🔻پست اینستاگرامی همسر لوکادیا بازیکن جدید تیم پرسپولیس درباره حجاب
🔹از همه دنبالکنندگان جدید ایرانیام بابت کلمات گرم و محبتآمیزشان تشکر میکنم.
من به شما و #فرهنگتان احترام میگذارم و تا زمانی که اینجا حضور دارم با افتخار حجابم را رعایت میکنم. بیایید باهم مهربان باشیم.
➕ایشون که مدل هم هست فهمیده باید به قانون یه کشور احترام بذاره ولی سلبریتیها هنوز نفهمیدن
گردان ۳۱۳
داستان #دایرکتی_ها 📵 قسمت ۳ _نمیخوام یه نامحرم سر هر استوری بهم پیام بده +ای بابا! ما که کاری نمی
داستان #دایرکتی_ها 📵
قسمت ۴
کم کم داشت افشین و حرفاش یادم میرفت اما باز طاقت نیاوردم و سمت گوشی دویدم..!
همین که نت رو روشن کردم
پیامش اومد بالا..
کلی پیام داده بود..!!
[سلام بانوی زیبا
خوبی؟
چرا نیستی؛نگرانت شدم!
سلاممم
کجایی
چرا نیستی...
هنوز نیومدی
از پوستت چه خبر بهتره شده ؟!
الو خانومییییی
کجایییی..
پاسخگو باش دیگه!😕
نگرانتم..
خانومی کجایی؟!
دقیقا کجایی...؟؟؟؟]
تو این مدت دوری از مجازی
افشین کاملا از ذهنم پاک شده بود..
اما اون بارها و بارها به من پیام داده بود!
برام عجیب بود ..
چرا الکی نگران من شده بود؟!
جوابش رو ندادم...
به ساعت نکشیده سر وکله اش پیدا شد!
سلاممم فرشته بانووو😍
خوبی؟
کجا بودی تو!
نمیگی آدم نگرانت میشه😢
من مردم و زنده شده ام،اونوقت تو حتی جواب سلام منم نمیدی!؟
جواب سلام واجبه ها خانوم خانوما..
سلام رو تایپ کردم
اما دستم بشدت می لرزید..
سلام، سلان تایپ شده بود..
خندید گفت:سلام یا سلان؟
_ببخشید سلام!
+خدا ببخشه😉
خب تعریف کن، کجا بودی که نبودی؟!
داروها رو پوستت خوب عمل کرده؟
_بله پوستم بهتر شده؛ممنون از شما.
+خب خوشحالم که تونستم برات کاری انجام بدم
[هر چی من خشک و رسمی حرف میزدم
افشین خیلی راحت بود؛انگاری این طرز صحبت براش عادی بود..]
_عذر میخوام افشین خان،اما من باید شما رو بلاک کنم!
+عه من تازه کلی ذوق کردم که بالاخره اسممو صدا زدی
گند زدی به حالم که...
_ببینید من متاهلم!شما هم متاهل هستید
ضرورتی برای صحبت کردن ما با هم وجود نداره!
تا الانم اشتباه کردم پاسخگوی شما بودم!
افشین زبون چرب و نرمی داشت
میدونست چه طوری حرف بزنه تا طرف مقابل رو متقاعد کنه...
انقدر گفت و گفت تا مجاب شدم که بلاکش نکنم!!!
قول داد دیگه نیاد دایرکت مگر اینکه من سوالی داشته باشم.
مدتی که گذشت؛اومدنای افشین دوباره شروع شد..
بارها و بارها با دلیل و بی دلیل میومد سراغم..
از زندگیش میگفت
از همسرش،از اختلاف سلیقه های کوچیکی که با هم داشتن..
از مادر زنش که مدام تو زندگی زناشویی شون دخالت میکرد..
یه جورایی من شده بودم صندوقچه اسرار افشین..!
گاهی بهش راهکار میدادم..
گاهی ام فقط و فقط گوش شنوای درد و دلش بودم..
ادامه دارد...
📝نویسنده : فاطمه قاف
هدایت شده از شروط .
لــیــنــڪ نــاشــنــاس گــردان
مــنــتــظــر نــظــرات و حــرفــاتــون هستیم...😍
https://harfeto.timefriend.net/16559130397074
هدایت شده از گردان ۳۱۳
جواب حرفاتون 👇🏾😍
https://eitaa.com/joinchat/2485911695Cf006c76ce1
#گریههایبیثمر
🌸بعضیها به مجالس معنوی میروند که یک حسّ و حالی پیدا کنند تا از عذاب وجدان خلاص شوند و بعدش با یک انرژی مضاعفی برگردند و هر غلطی که دلشان میخواهند بکنند!!
آن جلسات معنوی برای اینها «وجدان خفه کن» است.
👤استاد پناهیان√
رفقامبادامجلساهلبیتبرامونبشنوجدان خفهکن🙁
مثلا هیئت بریم ولی یکی در میون نماز بخونیم
مثلا هیئت بریم ولی ازون طرف با نامحرم چت کنیم..هیئت بریم ولی بعدش هر چیزی رو نگاه کنیم😓
👌باورکن اینجورمراسم رفتناخواستهیخود شیطانه☹️
چون عذاب وجدانتو کم میکنه و نمیزاره سمت ترک گناه بری😑
ببین...
✔️درستش اینه که بعد مراسم یه عزمِ جدی برداریم واسه خوب شدن✌️
یه عزمِجدیواسه مبارزهبانفس و یار امام زمان شدن💪
😎خودسازی
گردان ۳۱۳
داستان #دایرکتی_ها 📵 قسمت ۴ کم کم داشت افشین و حرفاش یادم میرفت اما باز طاقت نیاوردم و سمت گوشی دو
داستان #دایرکتی_ها 📵
قسمت۵
کم کم داشتم بهش عادت میکردم
مدام برام نحوه استفاده داروهای گیاهی رو میفرستاد..
اوایل با اکراه قبول میکردم
اما بعدش با شوق و ذوق استقبال میکردم..
دیر اومدن های کیوان هم تقریبا دائمی شده بود
چند باری باهاش بحث کردم..
گفتم خسته شدم از این وضعیت؛
تنهایی کلافه ام میکنه...
اونم مدام میگفت خب چیکار کنم تو این اوضاع بیکاری و اقتصاد خراب..
توقع داری کارمو از دست بدم بیام بشینم تو خونه کنار تو؟!
صد بار بهت گفتم بچه دار بشیم قبول نکردی..
گفتم چرا هر چی میشه پای بچه رو میکشی وسط؟!
مگه برا فرار از تنهایی باید مادر بشم!!!
همین بحثای بیخود و بی جهت من با کیوان،جرقه راحت حرف زدن با افشین رو روشن و روشن تر کرد!
انگار مجوز درد و دل با افشین برام امضا شد!
بحثایی که بین من و کیوان پیش میومد؛همه رو برا افشین تعریف میکردم
اونم با حوصله تمام گوش میکرد..
و با حرفاش آرومم میکرد!
این اولین بار بود با جنس مخالف به غیر از همسرم صحبت میکردم و انقدر راحت سبک میشدم!
نه بحثی در کار بود..
نه تشری..
نه حرف بچه ای که من بهش آلرژی پیدا کرده بودم!
متاسفانه ارتباطمون بیشتر شد..
ساعت ورود و خروج کیوان رو بهش گفته بودم،تا توی اون زمان پیام نده..!
اونم زمانی که سرکار بود و بیرون از خونه بهم پی ام میداد..
همه چت ها رو هم قبل اومدن کیوان پاک میکردم.
پیام خاصی بینمون نبود،اما خودم خوب میدونستم که کارم اشتباهه!
برا همین چندین بار از ترسم چک میکردم تا خیالم راحت باشه که پیاما پاک شده..!
رفته رفته پیامهای افشین از درد و دل و کمک فراتر رفت..
ادامه دارد...
📝 نویسنده: فاطمه_قاف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 شهادت بهتر است یا کار مهدوی؟؟!!
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج #نسئل_الله_منازل_الشھداء
「@gordan_313 」