وقت تلفی ممنوع!
🔸 هرگاه در منزل كاری نداشت، از نوارهای قرآن كه در خانه داشتیم، استفاده میكرد. من ندیدم وقت را به بطالت طی كند. همیشه میگفت: «اگر امروزم با دیروزم یكی باشد، از غصه دق میكنم.»
شهید محمدجواد تندگویان🕊
شادی روح شهدا صلوات
#ماه_رجب #امام_زمان
#لبیک_یاخامنه_ای
#کانال_گردان_شهید_ابراهیم_هادی
https://eitaa.com/gordanshidhadi
14.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لشکر ۲۵کربلا همین لشکری بود که شهدای مدافع حرم خانطومان از این لشکر بودند . شهید بلباسی.شهید سید رضا طاهر . شهید رحیم کابلی. شهید رضا حاجی زاده . شهید علی عابدینی . شهید محمود رادمهر. شهید حسن رجایی فر . این روایت شهادت مظلومانه بچه های خانطومانه . خدا رو شاهد میگیرم تا قبل از داغ شهادت حاج قاسم داغ این شیرمرد های شمالی داشت همه رو آتیش میزد
#ماه_رجب #امام_زمان
#لبیک_یاخامنه_ای
#کانال_گردان_شهید_ابراهیم_هادی
https://eitaa.com/gordanshidhadi
📚 اگر #رطوبت باقی مانده در دست که برای کشیدن مسح لازم است، خشک شود، وظیفه چیست؟☝️
#ماه_رجب #امام_زمان
#لبیک_یاخامنه_ای
#کانال_گردان_شهید_ابراهیم_هادی
https://eitaa.com/gordanshidhadi
وضو نداشتم دستم خورد رو صفحه گوشی که آیه قرآن بود اشکال داره؟
#ماه_رجب #امام_زمان
#لبیک_یاخامنه_ای
#کانال_گردان_شهید_ابراهیم_هادی
https://eitaa.com/gordanshidhadi
استمرار عذر پس از تیمم بدل از غسل
#ماه_رجب #امام_زمان
#لبیک_یاخامنه_ای
#کانال_گردان_شهید_ابراهیم_هادی
https://eitaa.com/gordanshidhadi
#نماز اول وقت
سیره #شهدا
نماز را به جماعت اقامه می کرد و از بچه ها می خواست به هر شکل(حتی بدون وضو و ...) در نماز شرکت کنند و همیشه بعد از نماز دعای فرج را می خواند و اینچنین فرصت ارتباط بچه ها با امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را فراهم می کرد.
سالروز شهادت طلبه مدافع حرم
شهید حجت اسدی
یادش گرامی وراهش پررهرو
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
11.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گلآرایی خادمان امام رضا (ع) در حرم امام حسین (ع)
🔹خادمان امام رضا علیهالسلام با حضور در کربلا پس از تزئین گلهای طبیعی، با نوای یا علی و یا حسین، ضریح حرم امام حسین علیهالسلام را در آستانه میلاد سیدالشهدا گلآرایی کردند.
#ماه_رجب #امام_زمان
#لبیک_یاخامنه_ای
#کانال_گردان_شهید_ابراهیم_هادی
https://eitaa.com/gordanshidhadi
🏴کانال گردان شهید ابراهیم هادی
🔺خاطراتی از کرامات شهید:
مقام والای شهید نظری و شفای یک مادر شهید:
پدر شهید علیاکبر نظری ثابت نقل میکند به گلزار شهدا که رسیدم دیدم خانم مسنّی دارد سنگ قبر فرزندم را میشوید. بالای سرش رسیدم گفتم: «خانم شما این شهید را میشناسید؟ گفت: تا یک هفته پیش او را نمیشناختم. گفتم: پس چی شد که شناختید؟ در پاسخ گفت: من خودم سیدهام و مادر شهید هستم. فرزندم در ردیف دوم پیش پای شهید زینالدین مدفون است. بیماری لاعلاجی گرفتم و مدتها دنبال مداوا بودم. هرکاری کردم خوب نمیشدم؛ خیلی ناراحت بودم.
از خدا خواستم تا حداقل خواب فرزند شهیدم را ببینم. وقتی به خوابم آمد، به پسرم گله کردم که مگر تو شهید نیستی؟ من مادرت هستم و سیدهام! کاری بکن و از خدا بخواه شفا بگیرم. پسرم گفت: برو سر قبر علیاکبر. گفتم: کجاست تا پیدا کنم؟ گفت: عصر پنجشنبه پدرش میآید سر قبرش، بگرد پیدا میکنی. چند بار آمدم تا پیدا کردم. به شهید شما متوسل شدم و شفا گرفتم. بار دیگر از خدا خواستم تا خواب پسرم را ببینم. به خوابم آمد. از او پرسیدم: چرا مرا به آن شهید حواله دادی؟ گفت: در این عالم شهداء درجه و جایگاههای متفاوتی دارند. هرکسی در دنیا اخلاص و تلاش بیشتری داشته در اینجا درجه و مقام بالاتری دارد. به همین خاطر شما را به شهید علیاکبر نظری ارجاع دادم.
دستگیری شهید نظری از دختر دانشجو
پدر شهید نظری ثابت میگوید: همین که نشستم سر مزار فرزندم دیدم دختر خانم جوانی نشسته است کنار قبر فرزند شهیدم و فاتحه میخواند. فاتحه خواند وگریه کرد. انگار مثل خواهری بود که برای برادرشگریه میکند.گریهاش که تمام شد گفتم: دختر شما با این شهید آشنا هستید؟ گفت: نه من بچه سبزوار هستم و در قم درس میخوانم چندین شب پیش خواب دیدم که این شهید بزرگوار به نزدم آمد و گفت: آمدهام اینجا تا به شما بگویم این اموال و امکاناتی که برای شما خرج و هزینه میشود از اموال بیتالمال است. شما در دو کار سستی و کاهلی میکنید اول نماز و دوم درس! همانجا از ایشان سؤال کردم مزارتان کجاست؟ که دقیقاً اسم و نشانی مزار خودش را داد. پس از آن حدود سه سال هر عصر پنجشنبه زودتر از من آن دختر خانم میآمد و شروع میکرد به قرآن خواندن بر سر مزار شهید نظری...
مشکلگشای حاجتمندان
مادر شهید نظری میگوید: سر مزارش نشسته و توی حال خودم بودم. جوانی با ظاهری خیلی شیک و امروزی آمد نشست کنار سنگ مزار فرزندم و شروع کرد به فاتحه خواندن! پرسید شما که هستید؟ گفتم مادر شهید هستم؛ کاری داشتید؟ گفت: من مشکلی داشتم که این شهید برایم حل کرد. گفتم: چطور مادر؟ گفت: هفته پیش به گلزار آمدم دیدم آقایی با عکس شهید اینجا نشسته است. من اصلاً علاقه و اعتقادی به شهدا، گلزار و این مسائل نداشتم. با خودم گفتم اگر این شهید مشکل مرا حل کند پس معلوم است شهیدان حساب و کتابی دارند. همان شب شهید شما با همان لباس رزم و پوتین به خوابم آمد و رو به من کرد و گفت: «چون به شهداء توسل کردی آمدم تا مشکل تو را حل کنم. برو خیالت راحت باشد که مشکل تو کاملاً حل شده و دیگر هیچ غصهای نخور.»فردای آن روز مشکلم حل شد. از آن روز تا به حال هر بار که به گلزار بیایم بر سر مزار پسر شما میآیم
شوق جبهه
حسین نظری ثابت گفت: یک بار که مجروح شده و از پا تا شکم در گچ بود، خیلی اظهار ناراحتی می کرد، وقتی علت را جویا شدم گفت: خواسته ام به منطقه برگردم آنها مخالفت کرده اند؛ گفتم: پسرم حق با آنهاست، تو که هنوز خوب نشدی و نمی توانی در منطقه کاری انجام بدهی.
گفت: "پدر! من با همین حالم می توانم حداقل درقسمت کالک و نقشه فعالیت کنم. آخر این زیرپوشی که تن من است مال بیت المال است من چه جوری فردا جواب بدهم این را به من داده اند که در جبهه بپوشم نه در منزل".
┄┅┅┅┅❀🌹❀┅┅┅┅┄
5.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید | فیلمی از مرحوم آیتالله خوشوقت در کنار رهبر انقلاب در حیاط بیت رهبری
🏴 سالگرد رحلت سالک الیالله مرحوم آیتالله خوشوقت