گردان ۳۱۳
داستان #دایرکتی_ها 📵 قسمت ۱۱ غلط کردم کیوان.. غلط کردم..تروخدا منو ببخش😭 همه چی تموم شده...من سرم
داستان #دایرکتی_ها 📵
قسمت ۱۲
چند روز گذشت..
کیوان حتی یه کلمه هم باهام حرف نزد..!
حتی نگاهمم نمیکرد..
حرفای منم هیچ تاثیری روش نداشت..
صبح میرفت سرکار،شب دیر وقت برمیگشت..
منتظر بودم بره دادگاه و تقاضای طلاق بده،
منتظر بودم این خبر به گوش فک و فامیل برسه و انگشت نمای عالم و آدم بشم
اما چند ماه گذشت و خبری نشد..!
توی اون چند ماه دلم خوش بود به دیدارهایی که با خانواده رخ میداد
فقط اونجا بود که کیوان به اجبار باهام حرف میزد و حفظ ظاهر میکرد!
فقط من میدونستم چه زجری میکشه از اینکه باهام هم کلام میشه و نقش بازی میکنه..!
چند ماه تمام باهم زیر یه سقف بودیم
اما جدا از هم...
جز یه سلام و خداحافظ اونم با اکراه
کلامی رد و بدل نمیشد..
طلاق عاطفی..
زندگی زیر یک سقف بدون هیچ ارتباطی..
ما چند ماه تمام فقط و فقط یه همخونه بودیم!
این بی تفاوتی داشت خفه ام میکرد
اگه تقاضای طلاق میداد انقدر زجر نمی کشیدم!
کیوان انگار با سکوت و بی محلی داشت شکنجه ام میداد..
دیگه صبرم سر اومد..
یه شب که اومد خونه،طبق معمول رفتم پیشش برای دلجویی..
اما باز بی اثر بود😭
گفتم یا ببخش یا طلاقم بده!!!
چرا طلاقم نمیدی؟؟؟
چرا پیش خانواده ها آبرومو نمیبری آخه؟!
میخوایی چی رو ثابت کنی؟!
پوزخندی میزد و چیزی نمیگفت..
من یه غلطی کردم..بهت بد کردم کیوان..میدونم!
من به خودمم بد کردم..
لعنت به من..
اما تو بزرگی کن و ببخش!
همش خودمو گول میزنم،میگم منو بخشیدی و گرنه طلاقم میدادی...
حرف نزدنات چیه؟
بی محلیات چیه؟!
جلوی مردم نقش بازی میکنی؛توی خونه زجر کشم میکنی؟!
تروخدا یا ببخش یا طلاقم بده!
راحتم کن
دیگه تحمل ندارم...
ادامه دارد...
📝نویسنده : فاطمه_قاف
۴ شهریور ۱۴۰۱
۴ شهریور ۱۴۰۱
۴ شهریور ۱۴۰۱
گندم ری ...شهوتِ عمر بن سعد بود...
گندم ریِ تو چیه ؟؟
گذشتن ازش سخته نه ؟
واسه شمر و عمر سعد هم سخت بود...
❗️به حرفام فکر کن...
خیلی به حرفام فکر کن...
زُبیر شهوتی بود...شهوت پول داشت...خب...تو هم شهوت چیزای دیگه داری...نمیتونی ترکش کنی،پس چجوری میتونی زُبیر رو قضاوت کنی؟؟
👈🏻تو فقط در یه صورت میتونی تاریخ رو قضاوت کنی....
اونم زمانیه که حقیقتا دست از گناه و شهوت هات بکشی...
اونوقت برو بگو زبیر خیلی خنگ بود که آخرتشو به دنیاش فروخت😑
#تلنگر
#خودسازی
「@gordan_313 」
۴ شهریور ۱۴۰۱
۵ شهریور ۱۴۰۱
هر گاه دلتان شکست، دعا کنید و دل تا پاك و خالص نشود شکسته نمیشود.
‹ امام صادق علیه السلام مکارم الاخلاق ص ۳۱۵ ›
۵ شهریور ۱۴۰۱
میدونی فرق شمع با ذغال چیه؟
وقتی شمعو فوت میکنی خاموش میشه ولی وقتی ذغالو فوت میکنی آتیشش بیشتر میشه!
میدونی چرا؟
آتیشِ شمع سَرشه ولی آتیش ذغال تو قلبش.
میگن خدا هر کسی رو دوست داشته باشه؛ عشق حسین رو توی قلبش میکاره.
یعنی ذغالت میکنه كه هرچی فوتت میکنند آتیشتِ عشقت بیشتر میشه.
بیچاره و گرفتار ترت میکنه تا برافروختهتر شی واسه حسین.
اصلاً همینه كه حرارتِ این غم عمیقتر میشه.
همینه كه این خاك بعد از چندین قرن سرد نشده هیچ، داغه داغه.
اینارو گفتم كه بگم حتی سوختن و ذغال شدن قشنگه اگه واسه تو باشه.
۵ شهریور ۱۴۰۱
۵ شهریور ۱۴۰۱
قصد لفت دادن از هر کانالی رو که دارید
اگر دلیلش اشتباه کردن بود حتما بهشون بگید...
با لفت دادن چیزی درست نمیشه ولی شاید با حرف شما ورق زندگیش برگشت!
بیاید یکم نقاب بی تفاوتی رو برداریم؛شاید یکم اوضاع بهتر شد:) 🚶🏻♀
@Ssajjadii
۵ شهریور ۱۴۰۱
۵ شهریور ۱۴۰۱
گردان ۳۱۳
]🌱🌵
زمانہعجیبۍاست!!
برخۍمرمان،امامِگذشتہراعاشقند،
نہامامِحاضررا..
میدانۍچرا؟؟
امامِگذشتہراهرگونہڪہبخواهندتفسیرمۍڪنند!!
اماامامِحاضررابایدفرمانببرند!!
وڪوفیاناینگونہعاشورارارقمزدند..
♥️•شهیدسیدمرتضۍآوینی•♥️
🥀¦⇠#ڪلام_شہدا
「@gordan_313 」
۵ شهریور ۱۴۰۱
گردان ۳۱۳
]🌱🌵
•°~
فاشبگویم ...
هیچڪسجــزآنـڪه
دلبهخداسپردهاسٺ
رسمدوسٺداشتـنرا
نمیدانـد:)
#شهـیدآوینی
「@gordan_313 」
۵ شهریور ۱۴۰۱