eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
8.1هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
756 ویدیو
1هزار فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. یکی از یاران امام صادق علیه السلام می‌گوید نزد امام صادق بودیم، سخن از گروهی به میان آمد و من گفتم
. بعضی ها نام من مسلمان و کافری همه کارم باطنم پُر از کفر و ادعای دین دارم از تب مسلمانی ریش دارم و تسبیح گاه بر زبان ذکری می رود ز گفتارم دکمه های پیراهن بسته تا بُن حنجر وا نمی کنم آن را گرچه داده آزارم از برای هر کاری استخاره در کار است ظاهرا" خدا جویم ، باطنا" ریاکارم صبح شنبه تا جمعه هیئت و بساطی هست رفتنِ به هیئت ها عادت است و کردارم روزها همه هیئت شب که می شود هیئت هیئتی شده شغلم دائما" در این کارم دائما" ازین هیئت می روم به آن هیئت من ز صنف بی کاران عضو تیم انکارم ✍ .
. ◾️ وقتی‌که خانه‌ام را آتش زدند، به یاد اهل و عیال جدّ غریبم، حسین "علیه‌السلام" افتادم... در نَقلی آمده است: فردای آن روزی که خانه امام صادق علیه‌السلام را آتش زدند‌، چند نفر از شیعیان به محضر آن حضرت رفتند، دیدند، که إمام علیه‌السلام محزون و گریان است. ➖ عرض کردند: آقاجان! چرا گریه می‌کنید؟ آیا از این که دشمن چنین گستاخی به شما کرده، گریه می‌کنید؟ با اینکه نخستین بار نیست که به شما خاندان چنین می‌کنند! 🔹إمام علیه‌السلام فرمودند: لَمّا أَخَذتِ الّنارُ مٰا فِي الدِّهلِیز نَظَرتُ إلىٰ نِسائي وَ بَناتي يَتَراكَضنَ فِي صَحنِ الدّار مِنْ حُجرةٍ إلىٰ حُجرٍة وَ مِن مَكانٍ إلى مَكانٍ هٰذا وَ أٰنا مَعَهنّ في الدّار ▪️گریه‌ام برای این است که وقتی زبانه‌های آتش در دالان خانه، زبانه می‌کشید، زنان و دخترانم را دیدم که در صحن خانه از حجره‌ای به حجره دیگر و از جانبی به جانب دیگر می‌دویدند، تا آتش به آنها آسیب نرساند، با اینکه من در خانه همراه آن‌ها بودم. فَتَذكّرتُ رَوعَةَ عَيالِ جَدِّيَ الحُسينِ يَومَ عاشُوراء لمّا هَجَمَ القومُ عَلَيهنَّ وَ مُناديهم يُنادي أحرِقُوا بُيوتَ الظّالِمين. ▪️با آن صحنه، به یاد وحشت و خوف اهل و عیال جدّم حسین علیه‌السلام در غروب روز عاشورا افتاده‌ام، آن هنگام که دشمن به آنها هجوم آورد، و منادیِ‌دشمن فریاد می‌زد: خیمه‌های ظالمان را بسوزانید... 📚مأساة‌الحسین،علیه‌السلام، ص۱۶۰ ‌
. 💢اطلاع حضرت از وقت ظهور💢 آیا خود (عج) می داند چه زمانی ظهور خواهد کرد؟ 1⃣نظریه اول :در بعضی از روایات داریم که حتی خود امام زمان (عج) نیز وقت ظهورشان را نمی دانند و خدای متعال هنگام ظهور به واسطه علائم خاصی زمان ظهور را به حضرت اطلاع می دهند. مفضل بن عمرو از امام صادق (ع) درباره تفسیر آیه "و اذا نقر فی الناقور" سؤال کرد که امام در پاسخش فرمودند: انّ منا اماما مستترا فاذا اراد الله عز و جل اظهار امره نکت فی قلبه نکتة فظهر و امر بامر الله عز و جل، که از این روایات بخوبی استفاده می شود که خود امام زمان (عج) نیز زمان ظهورشان را نمی دانند و در هنگامه ظهور ، خدای متعال بواسطه علائم خاصی زمان ظهور را به حضرت اطلاع می دهند 📚صدوق ، اکمال الدین و اتمام النعمة، ج 2، ص 349، ح 42. به هرحال؛ یکی از منتظران فرج حضرت مهدی (عج) خود آن حضرت هستند؛ زیرا: اوّلاً انتظار، در روایات ما به عنوان افضل العبادة مطرح شده است و بعید، بلکه محال است که آن وجود عزیز از افضل عبادات غافل و محروم باشد. ثانیاً: در روایاتی که کلمه فرج آمده، تنها به فرج مؤمنان اشاره ندارد، بلکه فرج امام زمان نیز مورد نظر است پس امام زمان گشایش در کارهای خویش را منتظرند. بنابراین، خود حضرت ولی عصر (ع) نیز چون هدف استقرار نظام توحیدی و فراهم ساختن زمینه سعادت بشری را دارند، در انتظار چنین روزی هستند، تا عدل و داد را بر سراسر جهان حاکم کند. 2⃣اما نظریه دوم:حضرت زمان ظهور خود را می دانند 1- نظر سید مرتضی (ره) سید مرتضی (ره) بیش از هزار سال پیش در کتاب خود «المقنع» که مورد توجه بسیاری از علما قرار گرفته، در خصوص علم امام زمان (ع) به ظهور خویش چنین می گوید: «شیعه امامیه معتقد است که آباء و اجداد امام زمان (ع) که بر همه آنان درورد باد، با شناختی که از فرمایش پیامبر اکرم (ص) نسبت به زمان غیبت و چگونگی آن، نشانه ها و علامات و زمان ظهور به دست آورده اند، با امام زمان (ع) عهد کرده و از حد و حدود این امور آگاهش ساخته اند. بنابراین زمان ظهور با ویژگی هایش مورد تصریح پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع) است. قلنا: أمّا الإمامية فعندهم: أنّ آباء الإمام عليه وعليهم السلامعهدوا إليه وأنذروه وأطلعوه على ما عرفوه من توقيف الرسول (صلّى الله عليه وآله) على زمان الغَيْبة وكيفيّتها، وطولها وقصرها، وعلاماتها وأماراتها، ووقت الظهور، والدلائل على (تيسيره وتسهيله) 📚المقنع (ترجمه)، ص 113 2- دیدگاه شیخ طوسی (ره) شیخ طوسی (ره) از بزرگان علمای شیعه (متوفی 460 هـق) نیز امام زمان (ع) را وارث علوم انبیاء و اولیاء دانسته و پیرامون علم حضرت، به زمان ظهور خویش در کتاب مهم و معتبر خویش «الغیبه» که مورد توجه علمای شیعه و از کتب مصدری و مرجع می باشد چنین می گوید: «خداوند متعال، امام زمان (ع) را از زمان غیبت و پایان غیبت توسط پیامبر اکرم (ص) و آباء طاهرینش (امام معصوم علیه السلام) آگاه نموده و اما زمان ظهور از ما مخفی شده به خاطر مصالحی که در آن است، ولی حضرت مهدی (ع) عالم و آگاه به آن زمان است و به ظن و گمان مراجعه نمی کند. أن الله تعالى أعلمه على لسان نبيه ص و أوقفه عليه من جهة آبائه ع زمان غيبته المخوفة و زمان زوال الخوف عنه فهو يتبع في ذلك ما شرع له و أوقف‏ عليه و إنما أخفي ذلك عنا لما فيه من المصلحة فأما هو فهو عالم‏ به لا يرجع [فيه‏] إلى الظن. 📚الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة ؛ النص ؛ ص331 3- اعتقاد مرحوم صاحب مکیال (ره) آیت الله سید محمد تقی موسوی اصفهانی (ره) از علمای بزرگوار شیعه که با عنایت حضرت مهدی (ع) کتاب شریف و گران سنگ مکیال المکارم را تحریر نمود معتقد است: «از احادیث بسیاری که در بصائر و کافی و غیر آن آمده، ظاهر امر این است که امام مهدی (ع) وقت ظهورش را می داند ولی به ایشان اذن داده نشده که آن را اظهار نمایند. و امامان گذشته (ع) نیز مجاز به اظهار آن نبوده اند، زیرا هر چند امامان معصوم (ع) به همه چیز عالم هستند ولیکن ایشان بندگان گرامی و مقرب هستند که پیش از امر و فرمان خدای متعال کاری نمی کنند و هر چه انجام دهند به فرمان او انجام می دهند. لایسبقونه بالقول و هم بامره یعملون آنها بندگان شایسته خدا هستند و هرگز در سخن گفتن بر او سبقت نمی گیرند و همواره به فرمان او عمل می کنند. بنابراین به بندگان خدا از مطلبی خبر نمی دهند مگر آنچه را خداوند متعال امر فرموده که به ایشان اظهار نمایند. 📚مکیال المکارم، ج 2، ص 406 وظیفه شصت و نهم و هفتادم، { لازم به ذکر است که مرحوم صاحب مکیال (ره) در خصوص دلائیل نظریه خویش با استناد بر آیات و روایات به طور مفصل بحث کرده است} .
. منصور به حاكم خود در مكه و مدينه به نام «حسن بن زيد» پيام داد كه خانه امام صادق(عليه السلام) را بسوزان» حاكم، اين دستور را اجرا كرد، و به خانه امام صادق(عليه السلام) آتش افكند به طورى كه شعله هاى آن به در خانه و راهرو آن رسيد. امام صادق(عليه السلام) بيرون آمد و به درون آتش رفت و در حالى كه در ميان آتش قدم مى زد، مى فرمود: انا بن اعراق الثرى انا بن ابراهيم خليل الله: «من پسر ريشه هاى زمين هستم، من پسر ابراهيم خليل(عليه السلام) مى باشم.»(1) يعنى همان گونه كه ابراهيم خليل الله(عليه السلام) جدم(2) در آتش نمرودى نسوخت، من هم به اذن خدا نمى سوزم و همان گونه كه لقب جدم اسماعيل (اعراق الثرى) است يعنى فرزندان او مانند رگ و ريشه درخت در اطراف زمين پراكنده اند، ونابود نمى شوند، ما هم نابود نمى شويم. يكى از شيعيان مى گويد: يك روز بعد از آتش زدن خانه امام صادق(عليه السلام) در مدينه به محضرش رفتم، ديدم بسيار غمگين است، و اشك از ديدگانش بر صورتش مى ريخت، عرض كردم: «چرا ناراحت و گريان هستى؟» فرمود: «وقتى كه روز قبل آتش در دالان خانه ام زبانه كشيد، با اينكه من در خانه بودم، ديدم بانوان خانه ، شيون زنان براى حفظ جان خود از آتش، از اين سو به آن سو مى دوند، به ياد ترس و هراس اهل بيت جدم امام حسين (عليه السلام) افتادم كه در روز عاشورا، دشمن به خيمه هاى آنها هجوم كرد، در حالى كه منادى دشمن فرياد مى زد، خانه ظالمان را بسوزانيد.»(1) يعنى ياد اين خاطره جانسوز مرا غمگين و ناراحت نموده است، نگران خودم نيست، نگران آن همه ستمهاى هستم كه يزيديان به اهل بيت مظلوم حسين(عليه السلام) وارد ساختند. -------------------------------------------------------------------------- 1-اصول كافى، ج 1، ص 473. 2-ابراهيم(عليه السلام) جد سى ام پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) بوده است.     منبع:سایت آیت الله شاهرودی  کتاب چهارده اختر تابناک(کتابخانه الکترونیکی)  .
. 🎤 ✍ دل و روح ما، سر و جان ما، "لِتُرابِ مَقْدَمِكَ الفِدا" "عَظُمَ الْبَلاء، بَرِحَ الْخَفَا"، "فرج" است راه نجات ما همه ناتوان، همه روسیاه، همه در کشاکش راه‌وچاه همه تا کمر به گِل گناه، خِجِلیم، "وَانْکشَفَ الْغِطَا" نه‌رسیده شام‌غمی به‌سر، نه‌رسیده از سحری خبر نه‌کسی به‌فکر کسی‌دگر، تو بیا که "وَانْقَطَعَ الرَّجا" نه‌کسی هوایی فیض‌رب، نه به‌فکر واجب‌ومستحب "ظَهَرَ الفَسادُ بِما کسَب"، تو بیا که تازه شود هوا غم شام و کوفه و کربلا، شده داغ جان تو سال‌ها که هرآن‌صباح و هرآن‌مساء،"بَدَلَ الدُّموعِکَ بِالدِّماء" گله و شکایت خویشتن، به کجا برد دل تنگ من؟ تو بیا سری به‌دلم بزن، که تو "مُستَعانی‌و‌مُشتَکی" تو بیا که سر بزند بهار، به خزان دائم روزگار به جهان ما برکت بیار، که "بِیُمْنِکَ رُزِقَ‌الْوَرىٰ" تو بیا که عهدِ وفا شود، دل خلق جای خدا شود که زمان صلح‌وصفا شود، "بِجَمالِکَ کَشَفَ الدُّجىٰ" تو بیا و چاره‌ی نو بساز، که به ما شود در صبح باز شب عاشقان تو بس دراز...، "وَ بِنورِ وَجهِكَ مُنتَهىٰ" 👇
کربلایی‌ حسین‌‌طاهری1402021904.mp3
زمان: حجم: 13.59M
زمینه | دل و روح ما مجلس روضه هفتگی سه‌شنبه۱۹اردیبهشت۱۴۰۲|۱۸شوال۱۴۴۴ مداح : کربلایی‌ حسین‌‌طاهری
هدایت شده از امام حسین ع
 به یکی از معجزات و حضرت علی‌اکبر(ع) اشاره می‌کنیم: فردی به نام حاج عبدعون، برادرش را که به مرض سختی دچار شده بود نزد حافظ الصحه، یکی از سه پزشک معروف کربلا می‌برد، پس از چند ماه معالجه سودی نمی‌کند و هر روز حال او بدتر می‌شود عبدعون نزد پزشک می‌رود و سخنان زشتی به او می‌گوید و خطاب می‌کند که اسمت خیلی بزرگ است اما از معالجه تو سودی ندیدیم،  بعد بدون خداحافظی می رود، اما بر خلاف انتظار از آن روز به بعد حال برادرش بهتر می‌شود و یک دفعه شفا می‌یابد. نزد حافظ الصحه می‌رود و عذر خواهی می‌کند. طبیب می‌گوید: بنشین تا برایت بگویم. من بعد از سخنان تو خیلی دل شکسته شدم. ظهر، هنگام ادای نماز به حضرت علی اکبر(ع) متوسل شدم و عرض کردم ای نور چشم حسین (ع) تو را به حق پدرت قسم می‌دهم که شفای این مریض را از خدا بخواه، دیدی چگونه به من توهین کرد؟ بسیار گریه کردم. همان شب در خواب خدمت آقا علی‌اکبر(ع) شرف یاب شدم عرض ادب کردم و همان مطلب را تکرار کردم، حضرت فرمود: من شفای آن مریض را از خدا خواستم و از هاتفی شنیدم که «این مریض مردنی است و تا 9 روز دیگر میمیرد اما به برکت دعا و شفاعت شما خدا با شفای او سی سال به عمرش افزوده است و از همین ساعت او را شفا دادیم» آن مرد سی سال دیگر عمر کرد و در هفتاد سالگی در گذشت. او وصیت کرد پیکرش را پایین پای حضرت علی اکبر (ع) دفن کنند. منبع:کتاب «خورشید جوانان»؛ شرح زندگی و کرامات حضرت علی اکبر(ع)/ نوشته سید محمدرضا حسینی خبرگزاری تسنیم
هدایت شده از امام حسین ع
🌸🍃🌸🍃 شبی حضرت علی (ع) در دارالخلافه نشسته بودند و به حساب کتاب اموال مشغول بودند که مقداد وارد شدند. با حضرت صحبت کردند که علی (ع) فهمید مقداد برای درخواست کمک مالی آن‌جا آمده است و از بیان نیازش شرم دارد. چراغ اتاق را خاموش کرد و کیسه‌ای زر برداشت، دست مقداد را کشید و کیسه را در تاریکی در حالی‌که در دست مقداد می‌گذاشت فرمود، مقداد تو سکوت کن امشب من فقط با تو سخن می‌گویم. مقداد وقتی کیسه زر را در تاریکی، در دستانش گرفت صدای گریه‌اش برخواست. امیر المومنین (ع) علت را پرسیدند. مقداد گفت: یا علی گمان می‌کنم دیگر مرا دوست نداری که در تاریکی با من سخن می‌گویی، در حالی‌که من عاشق دیدن چشمان تو هستم. حضرت شمع را روشن کردند، مقداد دیدند محاسن علی (ع) خیس اشک چشم است، طوری‌که از آن محاسن نورانی اشک می‌چکد. حضرت، مقداد را در آغوش کشیده و فرمودند: مقداد، علت خاموش کردن شمع این بود که، من از لحظه ورود تو فهمیدم برای نیازی پیش من امشب آمدی، نگذاشتم نیازت را بگویی چون چیزی که انسان بداند برادر مومنش نیاز دارد نباید راضی به تقاضای شفاهی او شود. و علت این‌که چراغ را خاموش کردم به آن علت بود که، انسان مومن و آبرومند وقتی درخواست حاجتی از کسی می‌کند، از شرم و خجلت و حیا، گونه‌هایش سرخ می‌شود، چشمانش در دیدگانش می‌لرزند، عرق شرم بر پیشانی‌اش می‌نشیند. خاموش کردن چراغ نه برای، ندیدن جمال زیبای تو بلکه برای ندیدن آن چشمان لرزان و عرق شرم در پیشانی تو بود که مرا دیدنش بیشتر از تو آزار می‌داد. .
هدایت شده از امام حسین ع
. کرامات امام حسن (ع) اللّهــم صلّ علــي محمّــد و آل محمّــد و عجّــل فرجــــهم حضرت مجتبي عليه السلام بيش از بيست و پنج مرتبه با پاي پياده از مدينه به قصد زيارت خانهي خدا به مكه رهسپار شد. در يكي از سفرها، پاهاي حضرت ورم كرده و صدمه ديد. يكي از خدمتكاران عرض كرد: «يابن رسول الله! اگر سوار شويد ممكن است قدم هايتان بهبود يابد.» امام عليه السلام فرمود: «نه! اما در منزلگاه بعدي سياه پوستي نزد تو خواهد آمد و در دست او روغن و پمادي است كه درمان ورم قدمهاي من در آن است، تو آن روغن را از او بخر.» خدمتكار گفت: «پدر و مادرم به فدايت، سابقه ندارد كسي در اين منازل چيزي بفروشد.» امام عليه السلام فرمود: «آن مرد در نزديك منزلگاه بعدي است.» خدمتكار گويد: «همين كه مقدار كمي از آن محل گذشتيم ناگاه آن سياه پوست پيدا شد!» . امام عليه السلام به من فرمود: «آن شخص سياه همين مرد است.» من نيز نزد او رفتم و تقاضاي روغن نمودم.» مرد سياه پوست: «اين پماد را براي كه مي خواهي؟» خدمتكار: «براي حسن بن علي.» سياه پوست: «لطفا مرا به حضور آن حضرت راهنمايي كن.» و آنگاه با هم به محضر امام عليه السلام شرفياب شدند. مرد سياه پوست گفت: «پدر و مادرم فداي تو باد، من نمي دانستم كه روغن را براي شما مي خواهند، اجازه دهيد كه قيمتش را نگيرم، چرا كه من از ارادتمندان و نوكران شما هستم و اكنون از شما حاجتي دارم و آن اين است كه به هنگام جدا شدن از همسرم او را درد زايمان بود، از خدا بخواهيد كه به من پسري سالم و دوستدار شما اهلبيت مرحمت فرمايد.» امام عليه السلام فرمود: «به خانهات برگرد كه خداوند به تو پسري سالم عطا فرموده و او از شيعيان ما مي باشد.» آن شخص با عجله به خانهاش بازگشت و همسرش را مشاهده كرد كه پسري سالم به دنيا آورده است. پس مجددا به قصد تشكر به محضر امام حسن عليه السلام بازگشت. آن كودك بعدها از شاعران و مادحين خالص و ممتاز آل محمد عليهمالسلام گرديد و با نام «سيد حميري» معروف گشت. امام عليه السلام نيز از آن روغن استفاده كرد و در دم درد پاهايش برطرف گرديد منبع.کتاب کرامات و مقامات عرفانی امام حسن مجتبی علیه السلام .
. ✅ : یكی از روش های مهـــــم در روضه خوانی گریــــز زدن میباشد.باید توجــــه داشت كه بدون منبـــع هیــــچ روضـه ای را نخواند و گریز زدن های‌ما روی اصول و اساس باشد ........... 🌻حاج محمود کریمی: مثـــلا حاج آقا منصــور ارضی در یـــكی از مراســــــم هایی كه برای كمك رسانی زلزله زدگان در چنـــــد سال اخیر برنامـه داشتند این طوری گریـــــز زدند كه:«من امروز این عمل رو دیدم كه مردم اكثــرا به جای پتــو و غذا و لباس ،شیرخشك آوردند برای بچه ها.چون مردم بیشتر از همه چی تب و تاب بچــه كوچیك ها رو دارند.» و بعدش یـــك روضه حضرت علی اصغر خوندند. اول جلســه با گریـــز زدن مجلس رو آماده روضـــه كردند و بعد روضـــه خودشون رو خواندند. 💠 . ⚠️ ادامه آموزش گریز: گاهی اوقات شما گریـز می زنید و مستمع را جلوتر از خودتان می فرستیــــد و شما اصلا از كربـــــلا هیــــچ حرفی را به میان نمی آوریـد و میخواهیـد یك كار روانی با مستمـــع انجـــام بدهید و خود مستمع را روضـه خوان جلوه دهید كه با یك مثــال مفهـوم این جملـــه به خدمت شما عارض می شود. .👇 . 💠 مثالی زیبا از گریز زدن: مثلا شما میگویید كه برای امام صادق سه چهار تا كفـــن آوردند و روی این كفن های آورده شده توضیح می‌دهید و به این فكر می كنیدكه اصلا مستمع با شمــا نیست و گوشش دارد می شنود، ولی ذهنش دارد به فراتر از شما می رود. می گویید«برد یمنی آوردند و . . . مستمـــع را احساسی میكنید.مثلا یكی از مستمعین‌میگوید: ای بی كفن . . . شما هم‌خودتون رو می زنید به‌اون راه كه‌اصلا من نمیدونم چی شده. می گویید:چیه؟چرا دادمی‌زنید؟مگه‌چی‌شده؟ مگه كفن آوردن گریه داره؟ و وقتی كه احساس كردین مستمع حسابی گر گرفته است ، ادامه روضه رو به كربــــــلا ربط می دهید. .