eitaa logo
« حَ‌ـسَنیہ|𝐇𝐚𝐬𝐚𝐧𝐢𝐲𝐞𝐡❁ »
1.2هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1هزار ویدیو
42 فایل
• . - رو بھ قبلھ مینشینمـ خستھ بٰا حالۍ عجـیب از تھ ‌دل مینویسمـ ... 「أنت فۍ قلبۍ」حَسَـن💚 . - خادم : @Seyedeh_118 . - خوندھ میشین ꧇)' https://harfeto.timefriend.net/17341944478292 - ڪپۍآزاد #جانم‌حسن♡ . •
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🍀 مبادا کسانی تصور کنند که دوره‌ سخن گفتن از شهدا و سربازان فداکار و زحمت‌ کشان میدان نبرد، سپری شده است... 『🌙 @Gordane118 ○°.』
😂😂 حسین کیه؟ یک قناسه چی ایرانی که به زبان عربی مسلط بود اشک بعثی ها را درآورده بود.😢 با سلاح دوربین دار مخصوصش چند ده متری خط بعثی ها کمین کرده بود و شده بود عذاب بعثی ها.😱 چه می کرد؟ بار اول بلند شد و فریاد زد:« ماجد کیه؟»🤔 یکی از بعثی ها که اسمش ماجد بود سرش را از پس خاکریز آورد بالا و گفت: «منم!» ترق!🤯 ماجد کله پا شد و قل خورد آمد پای خاکریز و قبض جناب عزراییل را امضا کرد!📝 دفعه بعد قناسه چی فریاد زد: «یاسر کجایی؟»🗣 و یاسر هم به دست بوسی مالک دوزخ شتافت!🚶‍♂ چند بار این کار را کرد تا این که به رگ غیرت یکی از بعثی ها به نام جاسم برخورد.😤 فکری کرد و بعد با خوشحالی بشکن زد و سلاح دوربین داری پیدا کرد و پرید رو خاکریز و فریاد زد: «حسین اسم کیه؟»😡 و نشانه رفت.😈 اما چند لحظه ای صبر کرد و خبری نشد. با دلخوری از خاکریز سرخورد پایین.😕 یک هو صدایی از سوی قناسه چی ایرانی بلند شد: «کی با حسین کار داشت؟»🧐 جاسم با خوشحالی، هول و ولا کنان رفت بالای خاکریز و گفت: «من!»😁 ترق! جاسم با یک خال هندی بین دو ابرو خودش را در آن دنیا دید!👳‍♀ 『🌙 @Gordane118 ○°.』
کتاب‌الوعد‌الصادق معجزات و کرامات نبرد33 روزه نویسنده:ماجدناصرالزبیری مترجم: محمدرضا میرزاجان 『🌙 @Gordane118 ○°.』
✨👇 مبارزه مردانی بدون سر...😇✨  با پایان یافتن تجاوز رژیم صهیونیستی که با شکست نیروهای زبده این رژیم همراه بود و بعد از سؤال و جواب از افسران میدانی، 300 تن از سربازان اسرائیلی شرکت‌کننده در نبردهای بنت جبیل، الخیام، یعترون و مارون الرأس که از نیروهای یگان ایگور و گولانی بودند برای معالجه راهی مراکز درمانی اروپا شدند. این افراد مطالب عجیبی را به روزنامه‌ها گفته بودند و  فرماندهان آنها مورد سرزنش واقع شده بودند، چرا که گفته می شد آنها مسئول دیوانگی و جنون این سربازان شده‌اند. در زیر به گفته‌های عجیب و غریب این سربازان اشاره شده است: دانی: ما می‌دیدیم اشباحی با ما می‌جنگند. مجری: چگونه؟ می توانی توضیح بدهی؟ دانی: بارها به فرماندهان گفتم که این مسئله واقعیت دارد ولی آنها ما را به مصرف مواد مخدر و قرص‌های روانگردان محکوم کرده و برای صحت این موضوع، معاینه های پزشکی بسیاری بر روی ما انجام می‌دادند. مجری: دانی تو می‌دانی که اشباح وجود خارجی ندارد، می‌توانی درباره توان استتار و خیزش رزمندگان حزب‌الله برایمان توضیح بدهی. سخن گفتن از این اشباح غیرمنطقی به نظر می‌رسد. دانی:من مطمئنم که آنها شبح بودند، چرا که آنها در آسمان پرواز می‌کردند. با این گفته دانی، مجری و برخی از حاضران می‌خندند و مجری رو به سرباز دیگری به نام راقی کرده و می گوید: تو در گزارشت گفتی که مبارزانی بدون سر دیده‌ای؟ چطور چنین چیزی ممکن است. راقی : تنها من آنها را ندیده‌ام . تمام افراد یگان من این صحنه را رؤیت کرده‌اند. مجری : با دیدن آنها چه کار کردید؟ راقی: فرار کردیم. مجری: آیا این امور به خاطر ترس، اضطراب و پریشانی میدان نبرد نبوده است؟ راقی: باید به شما بگویم نه تنها من که تمامی سربازان دیدند که مبارزانی بدون سر به ما حمله می‌کنند. دانی، راقی و دیگر افراد مجموعه آنها برای خارج ساختن تصاویر مهاجمان بی سر از اذهانشان راهی درمانگاه‌های فرانسه و سوئیس شدند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داداش علی...به‌آرزوت‌رسیدی... رویای‌نیمه‌شبت‌به‌حقیقت‌پیوست اما... حالا‌من‌چه‌کنم‌باخاطراتت؟؟ چه‌کنم‌باآن‌نگاه‌های‌مظلومت؟؟ چه‌کنم‌باخش‌خش‌صدایت‌که‌دیگر‌نیست... چه‌کنم‌تاباری‌دگربخندی‌وجان‌گیری‌زمن‌بینوا... تورامن‌چشم‌درراهم‌هنوز😔💔 『🌙 @Gordane118 ○°.』
« حَ‌ـسَنیہ|𝐇𝐚𝐬𝐚𝐧𝐢𝐲𝐞𝐡❁ »
داداش علی...به‌آرزوت‌رسیدی... رویای‌نیمه‌شبت‌به‌حقیقت‌پیوست اما... حالا‌من‌چه‌کنم‌باخاطراتت؟؟ چه‌کنم
درکوچه‌های‌خلوت‌از‌مردانگی‌ها...😓 دخترتقلاداشت‌از‌دیوانگی‌ها😔 تنهاوموجی‌از‌عطش‌درچشم‌هایش... فریادمیزددرعلی‌مردانگی‌ها✨ غریدوحیدروار‌پاشدمردمیدان😇 دلبستگی‌هایش‌جداشد‌مرد‌میدان... ناموس‌مردم‌عمق‌شد‌در‌عمق‌چشمش👁 یک‌مرد‌از‌میدان‌جداشد‌مرد‌میدان😢 خونی‌اگرشدخنجرفریاداما غیرت‌درون‌سینه‌هاجام‌اند‌حالا✨ حالاعلی‌هم‌درکنارباکری‌هاست دیروزآن امروزاین فردابگومآ...🤲🍂
بیچاره‌اون‌که‌ندیده‌حرم‌رو...😢 بیچاره‌تر‌اون‌که‌دید‌کربلاتــو😭 『🌙 @Gordane118 ○°.』
سلام. علاوه بر کتاب سه دقیقه در قیامت،کپی از بقیه پست هاهم با ذکر صلوات جهت تعجیل فرج مولا، آزاده و ما هیچ مشکلی نداریم... پ.ن:کسانی که پست هارو کپی میکنن اشکالی نداره،فقط وقتی داخل کانالتون گذاشتید،کپی از اون پست رو آزاد بزارید ... بعضی از دوستان،مطالب مارو کپی میکنن تو کانالشون و بعد میزنن کپی ممنوع😕... تنها تحت این شرایط راضی نیستیم...
سلام. بله راضی هستیم... مشکلی نداره... شرایطش رو تو نظر بالایی پاسخ دادم👆👆
نمیدآنم‌کجای‌این‌شهر‌درپی‌دلداده‌ای‌میگردی نمیدانم‌درکجای‌این‌کره‌خاکی‌دست‌به‌دعا‌برداشته‌ای‌وبرای‌خود‌دعای‌فرج‌میخوانی... اماهرکجا‌هستی‌مرازدعای‌پدرانه‌ات‌دریغ مکن‌که‌من‌نفس‌هایم‌را‌به‌تومدیونم‌حضرت‌ماه....😔💔
رفقاقبل‌از‌خواب‌وضو‌باچاشنی‌سلام‌به‌مهدی‌ فاطمه‌ازیادتون‌نره😉😇...یاعلی
بسم‌رب‌حسن...:)✨🍃
🍃🌈🌷 صبح‌گاه‌است‌وشودبازنطق‌من‌به‌سخن حسن‌امام‌من‌است‌ومنم‌غلام‌حسن ✌️ 『🌙 @Gordane118 ○°.』
چقدر‌جمله‌احلی‌من‌العسل‌زیبآست✨ وساله‍آست‌همین‌جمله‌است‌مرهم‌تو هوآی‌روضه‌ندارم‌ولی‌کسی‌انگآر... میان‌دفترمن‌مینویسدازغم‌تو😔💔 『🌙 @Gordane118 ○°.』
✨🦋 هر کس ز ولایت و ولیّ دور شود همسایه ی دشمن است و منفور شود!  پروانه صفت، گِرد ِعلی میگردیم  تا دیده ی هر فتنه گری کور شود!✌️😎 『🌙 @Gordane118 ○°.』
حاجی‌حاجی‌به‌گوشی...📞 حاجی‌جان‌دشمن‌محاصرمون‌کرده..‌. حاجی‌صدامنو‌میشنوی؟؟📞😢 حاجی‌بچه‌هاضدکمین‌خوردن... حاجی‌نیروبفرستین🙏 حاجـــی...حاجــی‌جــآن🗣 صدای‌منو‌دارید...؟؟😭 آه...حاجی‌دیداربه‌قیامت‌مآدووم‌میاریم😔✋ 『🌙 @Gordane118 ○°.』
ماٺ‌ماندھ‌ام‌بہ‌قاب‌تلویزیݧ دࢪ‌دݪـم‌بہ‌اقا‌سلام‌مۍ‌دهم! السلام‌علیڪ‌یا‌علۍ‌بن‌موسی‌الـرضا...✋💔 یڪ‌قطرھ‌شور از‌گوشـہ‌چشمم راهـش‌را‌پیـدا‌مۍ‌ڪند! نفـس‌عمیقۍ‌مۍ‌ڪشم؛ همہ‌بغض‌هاࢪا‌یڪجا‌قورٺ‌مۍ‌دهم... ۅ دوبارھ‌غرق‌مۍ‌شوم در تنھایۍ‌هاے‌مر‌از‌یاد‌شمـا... 🌼 ❤️✨ 『🌙 @Gordane118 ○°.』
❤️ آقابطلب حتما کم می کندازدردم... 😔💔 دلم بده... 💔 『🌙 @Gordane118 ○°.』
کوچه پس کوچه های نزدیک حرم... به تابلو هایی که مسیر حرمو نشون میدن نگاه می‌کنی... بغض می‌کنی..💔 چشمات لبالب پر از اشک میشه..😢 انگار این تابلوها داره مسیر دلتو نشون میده...
معمولا اینجاها... فقط یه جمله به ذهنت میرسه... زمزمه میکنی...
با پاهای لرزون میری جلو تر...💔
آمدم ای شاه پناهم بده...😭
پناهم بده آقا جان... پناهم بده که تنها پناهمی...😭