⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️
⭐️
👊🏻«میداندار»👊🏻
🖋پارت15
-آبتین-
...در اون بین،عمو ابراهیم که از در وارد میشد،نیومده یکی زد پس کله اونی که پتو انداخته رو سر رفیقش ویه چیزی آروم گفت وبا لبخند راه افتاد سمت من!
لبخندی به روی مهربونش زدم وتا خواستم پاشم،شونه مو گرفت وسریع کنارم نشست...:
-:چطوری رفیق؟!
با همون لبخند قبلی اشاره ای به جمع پسرا کردم وگفتم:
-:...نمیخواین جلو اینا بگیرین؟!کشتنش!😅
خنده ای کردو همونجور که نگاشون میکرد گفت:
-:نه بابا!...باهم کنار میان!...این الیاسم تو جشن پتوی بقیه بچه ها خوب احوالشون میپرسیده!...زمین گرده😂...
-:سربازه؟!
-:آره!...خدمتش دیروز تموم شده...طفلی خانومش خیلی جوششو میزد!😌
-:خانومششش؟!!😳...مگه ازدواج کرده؟!!
-:بله!کجای کاری پسر!...این کربلایی که تازه از خدمت برگشته،پدر مارو دراورد سر زن گرفتنش!...
-:چطور؟!
-:هم 18 سالش شدو یه ماه رفت سربازی،زنگ زد که حاج سید،من فلانی رو میخوام روم نمیشه به مامانم بگم!...طفلی باباشو همون اوایل نوجوونی از دست داد!...باباش تو کار ماشین سنگین وبار بود!خدا رحمتش کنه...
-:شما مگه جوونارو برا هم جور میکنین؟!🤔
-:اینا همشون پسرای خودمن!....همونقد عزیز😊
باز ذهنم رفت پیش زهرا!یکمی سکوت کردم وگفتم:
-:عمو...ببخشید من گوشیم شارژ نداره!...از بس به زهرا زنگ زدم ومشغولی خورد خاموش شد...اگه میشه یه زنگ به اونطرف بزنین من حال زهرا رو بپرسم😕....
در حین صحبتام،با محبت سابقش به صورتم نگاه میکرد...چقد مهربون!شاید نگاه پدرانه همینه...منکه هرگز حسش نکردم!ولی بنظرم،یه پدر اینطوری به جوونش نگاه میکنه😔...خوش بحال اونیکه یه عمر حسش کرده...
-حاج سید-
...معصومه خانوم،با انرژی مثبت همیشگیش گفت:
-:حالش خوب خوبه آقا😍!...الحمدلله...
-:خب خداروشکر😌...یه زحمت بکشین گوشیو بدین بهش که این رفیق ما نگران خواهرشه...
-:باشه چشم😊!بامن کار ندارین؟!
-:سلامت باشین.خداحافظ...
بعد گوشی رو دادم دست آبتین ورفتم پیش بچه ها تا راحت باهم صحبت کنن...این دوتا از بچگی،هوادار هم بودن...خداحفظشون کنه!
بچه ها دوره گرفته بودن ونشسته بودن پای صحبتا وخاطره های الیاس!نزدیکشون که رسیدم یاالله کردم وبلند شدن واونطرف جمع،الیاس کنار خودش جا برام باز کرد...
همگی دور هم نشستیم وهنوز یه لحظه از خوابیدن همهمه نگذشته بود که حیدر گفت:
-:حاج سید!امشب مهمون داریم؛نه؟!
الیاس فورا گفت:
-:اختیار دارین آق حیدر!😎...ما کوچیک شماییم!...
مصطفی که کلا ضدحال جمع بود،با نگاهی تمسخر آمیز گفت:
-الیاس!
-:هوم؟!
-:ببند اون دهنتو😒!مهمون حاج سیدو گفت این خبرکش!...
بعدم اشاره ای به آبتین کرد وادامه داد:
-:...برادر بیوتیفول جدیدمون!🙄
الیاس که تو پرش خورده بود متعجب وکنجکاو نگاهی به سرتا پای آبتین انداخت وبعد با یه نیشخند زهری،دستشو انداخت دور گردن منو همونجور که نگام میکرد گفت:
_باریک الله سید!!😏...با از ما بهتر میگردی و...سه ماه نبودما😄...
لبخندی زدمو وگفتم:
-:شما جات روسر ماست آقا الیاس😌...
حیدرم اومد نمکشو ریخت ودر ادامه جمله من با همون لحن گفت:
-:میزاریمت بالا سر که قیافه ات جلو چشممون نیاد!😂
این حرفش،خنده بچه ها رو برانگیخت...و بعد از خنده ها درحالیکه هنوز هاله ای ازون روی لب بچه ها مونده بود گفتم:
-:تو فقط فاتحه جملات منو بخون حیدر!خب؟!😄...این برادر بیوتیفولی که شما میفرمایید،پسر یکی از رفقای همرزمم تو جبهه هستن!...باز ازون حرکتا نزنین که ریشه حضورش توی مسجد بسوزه!جاافتاد؟!
چشم وبله های بچه ها بین تیکه ها وخنده هاشون نشونه این بود که خداروشکر،تعصب وامثالهم توی وجودشون ریشه نداره!...
کاش،جمع گرم این رفقا،مثل جمع منو چندتای دیگه از رفقای همرزم مسجدی وهیئتی ،متلاشی نشه...که یکیش من باشم ویکیش ارسلان حقدوست ودیگری...حاج آقا صولتی!...امیدوارم بچه ها،خدا به بلای پول پرستی دچارتون نکنه!الهی آمین🤲🏻
...
《 کپی از رمان میداندار ممنوع❌(تحت پیگرد الهی)🔅》
⭐️
⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
چند تا نکته☝️
1⃣تصاویر مربوط شخصیت ها فقط برای کمک به تصویر ذهنی شماست وبمعنی تایید وعلاقه یا هرچیز دیگه ای نسبت به اونها نیست!!!!!
2⃣همه شخصیت ها ومکانها واتفاقات و...ذکر شده دررمان ساخته ذهن نویسنده میباشد وهرگونه تشابه اتفاقیه!!!
3⃣هر کلیپ یا آهنگ یا تصویر ومطلبی که در کانال قرار میگیره تنها محتواست ولا غیر!!!
4⃣هرگونه کپی از داستان حرام وغیرقابل قبول است!
🌷ممنونم از اینکه صبوری میکنید واز دوستانتون دعوت میکنید تا به مخاطبان 《میداندار》بپیوندند😍👏
با ما همراه باشید🙂🌸
رمان مارو به بقیه معرفی کنید
#میداندار
#بنت_الزهرا
#مرد_میدان
#یافاطمة_الزهرا
#امام_زمانیم | #گردان313_دخترونه
—————————————
j๑ïท➺°.•|@gordan313dokhtaronh
https://harfeto.timefriend.net/16211818315350
نظرات خواندنی تون رو درباره《رمان میداندار》،بصورت ناشناس به ما بگید😍😊
پیشاپیش ممنون از نظراتتون❤️🌸
سلام دوستان همراه😊👋
وقتتون بخیر!🌷
دوتا پارت جذاب وکلیدی تقدیم نگاه های مهربان شما میکنیم😉🤔😍😍😍😍
رمان《میداندار》رو به دوستانتون معرفی کنید👊
#میداندار
#بنت_الزهرا
#مرد_میدان
#یافاطمة_الزهرا
#امام_زمانیم | #گردان313_دخترونه
—————————————
j๑ïท➺°.•|@gordan313dokhtaronh
#تلنگرانه📚📝
دقتکردینکه؛
دانشگاههامون پرشدنازکسانیکه اصلاانقلابورهبربراشونکشکه !!😐
•
•
•
میخوامبگمتلاشکنمؤمنفقط
پنجاهروز(شایدم کمتر🖐🏻)موندهتاکنکور...
یهروزیهم
فقطسیروزفرصتبودتاآزادسازی
خرمشهر ...!⏳
بخاطرشهدادرسبخونید📚🌹
.
.
[🌙 @yavaranegomnam_315]