❌مگه لازمه جناب قاضی؟
اونهای که مملکت رو آتيش زدن، جوان مردم روتیکه تیکه کردن، اسناد محرمانه رو فروختن، حاج قاسم رو فروختن اسنادشون دست شماست!
❌ الان همونا بر کرسی وزارت نشستن!
❌ مگه قراره کاری بکنین یا این که میخوای بدونی کیه کمکش کنید
دولا دولا راه نرفتند؛ که امروز شاهد چنین صحنههایی در خیابانهای مملکتمان ایران اسلامی باشیم!!!
✅️شهدا شرمندهایم
❌️مسئولین بیخیال
#امام_زمان
#کانال_گردان_شهیدابراهیم_هادی
https://eitaa.com/gordanshidhadi
⭕️صفا عائلی، دایی مهسا امینی با وجود محکومیت و ممنوع الخروجی به صورت قاچاق از کشور فرار کرده و اقامت آلمان رو گرفته
او در زمان اغتشاشات با دروغها و فرافکنی هاش به آشوبها دامن زد
به راستی مزد خودش رو بابت آن همه دروغ و فرافکنی که باعث مرگ دها آدم بی گناه همچون شهید آرمان و... در اغتشاشات 1401 شد گرفت
خانواده امینی تقاص خون جوانانی که پرپر شدن رو تو همین دنیا پس میدن دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره
#امام_زمان
#کانال_گردان_شهیدابراهیم_هادی
https://eitaa.com/gordanshidhadi
⚠️ناراحتی بزرگترین کانال خبری متعلق به غزه از توئیت جدید رئیس جمهور پزشکیان
#امام_زمان
#کانال_گردان_شهیدابراهیم_هادی
https://eitaa.com/gordanshidhadi
انگار روزگارت را به شهریور گره زده اند... 19 شهریور به دنیا آمدی... 19 شهریور ازدواج کردی و 19 شهریور آخرین دیدارت با همسر و فرزندانت بود... انگار که شهریور مبدا و انتهای تو برای زمینی بودنت است...
اولین دیدارت به این دنیا در آغوش مادر و آخرین وداعت با خانواده ... چقدر غریب و تلخ است وقتی به همه ی اینها باهم فکر می کنی... چقدر تلخ است وقتی همه می گویند تولد مصطفی است ولی مصطفی ما دیگر جز اهالی زمین نیست...
مصطفی عزیز، مرد آسمان، مهاجر الی الله تولدت مبارک ...
بدان اینجا کسانی هستند با اشک و دل پر خون تولدت را جشن می گیرند و به جای تو چفیه و پلاکت را می گذارند که بگویند می دانیم تو هستی...
حتی اگر نمی توانیم لمست کنیم...
ابوعلی دوست و همرزم شهید
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌹
#امام_زمان
#کانال_گردان_شهیدابراهیم_هادی
https://eitaa.com/gordanshidhadi
🌹تفحص پیکر ۱۶۳ شهید دفاع مقدس
سردار باقرزاده:
🔹پیکرهای مطهر ۱۶۳ شهید دوران دفاع مقدس که طی عملیاتهای اخیر در مناطق شمالغرب تفحص شدهاند، در روزهای آینده از ۳ محور شمالغرب (سردشت، روستای دولهتو)، غرب (مهران) و جنوب (مرز شلمچه) مورد استقبال و بدرقه قرار خواهند گرفت.
🔹این شهدا از مناطق عملیاتی سومار، خسروی، نفتشهر، زرباطیه و قلاویزان تفحص شدهاند که مربوط به عملیاتهای والفجر ۳ و تک دشمن در سالهای ۶۵ و ۶۷ هستند.
#امام_زمان
#کانال_گردان_شهیدابراهیم_هادی
https://eitaa.com/gordanshidhadi
وقتی فکر میکنم سه سال هر چه توانستند کلمات و جملات رئیسی را مسخره کردند و حالا سخنان سطحی، تپقها و گافهای پزشکیان را نشانه صداقت و بیریایی او قلمداد میکنند؛
بیشتر به اوج #مظلومیت شهید رئیسی پی میبرم.
مظلوم مثل استاد شهیدش 💔
#امام_زمان
#کانال_گردان_شهیدابراهیم_هادی
https://eitaa.com/gordanshidhadi
.
♻️ پاسخ رسایی به مقدمهچینیهای دولت برای گران کردن بنزین
#امام_زمان
#کانال_گردان_شهیدابراهیم_هادی
https://eitaa.com/gordanshidhadi
🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷
🥀 #مهمان_شام
🌹زندگینامه شهید مدافعحرم #سیدمیلادمصطفوی
قسمت 6⃣
مادر سيد بسيار مؤمن و سخت کوش بود. در امر تهيهی جهيزيه خيلی تلاش میکرد. از اطرافيان کمک میگرفت. به فقرا رسيدگی میکرد. بارها من لوازماتی که همسايه ها جمع میکردند با ماشين میبردم تحويل مادر سيد میدادم. مادرم بارها به من میگفت:
« مادر سيد اگر در جمعی باشه که در اون جمع بوی غيبت بياد، يا اونجا رو ترک میکنه يا صحبت رو عوض میکنه. نصيحتهاش خيلی روی ديگران تأثيرگذاره. »
****
يه بار ايستاده بوديم. پدرش رو ديدم. گفتم:
« سلام بر پدر شهيد. »
سيد خيلی ناراحت شد. به من گفت:
« همين الان زنگ بزن از بابام عذرخواهی کن، بابام ازت دلخور شده. من نمیتونم دلخوری بابام رو ببينم... »
****
گوشی ام زنگ خورد. سيدميلاد بود. گفت:
« سريع بيا بيمارستان. »
رسيدم و ديدم پدر سيد از پشت بام افتاده پايين، سيد زيرپوشش رو پاره کرده بود و سر پدرش رو بسته بود. تا حالا اينقدر سيد را نگران نديده بودم.
نوروز سال ۹۴ اولين سالی بود که مادرش فوت کرد. سيد با اين که شديدا علاقه داشت بره منطقه و خادمالشهدا بشه اما نرفت! گفت:
« فقط به خاطر پدرم که تنها نمونه نميرم. »
عيد سال ۹۴ سيد بعد از سالها از عشقش جدا شد و در منزل ماند...
****
گاهی اوقات من با مادرم با تندی حرف میزدم. بهم میگفت:
« آقا مرتضی احترام به والدين واجبه. »
خيلی سفارش میکرد هوای پدر و مادرم رو داشته باشم.
🎤 راویان: برادر و دوستان شهید
⬅️ ادامه دارد....
🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷
🥀 #مهمان_شام
🌹زندگینامه شهید مدافعحرم #سیدمیلادمصطفوی
قسمت 7⃣
🇮🇷 به نام پدر
سومين فرزند خانوادهی شش نفری بودم. دو برادر و سه خواهر بوديم. ما از نوادگان امام موسی ابن جعفر علیه السلام هستيم. پدرم راننده بود و تقريبًا ۴۴ سال پيش طی يک تصادف از دنيا رفت. پس از فوت پدر زندگی را به سختی گذرانديم. من هم بنا بررسم روزگار، با تمام ناخوشنودی، شغل پدر را پيشهی خود کردم. اما تنها چيزی که برای من مهم بود روزی حلالی بود که عهد کردم بر سر سفره خانوادهام بگذارم، تا در تربيت دينی آنها مؤثر باشد و در پيشگاه الهی شرمنده نباشم. چرا كه از بزرگان در خصوص کسب روزی حلال بسيار شنيدهام. همچنان که
در روايت امام صادق علیه السلام آمده است:
« کسی که خود را برای روزی خانوادهاش به زحمت میاندازد و کار میکند مانند رزمندهای است که در راه خدا می جنگد. »¹
سربازیام را در شيراز گذراندم. روزهای سخت اما پرخاطرهای بود. مثل همهی جوانها که در قديم مرسوم بود، بعد از سربازی به سراغ ازدواج رفتم.
سال ۱۳۶۲ بود که با يکی از دختران مؤمنه ازدواج کردم. مهريه ۶۰ هزار تومان بود. زندگی رو خيلی ساده شروع کرديم. اولين فرزندم سيد مهدی سال ۶۳ به دنيا آمد. دو سال بعد، ارديبهشت ۶۵ بود كه سيد محمد به دنيا آمد. اما بعدها به سيد ميلاد
شهرت پيدا کرد. همه به اين نام صداش میکردند. بعد از سيد ميلاد يک دختر به جمع خانوادهی ما اضافه شد. يادش به خير اوايل انقلاب با تانکر به روستاها نفت می بردم. دوران جنگ هم به مناطق عملياتی سوخت میبردم.
_
۱. اصول کافي جلد ۵ ص ۸
⬅️ ادامه دارد....
🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷
🥀 #مهمان_شام
🌹زندگینامه شهید مدافعحرم #سیدمیلادمصطفوی
قسمت 8⃣
تقريبا ۳۵ سال ميشه که من رانندهی ماشين سنگين هستم. تمام جادههای ايران رو زير پام گذاشتم. روزهای تلخ و شيرينی رو پشت فرمان سپری کردم. تقريبا هفت سال مداوم در مسير مشهد کار کردم. خدا را شكر میكردم كه هر هفته زيارت آقا عليابن موسي الرضا علیه السلام نصيبم میشود.
سيد میلاد خيلی دوست داشت که همراه من به سرويس بيايد، اما من راضی نمیشدم. میترسيدم توی اين شغل ماندگار شود، اما گاهی برای تجربه هم كه شده سيد ميلاد را با خودم می بردم. در اين سفرها هم مقيد به انجام نماز اول وقت و واجباتش بود.
هميشه شب ها میديدم که باوضو میخوابيد. گاهی اوقات که فراموش میکرد وضو بگيرد، میديدم که از رختخواب بلند میشد، وضو میگرفت و بعد میخوابيد.
بعدها شنيدم كه با وضو خوابيدن چقدر فضيلت دارد و خوابِ انسان راعبادت میكند. گاهی اوقات هم میديدم که نماز شب ميخواند. اما من چون اغلب روزها منزل نبودم، سيد تحت تربيت مادرش قرار گرفت و رشد پيدا کرد. همسرم بسيار زن مؤمن و با خدائی بود. اومسئول هيئت خواهران بود و سخنراني ومداحی میکرد، سالها هم به تدريس قرآن مشغول بود. نسبت به اعمال مستحبی اهتمام خاصی داشت. سيد ميلاد هم همراه مادرش روزه میگرفت. همين امر باعث شده بود نسبت به تربيت صحيح فرزندانم اطمينان خاطر داشته باشم.
علاقه به رانندگی با ماشين سنگين داشت. حالت خاصی داشت. لوطی منش بود. گاهی اوقات ادای رانندها رو درمیآورد. نوع راه رفتن و سکناتش اينگونه بود. اما من مخالف بودم که وارد اين شغل شود. بيشتر او را به سمت تحصيلات دانشگاهی سوق دادم و مهندس شد.
از طرف دانشگاه قرار بود عمرهی دانشجوئی برود، من و مادر سيد ميلاد راضی نبوديم. سيد با وجود اينکه خيلی تلاش کرد ما را راضی کنه، اما بالاخره روی حرف ما حرفی نزد واز خير حج گذشت و عمرهی دانشجوئی نرفت...
⬅️ ادامه دارد....