟؟ 🛑به صورت خاص شورای شهر خمینی شهر این سوال جدی از شما مطرح است با وجود سیاست سکوت و عدم پاسخ گویی به مردم چرا نام شهرداری خمینی شهر در لیست شهرداری های متخلف استان توسط دیوان محاسبات منتشر شده ؟؟ 🔺دانستن حق مردم و اطلاع رسانی به مردم وظیفه رسانه و پاسخ گویی وظیفه شماست ؟؟ 📌 منبع جدیدترین اخبار شهرستان @Forsat_sedeh @Forsat_sedeh @Forsat_sedeh
هدایت شده از خاکریز۱
13.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷صلاح لیزری ایران *ساتب و ظهیر* با سرعت نور✌️🇮🇷 ✊️صلاحی که در حال حاظر در لبه فناوری دنیا قرار دارد✌️ 💥در مطلب های قبلی گفتیم که فناوری برتر قرن 21 لیزر هست و ایران جزو 4 کشور پیشرو در این زمینه هست حالا میخوام به معرفی یک صلاح پرکاربرد در حوضه پدافند هوایی صحبت کنم 💥اول بگیم که در حال حاضر ایران در کانال 100 وات صلاح عملیاتی تولید کرده و از آن به صورت محرمانه استفاده میکنه و با آن توان انحدام موشک های بالستیک و جت های جنگنده را هم داره که این توان نیرو را فقط آمریکا در اختیار داره که البته داخل فیلم اشاره نشد 💥مزیت این صلاح این هست که هیچ موشک یا جتی از دست اون نمیتونه با هیچ سرعتی فرار کند چون سرعت این صلاح بر پایه نور هست و هیچ سرعتی بالاتر از سرعت نور نیست❗ 💥به این هم اشاره کنیم که هیچ صلاحی از دست این غول پدافندی نمیتونه فرار کنه حتی صلاح های رادار گریز 💥از *فناوری لیزر*که بسیار بسیار پیشرفته هست در صلاح های زیادی استفاده میشه که در مطالب بعدی اشاره خواهد شد 💥در کل بدانید ایران که میگن از علم و فناوری بویی نبرده و جهان سومی هست چنین صلاح پیشرفته ای داره که تمام جهان آرزوی داشتنش را داره 🇮🇷ایران اسلامی از نظر سلاح های دفاعی درسطح عالی در جهان است و کشورهای ابرقدرت بشدت از این توان و قدرت ایران می ترسند...این نعمت بزرگ با لیاقت نیروهای*سپاه ارتش و بسیج* فراهم شده است که رمزش در اطاعت مطلقه از فرماندهی کل قواست... 🇮🇷ایران اسلامی ابر قدرت هزاره سوم جهان۰۰۰این وعده ی الهی است۰۰۰ @khakriz01 عضو شوید
هدایت شده از محسن عسگری(غلامرضا)
☆ 🤷‍♂️مرد عرب پرسید: جانشین شما کیست؟ امام داخل اتاقی رفتند؛ وقتی برگشتند پسر بچه‌ای روی شانه‌اش بود موهای سیاه و پیچیده.لب‌های غنچه‌ای قرمز، ابروهای کشیده؛ از او زیباتر ندیده بود😍 پرسید: اسمش چیست؟ گفتند: هم اسم جدم رسول‌الله! ولی او غایب می‌شود، نمی‌بینندش. مثل خضر و ذوالقرنین، مدت زمان زیادی طول می‌کشد. وقتی بیاید آرامش با خودش می‌آورد. زمین را پر از عدل می‌کند، بعد از آن که ظلم همه‌جا را گرفته باشد ولادت پرسرور و با سعادت امام حسن عسکری علیه‌السلام مبارک‌باد 🌹✨️
هدایت شده از پایگاه شهید با هنر
8.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥توصیه های جالب پیرمرد اصفهانی کلمه به کلمه ش را باید با طلا نوشت
هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
🍂 🔻 اسارت در هر دو جبهه 😢 ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🔅 در روزهای عملیات رمضان بودیم و شرایط سخت کمبود نیروی فنی و مهندسی. مسئول ستاد مهندسی جهاد با توجه به نیاز شدید به راننده لودر، به ستاد اهواز مراجعه کرده بود که نتوانسته راننده ای را برای منطقه پیدا کند. 🔅 داشتم از درب جهاد با لندکروز خارج می شدم که دیدم یک نفر شیش تیغه جلویم را گرفت و گفت:" آقا شما جبهه می روید؟" گفتم بله چطور؟ گفت:" من آمدم تا به جبهه بروم. گفتم تخصص شما چیست؟ گفت :"من راننده لودر هستم." 🔅 از آنجایی که این مسئول ستاد آدم عجولی بود بلافاصله به او گفتم سوار شو برویم به جبهه که خوب آمدی. راننده لودر گفت مگر نیاز نیست من فرمی چیزی پر کنم؟😳 گفتم فعلاً سوار شو. همه کارها در منطقه صورت می گیرد. او را سوار کردم و آورم در مقری که عقبه جبهه بود. 🔅 دیدم فرماندهان مهندسی آمدند و گفتند فلانی پس چرا کسی را برایمان نیاوردی؟ گفتم که چرا آوردم. این بنده خدا راننده لودر است. او را به آن مسئول معرفی کرده و رفتم. راننده لودر را بدون هیچ فرمی و تشکیلاتی به خط مقدم اعزام کردند تا خاکریز را که شدیداً نیاز بود احداث کنند. 🔅 در همین حین که او شروع بکار کرد، دشمن تک میزند و راننده لودر به اسارت دشمن بعثی در می آید. وقتی به اسارت می رود در حین بازجویی های اولیه اعلام می کند که من ارتشی هستم و به زور مرا به جبهه آوردن. از آنجایی که شیش تیغه بوده و تیپش به بچه های جهاد و سپاه نمی خورد، به خطوط عقب جبهه اعزام می شود. 🔅 در آنجا کلی کتک هم می خورد. بعد از چندین شب کتک خوردن، از او می پرسند که تخصصت در جبهه چی بوده؟ می گوید که راننده لودر بودم. می‌گویند که تو باید با ما همکاری کنی و باید یکی از خاکریزهای خط مقدم را تکمیل کنی او را به خط مقدم جبهه فرستادند و مشغول زدن خاکریز می شود که این بار نیروهای ایرانی دست به یک حمله زده و او را اسیر می کنند. در ابتدا تصور کرده بود که توسط نیروهای خودی آزاد شده است. ایشان به دست نیروهای خودی افتاده بود چرا که به فارسی صحبت کرده و خود را از بچه های جهاد معرفی کرده بود. از او پرسیدند که کدام جهاد؟ گفته بود که اعزامم یک دفعه‌ای شده و بدون کارت، و نمیدانم کدام جهاد بودم. 🔅 به او می گویند تو دروغ می گویی و ستون پنجم هستی. او را به عنوان جاسوس و منافق به اطلاعات سپاه تحویل می دهند. هر چه هم در بازجویی می گوید راننده جهاد بودم کسی باور نمی کند چون مشخصات او را که استعلام کرده بودند، هیچ سابقه ای پیدا نکرده بودند. 🔅 دوسه ماهی در بازداشت بود و آخر به دلیل نداشتن سابقه سیاسی آزادش می کنند. بعد از آزادی به دنبال مصبب این اتفاق به جهاد می آید و آن مسئول ستاد را پیدا می کند و وارد دفترش می شود و می گوید شما مرا می شناسی؟ می گوید خیر من شما را نمی شناسم. میگوید من همان راننده لودر هستم که چند ماه پیش شما مرا به منطقه بردید و بلافاصله به خط رفتم. 🔅 فرمانده یادش می آید و می گوید آره یادم آمد. راستی تو کجا رفتی ما از تو بی خبر بودیم؟ راننده لودر که از برادران غیور اندیمشکی بود از خجالت این فرمانده در می آید که فلان فلان شده تو مرا بدون هیچ مشخصاتی فرستادی به خط و من دو بار اسیر شدم. یک بار اسیر عراقی ها و یک بار اسیر ایرانی ها. ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas 👈لینک عضویت ✧✧ ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ حܩߊ‌ܢܚܘ ܥܼࡅ߭ࡐ‌ܢ‌ߺ ✧✧ 🍂
هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
🍂 🔻  بابا نظر _ ۱۲۱ شهید محمدحسن نظر نژاد تدوین: مصطفی رحیمی                                 •┈••✾❀○❀✾••┈• 🔻 در کردستان 🔘 یک ماه بود که هیچ گوشتی نخورده بودم. در شیاری که از قرارگاه به سمت دوپازا می رفت کبک، خیلی زیاد بود. نمی توانستم بــا کلاشینکف تیراندازی کنم اگر بچه ها می دیدند، دیگر کسی قادر نبود جلوی آنها را بگیرد. صبح زود نماز خواندم و به رضا گفتم: می‌خواهم به خط بروم. گفت: بیسیم چی هم با خودتان ببرید. گفتم نه. بیسیم چی لازم ندارم. زود بر می گردم. یک کلاشینکف برداشتم و گفتم که برای حفاظت از خودم می‌برم. سمت چپ دامنه ارتفاع دوپازا یک چشمه بود که کبک زیادی آنجا جمع می‌شد. ماشین را نگه داشتم و پایین آمدم. دو تا کبک گرزی زدم. قبلاً سیخ ها را آماده و داخل بوته ها مخفی کرده بودم. سیخ ها را درآوردم و فوری پوست کبک ها را کندم. شکم هایشان را خالی کردم و آنها را به سیخ کشیدم. آن روز دلی از عزا در آوردم بعد به قرارگاه رفتم و تلفن زدم که یعنی من در قرارگاه هستم. 🔘 یک روز دیگر یوسفیان گفت برویم سردشت چیزی بخوریم. گفتم من و تو که نمی توانیم برویم. گفت بابا بچه ها می‌روند کبابی چیزی می‌خورند. مردیم از بس که مربای بدون کره خوردیم . گفتم: من و تو تا حالا تحمل کرده ایم، باز هم تحمل می‌کنیم. این جریان بود تا وقتی که آقای قاآنی آمد. یک روز که در این باره صحبت می کردیم یوسفیان گفت من و حاج آقا واقعاً در این یکی دو ماهه اصلاً از گوشت استفاده نکردیم. احساس می کنم که بدن مان کمبود دارد. گفتم: نخیر، من کمبود ندارم! پرسید چطور؟ تو که بیشتر از من اینجا بودی. گفتم برای این که من گوشت کبک خوردم. آن روز که گفتی بیسیم چی را ببر و من نبردم، به تنهایی رفتم و دو تا کیک زدم که هر کدام دویست گرم گوشت داشت. هر دو تا را به سیخ کشیدم و خوردم. 🔘 حسابی دمغ شد. بعد گفت اگر این جوری بود، چرا به من نگفتی؟ گفتم: اگر تو می‌فهمیدی، دیگران هم می‌فهمیدند! آقای قاآنی خندید و گفت یکی از تاکتیکهای کار همین است. اگر قرار باشد که شما هم اینها را یاد بگیری، حاج آقا دیگر حاج آقا نیست. تازه از خط برگشته بودم. دیدم سروصدا راه افتاده است. کنار جاده آمدم. دیدم آقای طلابیگی از بچه های تخریب روی مین رفته. هر دو پای او خرد شده بود. خودش که می‌خندید. برای اولین بار بود که می دیدم انسان نزدیک به مرگ روحیۀ خیلی بالایی دارد. مطمئن هستم الان هم که زنده است به خاطر روحیه‌اش نسبت به مرگ است. گفت: حاج آقا، من شهید نمی‌شوم. فقط بگویید جلوی خون را بگیرند و مرا به تبریز ببرند. وقتی تقاضای هلی کوپتر کردیم گفتند مجروح را به بانه برسانید تا از آنجا او را با هلی کوپتر ببریم. چون در منطقه شما، جایی کـه هلی کوپتر بنشیند نیست. 🔘 پافشاری زیادی کردیم و هلی کوپتر در سردشت و در یک قرارگاه نشست. ایشان را به بانه منتقل کردند و از آنجا هم او را به تبریز بردند. بعد از آن پاتک، ٤٥ روز در منطقه ماندیم. قرار شد که دوباره به منطقه ماووت عراق برگردیم و عملیات در گردرش انجام بدهیم. علاوه بــر لشکر ما و لشکرهای دیگری که برای این عملیات در نظر گرفته بودند، لشکر ۱۹ فجر بود که در سمت راست ما وارد عمل می‌شد. لشکر ویژه شهدا هم در انتهای ارتفاعات گردرش و به سمت شیخ محمد عمل می کرد. خود ما روی ارتفاعات گردرش مستقر می‌شدیم. نظر من این بود که گردرش، جاده تدارکاتی شهر ماووت حساب می شود و با دیدی که دشمن از آنجا دارد راحت ما را در داخل شیارها می‌زند. در آن منطقه گردرش بلندترین قله نبود ولی استراتژیک ترین قله بود و همین هم باعث شد که به محض استقرار ما روی آن، به راحتی گوجار و شیخ محمد را هم بگیریم. 🔘 ما در خط دوپازا، از قرارگاه الوار و کیسه زیادی گرفتیم و سنگرهای جالب و محکمی ساختیم. وقتی نیروهای تیپ نبی اکرم(ص) خط را از ما تحویل می‌گرفتند صورت جلسه کردند که حدود هفتصد الوار، پنج هزار کیسه و هفتصد پلیت به ما تحویل بدهند. مسؤول عملیات آن تیپ صورت جلسه را امضا کرد وقتی به ارتفاعات گلان آمدیم و مستقر شدیم الوار به ما ندادند. هر چه پیگیری کردیم، به نتیجه نرسیدیم تا این که به آقای امامی آقای آرام و آقای آخوندی گفتم که بروید و ماشین‌هایی را که برای تیپ نبی اکرم (ص) الــوار می برند به اینجا بیاورید. این کار انجام شد اما بیش از سیصد تخته الوار و چهار پنج هزار کیسه و دو هزار پلیت دست ما را نگرفت. بعدها حاج ناصح به آقای قاآنی گفته بود: آقای نظر نژاد الوارهای ما را برد. آقای قاآنی هم گفته بود که اگر برده، با حساب و کتاب برده.        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ نشر همراه با لینک کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas  👈عضو شوید            ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂