.
بیا مهدی! که برپا شد عزای عمه ات زینب
#مناجات_با_امام_زمان
بیا مهدی! که برپا شد عزای عمه ات زینب
بده رخصت کنم مدح و ثنای عمه ات زینب
بیامهدی که ماهم جامه ی ماتم به تن کردیم
گرفته رنگ غم ماتمسرای عمه ات زینب
بیا مهدی معطر کن فضا را باحضور خود
عزاداران شوند جمله فدای عمه ات زینب
بیا مهدی ببین در مجلس ماتم صف اندر صف
نشسته عاشقان زیر لوای عمه ات زینب
من از حین طفولیت شدم شاگرد این مکتب
که سرمشقم بوَد عمری وفای عمه ات زینب
حسینی هستم و هرگز درِ دیگر نخواهم رفت
به شاهان می کند شاهی گدای عمه ات زینب
بیا مهدی دو چشم ما ز غم بارانی است امشب
بیا و خود بخوان روضه برای عمه ات زینب
بیا ای روز و شب گریان٬ به غمهای اسیریّ اش
خط پایان ندارد آه و وای عمه ات زینب
مگر جدّت حسین آمد که از هر گوشه ی مجلس
به گوش دل رسد هر دم صدای عمه ات زینب
به یادم آمد آن دم که برادر را به مقتل دید
بلند از نای نی ها شد نوای عمه ات زینب
چو خم شد تا زند بوسه به رگهای گلوی او
به عالم زد شرر قدّ دوتای عمه ات زینب
دعای عشق را زینب میان خطبه گنجانده ست
ظهور توست مضمون دعای عمه ات زینب
بشیرا آرزو کن تا برای بیت بیت تو
برات کربلا باشد عطای عمه ات زینب
✍سید بشیر حسینی میانجی
#مناجات_محرمی_با_امام_زمان_عج
#حضرت_زینب سلام_الله_علیها
#کوفه #شام
.
.
مصیبت اسیری حضرت زینب (س) نزد #امام_زمان (عج)
مرحوم حاج ملا سلطانعلی، روضه خوان تبریزی که از جمله عبّاد و زهّاد بوده می گوید:
در عالم رویا مشرف به محضر امام زمان (عج) شدم.
عرض کردم، مولای من ! آنچه در زیارت ناحیه ی مقدسه ذکر شده که می فرماید:
فلا ندبنّک صباحاً و مساءً و لا بکینّ علیک بدل الدموع دماً .
صحیح است؟
فرمودند: بلی
عرض کردم: آن مصیبتی که به جای اشک، خون گریه می کنید کدام است؟ آن مصیبت علی اکبر (علیه السّلام) است؟
فرمودند: نه، اگر علی اکبر علیه السّلام زنده بود، در این مصیبت او هم خون گریه می کرد.
گفتم: آیا مصیبت حضرت عباس علیه السّلام است؟
فرمودند: نه، بلکه اگر حضرت عباس علیه السّلام هم در حیات بود، او هم در این مصیبت خون گریه می کرد.
گفتم: البته مصیبت سیدالشهدا است؟
فرمودند: نه، حضرت سیدالشهدا هم اگر در حیات بود، در این مصیبت خون گریه می کرد.
پرسیدم: پس این کدام مصیبت است؟
فرمودند: آن مصیبت اسیری عمه ام زینب سلام الله علیها است.
✅ شیفتگان حضرت مهدی، ج 2 ص 144
#مقتل_مصایب_کوفه_و_شام
#مناجات_محرمی_با_امام_زمان_عج
#حضرت_زینب سلام_الله_علیها
#کوفه #شام
#کاروان_اسرا #اسارت
.
.
#اسارت
چراغ نیزه دارانی حسینم
گل سرخ بهارانی حسینم
بخوان قرآن برایم ، که دنبالت بیایم (2)
بخوان بر نی الا ای ماه زینب
که نیزه شد زیارتگاه زینب
بخوان قرآن برایم ، که دنبالت بیایم (2)
سرت بالای نی همچون ستاره
تنت مانند قرآن پاره پاره
بخوان قرآن برایم ، که دنبالت بیایم (2)
نگاهم کن نگاهم کن نگاهم
که من زوار تو در قتلگاهم
بخوان قرآن برایم ، که دنبالت بیایم (2)
حسین جانم حسین جان ۲
............
#کوفه
#حضرت_زینب
#اسارت
#مصائب_کوفه
.👇
.
|⇦•سری به نیزه بلند...
#روضه #حضرت_زینب سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج #حسن_خلج
●━━━━━━───────
"السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین"
* کاروان وارد کوفه شد ای وای زینب.. هیجده تا گلهای زهرا جلو چشم زینب از کربلا تا کوفه پر پر شدن. بابا وقتی یکنفر از دنیا میره میبینن دخترهاش خواهرهاش مادرش بی تابی میکنن اطرافیان میگن عکس و از جلو چشماش بردارید آی زینب، آی لیلا، آی سکینه، آی رقیه ...وااای رباب از کربلا تا کوفه هر وقت سرشون و بلند کردن دیدن سرها بالای نیزه است..*
سری به نیزه بلند است در برابر زینب
خدا کند که نباشد سر برادر زینب
*مگه میشه سر برادر زینب نباشه..شاعر چی داری؟ میگی خوب نگاه کن ببین سر سر حسینه خب آخه نگاه کردم نشناختم سرو چطور نشناختی؟
سرت آشفته چطور شده سر آشفته شده به چند دلیل سر آشفته شده یکی که هر کی رسید قربة الی الله سنگ برداشت یکی اینکه یکی دوشب پیش تو خونه خولی بوده رو خاکسترهایی که نمیدونم آتیش داشته یا نه، اما آشفتگی این سر نه مال سنگه نه مال تنوره.. مال اینه که راوی میگه هنوز آقامون زنده بود نعل اسباشونو عوض کردن...تو مصیبتای حسین دست بالا دست بسیار است اینایی که گفتم مال تن ابی عبدالله است مال گوشت و پوست و استخون ابی عبدالله است اما بقیه بیت و گوش بدی میبینی جان حسین آتیش گرفته..*
سرت آشفته اما به تشییع سرت شهر به شهر
راه افتاده ببین خواهر آشفته ترت
داره حرف میزنه زینب هفتاد دو داغ دیده زینب اسارت کشیده زینب از همه مصیبتهاش بدتر زینب بی حسین داره حرف میزنه اهل کوفه گفتن علی زنده شده صدا ،صدای صلابت علیه، نطق، نطق علیه وای بر شما مردم پسر فاطمه روکشتید شهرتون و چراغونی کردید رقص و پایکوبی میکنید چشماتون خشک مباد با عتاب با خطاب علوی..یکمرتبه دیدن لحن سخن زینب عوض شد صدانرم شد هلال یک شبه ی زینب کجا بودی سه شبانه روزه راوی میگه دیدم چشمش افتاده به سر بریده حسین بالای نیزه..گفت ندیدم چه کرد زینب اما یکوقت دیدم از زیر مقنعه ی بی بی از پیشانی خانم خون تازه جاری شد گمان میکنم سر و به چوبه محمل کوبید مگه میشه سر تو شکسته باشه سر زینب سالم باشه.. یک حسینی بگو صدات به حرم ابی عبدالله برسه هر کجا هستی بگو حسین...*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#روضه_حضرت_زینب #اسارت
#حاج_حسن_خلج
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
|⇦•در حریم قدس...
#روضه #حضرت_زینب سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حجت الاسلام #سید_رضی_مرتضوی
●━━━━━━───────
در حریم قدس محرم زینب است
آنکه بر غم هست خاتم زینب است
ناخدای کشتی غم زینب است
تا نفس بر سینه صبح و شب کند
دم حسین و بازدم زینب بوَد
*شاید همین ایام بود داره خطبه میخوانه پیرمردای کوفه دیدن صدای امیرالمومنین میاد دویدن آمدن دیدن دختر حیدر کرار زینب کبری داره خطبه میخواندیک دفعه دیدن لحن خطبه عوض شد. بی بی زینب کبری دید صدای قرآن خواندن میاد سربلند کرد دید سر برادرش حسین بالای نیزه...
داداش هر مصیبتی میدونستم همه رو مادرم زهرا بمن گفته بود اما نمیدونستم قراره سر تو پراز خون بالای نیزه باشه.. نمیدونم رقیه ی نازدانه در بغل زینب چه حالی شد باز حضرت زینب لحنش و عوض کرد خودش و فراموش کرد صدا زد..برادر اگه با من حرف نمیزنی با این دختر کوچولو حرف بزن داره قلبش از غصه آب میشه نوشتن چنان سر رو بر چوبه محمل کوبید...« صلی الله و علیک یا ابا عبدالله»
در جهان تا زنده ام گویم ثنایت یا حسین
دست حاجت میبرم پیش خدایت یا حسین
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#روضه_حضرت_زینب #اسارت
#حجت_الاسلام_سید_رضی_مرتضوی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
|⇦•.مسافرم من و گم کرده..
#روضه #حضرت_زینب سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج #رضا_عاصی
●━━━━━━───────
مسافرم من و گم کرده کوکبِ اقبال
نه شوقِ بدرقه دارم، نه شورِ استقبال
چراغِ راه به جُز آهِ من نمیباشد
کسی گلاب سرِ راهِ من نمیپاشد
من از نواحیِ « اللهُ نور » میآیم
من از زیارتِ سر در تنور میآیم
من از مشاهدهی بیتُ الحرامِ بزمِ وفا
من از طوافِ حضور میآیم
درونِ سینهام اِشراقِ وادیِ سَیناست
من از مجاورتِ کوهِ طور میآیم
سفیرِ گلشنِ قدسم، هُمایِ عِزُّ و شَرف
شکسته بال و پَر اما صبور میآیم
هزارمرتبه نزدیک بود جان بدهم
اگر چه زنده زِ آفاقِ دور میآیم
ضمیرِ روشنم آیینهی شکیباییست
و نقشِ خاطرِ من هرچه هست، زیباییست
"ما رأیتُ الّا جمیلاً ..."اون نانجیب میخواست زینب رو تحقیر کنه اما با یک جمله دودمانش رو به باد داد، تو مجلس به بهترین وجه تحقیر کرد اون نانجیب رو خواست داغِ دل زینب رو تازه کنه ولی فرمود: من که جز زیبایی چیز دیگری نمیبینم ...*
ضمیرِ روشنم آیینهی شکیباییست
و نقشِ خاطرِ من هرچه هست، زیباییست
سرودِ درد به احوالِ خسته میخوانم
نمازِ نافلهام را نشسته میخوانم
هنوز از نَفَسم باغِ لاله میرویَد
هنوز از جِگرم داغِ لاله میرویَد
زِ باغ با خود عطر شکوفه آوردم
پیامِ خون و شَرف را به کوفه آوردم
سِپُرد کشتیِ صبرم، عنان به موج آن روز
صدای شیونِ مردم گرفت اوج آن روز
چو لب گشودم و فرمان « اُسکُتوا » دادم
به شِکوهِ پنجره بستم، به اشک رو دادم
میان آن همه خاکسترِ فراموشی
صدای زنگ جَرسها، گرفت خاموشی
چو من به مردمِ پیمانشکن سخن گفتم
صدا صدایِ علی بود و من سخن گفتم
*مردمِ کوفهای که برا تماشا آمدن، دارن زارزار گریه میکنن. فرمود: اشکِ چشمتون خشک نشه، حسین منو لب تشنه کُشتید حالا دارید بلند بلند گریه میکنید.یه وقت بیبی جانِ ما زینب دید یه زنی جمعیت رو کنار میزنه.طَبَقی رو دستشه، طعام آورده، آمد جلو محفلِ بچه ها..بچه هایِ گرسنه، تشنه، از راه رسیده..تا نان و خرما دستِ بچه ها داد، فریاد زد بیبی جانِ ما نکنید اینکار را، صدقه بر این ها حرامه.تعجب کرد این زن حدودا عمرش رو در خانه ی بچه های علی تمام کرده؟مگر اینها کی هستن صدقه براینها حرامه؟صدا زد خانماولا این صدقه نیست، من ام حبیبه کنیز خانه ی بچه های فاطمه بودم.. از آن روزی که از مدینه هجرت کردم نذر کردم برا حسینم..هر وقت اسیری، یتیمی وارد کوفه میشه من اطعامشون کنم به نذر حسین صدا زد ام حبیبه ما بچه های پیغمبریم،امحبیبه من زینبم..حسین من، زینب من از هم جدا نمیشدن اگر تو زینبی پس کو حسینت؟ گفت سرت رو بالا بگیر، سری که بالای نیزه ست سر حسین منه..ای حسین.....حسین....*
غروب نیست،خدایا چرا هلال دمیده
هلال و ظهر و سر نیزه و تلاوت قرآن
کسی ندیده است ،آنکه دید من بودم
*یوقت دیدن مردم کوفه دیگه اعتنایی ندارن همه مجذوب حسین شدن اینجا زینب از این موقعیت استفاده کرد.خودش رو رساند کنار نیزه،سرش رو بلند کرد*
الا ای ماه من قربان رویت
چرا خاکستری گردیده رویت
سرتو خون ب پای نیزه ریزد
چرا خون از سر زینب نریزد
یه دختر بچه تو بغل زینب نشسته تا نگاهش افتاد به سر بابا هی،بلند میشد و مینشست بصورت میزد..هی میگفت عمه جان این سر بریده ی بابام حسینه..صدا زد حسین من! بامن حرف نمیزنی نزن تو که اعجاز میکنی سربریده بالای نی قرآن تلاوت میکنی یه کلمه جواب طفل صغیرت رو بده میترسم دلش از،غصه آب بشه ای حسین...*
آه، فراز نی سر وی گر رود ندارت بین
که سرفرازی تو آب و آل یاسین است
"صلی الله علیک یا مولای یا اباعبدالله
بدم المظلوم یا الله.....بحق الحسن عجل لولیک الحجه"
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#روضه_حضرت_زینب #اسارت
#حاج_رضا_عاصی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
#مناجات_با_امام_زمان
#امام_زمان
#حضرت_زینب #کوفه #شام
بیا بر قلهی هستی لوای عدل برپا کن
بیا دین را دوباره مثل جدّ خویش احیا کن
چرا از چشم خود تنهای تنها اشک میریزی؟
بیا در ماتم جدّ غریبت گریه با ما کن
بیا از چشم سقّا تیر دشمن را برون آور
بیا زخم گلوی خشک اصغر را مداوا کن
بیا اشک خجالت پاک کن از دیدهی سقّا
بیا از خون دل بر تشنهکامان دیده دریا کن
بیا با عمّههایت جستجو کن در بیابانها
گلی در کربلا گم گشته زیر خار پیدا کن
بیا و گریه کن بر یاسهای نیلی زهرا
بیا روی کبود عمّههایت را تماشا کن
بیا خونْ پاک کن با اشک از پیشانیِ جدّت
بیا قرآنِ ثارالله را بر نیزه معنا کن
بیا و عمّه را بیرون ببر از بین نامحرم
بیا زنجیر از بازوی زین العابدین وا کن
برای آنکه در محشر قبول مادرت افتد
بیا و دفتر اشعار ” میثم ” را تو امضا کن
حاج #غلامرضا_سازگار✍
.👇
.
#شور_حماسی
#حضرت_زینب (س)
#خطبه_حضرت_زینب(س)
بند اول
زدی ضربتی ضربتی نوش کن
رجز خوانده ای؟ خطبه ام گوش کن
من / نوه ی احمد مختارم
من / زینت امام الابرارم
آیینه ی زهرا منم من/زینبم زینب کرارم
اگر غم عالم ؛نشسته بر جانم
رجز خوان هنوزم؛ میان میدانم
به شمشیر خطبه ؛جدل کنم با تو
که دنیا ببنید؛ منم اسیر یا تو؟
انی انا زینب (س) ۸
بند دوم
نسب در نسب ما همه نوریم
که از رجس و آلودگی دوریم
تو / ثمر شجر ملعونی
تو / وارث نمرود و قارونی
ما مع الحقیم و اما تو /از دایره ی حق بیرونی
ببین در کلامم؛ شکوه حیدر را
منم ملقب به ؛ عقیله الکبری
چه جای قیاس است؛ میان تو با ما
که مادرت هند و؛ منم دخت زهرا(س)
انی انا زینب (س) ۸
بند سوم
از آن روز که اسلام بنا گشته
شهادت از آداب ما گشته
ما /خواندیم: البلاءُ للولا
ما /پیروزیم در جنگ کربلا
از قتلگاه تا روی نیزه/ ما رایت الا جمیلا
به تیغ کلامم؛ کنم تو را رسوا
ندارم از جاه و ؛ مقام تو پروا
و ما رأیتُ بر زبان من جاری
به بند هم باشم کنم علمداری
انی انا زینب (س)
#مرتضی_سراوانی/#میلاد_فاروقی✍
👇👇
🏴
#مقتل_خوانی/#حضرت_رقیه (س)
🔻شعری که (به گفته علامه امینی) مشهور شده هر جا خوانده شود امام عصر عج حاضر میشوند (اشاره به اسارت)
▪️علامه امینی/الغدیر: اشتهر بين الأصحاب أنها لم تقرأ في مجلس إلا وحضره الإمام الحجة المنتظر عجل الله تعالى فرجه(در میان یاران و اصحاب ما معروف است این قصیده در مجلسی خوانده نمیشود مگر اینکه امام زمان در آن جلسه حاضر میشوند):
- اَیُقتَلُ ظَمآنا حسین بکربلا/و فی کل عضو من اَنَامِلِه بَحرٌ (چگونه است که حسین ، تشنه در کربلا کشته می شود با آنکه در هر سر انگشت او دریاهایی توان یافت؟)
- وآل رسـول الله تُسـبَى نسائُهم/ومَـن حـولهنَّ السِّترُ يُهتَكُ والخِدرُ... ([و چه طور] بانوان خاندان پیامبر اسیر گشتند و پرده و پوشش را از ایشان بازستاندند)
📙الغدیر ج7ص14
قصیده کامل با ترجمه: اینجا
🔻این عدل است که زنان تو در پرده پوشیده و دختران رسول الله شهر به شهر گردانده شوند؟
▪️حضرت زینب س خطاب به یزید: ... أَ مِنَ الْعَدْلِ يَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ تَخْدِيرُكَ حَرَائِرَكَ وَ إِمَاءَكَ وَ سَوْقُكَ بَنَاتِ رَسُولِ اللَّهِ سَبَايَا قَدْ هَتَكْتَ سُتُورَهُنَّ وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ ... (آیا این عدالت است ای پسر آزادشدگان (یزید) که زنان و کنیزانت را در پردهی آسایش نگاه داری، اما دختران رسول خدا(ص) را اسیر کنیدر حالیکه پردههای حرمتشان را دریدی و چهرههایشان را آشکار ساختی و دشمنان، آنها را از شهری به شهری میکشانند؟
📒احتجاج ج2ص308
🔻جسارت مرد شامی...
▪️عنْ فَاطِمَةَ بِنْتِ عَلِيٍّ [عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ] قَالَتْ: لَمَّا أُجْلِسْنَا بَيْنَ يَدَيْ يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ قَامَ رَجُلٌ أَحْمَرُ مِنْ أَهْلِ اَلشَّامِ إِلَى يَزِيدَ فَقَالَ: يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ! هَبْ لِي هَذِهِ [وَ هُوَ] يَعْنِينِي! فَأُرْعِدْتُ وَ فَرِقْتُ، وَ ظَنَنْتُ أَنَّ ذَلِكَ جَائِزٌ لَهُمْ، وَ أَخَذْتُ بِثِيَابِ أُخْتِي زَيْنَبَ، وَ كَانَتْ أَكْبَرَ مِنِّي وَ أَعْقَلَ وَ تَعْلَمُ أَنَّ ذَلِكَ لاَ يَكُونُ، فَقَالَتْ [لَهُ]: كَذَبْتَ - وَ اَللَّهِ - وَ لَؤُمْتَ! / یزید هم عصبانی شد و سخنانی رد و بدل شد و حضرت زینب س فرمود: أنْتَ أَمِيرٌ مُسَلَّطٌ تَشْتِمُ ظَالِماً تَقْهَرُ بِسُلْطَانِكَ! فَسَكَتَ! ثُمَّ عَادَ اَلشَّامِيُّ فَقَالَ: يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ! هَبْ لِي هَذِهِ الْجَارِيَةَ! قَالَ: اُعْزُبْ! وَهَبَ اَللَّهُ لَكَ حَتْفاً قَاضِياً! (فاطمه بنت علی ع: هنگامی که ما را نزد یزید بن معاویه بردند، مردی سرخروی از اهل شام برخاست و به یزید گفت: «ای امیرالمؤمنین! این دختر (اشاره به من کرد) را به من ببخش!» من لرزیدم و ترسیدم و گمان کردم که چنین کاری برای آنان جایز است. پس لباس خواهرم زینب را محکم گرفتم، چرا که او از من بزرگتر و خردمندتر بود و میدانست که چنین چیزی ممکن نیست. زینب (علیهاالسلام) به آن مرد گفت: «دروغ میگویی! و پستی نمودی/ و بعد از کلماتی #حضرت_زینب س فرمود: تو امیری ستمپیشهای که با قدرتت بر دیگران چیرهای و ناسزا میگویی!» سپس یزید خاموش شد. اما آن شامی دوباره گفت: «ای امیرالمؤمنین! این کنیزک را به من ببخش!» یزید پاسخ داد: «دور شو! خداوند مرگی زودرس به تو عطا کند!»
📗وقعة الطف 272
🔻شعر حضرت زینب/گمان نمیکردم این ماجرا حتمی باشد...
▪️ما تَوَهّمتُ يا شَقيق فُؤادِي/كان هذا مُقَدَّراً مَكتوبا (گمان نمیکردم ای همراه دلم که این وقایع حتما اتفاق بیوفتد) يا أخي فاطم الصغيرة كَلِّمها/ فقد كاد قلبها أن يذوبا (با این دختر کوچکت حرف بزن که نزدیک است قلبش آب شود)
📚نفس المهموم ج1ص365
🔻دختر خردسال/شهادت پس از دیدن سر پدر
▪️یزید فهمید دختر کوچک سیدالشهدا بهانه پدر را میگیرد دستور داد سر را نزد او ببرند/وقتی دید گفت: ما هذا؟ فقال لها اللعناء: هذا رأس أبيك، فصرخت الطفلة مرعوبة و استولى عليها الرعب الشديد حتّى مرضت و بقيت من بعدها أيّاما ثمّ ماتت و أسلمت الروح إلى ربّها (دخترک پرسید: این چیست؟ آن ملعونها گفتند: «این سر پدرت است. دخترک از وحشت فریاد کشید و ترس شدید بر او چیره شد تا آنکه بیمار گشت و چند روز بعد، جان به جان آفرین تسلیم کرد و از دنیا رفت[در نقل دیگری ایشان همان موقع به شهادت رسیدند]
📚کامل بهایی ج2ص235
🔻من الذی أَیتَمَنِی
▪️وقتی دختر خردسال سیدالشهداء ع با سر پدر ملاقات کرد فرمود: أبتاه من ذا الذي خَضَبَك بِدمائك، يا أبتاه من ذا الذي قَطَعَ وَرِيدَيك، يا أبتاه من ذا الذي أَيتَمَنِي عَلَى صِغَرِ سِنِّي... «پدرجان! چه کسی تو را به خون آغشته کرد؟ پدرجان! چه کسی رگهایت را برید؟ پدرجان! چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟...)/
📚نفس المهموم ج1ص416
#الی_الحبیب
.
.
#اربعین
بیابانی که خون بر قلب زینب شد همینجا بود
همانجا که تن تو نامرتب شد همینجا بود
تنت پامال سم چند مرکب شد همینجا بود
اسیر مردمان نامؤدب شد همینجا بود
همینجا بود افتادی و من هم با تو افتادم
تو در گودال جان دادی و من صدبار جان دادم
صدایت قطع شد بین حرم واویلتاه افتاد
نگاهت قطع شد از ما به سمت ما نگاه افتاد
سرت را میبرید و سمت ما لشکر به راه افتاد
سرت با شمر بیرون رفت تن در قتلگاه افتاد
تنور و دامن شمر و درخت و بر سنان رفتی
مگر خواهر نداری روی دست این و آن رفتی
به دنبال سرت غم بی قرین خوردم چهل منزل
چه طعنه ها که از شمر لعین خوردم چهل منزل
به پایت سنگها از آن و این خوردم چهل منزل
تو از نیزه زمین خوردی زمین خوردم چهل منزل
چهل منزل به هر سنگی که خوردی سنگ هی خوردم
سرت را که بغل کردم ببوسم کعب نی خوردم
الا یا ایهاالساقی ادرکاسا و ناولها
شترها بی جهاز آمد فراوان گشت مشکلها
بگویم دختران رفتند بی محرم به محملها
چه ها بر ما گذشت آه ای برادر بین محفلها
عزیزم روضه ها باز است دل را آب و آتش کرد
فقط سربسته میگویم سکینه چند جا غش کرد
تو را از من گرفتند و عزا کردند عیدم را
بگویم چه کشیده ها که خوردم چه کشیدم را
نمیدیدند اگر نامحرمان شمع چکیدهم را
نشان میدادمت یک لاخه از موی سفیدم را
جوانی هام قربان سر تو که مقدس بود
همان بزم شراب شام بهر پیری ام بس بود
#حضرت_زینب
#اربعین_1403
#وحید_عظیم_پور ✍
.................
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
دنیای بی تو نداره تعریفی
دنیای بی تو رو اصلا نمیخوام
روم نشد حتی به یک نفر بگم
چی به روز ما آورده شهر شام
کوچه بازار و دیدم ولی حسین
دلم از بزم شراب شون پره
اونی که خیزرون و زد به لبت
قیامت چوب گناشو می خوره
با چشام دیدم که پژمرده شدی
زیر دست و پای شمر ، لاله ی من
قرار این نبود که از پیشم بری
رفیق پنجاه و چند ساله ی من
کربلا کاری ازم بر نیومد
تا که زخم بدن تو خوب بشه
حالا گریه می کنیم من و رباب
تا که زخمای تن تو خوب بشه
بعد تو روی خوشی رو ندیدم
بعد تو غم یه قدم عقب نرفت
هیچکی مثل من تو سختی کشیدن
راه صد ساله رو تو یه شب نرفت
#شهریار_سنجری ✍
...............
#حضرت_رقیه علیها_سلام
رفتنت مثل رفتن خورشید
بعد تو سهم دخترت شامه
توی تاریکی خرابه ی شهر
روی ماهت چیزی که میخوامه
حق داری حرف نمی زنی با من
خسته ای تازه از سفر اومدی
خیلی تحویل گرفتی دختر تو
تا که گفتم بیا با سر اومدی
اومدی و خرابه روشن شد
تو برا ما همیشه نور بودی
طوری که بوش میاد بابای گلم
چن شبی مهمون تنور بودی
.
نمیشه خوب ببینمت آخه
دشمنا نور چشمامو بردن
خدا می دونه مردای شامی
چی به روز سر تو آوردن
همونی که گرفته پیرهن تو
دوتا گوشواره ی منم برده
میشه از اخم صورتت فهمید
به رگ غیرت تو برخورده
نکنه دیدی دستامو بستن
نکنه دیدی ماجراها رو
نگو که دیدی می زدن طعنه
نگو که دیدی می زدن ما رو
کاش منو می زدن همیشه ولی
رو سر تو شراب نمی دیدم
بلایی رو که اومده سرمون
بابا حتی تو خواب نمی دیدم
#شهریار_سنجری ✍
کربلایی علی اکبر حائری - @hasanie_qom.mp3
زمان:
حجم:
3.09M
بانوای🎙 کربلایی علی اکبر حائری
#شور
#حضرت_زینب [ سلام اللّٰه علیها ]
تا لشکرِ یزید ؛ طُغیان میکند
زینب با اُسکُتوا ؛ طوفان میکند
نفَسها درسینه شدحبس با خطبه اش
کاخِ اُمَوی را ؛ ویران میکند
به زانو آورده ، مردان یاغی را
به سجده انداخته ، خِیلِ اَلباقی را
پایه های مسجد ، لرزید ودیدند یک
چشمه از قدرتِ ، خواهر ساقی را
رسوا میکند ، غوغامیکند
تفسیر لافتی اِلّا میکند
اوبعد ازحسین با اِبن الحسین
نقش امامت را ایفا میکند
ایرادِ خطبه را ؛ غَرّاء میکند
نهضت حسین را ؛ پویا میکند
به طُرفَه العینی نقشه ی یزید را...
با سِحر کلامش ؛ افشاء میکند
آتش زد بر کُفرِ ، دستگاه حکومت
او ذوالفقارانه ، زد ریشه ی نِخوَت
یابن الطُلَقایش ،ثبتِ در تاریخ شد
زینب یعنی اوجِ ، اقتدار و جُرات
تا بر عرشه ی منبر میرود
ذهن مردم سمت حیدر میرود
با صوت علی وارَش گوئیا
روح از پیکر دشمن در میرود
.
.
#زمزمه_اربعین
#اربعین #حضرت_زینب(س)
#زمزمه_کربلا
#حاج_نریمان_پناهی
خسته حالم حسین ، علت آه و نالهم حسین
خواهر آواره ت اومده ، بیا به استقبالم حسین
زائرت اومده ، قدْ کمون و مصیبت زده
معلومه حتی از ظاهرم ، که حالم خیلی خیلی بَده
خبر داری یا نه بی تو اسیر شدم
نمیشناسی منو انقده پیر شدم
با رفتنِ تو از زندگی سیر شدم
نمیشناسی منو انقده پیر شدم
➖➖➖➖➖
پاشو ای بامرام ، خواهرت اومد از شهر شام
همسفر بودم با قاتلت ، اینه که اوجِ درده برام
بیتو بُریدمُ و ، مجلسِ نامحرم دیدمُ و
کاش میشد ببینی این تنِ ، کبود و موی سفیدمُ و
یه ذره کم نشد عذاب و درد من
خودم خبر دارم که موندی بی کفن
پاشو داداش خودت قبر منم بِکَن
خودم خبر دارم که موندی بی کفن
➖➖➖➖➖
ای زخمت بی شمار ، فاتحه خونم با چشم زار
آبی که سهم لبت نشد ، حالا میشه سهمِ این مزار!
ذبیحاً بالقفا ، تشنه لب کشتنت از جفا
حُرمتِ هردوتامون شکست ، نکرد این دنیا به ما وفا
بوی خونت هنوز میرسه به مشام
چقد تو رو زدن مقابلِ چشام
مگه یادم میره ضربه های مدام
چقد تو رو زدن مقابلِ چشام
➖➖➖➖➖
#فراق_کربلا
دلتنگم کربلا ، با دوری میجنگم کربلا
رفیقام رفتن قلبم شکست ، مگه من از سنگم کربلا
دلتنگم کربلا ، رویای قشنگم کربلا
حق داری اگه راهم ندی ، من لَکّه ی نَنگم کربلا!
هیچی به جز حرم نمیخوام از خُدام
چی از تو کم میشه اگه منم بیام
دلم بی طاقته ، کاری بکن برام
چی از تو کم میشه اگه منم بیام
➖➖➖➖➖
بیچارم کربلا ، تو گلی من خارم کربلا
دارم میمیرم از این فراق ، کم بِده آزارم کربلا
بیچارم کربلا ، خیلی دوسِت دارم کربلا
گِره افتاده به کار من ، تنها راهِ چارم کربلا
خودم که میدونم همش توو بازی ام!
جنازَهمم بیاد پیش تو راضی ام
محتاجِ لحظهی مهمون نوازی ام
جنازَهمم بیاد پیش تو راضی ام
#بهمن_عظیمی✍
.👇