eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
3.9هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
568 ویدیو
802 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
🔵 چرا سیدالشهدا خانواده خود را همراه خود بُرد تاحالا فکر کردید چرا امام حسین از ماه رجب که از مدینه به مکه اومد، به سمت کوفه حرکت نکرد؟ چرا ماه رمضان حرکت نکرد؟ چرا اول ذی‌الحجه حرکت نکرد؟ چرا هشتم ذی الحجه؟ 🔻حاجی‌ها از جای جای جهان اسلام برای حج، به مکه اومده بودن و خیلیاشون امام حسین نوه‌ی پیامبر رو میشناختن و به دیدنش میومدن. در بحبوحه‌ی اعمال حج ناگهان متوجه شدن حسین(ع) از مکه خارج شده. همه از همدیگه میپرسیدن حسین چی شد؟ کجا رفت؟ وقتی هم بعد از ایام حج به خونه‌هاشون برگشتن برای دیگران تعریف کردن، که حسین بن علی قبل از اعمال حج، مکه رو ترک کرد. یعنی امام حسین یک استراتژی در حرکت به سمت کربلا انتخاب کرد که کل مکه و دیگر شهرهای اسلامی ذهنشون درگیر حرکت امام حسین شد. 🔻مدینه هم که محل زندگی حضرت بود و از ماه‌های قبل مردم در جریان حرکت اباعبدالله به سمت مکه بودن 🔻عراق هم که مقصد حضرت بود. و مردم کوفه از حضرت خواسته بودن بیاد و نامه نوشته بودن. در حین حرکت هم حضرت به شهرهای مختلف مثل بصره نامه نوشت و مردم رو از حرکتش آگاه ساخت. تا اینجا حضرت، شهرهای مهم اسلامی رو از حرکت خودش آگاه کرده بود. مدینه، مکه و عراق. تنها یک‌جا مونده بود اون‌هم منطقه شام بود که نه در مسیر حضرت بود، نه مقصد حضرت. در دورترین نقطه از سرزمین‌های اسلامی قرار داشت. 🔻منطقه شام رو بعد از شهادت، خانواده حضرت با اسارتشون پوشش دادن. یکی از دلایلی که سیدالشهدا خانواده‌اش رو به‌همراه برد، همین موضوع بود امام حسین(ع) یک نقشه بسیار هوشمندانه و اثرگذار برای حرکت و قیام خود تدارک دید برگرفته از مباحث شهید مطهری .
عاقبت ابن حرجعفی که در سریال مختار به اشتباه خیلی جوان نشان داده شد 🔻 حضور او در جنگ صفین 🔻قضاوت امیرالمؤمنین درباره او و همسرش 🔻گفتگوی تاریخی سیدالشهدا بااو 🔻مختار خانه اش را خراب کرد 🔻سندروم پشیمانی بیقرار 🔻عاقبت دردناک او
. 19 محرّم ـ حرکت کاروان کربلا به سوی در این روز اهل بیت سیّد الشّهداء علیه السلام را از کوفه به سوی شام حرکت دادند. (1) زن های غیر هاشمیّه از انصار امام حسین علیه السلام که در کربلا اسیر شدند با شفاعت اقوام و قبایلشان نزد ابن زیاد از قید اسیری خلاص شدند، و فقط زن های هاشمیّات برای اسارت به شام برده شدند. (2) 📚 منابع : 1. الوقایع الحوادث : ج 4، ص 114. 2. ابصار العین فی انصار الحسین علیه السلام : ص 133. .
. آقا این فایل رو باز کنید و بخونید... از منظر یک کارشناس تاریخی هم نگاه ‌کنید تا با بیطرفی، فهمی از "در کربلا چه گذشت" و چه شد که کار به شهادت ولی خدا رسید، داشنه باشیم 👇
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. آقا این فایل رو باز کنید و بخونید... از منظر یک کارشناس تاریخی هم نگاه ‌کنید تا با بیطرفی، فهمی ا
. نظر رهبر معظم انقلاب درباره لعن جریان‌های انحرافی در زیارت عاشورا 🎙 بیانات ایشان در دیدار فرماندهان لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) | مندرج در پایگاه khamenei.ir🔻 ▪️ ... شما در زیارت عاشورا میگویید: «اللهمّ العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد» در درجه‌ی اوّل، گذارندگان خشت اوّل را لعنت میکنیم، که حق هم همین است. ✍ منبع: متن کامل سخنرانی: https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=4790 🔹نکته: حتما با مراجعه به متن فوق، آن را به طور کامل مطالعه و مورد تحلیل قرار دهید؛ خاصه اینکه، حاوی نکات مهم دیگری در باب آسیب‌شناسی روند برخی مشاهیر و مدعیان صدر اسلام و ریشه‌یابی سقوط و انحطاط آنهاست. و این مسئله را با روشنگری نسبت به یک خط بسیار انحرافی پس از فقدان رسول الله (ص) تبیین می‌کنند. . بحث عوام و خواص ‌ .
4_5996867646321066991.ogg
169.4K
را می‌توان همان مقدمه یا پیش‌درآمد روضه دانست؛ که می‌توان به شکل یک بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم یا صلوات یا حتی یک شاه بیت با لحن زیبا و تحریر و... هم اجرا نمود، اما اگر وقت بیشتری داشتیم می‌توان کمی مفصل‌تر اجرا کرد اما نه خیلی طولانی.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مثال از 👆 شروع مجلس مرثیه - خطبه یا مقدمه 🎤مداح : آقای سیّد مهدی میرداماد
Forsat e jaygozin.ogg
1.08M
یکی دیگر از تکنیک‌های کاربردی چهارگانه در و ، تکنیک «دادن فرصت جایگزین» می‌باشد.
. مناجات با (عج) بسوی عاشق دل خسته ات گهی نظری / عنایتی که ز کاشانه ات کند گذری به شوق وصل تو دارم هزار ناله و آه / به آه سینه سوزان گهی اثری به سوز سینه سوزانت خسته ات سوگند / زده به خرمن عمرم فراق تو شرری یابن الحسن یابن الحسن سحر به یاد تو از خواب ناز برخیزم / به این امید که بینم جمال تو سحری کی میشه صورتت ببینم قربون اون خال قشنگت، قربون اون نماز خوندنت، قربون اون رکوع سجودت، قربون گریه کردنت، قربون راه رفتنت، قربون نشستنت، قربون سینه زدنت، قربون گریه کردن برا حسینت، قربون گریه کردن برا مادر و عمه ات زینب، آقا، قربون چشات، قربون ابروانت، قربون صورتت،قربون دستات، قربون احسانت،قربون لبخندت، آقا خودی نشون بده،آقا؛ آن مرد میگه وقتی آقا رو دیدم غفلت منو ورانداخت، فرمود: عاشورا می خوانی ، گفتم: آره آقا اما از بَر نیستم. فرمود: بخوان عاشورا را، در دم از بَر خوندم، گفت: حالا میای بریم زیارت جدمون حسین، دستم گرفت با یه اشاره دیدم دم در حرم ابی عبدالله هستیم ، سلام کرد اذن دخول نگرفت، بعد گوشه زد باز هم حالیم نشد، گفت: امام زمانت می شناسی، گفتم: آره فداش می شم، گفت: سلام کن بهش، سلام کردم دیدم خودش جواب داد، باز هم نفهمیدم، دستم تو دستش، دیدم برا جدش گریه می کنه، هی میگه حسین، از این موضوع چی میخوای بگی، میخوام بگم اگه میشه، ناراحت نمیشی، وقتت گرفته نمی شه، امروز بیا دست ما رو هم بگیر ببر تو حرم آقامون حسین ، حسین، سحر به یاد تو از خواب ناز برخیزم / به این امید که بینم جمال تو سحری به روی صفحه دل نقش تو دارم / اگر چه غایبی لیکن در نظری کریم در به روی بینوا نمی بندد / گشای درب حریمت به روی دربدری من دربه در تو شدم من گمشده دارم من ناراحتم به خودت قسم من تو رو می خوام به هرکی دل می بندم بازم آروم نمی شم دنبال تو می گردم، اینم فطرتم خدا اینگونه قرار داده،اینجاست سجده می خواد تا قیامت، به سجده باشی سر از سجده بر نداری، به وجود شما خدا ما را پاک آفرید، خلقت ماها رو 👇
12 مرداد -صبحانه ایرانی.mp3
19.85M
🎧 صوت کامل 🗓 ؛ دوازدهم مرداد ☕️ برنامه تلویزیونی 📺 سیما 🎤 معرفی کتاب "عاشورا چگونه و چرا" به قلم استاد جاودان
السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا زَوْجَةَ وَلِیِّ اللَّهِ یَا رَبَابَ بِنتَ إِمرَؤُالقَیسِ ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ ✅از بین همسران امام حسین(ع)، تنها رباب در کربلا حضور داشت. امام حسین(ع) نیز نسبت به این بانو و دخترش سکینه(س) علاقه زیادى داشت. نقل شده است که امام حسین(ع) در مورد رباب(س) و سکینه(س) چنین فرموده است : 📜《اِنّى لاَُحِبُّ داراً تَکُونُ بِهَا السَّکینَهُ وَ الرُّبابُ》 ♦️دوست دارم آن خانه اى را که سکینه و رباب در آن باشند.(۱) 🔹بعد از واقعه کربلا، رباب همراه اسیران کربلا، به کوفه و سپس به شام رفت. در کوفه در مجلس ابن زیاد، رباب وقتی نگاهش به سر مقدس امام حسین(ع) افتاد، بی‌تاب شد، و آن سر مبارک را گرفت و بوسید و در کنار خود نهاد و نوحه‌سرایی کرد: ▪️《وَاحُسَینَا! فَلَا نَسِیتُ حُسَینَاََ، اَقصَدَتْهُ اُسِنَةُ الاَعدَاءِ، غَادَروُهُ بِکَربَلَاء صَرِیعَاََ، لَا سَقَی اللهُ جَانِبَی کَربَلَاءَ》 ♦️وا حسینا! هیچ گاه حسین(ع) را از یاد نخواهم برد، که نیزه‌های دشمنان، بدن او را چاک چاک کرده است. در کربلا به نیرنگ، او را بر زمین زدند. خداوند، کران تا کران کربلا را سیراب نکند!(۲) طبق نقل ابن اثیر؛ 📜《بَقِیَت بَعدَه سَنَةُ لَم یُظَّلهَا سَقفُ بَیتِِ حَتَّی بُلِیَت وَ مَاتَت کَمَدَاََ! وَ قِیلَ اَنَهَّا اَقَامَت عَلَی قَبرِهِ سَنَةُ وَ عَادَت اِلَی المَدِینَهِ فَمَاتَت اَسَفَاً عَلَیهِ》 ♦️رباب بعد از شهادت امام حسین(ع) یک سال زنده بود، و در این مدت سقف هیچ خانه‌ای روی او سایه نیفکند..😭 و بعضی گفته‌اند که تا یک سال بر قبر امام(ع) ندبه و گریه می‌نمود و پس از آن به مدینه بازگشت و از شدت اندوه فوت نمود. بزرگانی از مدینه از او خواستگاری نمودند، که او در جواب می‌گفت : ▪️《مَا کُنتُ لَاَتَخّذَ حَمواً بَعدَ رَسُولِ اللهِ(ص)!》 ♦️بعد از پیامبر اکرم(ص) هیچ پدر شوهری نمی خواهم.(۳) 🏴حال این همسر وفادارِ امام(ع) در کربلا طفلی در بغل دارد. طفلی که عطش، او را از تاب و توان انداخته است. وقتی زینب کبری(ع) علی اصغر(ع) را از رباب گرفت و نزد امام حسین(ع) آورد، عرضه داشت : 📜《يَا أَخِي! إِنَّ وَلَدَكَ مَاذَاقَ المَاءُ مُنذُ ثَلَاثَةِ أَيَّامِِ، فَاطلُب لَهُ مِن القَومِ شَربَةََ تُسقِيِهِ》 ♦️برادرم! این طفل تو سه روز است که آب نخورده، از این قوم آبی برایش طلب کن. وقتی امام(ع) فرزند خود را دست گرفت تا آب برایش طلب کند. 《فَبَينَا هُوَ يُخَاطِبُهُم إِذ أَتَاهُ سَهَمُ فَوَقَعَ فِي نَحرِ الطِفلِ فَقَتَلَهَ》 در حین اینکه امام(ع) با آنان سخن می گفت، ناگهان تیری از ناحیه ی دشمن رها شد و به گلوی طفل اصابت کرد و او را به شهادت رساند.(۴) 📝شعر : مادر به جای آب ز شرم تو آب شد، آتش گرفت، سوخت و غرق عذاب شد، بیهوده پا به سینه ی من می زنی، مکوب،  حتی خیال قطره ی شیری سراب شد،  مثل همیشه بوسه زدم روی گونه ات،  اما لبم ز تاول رویت کباب شد، از بس تَرَک به روی تَرَک بسته بر لبت، شرمنده ی لبت، پسرم آفتاب شد! شاعر: حسن لطفی  📚منابع : ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۷ ۲)شرح الاخبار ابن حیون مغربی، ج۳، ص۱۷۸ ۳)الکامل فی التاریخ ابن اثیر، ج۴، ص۸۸ ۴)يَنابيع المودة قُندوزی، ج۳، ص۷۹
. ◼️ هر منزل و روستا که بردند پای سرِ تو شراب خوردند... راوی گوید: من مشغول طواف کعبه بودم. ناگاه شنیدم که مردی می‌گوید: بار خدایا! مرا بیامرز، گرچه می‌دانم نمی آمرزی. من به وی گفتم: ای بنده خدا! از خدا بترس و یک چنین مقاله ای را مگوی، زیرا اگر گناهان تو به شماره قطرات باران‌ها و برگ درختان باشد و از خدا طلب آمرزش کنی، گناهان تو را می‌آمرزد، زیرا خدا آمرزنده و مهربان است. وی در جوابم گفت: بیا تا داستان خود را برای تو بگویم. وقتی من نزد او رفتم گفت: بدان که ما تعداد پنجاه نفر بودیم که سر مبارک امام حسین علیه السّلام را به طرف شام می‌بردیم. وَ کُنَّا إِذَا أَمْسَیْنَا وَضَعْنَا الرَّأْسَ فِی التَّابُوتِ وَ شَرِبْنَا الْخَمْرَ حَوْلَ التَّابُوتِ ▪️هنگامی که شب می‌شد، سر مقدس آن حضرت را در میان صندوقی می‌نهادیم و در اطراف آن مشغول شرب خمر می‌شدیم. یک شب رفقای من شرب خمر کردند و مست شدند، ولی من از آشامیدن خمر خودداری نمودم. وقتی تاریکی شب جهان را فرا گرفت، ناگهان دیدم رعد و برقی بوجود آمد، درهای آسمان باز شد و حضرت آدم، نوح، ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، پیغمبر ما حضرت محمّد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم، جبرئیل و گروهی از ملائکه نازل شدند. جبرئیل نزدیک صندوق آمد، آن سر مبارک را خارج کرد و به خود چسبانید و آن را بوسید. سپس کلیه پیغمبران همین عمل را انجام دادند. پیغمبر خدا صلّی اللَّه علیه و آله بالای سر امام حسین گریه کرد و مابقی پیغمبران به آن حضرت تعزیت گفتند. جبرئیل گفت: یا محمّد! خدای توانا مرا مأمور کرده که درباره امت تو مطیع تو باشم. اگر تو دستور دهی زمین را دچار زلزله و آن را زیر و زبر کنم، همچنان که درباره قوم لوط کردم. پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: نه یا جبرئیل! زیرا فردای قیامت آنان با من نزد خدای توانا مخاصمه و موقفی خواهیم داشت. سپس آن بزرگواران بر سر امام حسین علیه‌السّلام صلوات و درود فرستادند. پس از این جریان بود که گروهی از ملائکه آمدند و گفتند: خدای تعالی ما را مأمور کرده که این پنجاه نفر را به قتل برسانیم. پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: هر عملی که می‌خواهید با آنان انجام دهید. ملائکه ایشان را با حربه‌هایی زدند. بعد یکی از آن ملائکه با حربه‌ای بر من حمله کرد که مرا بزند. من گفتم: الامان! الامان! یا رسول اللَّه! پیغمبر خدا فرمود: برو، خدا تو را نیامرزد. وقتی صبح شد، دیدم یاران من همگی از پای در آمده و خاکستر شده‌اند! 📚لهوف ص١۵٢ 📚مقتل الحسين الخوارزمي ج٢ص٨٨ 📚بحارالانوار ج ۴۵ ص١٢۵ .
. بسم الله الرحمن الرحيم... یارحمن و یارحیم... 🔸مه مبارک در ابر آرمیده بیا یا بن الحسن... ایام رحلت عمه جانتون زینب کبری سلام الله علیهاست... کجایی پسر فاطمه... 🔸مه مبارک در ابر آرمیده بیا 🔸امید آخر دلهای داغدیده بیا امام زمان... آقا 🔸به طول غیبت و اشک مدام و سوز دلت 🔸که جان شیعه ز هجران به لب رسیده بیا آقا بیا و ببین... حرم عمه جانتون زینب رو دشمناتون محاصره کردند... آقا بیا ببین... جوونهایی که به عشق حرم عمه جانتون زینب... میرن و با بدنهای تکه تکه برميگردند... آقا... بیا و ببین... بچه هایی که کنار جنازه پدر شهیدشون ضجه میزنند... ای... آقای مهربان... بابای مهربان... کجایی... کجایی... آقا...اگه شما بیای... دل یتیمان شهدا آرام ميشه... بیا به داد دل خانواده ی شهدا برس... آقا... بیا که دل شیعه خونه... یا بن الحسن... ای... مرهم زخم شیعه کجایی... یا بن الحسن... آقا... امشب چطوری قسمت بدم... 🔸عزیز فاطمه جدّت حسین در یم خون 🔸تو را صدا زند از حنجر بریده بیا 🔸به آن لبی که بر آن چوب میزدند به طشت 🔸به خواهری که گریبان خود دریده بیا آقا جانم... خودتون فرمودید... هر وقت خواستید برا فرجم دعا کنید... خدا رو به عمه جانم زینب قسم بدید... یا صاحب الزمان... امشب اومدم بگیم... خدا به ناله های زینب کبری... دیگه فرج آقامون رو برسان... حالا امام زمانت رو صدا بزن... یا صاحب الزمان... -👇
. حالا که امام زمانت رو دعوت کردی... احترام کن... مودب بشین... دستات رو بگذار روی سینه... میخواهیم به خانم زینب کبری سلام بدیم... از همینجا دلها رو روانه کنیم حرم با صفاش... تصور کن الان ورودی حرم ایستادی... میدونم این آرزو رو به دل داری... میدونم یه همچین روزی رو از خدا میخواهی... آماده ای سلام بدیم... اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ فـاطِمَهَ وَ خَدیجَهَ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا اُخْتَ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ 🔸ای یادگار سه امام زینب 🔸بر قلب سوزانت سلام زینب سلام ما به اون خانمی که یه عمری مصیبت دید اما صبر کرد... بلاکش دوران بی بی زینب... چهار پنج سال بیشتر نداشت... داغ جدش رسول خدا رو دید... صبر کرد... هنوز آب غسل پیغمبر خشک نشده بود... پهلوی مادرش زهرا رو شکستند... جلو چشمانش به مادرش سیلی زدند... اما صبر کرد... داغ مادرش رو از یاد نبرده... فرق شکسته باباش امیرالمومنین رو دید صبرکرد... بمیرم برات بی بی جان زینب... یه روز هم تکه های جگر برادرش امام حسن رو دید... اما بازم صبر کرد... روز عاشورا در نصف روز... جلو چشمانش... تمام عزيزانش رو شهید کردند بازم صبر کرد... تمام دلخوشی زینب حسین بود... اما امان از اون لحظه ای که حسینش هم صدا زد... خواهرم... زینبم... منم میخوام برم میدان... زینب جان... خواهرم... خدانگهدار... زینب کبری طاقت دوری برادر رو نداره... عرضه داشت... حسینم برادرم... برا من که دیگه کسی نمونده... تو هم میخواهی بری... زینبت رو تنها بگذاری... ای یادگار مادرم حسین... اگه دست ولایت ابی عبدالله نبود... بی بی زینب در کربلا جان میداد... ابی عبدالله فرمود خواهرم... انقدر بی تابی نکن... تا صدای تکبیر من میاد... (بدان) بدون من هنوز زنده ام... ابی عبدالله رفت میدان... تصور کن... زینب کبری هم داخل خیمه... تا صدای تکبیر برادر رو میشنوه... دلش آرام میگیره... اما امان از اون لحظه ای که دیگه صدای تکبیر برادر رو نشنید... حالا میخواهی برا زینب کبری گریه کنی بسم الله... از وقتی امام وداع کرده و رفته میدان....بی بی مدام نگران برادر میشه و لذا هِی میاد بالای تل زینبیه و میبینه برادر زخمی اما زنده است و باز نگران خیام میشه و برمیگرده به خیام مخدرات و امام سجاد سرکشی میکنه... و اینکار چندین بار تکرار میشه... اومد داخل خیمه... هی بلند ميشه... باز میشینه زمین... میگه برادرم... حسینم... چرا دیگه صدای تکبیرت نمیاد داداش... در همون حالت... یکدفه صدای ذوالجناح بلند شد... شاید خوشحال شده زینب... برادرم حسین برگشته... دوان دوان اومد بیرون... یه نگاه کرد... دید ذوالجناح برگشته... اما... یال اسب غرق خونه... زین اسب واژگونه... بی تاب شد زینب... همینجا بود... 🔸همه از خیمه ها بیرون دویدند 🔸ولی سالار زینب را ندیدند یاصاحب الزمان منو ببخشید... عمه جانتون زینب دوان دوان... به سمت قتلگاه... 🔸از حرم تا قتلگه، زینب صدا میزد حسین 🔸دست و پا میزد حسین، زینب صدا میزد حسین خدا به داد دل بی بی زینب برسه... تا رسید بالای تل زینبیه... نگاه کرد دید... فِرقَةٌ بِالسُّیُوفِ ... وَ فِرقَةٌ بِالرِّمَاحِ ... وَ فِرقَةٌ بِالحِجَارَةِ ... شمشیر دارها با شمشیر میزنند... نیزه دارها با نیزه میزنند... یک عده ای هم که سلاح ندارند... با سنگ میزنند... خدا... چکار کنه زینب... بی تاب شده زینب... فقط دستاش رو گذاشت روی سر... هی صدا میزد... وامحمدا... واعلیا... روضه من تمام... فقط همینو بگم... چیزی نگذشت دیدند... 🔸سری به نیزه بلند است در برابر زینب 🔸خدا کند که نباشد سر برادر زینب تسلای دل بی بی زینب ناله بزن یاحسین... 🔸حسین آرام جانم 🔸حسین روح و روانم .