eitaa logo
« حَ‌ـسَنیہ|𝐇𝐚𝐬𝐚𝐧𝐢𝐲𝐞𝐡❁ »
1.2هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1هزار ویدیو
43 فایل
• . - رو بھ قبلھ مینشینمـ خستھ بٰا حالۍ عجـیب از تھ ‌دل مینویسمـ ... 「أنت فۍ قلبۍ」حَسَـن💚 . - خادم : @Seyedeh_118 . - خوندھ میشین ꧇)' https://harfeto.timefriend.net/17341944478292 - ڪپۍآزاد #جانم‌حسن♡ . •
مشاهده در ایتا
دانلود
امام حسن مجتبی(علیه السلام): هر كس به حسن انتخاب خدا برای خود اعتماد داشته باشد، آرزو نمی ‌كند در وضعی جز آن ‌كه خدا برايش اختيار فرموده، قرار گيرد.♡ {۷۵/۱۰۷} 『🌙 @Gordane118 ○°.』
کربلایی امیر برومند_هفتگی 14 آذر 97 - شور - رفیق من سربازه-1544424417.mp3
12.58M
رفیق‌من‌سربازه✨ توی‌دلش‌آشوبه‌... برای‌دیدن‌حرم‌اینقده‌ پامیکوبه🍃 😍 👌 『🌙 @Gordane118 ○°.』
« حَ‌ـسَنیہ|𝐇𝐚𝐬𝐚𝐧𝐢𝐲𝐞𝐡❁ »
[ جوان بسیجی باید آنچنان خود را بسازد که مثل شمعی پروانه ها را دور خود جمع کند. _امام‌خامنه‌ای‌ ♥️✨]
از کسی که کتاب نمیخونه بترس از اونی فکر میکنه خیلی کتاب خونده بیشتر...:)
••✨•• •○ماجنس‌آدم‌شدنمان‌هـم آنطورڪه‌امام‌زمانمان‌ مۍ‌خواهدنیست...🙃 ••• :: بدون‌شرح :: اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج
.... [ خدایا ] ما را طاقت مُردن نیست! کن ... 『🌙 @Gordane118 ○°.』
توی اینترنت و کتاب ها دنبال اینی که آقای قاضی چی گفته،اقای بهجت چی گفته... آخرش که چی؟! تو هنوز جواب مادرتو تلخ میدی... بعد میخوای بشی سالک بنده خدا!؟
پسرانه‌های‌آرام🍃✨ داعشیون‌☝️ آمده‌ایم‌تا‌به‌فضله‌خداتبری‌در‌دست بگیریم‌تا‌ریشه‌هفت‌جدتان‌را‌بزنیم😌 شیعه‌به‌حریم‌عمه‌جان‌حساس‌است گفتم‌که‌به‌گوش‌سگیت‌بسپاری😊 『🌙 @Gordane118 ○°.』
رمان_مدافع_عشق_قسمت8 : نزدیڪ غروب،وقت برای خودمان بود... چشمانم دنبالت میگشت... میخواستم اخرای این سفر چندعڪس از... گرچه فاطمه سادات خودش گفته بود ڪه لحظاتـےرا ثبت ڪنم... زمین پرفراز و نشیب فڪه با پرچم های سرخ و سبزی ڪه باد تڪانشان میداد حالـےغریب را القا میڪرد.. تپه های خاڪـے... و تو درست اینجایـے!...لبه ی یڪـےازهمین تپه ها و نگاهت به سرخی آسمان است پشت بمن هستـےو زیرلب زمزمه میڪنـے: _دیدند... آهسته نزدیڪت میشوم. دلم نمی آید خلوتت رابهم بزنم... اما... _آقای هاشمـے توقع مرا نداشتی... انهم در آن خلوت... از جا میپری! مےایستـےو زمانـےڪه رو میگردانـےسمت من،پشت پایت درست لبه ی تپه،خالـےمیشود و... از سراشیبـی اش پایین مےافتـے سر جا خشڪم میزند!!... پاهایم تڪان نمیخورد... بزور صدا را از حنجره ام بیرون میڪشم... _ آ...آقا...ها..ها...هاشمـے!! یڪ لحظه بخودم می ایم و میدوم ... میبینم پایین سراشیبـی دو زانو نشسته ای و گریه میڪنـے... تمام لباست خاڪـےاست... و با یڪ دست مچ دست دیگرت رارفته ای... فڪر خنده داری میڪنم گریه_میکنه!! اما...تو... حتمن اشڪهایت از سربهانه نیست... ...علتدارد...علتـےڪه بعدها ان را میفهمم... سعـےمیڪنم ازتپه پایین بیایم ڪه متوجه و به سرعت بلند میشوی... قصدرفتن ڪه میڪنےبه پایت نگاه میڪنم... ... تمام جرئـتم را جمع میڪنم و بلند صدایت میڪنم... _آقـای هـاشــــــــمی.. . اقا ... یــک لحظــه نریــد... ترو خــدا... بـاورڪنیـدمن!... نمیخواســـــــــتم ڪــه دوبــاره.... دســــــــتتون طوریش شد؟؟... اقای هاشمی با شمام... اما تو بدون توجه سعـےڪردی جای راه رفتن،بدوی!... تا زودتراز شر راحت شوی... محڪم به پیشانـےمیڪوبم... ؟؟؟ . انقدر نگاهت میڪنم ڪه در چهار چوب نگاه من گم میشوی... .. یانه..... ما انقدر به غلط ها عادت کردیم که... در اصل چقدر من .... نویسنده:میم‌سادات‌هاشمی✨ 『🌙 @Gordane118 ○°.』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از زیر و رو شدن زندگیتون نترسید... شاید زیر سیب زمینی بود...😄🌿