eitaa logo
گردان ۳۱۳
1.7هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
4.2هزار ویدیو
78 فایل
یا اللّٰه . . . در هیـاهویِ بی‌صدایۍ ، برافراشتیم بیرقی را برای گم‌نکردنِ آرمان‌هایمان. . . شِنوای شُما . @khodadost_1 قَوانین و نُکات . @goordanh313
مشاهده در ایتا
دانلود
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️ 👊🏻«میداندار»👊🏻 🖋پارت4 -آبتین- ...چشم دوختم بهشون وجملات بعدیمو آماده کردم که در صورت هرگونه مخالفت علنی یا غیر علنی یا بی توجهی از طرف هرکدومشون،یه جواب توپ وتانکی تحویلشون بدم(!).... که صدای حاج خانوم سکوت چندثانیه ای حاکم بر جمع رو شکست...: -:...اممم...بله،حتما!...نیوشاجان اگه نظری داری بگو دخترم... از مِن مِن های حاج خانوم ولبخند نیمه محو شده مامان که باقیمونده اش فقط برای حفظ ظاهر در مقابل نظر حاج خانوم بود والبته افتادن برچسب لبخند بهراد و در اون کنار سکوت سرد ومخوف صولتی وبابا،مشخص بود که صلاح هیچکدومشون نمیپسنده که زهرا اینجا حرفی بزنع! و اما تله پاتی منو زهرا ایجاب میکرد تا این مسئله رو وسط بکشم!والته مطمئن تر ومصمم تر شدم وقتی شروع به صحبت کرد...: -:بله!...البته که من یه نظر کلی و اساسی میدم که همگی طبق معمول 3سال گذشته ازش مطلع هستید!... بابا:😐 مامان:😣 صولتی:😑 حاج خانوم:😥 واما بهراد:🥶😶🤥... ومن که مصمم ومفتخر چشمم رو به آبجی زهرام دوخته بودم ولبخند میزدم... -بهراد- ...دوباره شروع کرد! بعد از جمله اولش چندثانیه ای سکوت کرد وقبل از اینکه دوباره شروع کنه با آرنجم زدم به پهلوی مامان که به خودش بیاد ویه چیزی بگه.مامان که مثل بقیه دوباره با این صحبت های تکراری برخورد کرده بود وهمگی حتی خود نیوشا میدونستیم از این صحبت ها خسته شدیم،به آرومی نفسشو بازدم کرد ولحن صحبتشو جمع وجور کرد وشروع کرد...: -:دختر قشنگم!...شما چی میخوای که ما نمیتونیم فراهمش کنیم؟!...هرچی میخوای فقط کافیه اراده کنی تا حاج آقا برات فراهم کنه...(😇) چشم دوختم به نیوشا وبا استرس دستمو روی دسته مبل ستون کردم وقسمتی از انگشت اشاره مو به آرومی بین دندونام فشار دادم...و نیوشا بعد از سکوت مختصری شروع کرد!...: -:...من هیچ چیزی از شما نمیخوام خانوم صولتی(!)....فقط میخوام برای پسرتون برین سراغ خیلیای دیگه که از آقابالاسری جناب صولتی لذت میبرن!... الهه خانوم وسط صحبت نیوشا گفت: -:نیوشا جان چرا دوباره بحث میکنی وهردفعه یه دلیل پوچ میاری وسط؟!! نیوشا نیم نگاهی به منو حاجی صولتی انداخت وگفت: -:بگم جناب صولتی؟!! سکوت برزخی ای به جریان افتاد!...انگار نیوشا غیر مستقیم پنجه هاشو به رخ حاجی صولتی میکشید!...امان از نیش کلام این دختره! تفاوت اینبار با دفعه های قبل مثل فرق لگد زدن وضربه فنی کردن بود؛همونجور کمرشکن! از سکوت بابا مشخص بود که صلاح هممون توی حرف نزدنه.چون اگه نیوشا بخواد جمله بعدیشو بگه،همه رو از لب تیغ میگذرونه ومیشوره میزاره کنار...ادامه این صحبت به هرروشی مثل تیغ دولبه زخمی که نه؛میبرید!!... -:نیوشا خانوم!لطفا تو اتاقت دخترم... الهه خانوم بحثو جمع کرد ویه کمی جای نفس کشیدن رو باز کرد... نیوشا:بله حتما مامان جان!...ازونجایی که هرسکوتی نشانه رضا نیست...ترجیح بر اینه که ساکت بمونم تا کسر شانی صورت نگیرع! نیوشا تا لحظه آخرم نیش میزنه!...بلند شدو ادامه داد: -:وقت نمازه...دارع خیلی دیر میشع! ودر حین این جمله دوباره نگاهی به حاجی انداخت و با نشانه تاسف سرشو پایین انداخت... -:میرم مسجد...بااجازتون! ومحل رو ترک کرد! ... 《 کپی از رمان میداندار ممنوع❌(تحت پیگرد الهی)🔅》 ⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
دوتا پارت طلایی(😉)تقدیم نگاه های بصیرتون!😊👆 منتظر پارتهای بعدیمون باشید😉 رمان《میداندار》رو به دوستانتون معرفی کنید👊 | ————————————— j๑ïท➺°.•|@gordan313dokhtaronh
دوتا پارت طلایی(😉)تقدیم نگاه های بصیرتون!😊👆 منتظر پارتهای بعدیمون باشید😉 رمان《میداندار》رو به دوستانتون معرفی کنید👊 | ————————————— j๑ïท➺°.•|@gordan313dokhtaronh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مشاهده‌ی کارت پستال دیجیتال 👇 https://digipostal.ir/cadl5gu
سلام عزیزان دلم.خواهران گلم حوزه های علمیه تا ۳۱ اردیبهشت ثبت نام داره‌ عجله کنید تا از لیست سربازی آقاجااانمون جا نمونید..... افتخار من؛‌طلبگی ام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•🌺• ‹خدایا پایان این روزهای تلخ نقطه بگذار . .🍀🌸🐚› ] | ————————————— j๑ïท➺°.•|@gordan313dokhtaronh
•🍀🍓‌• - دعا میکنم غرق باران شوی ، چو بوی خوش یاس و ریحان شوی . .˘.˘🌧🌱 🌳 ] | ————————————— j๑ïท➺°.•|@gordan313dokhtaronh