📖📖📖مقتل:
نقل شده كه مسلم بن عقيل (علیه السلام) دخترى سيزده ساله داشت كه با دختران امام حسين (علیه السلام) زندگی می کرد و شبانه روز با ايشان مصاحبت داشت ، وقتی امام حسين (علیه السلام) خبر شهادت مسلم (علیه السلام) را شنيد دختر مسلم (علیه السلام) را خواست و با او چنان با مهربانی صحبت کرد که دختر مسلم (علیه السلام) عرض كرد: يا بن رسول اللّه ! با من مهربانی بى پدران و عطوفت يتيمان می نمائی مگر پدرم مسلم را شهيد كرده اند؟ حضرت (علیه السلام) نتوانست طاقت بیاورد و شروع به گريه کرد و فرمود: اى دختر! ناراحت نباش، اگر مسلم (علیه السلام) نباشد من پدر تو هستم و خواهرم مادر تو و دخترانم خواهران تو و پسرانم برادران تو هستند. دختر مسلم (علیه السلام) فرياد زد و به شدت شروع به گریه کرد و پسرهاى مسلم (علیه السلام) عمامه شان را برداشتند و گریۀ شدید کردند و اهل بيت (علیهم السلام) در اين مصيبت با ايشان همراهی كردند و به سوگوارى پرداختند و امام حسين (علیه السلام) از شهادت مسلم (علیه السلام) سخت غمگین شد.
📁 #عرفه
#حضرت_مسلم
.
.
#شب_اول_محرم
📜پس متحيّرانه در كوچه هاى كوفه مى گرديد و نمى دانست كه كجا برود ...طوعه بر در خانه به انتظار او ايستاده بود، جناب مسلم چون او را ديد نزديك او تشريف برد و سلام كرد، طوعه جواب سلام گفت، پس مسلم (علیه السلام) فرمود:
يا اَمَةَ اللّهِ اِسْقني ماءً.
مرا به شربت آبى سيراب کن، طوعه جام آبى براى آن جناب آورد، چون مسلم(علیه السلام) آب آشاميد آنجا نشست ، طوعه ظرف آب را برد به خانه گذاشت و برگشت ديد آن حضرت را كه جلوی در خانۀ او نشسته گفت : اى بندۀ خدا! مگر آب نياشاميدى ؟ فرمود: بلى . گفت : بر خيز و به خانۀ خود برو، مسلم(علیه السلام) جواب نفرمود، دوباره طوعه كلام خود را اعاده كرد همچنان مسلم(علیه السلام) خاموش بود تا دفعۀ سوم آن زن گفت : سُبْحان اللّه ، اى بنده خدا! بر خيز به سوى اهل خود برو؛ چراکه بودن تو در اين وقت شب بر در خانۀ من شايسته نيست و من هم حلالت نمى كنم ، مسلم(علیه السلام) بر خاست فرمود: يا اَمَة اللّه ! من در اين شهر، خانه و فامیل و يارى ندارم، غريب و سرگردانم آيا ممكن است به من احسان كنى و مرا در خانۀ خود پناه دهى و شايد من بعداً پاداشی دهم ،عرض كرد قضيّۀ شما چيست ؟ فرمود :من مُسلم بن عقيلم كه اين كوفيان مرا فريب دادند و از ديار خود آواره كردند ودست از يارى من برداشتند و مرا تنها و بى كس گذاشتند
📜 #عرفه
#حضرت_مسلم
.
29.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بررسی برخی از رفتارهای سیاسی #امام_باقر در دوران سخت #بنی_امیه در شب شهادت باقرالعلوم ...
📺#شبکه_افق
#برنامه_تکیه
ساعت ۲۱
.
#امام_باقر_علیه_السلام
#حکایات
#برائتی
#7ذیحجه
#شهادت_امام_باقر #نتیجه_جالب_تولی_و_تبری_در_کلام_امام_پنجم_علیه_السلام
👈🏼 حَکَم بن عُتَیبه میگوید:
روزى در محضر امام باقر (علیهالسّلام) نشسته بودیم و اتاق نیز مملوّ از جمعیت بود، ناگهان پیرمردى که تکیه بر عصاى بلندى کرده بود وارد شد؛ دم در ایستاد و گفت:
سلام و رحمت خدا و برکاتش بر تو باد اى فرزند رسول خدا! و پس از آن ساکت شد.
امام باقر(علیهالسّلام) پاسخ داد:
«وعليك السّلام ورحمةالله وبرکاته».
🍃 پیرمرد رو به حاضران کرده و به آنان نیز سلام داد و همچنان ایستاد تا همگى جواب سلامش را دادند، آنگاه روى خود را به سمت امام باقر (علیهالسّلام) کرده گفت: اى فرزند رسول خدا! مرا نزدیک خود بنشان
که بهخدا سوگند من به شما و دوستدارانتان علاقهمندم.
به خدا سوگند این دوستیها برای دنیا نیست، و به خدا من دشمن دارم دشمنانتان را و از آنان بیزارم، به خدا این دشمنى و بیزارى به این دلیل نیست که آنان فردی از اطرافیانم را کشته باشند! به خدا سوگند من حلال شما را حلال میدانم و حرامتان را حرام میشمارم و چشم به فرمانتان دارم. قربانت گردم آیا [با این ترتیب] درباره من امید [سعادت و نجات] دارى؟
🍃 امام باقر فرمود:
«پیش بیا، پیش بیا»،
سپس او را نزد خود نشانده و فرمود:
«اى پیرمرد همانا مردى نزد پدرم على بن حسین (علیهماالسّلام) شرفیاب شد و همین پرسش را مطرح کرد. پدرم به او فرمود: اگر [با این حال] بمیرى؛ به رسولخدا(صلیاللهعلیهوآله)، على، حسن، حسین و على بن حسین(علیهمالسّلام) وارد شوى و دلت خنک شود، قلبت آرام گیرد، دیدهات روشن گردد و به همراه نویسندگان اعمالت با روح و ریحان از تو استقبال شود، و این در وقتى است که جان به اینجاى تو رسد- و با دست به گلویش اشاره فرمود- و اگر زنده بمانى آنچه را موجب چشم روشنیت هست، ببینى و در بالاترین درجات بهشت با ما خواهى بود».
🍃 پیرمرد گفت: چه فرمودى اى اباجعفر؟! [پیرمرد با تعجب از امام خواست تا کلامش را تکرار کند] امام(علیهالسلام) همان سخنان را براى او تکرار کرد.
پیرمرد گفت: الله اکبر! اى ابا جعفر! اگر بمیرم؛ به رسول خدا، على، حسن، حسین و على ابن حسین (علیهمالسّلام) درآیم و دیدهام روشن گردد، دلم خنک شود، قلبم آرام گیرد، و به همراه نویسندگان اعمالم با روح و ریحان مورد استقبال قرار گیرم، هنگامى که جانم به اینجا رسد! و اگر زنده بمانم ببینم آنچه را دیدهام بدان روشن گردد، و با شما باشم در بالاترین درجات بهشت؟
این جملات را گفت و آنقدر گریه کرد تا نقش بر زمین شد.
حاضران نیز که حال پیرمرد را دیدند به گریه و زارى پرداختند.
🍃 امام باقر (علیهالسّلام) [که چنان دید] با انگشت خود قطرات اشک را از گوشههاى چشم آن پیرمرد پاک کرد.
پیرمرد سربلند کرد و عرضه داشت: دستت را به من بده قربانت گردم!
حضرت دستش را به پیرمرد داد، و او دستشان را میبوسید و بر دیده و رُخ خود میگذارد.
سپس شکم و سینه خود را گشود و دست بر شکم و سینهاش گذارده برخاست، و خداحافظى کرده به راه افتاد، امام باقر (علیهالسّلام) نگاهى به پشت سر پیرمرد کرد، و رو به حاضران فرمود:
«هر کس میخواهد مردى از اهلبهشت را ببیند به این مرد بنگرد».
📚 کافی، ج۸ ص۷۶، محقق علیاکبرغفاری، دارالکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق
.
#امام_باقر_علیه_السلام
#شهادت_امام_باقر
#فیش_منبر
#7ذیحجه
◾️ [جلسهی پنجم _ آخری]
#ایام_شهادت_حضرت_باقر_العلوم_علیه_السلام
تیر ۱۴۰۲شمسی
👈🏼 فیش منبرهای #ذیحجه1444
👈🏼 ۷ ذیحجة، شهادت امام پنجم شیعیان علیهالسلام
📚 مطالب مطرح شده:
۱. مدح امام زمان عجلاللهتعالیفرجه
کی شود بینم رخ ماه دلارای تو را
۲. اصحاب برجستهی امام باقر علیهالسلام
_ قاسم بن محمد بن ابیبکر (ولادت ۳۶ق)
* انتقاد از عایشه
_ محمد بن مسلم ثقفی کوفی (متوفای ۱۵۰ق)
_ زرارة بن أعین (تولد: ۷۰ق _ وفات: ۱۴۸ق)
_ حبابة والبیه (وفات: پس از سال ۱۸۳ق)
_ آبان بن ابیعیاش (وفات: ۱۴۰ یا ۱۲۸ق)
.
4_5821019367256626018.m4a
حجم:
1.24M
.
#شور
#امام_حسین علیه السلام
دهه اول محرم ۱۴۴۵ ه.ق ۱۴۰۲
از اینکه خودت به من محل میذاری
معلومه منو چقدر دوسم داری
از اینکه شدم تو هیئت تو کاری
معلومه منو چقدر دوسم داری
از اینکه منو به مادرت میسپاری
معلومه منو چقدر دوسم داری
دوسم داری که منم مجنونم
دوسم داری که برات می خونم
دوسم داری که قبولم کردی
دوسم داری خودمم می دونم
می دونم/ بدون تو هیچم اباعبدالله
بی عشقت/ به جون تو هیچم اباعبدالله
بدون تو هیچم اباعبدالله
ــــــــــــــــــــــــــــــ
از اینکه تو ذکر هر دقیقه م هستی
معلومه تو رو چقدر دوست دارم
از اینکه تو بهترین رفیقم هستی
معلومه تو رو چقدر دوست دارم
از اینکه تو ذکر رو عقیقم هستی
معلومه تو رو چقدر دوست دارم
دوست دارم که بهت دل دادم
دوست دارم که پِیِت افتادم
دوست دارم که حسینی هستم
دوست دارم که حسین آبادم
دوس دارم/ بهت بگم ساده اباعبدالله
عشق تو/ توو دلم افتاده اباعبدالله
بدون تو هیچم اباعبدالله
ــــــــــــــــــــــــــــــ
از اینکه دلم تو بهترین احواله
معلومه امام رضا نگاهم کرده
از اینکه من اربعین میام هر ساله
معلومه امام رضا نگاهم کرده
از اینکه دلم توو روضه ی گوداله
معلومه امام رضا نگاهم کرده
هر شب باید با غمت مجنون شم
هر شب باید بی سر و سامون شم
هر شب ای کاش کربلایی باشم
هر شب ای کاش تو حرم مهمون شم
واست اشک/ می ریزم آقای اباعبدالله
آقای/ عزیزم آقای اباعبدالله
بدون تو هیچم اباعبدالله
#وحید_محمدی✍
#شور
#امام_حسین_شور