eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
2.7هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
546 ویدیو
772 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
D1736639T15436554(Web)-mc.mp3
10.93M
آثار محبت خداوند محبت خداوند و اولیاء الهی یکی از بهترین نعمت ها برای انسان است. حب خدا و اهل بیت علیهم السلام نتایجی دارد که اگر این محبت از جانب انسان واقعی و حقیقی باشد انسان به نتایج خوب آن خواهد رسید. یکی از این آثار، دل کندن از دنیا و توجه به آخرت است. انسان با ایمان از دنیا برای آبادانی آخرت خود استفاده می کند و هیچ گاه اسیر نعمت های زودگذر دنیا نخواهد شد. 🎙
D1737390T11616949(Web)-mc.mp3
1.38M
توبه در جوانی روزی پیرمردی نزد شیخ شاه آبادی می آید و به او می گوید که من در جوانی ساز می زدم و مطربی می کردم و حالا می خواهم توبه کنم. شیخ به او می گوید برو و سازت را بیاور و بزن. او سازش را می آورد اما نمی تواند آن را بنوازد. شیخ به او می گوید حالا که نمی توانی ساز بزنی آمده ای تا توبه کنی ؟ 🎙
Kashani-14020401-EmamatPajhohiAbaghat-03-Hkashani_Com.mp3
45.2M
🔊 کامل درس 📋 درآمدی بر امامت پژوهی با محوریت منهج صاحب عبقات؛ جلسه سوم از چهار جلسه 📆 پنجشنبه اول تیرماه ۱۴۰۲
4_5825816484949002638.aac
14.96M
🎧 🔹 🔹 صلوات‌الله علیه 🔹 حجةالاسلام محسن حنیفی 🎤
. در مورد کیفیت و نحوۀ شهادت آن حضرت قطب راوندى به سند معتبر از امام جعفر صادق علیه‌السلام روايت كرده كه زيد بن الحسن با پدرم مخاصمه‌اى داشت و مى‏ گفت: فرزند امام حسن علیه‌السلام كه فرزند بزرگتر است اولى است از فرزند امام حسين علیه‌السلام بر جانشینی پیامبر؛ پس به نزد پدرم آمد و گفت: بيا برويم به خانه قاضى. پدرم او را نصيحت كرد و گفت: از اين دعوى ناحق بگذر و با دوستان خدا بى‏ جهت دشمنی مكن، اگر می خواهى معجزه ‏اى بر تو نشان دهم كه بدانى حق با من است، بدان كه كاردى در دست دارى و از من پنهان كرده ‏اى، اى كارد به قدرت خدا به سخن درآ و گواهى بده براى من، ناگاه كارد از دست او جدا شد و بر زمين افتاد و به زبان فصيح گفت: اى زيد توئى ستمكار و حضرت امام محمّد باقر علیه‌السلام احق و سزاوارتراست از تو، اگر دست از دشمنی بر ندارى تو را هلاك مى ‏كنم، زيد از مشاهده اين حال بیهوش شد و افتاد؛ پس پدرم دست او را گرفت و بلند کرد و فرمود: اگر به سخن آيد اين سنگى كه بر روى او ايستاده‌ايم آيا قبول مى ‏كنى حق با من است؟ گفت: بلى، پس سنگ از آن قسمت كه زيد بر آن ايستاده بود به حركت درآمد به شدتى كه نزديك بود شكافته شود، و از آن جانبى كه پدرم بر روى آن ايستاده بود حركت نكرد، آن سنگ به سخن آمد و گفت: اى زيد تو ستم مى‏ كنى و محمّد باقر علیه‌السلام اولى است بر جانشینی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم پس دست از او بردار وگرنه تو را به قتل ‏رسانم. باز زيد مدهوش شد و بر زمين افتاد. پدرم او را بهوش آورد و فرمود كه: 👇
. ادامه روایت نحوۀ شهادت امام باقر علیه السلام فرمود: اگر به سخن آيد اين سنگى كه بر روى او ايستاده‌ايم آيا قبول مى ‏كنى حق با من است؟ گفت: بلى، پس سنگ از آن قسمت كه زيد بر آن ايستاده بود به حركت درآمد به شدتى كه نزديك بود شكافته شود، و از آن جانبى كه پدرم بر روى آن ايستاده بود حركت نكرد، آن سنگ به سخن آمد و گفت: اى زيد تو ستم مى‏ كنى و محمّد باقر علیه‌السلام اولى است بر جانشینی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم پس دست از او بردار وگرنه تو را به قتل ‏رسانم. باز زيد مدهوش شد و بر زمين افتاد. پدرم او را بهوش آورد و فرمود كه: اگر اين درختى كه نزديك ماست به سخن آيد و براى من گواهى دهد آيا باور خواهى كرد؟ گفت: آری، پس به خواست پدرم آن درخت به قدرت خدا زبان گشود و گفت: تو ستمكارى و محمّد بن علی علیه‌السلام سزاوارتر است به حق از تو، دست از اين سخن بردار وگرنه تو را هلاك كنم، پس زيد مدهوش شد و افتاد، و پدرم او را بهوش آورد. زيد با دیدن این معجزات سوگند ياد كرد كه ديگر با پدرم دشمنی نكند، و حضرت‏ برگشت، اما زيد در همان روز راهی شام شد و به نزد (هشام بن) عبد الملك بن مروان رفت و به او گفت: به نزد تو آمده ‏ام از پيش جادوگر و دروغ‏گوئى كه حلال نيست او را زنده بگذارى، و آنچه ديده بود نقل كرد و گفت: شمشير، زره، انگشتر، عصا و متروكات حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نزد اوست، بفرست و آنها را از او بطلب، اگر آنها را نفرستد تو از براى كشتن او بهانه خواهی داشت، و نزد مردم معذور خواهى بود. پس عبد الملك به والى مدينه نوشت كه: هزار درهم براى محمّد بن على علیه‌السلام بفرست و اسلحه و زره حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را از او بطلب، پس والى مدينه به خانه پدرم آمد و نامه عبد الملك را بر او خواند، پدرم چند روز مهلت خواست اموالی تا همچون شمشير، زره، عصا، انگشتر و ... مهيّا كرد و براى والى فرستاد، والى مدینه هم آنها را براى عبد الملك فرستاد، و عبد الملك با ديدن آنها بسيار شاد شد ولی زيد گفت: تو را بازى داده است و هيچ ‏يك از اينها از وسائل پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نيست. پس عبد الملك به پدرم نوشت كه: مال ما را گرفتى و آنچه طلب كرده بوديم براى ما نفرستادى، پدرم در جواب او نوشت كه: آنچه من ديدم براى تو فرستادم، خواهى باوركن و خواهى باور مكن، پس به ظاهر عبد الملك تصديق آن حضرت كرد، و اهل شام را جمع کرد و گفت: اينها متاع هاى پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم است كه براى من فرستاده‌اند. و به حسب ظاهر زيد را گرفت و زندانی کرد و نامه‌اى نوشت به پدرم كه: پسر عمّت را براى تو فرستادم كه تو او را تأديب نمائى و در خدمت تو باشد، و زينى از براى آن حضرت فرستاد كه بر آن سوار شود. چون زيد را به خدمت امام علیه‌السلام آوردند، حضرت به نور امامت دانست كه آنها همه مكر و حيله است، و آن ملعون زيد را فرستاده است كه آن حضرت را شهيد كند، پس آن امام مظلوم به زيد گفت: واى بر توگناه بزرگی را مرتکب می شوی، گمان می‌كنى كه من نمى‏ دانم چه قصدی داری؟ من حتی می‌دانم اين زين را از چوب كدام درخت ساخته اند، و در آن چه چيز تعبيه كرده ‏اند، و ليكن چنين مقدّر شده كه شهادت من به اين نحو باشد. پس آن زين را به امر خليفه ملعون بر اسب زدند و حضرت را سوار کردند، زهر تعبیه شده در زین به بدن امام علیه‌السلام سرایت کرد و بدن مكرّمش ورم كرد و آثار موت در خود مشاهده نمود، پس فرمود كه كفن هاى آن جناب را حاضر كردند، و در ميان آن، جامه‏ هاى سفيد بود كه حضرت در آنها احرام بسته بود، فرمود كه: آنها را در ميان كفن هاى من قرار بدهيد؛ و سه روز در درد و الم و مشقّت بود، و در روز سوّم دعوت حق را لبیک گفت: پس حضرت صادق علیه‌السلام فرمود: آن زين نزد ما آويخته است، و هر وقت در آن نظر می‌كنيم، شهادت آن بزرگوار به خاطر می‌آوريم، و چنان آويخته خواهد بود تا طلب خون خود را از دشمنان خود بكنيم.( با اندکی تلخیص قطب راوندی، .
. گریزحضرت مسلم بن عقیل(علیه السلام) دو آقای بزرگوار بودند که در دم شهادت، آب تا کنار لبشان آمد اما با این حال، تشنه جان دادند یکی حضرت مسلم بن عقیل (علیه السلام)بود که با دندان شکسته سه مرتبه خواست آب بنوشد اما نشد و با لب تشنه، سرش را از بدن جدا کردند دیگری کنار علقمه آقا ابوالفضل(علیه السلام) بود وقتی که آب را کنار لبها آورد یاد لب های تشنۀ ششماهۀ حسین(علیه السلام)افتاد و آب را روی آب ریخت و با لب تشنه هم سرش را از بدن جدا کردند ؛ ولی این دو آقا یک تفاوت داشتند: مسلم بن عقیل(علیه السلام) تا لحظۀ آخر صدا می زد حسین میا به کوفه ،کوفه وفا ندارد اما وقتی که عباس(علیه السلام) به زمین افتاد با دست بریده و با فرق شکسته و با چشم تیر خورده صدا می زد : یا اخا ادرک اخا، برادر، بیا برادرت را دریاب!....حسین! .
📖📖📖مقتل: نقل شده كه مسلم بن عقيل (علیه السلام) دخترى سيزده ساله داشت كه با دختران امام حسين (علیه السلام) زندگی می کرد و شبانه روز با ايشان مصاحبت داشت ، وقتی امام حسين (علیه السلام) خبر شهادت مسلم (علیه السلام) را شنيد دختر مسلم (علیه السلام) را ‍خواست و با او چنان با مهربانی صحبت کرد که دختر مسلم (علیه السلام) عرض كرد: يا بن رسول اللّه ! با من مهربانی بى پدران و عطوفت يتيمان می نمائی مگر پدرم مسلم را شهيد كرده اند؟ حضرت (علیه السلام) نتوانست طاقت بیاورد و شروع به گريه کرد و فرمود: اى دختر! ناراحت نباش، اگر مسلم (علیه السلام) نباشد من پدر تو هستم و خواهرم مادر تو و دخترانم خواهران تو و پسرانم برادران تو هستند. دختر مسلم (علیه السلام) فرياد زد و به شدت شروع به گریه کرد و پسرهاى مسلم (علیه السلام) عمامه شان را برداشتند و گریۀ شدید کردند و اهل بيت (علیهم السلام) در اين مصيبت با ايشان همراهی كردند و به سوگوارى پرداختند و امام حسين (علیه السلام) از شهادت مسلم (علیه السلام) سخت غمگین شد. 📁 .
. 📜پس متحيّرانه در كوچه هاى كوفه مى گرديد و نمى دانست كه كجا برود ...طوعه بر در خانه به انتظار او ايستاده بود، جناب مسلم چون او را ديد نزديك او تشريف برد و سلام كرد، طوعه جواب سلام گفت، پس مسلم (علیه السلام) فرمود: يا اَمَةَ اللّهِ اِسْقني ماءً. مرا به شربت آبى سيراب کن، طوعه جام آبى براى آن جناب آورد، چون مسلم(علیه السلام) آب آشاميد آنجا نشست ، طوعه ظرف آب را برد به خانه گذاشت و برگشت ديد آن حضرت را كه جلوی در خانۀ او نشسته گفت : اى بندۀ خدا! مگر آب نياشاميدى ؟ فرمود: بلى . گفت : بر خيز و به خانۀ خود برو، مسلم(علیه السلام) جواب نفرمود، دوباره طوعه كلام خود را اعاده كرد همچنان مسلم(علیه السلام) خاموش بود تا دفعۀ سوم آن زن گفت : سُبْحان اللّه ، اى بنده خدا! بر خيز به سوى اهل خود برو؛ چراکه بودن تو در اين وقت شب بر در خانۀ من شايسته نيست و من هم حلالت نمى كنم ، مسلم(علیه السلام) بر خاست فرمود: يا اَمَة اللّه ! من در اين شهر، خانه و فامیل و يارى ندارم، غريب و سرگردانم آيا ممكن است به من احسان كنى و مرا در خانۀ خود پناه دهى و شايد من بعداً پاداشی دهم ،عرض كرد قضيّۀ شما چيست ؟ فرمود :من مُسلم بن عقيلم كه اين كوفيان مرا فريب دادند و از ديار خود آواره كردند ودست از يارى من برداشتند و مرا تنها و بى كس گذاشتند 📜 .
29.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بررسی برخی از رفتارهای سیاسی در دوران سخت در شب شهادت باقرالعلوم ... 📺 ساعت ۲۱
. 👈🏼 حَکَم بن عُتَیبه می‌گوید: روزى در محضر امام باقر (علیه‌السّلام) نشسته بودیم و اتاق نیز مملوّ از جمعیت بود، ناگهان پیرمردى که تکیه بر عصاى بلندى کرده بود وارد شد؛ دم در ایستاد و گفت: سلام و رحمت خدا و برکاتش بر تو باد اى فرزند رسول خدا! و پس از آن ساکت شد. امام باقر(علیه‌السّلام) پاسخ داد: «وعليك السّلام ورحمةالله وبرکاته». 🍃 پیرمرد رو به حاضران کرده و به آنان نیز سلام داد و هم‌چنان ایستاد تا همگى جواب سلامش را دادند، آن‌گاه روى خود را به سمت امام باقر (علیه‌السّلام) کرده گفت: اى فرزند رسول خدا! مرا نزدیک خود بنشان که به‌خدا سوگند من به شما و دوست‌دارانتان علاقه‌مندم. به خدا سوگند این دوستی‌ها برای دنیا نیست، و به خدا من دشمن دارم دشمنانتان را و از آنان بیزارم، به خدا این دشمنى و بیزارى به این دلیل نیست که آنان فردی از اطرافیانم را کشته باشند! به خدا سوگند من حلال شما را حلال می‌دانم و حرامتان را حرام می‌شمارم و چشم به فرمانتان دارم. قربانت گردم آیا [با این ترتیب] درباره من امید [سعادت و نجات] دارى؟ 🍃 امام باقر فرمود: «پیش بیا، پیش بیا»، سپس او را نزد خود نشانده و فرمود: «اى پیرمرد همانا مردى نزد پدرم على بن حسین (علیهماالسّلام) شرفیاب شد و همین پرسش را مطرح کرد. پدرم به او فرمود: اگر [با این حال] بمیرى؛ به رسول‌خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌)، على، حسن، حسین و على بن حسین(علیهم‌السّلام) وارد شوى و دلت خنک شود، قلبت آرام گیرد، دیده‌ات روشن گردد و به همراه نویسندگان اعمالت با روح و ریحان از تو استقبال شود، و این در وقتى است که جان به اینجاى تو رسد- و با دست به گلویش اشاره فرمود- و اگر زنده بمانى آنچه را موجب چشم روشنیت هست، ببینى و در بالاترین درجات بهشت با ما خواهى بود». 🍃 پیرمرد گفت: چه فرمودى اى اباجعفر؟! [پیرمرد با تعجب از امام خواست تا کلامش را تکرار کند] امام(علیه‌السلام) همان سخنان را براى او تکرار کرد. پیرمرد گفت: الله اکبر! اى ابا جعفر! اگر بمیرم؛ به رسول خدا، على، حسن، حسین و على ابن حسین (علیهم‌السّلام) درآیم و دیده‌ام روشن گردد، دلم خنک شود، قلبم آرام گیرد، و به همراه نویسندگان اعمالم با روح و ریحان مورد استقبال قرار گیرم، هنگامى که جانم به این‌جا رسد! و اگر زنده بمانم ببینم آنچه را دیده‌ام بدان روشن گردد، و با شما باشم در بالاترین درجات بهشت؟ این جملات را گفت و آن‌قدر گریه کرد تا نقش بر زمین شد. حاضران نیز که حال پیرمرد را دیدند به گریه و زارى پرداختند. 🍃 امام باقر (علیه‌السّلام) [که چنان دید] با انگشت خود قطرات اشک را از گوشه‌هاى چشم آن پیرمرد پاک کرد. پیرمرد سربلند کرد و عرضه داشت: دستت را به من بده قربانت گردم! حضرت دستش را به پیرمرد داد، و او دستشان را می‌بوسید و بر دیده و رُخ خود می‌گذارد. سپس شکم و سینه خود را گشود و دست بر شکم و سینه‌اش گذارده برخاست، و خداحافظى کرده به راه افتاد، امام باقر (علیه‌السّلام) نگاهى به پشت سر پیرمرد کرد، و رو به حاضران فرمود: «هر کس می‌خواهد مردى از اهل‌بهشت را ببیند به این مرد بنگرد». 📚 کافی، ج۸ ص۷۶، محقق علی‌اکبرغفاری، دارالکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق .
◾️ [جلسه‌ی پنجم _ آخری] تیر ۱۴۰۲شمسی 👈🏼 فیش منبرهای 👈🏼 ۷ ذیحجة، شهادت امام پنجم شیعیان علیه‌السلام 📚 مطالب مطرح شده: ۱. مدح امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه کی شود بینم رخ ماه دلارای تو را ۲. اصحاب برجسته‌ی امام باقر علیه‌السلام _ قاسم بن محمد بن ابی‌بکر (ولادت ۳۶ق) * انتقاد از عایشه _ محمد بن مسلم ثقفی کوفی (متوفای ۱۵۰ق) _ زرارة بن أعین (تولد: ۷۰ق _ وفات: ۱۴۸ق) _ حبابة والبیه (وفات: پس از سال ۱۸۳ق) _ آبان بن ابی‌عیاش (وفات: ۱۴۰ یا ۱۲۸ق) .
4_5821019367256626018.m4a
1.24M
. علیه السلام دهه اول محرم ۱۴۴۵ ه.ق ۱۴۰۲ از اینکه خودت به من محل میذاری معلومه منو چقدر دوسم داری از اینکه شدم تو هیئت تو کاری معلومه منو چقدر دوسم داری از اینکه منو به مادرت میسپاری معلومه منو چقدر دوسم داری دوسم داری که منم مجنونم دوسم داری که برات می خونم دوسم داری که قبولم کردی دوسم داری خودمم می دونم می دونم/ بدون تو هیچم اباعبدالله بی عشقت/ به جون تو هیچم اباعبدالله بدون تو هیچم اباعبدالله ــــــــــــــــــــــــــــــ از اینکه تو ذکر هر دقیقه م هستی معلومه تو رو چقدر دوست دارم از اینکه تو بهترین رفیقم هستی معلومه تو رو چقدر دوست دارم از اینکه تو ذکر رو عقیقم هستی معلومه تو رو چقدر دوست دارم دوست دارم که بهت دل دادم دوست دارم که پِیِت افتادم دوست دارم که حسینی هستم دوست دارم که حسین آبادم دوس دارم/ بهت بگم ساده اباعبدالله عشق تو/ توو دلم افتاده اباعبدالله بدون تو هیچم اباعبدالله ــــــــــــــــــــــــــــــ از اینکه دلم تو بهترین احواله معلومه امام رضا نگاهم کرده از اینکه من اربعین میام هر ساله معلومه امام رضا نگاهم کرده از اینکه دلم توو روضه ی گوداله معلومه امام رضا نگاهم کرده هر شب باید با غمت مجنون شم هر شب باید بی سر و سامون شم هر شب ای کاش کربلایی باشم هر شب ای کاش تو حرم مهمون شم واست اشک/ می ریزم آقای اباعبدالله آقای/ عزیزم آقای اباعبدالله بدون تو هیچم اباعبدالله
491.9K
تند دهه اول محرم ۱۴۴۵ ه.ق ۱۴۰۲ ما با تو پیمان خون بستیم ای حسین حسین ای حسین تا پای جان پای تو هستیم ای حسین حسین ای حسین اگر سر بخواهی، فدا خواهم کرد سرم را به راهی، فدا خواهم کرد که آغازش، من الله است و هم سیرش، الی الله است و پایانش، اباعبدالله است آغاز و پایان نوکرها یا حسین ای دین و ایمان نوکرها یا حسین انا لله، انا لاباعبدالله ـــــــــــــــــــــــــــــ می مانیم در پای این پرچم ای حسین حسین ای حسین می خوانیم با عشاقت هر دم ای حسین حسین ای حسین بدون تو دنیا، جهنم میشد و این زندگی بی، محرم میشد تو خود نوری، مِن اللهی تو خود سیر، الی اللهی تو آقای، اباعبداللهی ای سرّ مستور عاشورا یا حسین ای وتر موتور عاشورا یا حسین انا لله، انا لاباعبدالله
شور، وقتی پای روضتم.m4a
1.43M
شور علیه السلام دهه اول محرم ۱۴۴۵ ه.ق ۱۴۰۲ وقتی پای روضتم انگار تووی جنتم حالم با تو رو به راس وقتی کنج هیئتم اشک چشم گریه کن های تو کوثره نوای حسین حسین دلم رو می بره دوست دارم کسی رو که خادم روضته تلخی چایی بعد روضه های تو قنده مکرره کربلات بهشتو بی معنا کرد روضه هات بهشتمو امضا کرد هر کی گم شد توو شبای دنیا توی روضه خودشو پیدا کرد عزیز الله ۳ اباعبدالله ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ارباب یا نعم الامیر دست ما رو هم بگیر مولا زندگیم فدات لب تر کن بگو بمیر تو رو جون مادرت هوامو داشته باش توو صدای این خوبا صدامو داشته باش بذار آخرش رو پای تو شهید بشم زیر لب خود شما آمین سرخ این دعامو داشته باش با شما چه زندگی شیرینه قبرم و قیامتم تضمینه غصه ی روزی ندارم آخه نوکر امام حسین تأمینه عزیز الله ۳ اباعبدالله
. 🔹لقب‌ های ایشان را هادی، باقر، شاکر ذکر کرده‌اند. 🔹کنیه ایشان ابوجعفر است. 🔹زادروز:۱ رجب سال ۵۷ قمری هجری 🔹زادگاه:مدینه 🔹مدت امامت:۱۹ سال(۹۵ تا ۱۱۴) ♦️شهادت:۷ ذی الحجه در سال ۱۱۴ قمری 🔹طول عمر:۵۷ سال 🔹مدفن:بقیع، مدینه ✨🕌✨🕌✨🕌✨🕌✨🕌✨ 🔹امام محمد باقر(ع) فرزند امام سجاد(ع) و فاطمه(س) دختر امام حسن مجتبی(ع) است. 🔹رسول اکرم(ص) ده‌ها سال قبل از به دنیا آمدن امام باقر(ع)، نام او را محمد و لقبش را «باقر» قرار داد و حدیث جابر و روایات دیگر بر این نامگذاری دلالت می‌کند. پس از نزول آیه اطاعت جابر بن عبدالله انصاری از حضرت رسول اکرم(ص) پرسید : یا رسول‌الله(ص)! ما خدا و رسول او را شناختيم، اولى الأمر كيستند كه خداى تعالى اطاعت آنان را دوشادوش اطاعت خود و شما قرار داده است؟ حضرت رسول اکرم(ص) خطاب به جابر بن عبدالله انصاری فرمود : آنان جانشینان من و امامان مسلمانان بعد از من‌ هستند که اولِ ایشان علی بن ابی‌طالب(ع) است و بعد از او به ترتیب حسن، حسین، علی بن حسین و محمد بن علی که در تورات به باقر معروف است و تو در هنگام پیری او را خواهی دید و هر وقت او را دیدی، سلام مرا به او برسان. پس از محمد بن علی نیز به ترتیب، جعفر بن محمد، موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمد بن علی، علی بن محمد، حسن بن علی و پس از ایشان فرزندش هم‌ نام و هم‌کنیه من است.(۱) 🔹همسر ایشان فاطمه با کنیه أم فروه دختر قاسم بن محمد بن أبی بکر است. 🔹دوران امامت امام محمد باقر(ع) مصادف با ضعف دولت بنی امیه و درگیری امویان بر سر قدرت بود که عباسیان درصدد روی کار آمدن بودند که امام باقر(ع) در این دوره، جنبش علمی وسیعی را پدید آورد، که در دوره امامت فرزندش امام صادق(ع) به اوج خود رسید. 🔹دوران امامت ایشان با پنج تن از خلفای بنی امیه معاصر بود. ۱)ولید بن عبدالملک (۸۶-۹۶ق) ۲)سلیمان بن عبدالملک (۹۶-۹۹ق) ۳)عمر بن عبدالعزیز (۹۹-۱۰۱ق) ۴)یزید بن عبدالملک (۱۰۱-۱۰۵ق) ۵)هشام بن عبدالملک (۱۰۵-۱۲۵ق) 🔹در اعیان الشیعه‌ آمده است که عبدالملک بن مروان به پیشنهاد امام باقر(ع)، اقدام به ضرب سکه اسلامی کرد. 🔹از جمله فعالیت‌های علمی امام باقر(ع)، مناظره با افراد مختلف در موضوعات گوناگون است، مانند : مناظره امام(ع) با اسقف مسیحی، با حسن بصری، با هشام بن عبدالملک، با محمد بن منکدر و.. 🔹از نظر علمای شیعه، فقیه‌ترین فقیهان صدر اسلام ،شش نفرند که همه آنان از شاگردان واصحاب امام محمد باقر(ع) و امام صادق(ع) بوده‌اند. آنان عبارتند از : زرارة بن اعین، ابو بصیر اسدی، فضیل بن یسار، محمد بن مسلم طائفی و برید بن معاویه عجلی 🔹شیخ طوسی، در کتاب رجال خویش، اصحاب و شاگردان امام محمد باقر(ع) را که از آن حضرت نقل حدیث کرده‌اند ۴۶۲ مرد و دو زن دانسته است. 🔹شیخ مفید می‌نویسد : امام محمد باقر(ع) در علم، زهد و بزرگواری از همه برادرانش برتر، و قدر و منزلتش بیشتر بود و همه کس او را به عظمت می‌ستود و مورد احترام عامه و خاصه بود. بدان اندازه که از او در خصوص علم دین و آثار و سنت نبوی و دانش قرآن و سیره و فنون اخلاق و آداب، آشکار شده است از هیچ یک از فرزندان حسن(ع) و حسین(ع) آشکار نشده است. ♦️سرانجام امام باقر(ع) در روز هفتم ماه ذی الحجه، در سن ۵۷ سالگی، در دوران خلافت هشام بن عبدالملک، وبه دستور او، در سال ۱۱۴ قمری به شهادت رسید و در قبرستان بقیع نزد پدر گرامیشان به خاک سپرده شد.(۲) 🔹امام محمد باقر(ع) پیش از شهادت خود، به امام صادق(ع) وصیت کرد که بعداز شهادتش، به مدت ده سال در منی بر ایشان مرثیه و روضه بخوانند. در روایت آمده است : 📋《یَا جَعْفَرُ(ع)! أَوْقِفْ لِی مِنْ مَالِی کَذَا وَ کَذَا لِنَوَادِبَ تَنْدُبُنِی عَشْرَ سِنِینَ بِمِنًى أَیَّامَ مِنًى》 ♦️ای جعفر(ع)! از مال من فلان مبلغ را وقف کن تا نوحه ‏سرایان ده سال در منى برایم نوحه ‏سرائى کنند.(۳) 📚منابع: ۱)اعلام الوری طبرسی، ج۲، ص۱۸۱-۱۸۲ ۲)سیره پیشوایان استاد پیشوایی، ص۶۵۳ ۳)الکافی شیخ کلینی، ج۵، ص۱۱۷ .
ebook-yadegar-ghadir.PDF
298.3K
اثر دکتر نادر فضلی فایل پی دی اف کتاب یادگار غدیر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴داستانی از زندگانی امام محمد باقر عليه السلام شخصی به امام عرض کرد چهار عقیده دارم