.
|⇦•رفتند زیر سایه ی...
#قسمت_پایانی #روضه وتوسل ویژهٔ ورود آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده شبِ دوم محرم ۱۴۰۱ به نفس سیدمهدی میرداماد
●━━━━━━───────
*چهارتا ورود مهم تو تاریخ اسلام هست یکی از مهمترین ورودها، ورود پیغمبر به مدینه است یکی از نکات بارز و قشنگش اینه نوشتن پانزده روز رسول خدا پشت دروازه ی مدینه ایستاد و منتظر بود وارد مدینه نشد میگفتن مردم منتظرن، می فرمود: باید برادرم علی بیاد تا علی نیاد من وارد مدینه نمیشم.
دومین ورود معروف، ورود پیغمبر سال هشتم هجری به مکه و فتح مکه است. امیرالمؤمنینفرمود: پیغمبر کنار کعبه زانو زد به من دستور داد برو بالا کعبه رو از وجود بُتان پاک کن. با دست پیغمبر بالا رفت و بت ها رو شکست.
سومین ورود معروف، ورود امام رضا به ایران بود وقتی حضرت به مَرو رسید چه استقبالی، چه عظمتی، چه شکوهی. وچهارمین ورود، ورود حضرت معصومه به شهر قم بود. وقتی حضرت معصومه میخواست وارد قم بشه مردم کیلومترها، فرسخ ها بیرون شهر رفتن، چه استقبالی، چه تکبیری، چه تجلیلی، اینقدر روی ناقه اش گل ریختن. نوشتن بی بی رو آوردن تو بهترین جای شهر، وسط باغ زیر سایه ی درخت کنار جوی آب، گفتن این دختر موسی ابن جعفره حق داره.. تو این چهار تا ورود چند تا وجهه شِباهت هست. ورود پیغمبر به مکه و مدینه وامام رضا به ایران و حضرت معصومه به قم. این سه تا وجه شباهت استقبال، فَرح، شادی بود. اما یه ورود هم سراغ دارم کسی اومد استقبال حسین. بچه ها نگاه کردن دیدن یه عده نیزه دار ایستادن، حُر با لشکرش اومده استقبال... دومین وجه شَباهت احترام بود. نوشتن وقتی حُر راه امام رو بست دستور دادن حسین رو متوقف کن نه بذار برگرده نه بذار بره. نامه نوشت عُبیدالله ملعون یه جایی متوقفش کن نه آب باشه، نه سایه باشه، نه درخت باشه، وسط بیابون زیرِ آفتاب نگهش دار....
سومین وجه شباهت شادی بود. وقتی خانم حضرت معصومه اومد قم مردم چقدر شاد بودند.وقتی امام رضا اومد ایران چه خبر بود.
اما مثل فردا همه غمای عالم اومد رو دل بی بی زینب.. امان از دل زینب... از هشتم ذی حجه تا دوم محرم این زن و بچه تو راه بودن. یه وقتی آدم میره سفر میدونه آخر سفر زیارته، دیدن اقوامه، اربعین کربلا میریم چقدر اذیت میشیم اما میدونیم تهش این که یه سلام بدی خستگیت بره برسی جلو در بابُ القبله همه سختیات میره. میدونی تهش زیارته. اما من برا این زن و بچه بمیرم وقتی بین راه خبر شهادت مسلم رو دادن، بچه ها دیدن باباشون هی میگه "أِنّا لِلّه وَ أِنّا أِلیهِ راجِعون "فهمیدن این سفر چه سفریه، لذا همه ی راه غم و اندوه داشتن و غصه داشتن...*
«رفتند زیر سایه ی عباس یک به یک»
تو همه ی راه هر وقت نگاه به عمو می کردن دلشون آروم میگرفت. میدونستن تا عمو هست باباشون هم هست داغ بابا نمیبینن. میدونستن عمو باشه همه چی حلّه. الهی برات بمیرم .. وقتی عباس اومد بچه ها رو پیاده کرد خواهرش رو پیاده کرد، نگاهش می کردن. یه عبارتی هست "یا کاشِفَ الکَرب" فقط "عَن وَجهِ الحُسین" نبوده، فقط حسین نگاه میکرد غمش نمی رفت بلکه بچه ها هم نگاهِ عباس می کردن آروم میشدن... تا عباس بود این بچه ها غم و غصه ای نداشتن. ناراحتی نداشتن اما ... آه از آن ساعتی که دیدند بابا، با کمر خم داره برمی گرده محاسنش غرق خاک دیدند رفت سراغ خیمه ی عمو ..عمود خیمه روکشید. شیخ مفید میگه تا عمود خیمه رو کشید زینب دو دستی زد تو صورتش... نشست روخاک.. نوشتن ابی عبدالله اومد جلو دستِ خواهرش رو گرفت گفت: الان سیلی نزن گریه هات مونده سیلی زدنا مونده "فَأِنَّا البُکاءً أمامَکُم " سیلی نزن .کجا توصورتت بزن؟ اون ساعتی که میای بالای تل زینبیه میبینی یه نفر با چکمه رو سینه ی برادره... لذا عصر روز یازدهم همه رو که سوار کرد نذاشت نامحرما جلو بیان روکرد به طرف علقمه صدا زد: یا غیرت الله پاشو داداش، پاشو یادته من رو چه جوری پیاده کردی؟ پاشوکسی نیست زینب رو سوار ناقه کنه، پاشو ببین شمر یه طرف، حرمله یه طرف، حسین.......
هرکسی را بَهر کاری ساختن
کار ما گریه برای زینب است
ــــــــــــــــــ
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_ورود_به_کربلا
#شب_دوم_محرم
#ورودیه
#سید_مهدی_میرداماد
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
#روضه_ورودیه
#روضه_شب_دوم_محرم
#گریز_ورودیه_به_کربلا
●━━━━━━───────
*چهارتا ورود مهم تو تاریخ اسلام هست یکی از مهمترین ورودها، ورود پیغمبر به مدینه است یکی از نکات بارز و قشنگش اینه نوشتن پانزده روز رسول خدا پشت دروازه ی مدینه ایستاد و منتظر بود وارد مدینه نشد میگفتن مردم منتظرن، می فرمود: باید برادرم علی بیاد تا علی نیاد من وارد مدینه نمیشم.
دومین ورود معروف، ورود پیغمبر سال هشتم هجری به مکه و فتح مکه است. امیرالمؤمنینفرمود: پیغمبر کنار کعبه زانو زد به من دستور داد برو بالا کعبه رو از وجود بُتان پاک کن. با دست پیغمبر بالا رفت و بت ها رو شکست.
سومین ورود معروف، ورود امام رضا به ایران بود وقتی حضرت به مَرو رسید چه استقبالی، چه عظمتی، چه شکوهی. وچهارمین ورود، ورود حضرت معصومه به شهر قم بود. وقتی حضرت معصومه میخواست وارد قم بشه مردم کیلومترها، فرسخ ها بیرون شهر رفتن، چه استقبالی، چه تکبیری، چه تجلیلی، اینقدر روی ناقه اش گل ریختن. نوشتن بی بی رو آوردن تو بهترین جای شهر، وسط باغ زیر سایه ی درخت کنار جوی آب، گفتن این دختر موسی ابن جعفره حق داره.. تو این چهار تا ورود چند تا وجهه شِباهت هست. ورود پیغمبر به مکه و مدینه وامام رضا به ایران و حضرت معصومه به قم. این سه تا وجه شباهت استقبال، فَرح، شادی بود. اما یه ورود هم سراغ دارم کسی اومد استقبال حسین. بچه ها نگاه کردن دیدن یه عده نیزه دار ایستادن، حُر با لشکرش اومده استقبال... دومین وجه شَباهت احترام بود. نوشتن وقتی حُر راه امام رو بست دستور دادن حسین رو متوقف کن نه بذار برگرده نه بذار بره. نامه نوشت عُبیدالله ملعون یه جایی متوقفش کن نه آب باشه، نه سایه باشه، نه درخت باشه، وسط بیابون زیرِ آفتاب نگهش دار....
سومین وجه شباهت شادی بود. وقتی خانم حضرت معصومه اومد قم مردم چقدر شاد بودند.وقتی امام رضا اومد ایران چه خبر بود.
اما مثل فردا همه غمای عالم اومد رو دل بی بی زینب.. امان از دل زینب... از هشتم ذی حجه تا دوم محرم این زن و بچه تو راه بودن. یه وقتی آدم میره سفر میدونه آخر سفر زیارته، دیدن اقوامه، اربعین کربلا میریم چقدر اذیت میشیم اما میدونیم تهش این که یه سلام بدی خستگیت بره برسی جلو در بابُ القبله همه سختیات میره. میدونی تهش زیارته. اما من برا این زن و بچه بمیرم وقتی بین راه خبر شهادت مسلم رو دادن، بچه ها دیدن باباشون هی میگه "أِنّا لِلّه وَ أِنّا أِلیهِ راجِعون "فهمیدن این سفر چه سفریه، لذا همه ی راه غم و اندوه داشتن و غصه داشتن...*
《رفتند زیر سایه ی عباس یک به یک
با آفتاب، غنچۀ گل نیست سازگار》
تو همه ی راه هر وقت نگاه به عمو می کردن دلشون آروم میگرفت. میدونستن تا عمو هست باباشون هم هست داغ بابا نمیبینن. میدونستن عمو باشه همه چی حلّه. الهی برات بمیرم .. وقتی عباس اومد بچه ها رو پیاده کرد خواهرش رو پیاده کرد، نگاهش می کردن. یه عبارتی هست "یا کاشِفَ الکَرب" فقط "عَن وَجهِ الحُسین" نبوده، فقط حسین نگاه میکرد غمش نمی رفت بلکه بچه ها هم نگاهِ عباس می کردن آروم میشدن... تا عباس بود این بچه ها غم و غصه ای نداشتن. ناراحتی نداشتن اما ... آه از آن ساعتی که دیدند بابا، با کمر خم داره برمی گرده محاسنش غرق خاک دیدند رفت سراغ خیمه ی عمو ..عمود خیمه روکشید. شیخ مفید میگه تا عمود خیمه رو کشید زینب دو دستی زد تو صورتش... نشست روخاک.. نوشتن ابی عبدالله اومد جلو دستِ خواهرش رو گرفت گفت: الان سیلی نزن گریه هات مونده سیلی زدنا مونده، سیلی نزن .کجا توصورتت بزن؟ اون ساعتی که میای بالای تل زینبیه میبینی یه نفر با چکمه رو سینه ی برادره... لذا عصر روز یازدهم همه رو که سوار کرد نذاشت نامحرما جلو بیان روکرد به طرف علقمه صدا زد: یا غیرت الله پاشو داداش، پاشو یادته من رو چه جوری پیاده کردی؟ پاشوکسی نیست زینب رو سوار ناقه کنه، پاشو ببین شمر یه طرف، حرمله یه طرف، حسین.......
هرکسی را بَهر کاری ساختن
کار ما گریه برای زینب است
#روضه_ورود_به_کربلا
#شب_دوم_محرم
#سید_مهدی_میرداماد
.
.
#ورودیه #شب_دوم_محرم
#تحلیل_مداحی
#روضه_ورودیه
#روضه_ورود_به_کربلا
#حاج_میثم_مطیعی
تحلیل🔎 #دکتر_محمد_فراهانی
موضوع: مداحی عالمانه ـ روضه مستند ـ اثر کلام معصوم(ع)
✏️✏️✏️✏️
#متن_روضه 👇
قالَ الحُسَينُ عليه السلام: ما يُقالُ لِهذِهِ الأَرضِ؟ فَقالوا: كَربَلاءُ . فَبَكى، وقالَ: كَربٌ وبَلاءٌ؛ أخبَرَتني اُمُّ سَلَمَةَ، قالَت: كانَ جَبرَئيلُ عِندَ رَسولِ اللّه ِصلى الله عليه و آله و أنتَ مَعي فَبَكَيتَ، فَقالَ رَسولُ اللّه ِصلى الله عليه و آله : دَعِي ابني، فَتَرَكتُكَ، فَأَخَذَكَ و وَضَعَكَ في حِجرِهِ ، فَقالَ جَبرَئيلُ عليه السلام أتُحِبُّهُ؟ قالَ : نَعَم .
قالَ: فَإِنَّ اُمَّتَكَ سَتَقتُلُهُ ! قالَ: وإن شِئتَ أن اُرِيَكَ تُربَةَ أرضِهِ الَّتي يُقتَلُ فيها؟ قالَ: نَعَم، قالَت: فَبَسَطَ جَبرَئيلُ عليه السلام جَناحَهُ عَلى أرضِ كَربَلا، فَأَراهُ إيّاها فَلَمّا قيلَ لِلحُسَينِ عليه السلام هذِهِ أرضُ كَربَلاءَ ، قَبَضَ مِنها قَبضَةً ، فَشَمَّها وقالَ : هذِهِ ـ وَاللّه ِ ـ هِيَ الأَرضُ الَّتي أخبَرَ بِها جَبرائيلُ عليه السلام رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، وإنَّني اُقتَلُ فيها. (تذكرة الخواصّ صفحه 250)
سبط بن جوزی از علمای اهل سنته در تذکره الخواص نوشته مثل فردا وقتی رسید کربلا فرمود اسم این جا چیه؟ فقالو کربلا، آقا شروع کرد گریه کردن، فرمود: کرب و بلا، بعد خود آقا فرمود: بانو ام سلمه برا من حسین بن علی نقل کرد جبرئیل بر پیغمبر نازل شده بود، تو با من بودی شروع کردی گریه کردن، آقا فرمود فرزند من ُ رهاش کن، تو رُ در دامن خودش گذاشت، اینجا جبرئیل از پیغمبر یه سوال کرد؛ حسینُ دوست داری یا نه؟! آره دوسش دارم ،جبرئیل عرضه داشت همین امت تو میکشنش بعد عرضه داشت میخوای اون خاکی که در اون سرزمین کشته میشه رُ به تو نشون بدم؟ پیغمبر فرمود: میخوام کربلارُ ببینم جبرئیل کربلا رُ به پیغمبر نشون داد، حالا روایت میگه مثل فردا وقتی آقا رسید کربلا وقتی بهش گفتن اینجا کربلاست دست برد یک مشت از این خاک کربلا برداشت، شروع کرد بوییدن بعد یه جمله ای فرمود: این همون خاکیه که جبرئیل به پیغمبر خبر داد، من در همین خاک کشته میشم...
◾️▪️◾️
#نکات 👇
✔️مداحی عالمانه: یکی از انواع مداحی، مداحی عالمانه است؛ در محافلی که مخاطب اهل علم است، بایستی از این روش استفاده کرد. خصوصیات این روش عبارت است از:
✔️ذکر روایت مستند.
ذکر سند و گوینده روایت در ابتدای روایت؛ کما اینکه در این مجلس، راوی سبط ابن جوزی و منبع کتاب تذکرة الخواص است و در ابتدای روضه ذکر می شود.
✔️ استفاده از عبارات فخیم و جمله بندی متبختر در بیان روضه.
✔️ فصاحت در بیان عبارات و جملات و با ترتیل خواندن روضه.
✔️روضه مستند: ملا هاشم خراسانی مولف کتاب منتخب التواریخ می گوید: می توان یک عمر روضه جدید خواند که مستند باشد. یعنی اگر انسان اهل تحقیق باشد در منابع و مآخذ موجود به قدری روضه هایی که هنوز خوانده نشده وجود دارد که می توانند یک عمر روضه خوانی ما را تأمین کند و هیچ وقت سراغ روضه های غیر مستند نرویم.
روضه مورد بحث ما از اینگونه روضه هاست که شاید تا به حال از این منظر شما نشینده بودید. پس توصیه می کنیم ذاکرین اهل بیت(ع) با منابع تاریخی انس بیشتری پیدا کنند که سرمایه عظیمی در این منابع برای روضه خوانی نهفته است.
✔️ اثر کلام معصوم(ع): اگر در روضه ها، روایات مستندی را پیدا کنیم که از قول معصوم(ع) بیان شده باشد، این روضه ها ذاتا اثر بیشتری بر مستمع می گذارند، چراکه خداوند متعال در لفظ معصوم(ع) اثر خاصی را قرار داده است. در اینگونه روایات ذکر جملات عربی لازم است، در روایاتی که عبارات از راوی است و نقل به مضمون شده ذکر عبارات عربی موضوعیتی ندارد. آنجا که الفاظ از معصوم(ع) است عبارات عربی را ذکر کنید که حتی اگر مستمع معنای آن را نفهمد، از آن اثر می گیرد. در متن این مجلس الفاظی که از قول معصوم(ع) است ذکر می شود لذا تأثیر می گذارد.
▪️◾️◼️◼️◾️▪️▪️◾️◼️◼️
#دکتر_محمد_فراهانی
#مجمع_حضرت_یاس_کبود
#آموزش_مداحی
.👇
2_1152921504663392783.mp3
1.99M
#شب_دوم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#روضه_ورود_به_کربلا
مناجات 1
🔸ای روح دین! حقیقت ایمان! بیا، بیا
🔸ای جان جان و مصلح کل جهان! بیا
🔸تنها امید عترت و قرآن، بیا، بیا
🔸خورشید، تا به کی، در پس ابرها، نهان؟
🔸«عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان»
یابن الحسن...
شب دوم محرم...
کجا شال عزا به گردن انداختی آقا...
کجا برا جد غریبت عزاداری میکنی...
🔸ای پر ز اشک چشم تو صحرا، بیا، بیا
🔸ای سینه سوز ناله زهرا، بیا، بیا
🔸ای آرزوی زینب کبری، بیا، بیا
🔸تا چند سرو قامت دخت علی، کمان؟
🔸«عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان»
آقا این روزها...
همه دارن شما رو صدا میزنند..
امام زمان...
🔸مولا، کنار چاه، صدا میزند تو را
🔸زهرا، به سوز و آه، صدا میزند تو را
اگه الان گوش دل باز کنیم...
صدای آقامون امیرالمؤمنین به گوش می رسه...
صدای ناله ی مادرمون زهرا به گوش می رسه...
هی صدا میزنه...
پسرم مهدی کجایی...
یا بن الحسن...
🔸زینب به قتلگاه، صدا می زند تو را
از فردا وقتی کاروان ابی عبدالله وارد کربلا میشه...
دیگه گریه های خانم زینب کبری هم شروع ميشه
🔸زینب به قتلگاه، صدا می زند تو را
🔸زخم عزیز فاطمه گوید به صد زبان
🔸«عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان»
(شاعر: غلامرضا سازگار_میثم)
صدات رو آزاد کن...
هر کجای این مجلس نشستی...
زن و مرد...
پیر و جوان...
ما هم امام زمانمون رو صدا بزنیم...
(یا صاحب الزمان....)
-
.
#شب_دوم_محرم
#روضه_ورود_به_کربلا
متن روضه 1
🔸الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم
🔸نه تنها سر برایت بلكه از سر بهتر آوردم
شب دوم محرمه...
یواش یواش کاروان ابی عبدالله به کربلا نزدیک میشه...
مثل فردایی...
روز دوم محرم...
وقتی کاروان به سرزمین کربلا رسیدن
ابی عبدالله فرمود...
نام این سرزمین چیه؟
عرضه داشتند آقا...
به این سرزمین قاضریه میگن...
آقا فرمود آیا این سرزمین...
نام دیگه ای هم داره یا نه؟...
بله آقا جان...
به این سرزمین نینوا هم میگن...
یکی یکی اسم ها رو گفتند...
اما ابی عبدالله هنوز به اسمی که میخواد نرسیده...
حضرت فرمودند آیا نام دیگه ای هم داره یانه؟...
آقا... به این سرزمین...
کربلا هم میگن...
تا نام کربلا رو شنید... صدا زد...
اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ
(خدایا به تو پناه مىبرم از اندوه و بلا)
اینجا همون سرزمینیه که...
جدم رسول خدا بهم خبر داده بود...
انْزِلُوا هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَسْفَکُ دِمَائِنَا
از مرکبهاتون پیاده بشید همینجا منزلگه ماست...
اینجا همون جاییکه خون ما رو میریزند...
وَ هُنَا مَحَلُّ قُبُورِنَا
(لهوف ص 116)
اینجا محل دفن ماست
🔸بار بگشائید کاینجا از عذاب
🔸میشود لبها کبود از قحط آب
مردم... اینجا همونجاییکه...
دستهای عباسم رو قطع میکنند...
اینجا همونجاییکه علی اکبرم قطعه قطعه میکنند...
اینجا همونجاییکه علی اصغرمو با تیر سه شعبه پرپر میکنند...
🔸یَا دَهْرُ أُفٍّ لَکَ مِنْ خَلِیلٍ
🔸کَمْ لَکَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِیلِ
نميدونم وقتی خانم زینب کبری فهمید به کربلا رسیدند...
چه حالی پیدا کرد...
اومد کنار برادر صدا زد حسین جان...
نمی دونم چرا وقتی به این سرزمین رسیدیم...
دنیایی از غم به دلم نشسته...
برادر جان حسین...
اینجا چه سرزمینیه؟...
🔸خواهرم اینجا زمین کربلاست
آماده ای بگم یا نه...
امشب برات کربلات رو از آقا بگیری...
🔸خواهرم اینجا زمین کربلاست
🔸این زمین غصه و درد و بلاست
🔸خواهرم اینجا اسیرت میکنند
آماده باش زینبم...
🔸خواهرم اینجا اسیرت میکنند
🔸در همین ده روز پیرت میکنند
زینبم... طاقت داری بگم یا نه...
🔸می برن اینجا گلو و حنجرم
🔸پیش تو بر روی نی، آید سرم
یکدفعه صدای ناله ی خانم زینب کبری بلند شد...
چی میگی برادر...
جلوی من حرف از مردن میزنی...
مگه نمیدونی...
زینب بدون تو میمیره...
ابی عبدلله خواهر رو آروم کرد...
اصلا هر کجا زینب بی تاب میشد...
ابی عبدالله خواهر رو آروم میکرد...
دلداریش میداد...
اینجا یک جایی بود که زینبش رو آروم کرد...
🔻گریز
یک جای دیگه هم روز عاشورا...
وقتی ابی عبدلله ميخواست بره میدان...
دید خواهر خیلی بی تابی میکنه...
هی دور برادر میگرده...
میگه حسین...
میخواهی بری میدان...
زینبت رو تنها بگذاری...
تو یادگار مادرمی...
من بدون تو میمیرم حسین...
خدا.. اگه دست ولایت حسین نبود...
زینب کربلا جان میداد...
صدا زد... خواهرم...
انقده بی تابی نکن...
من میرم میدان...
اما تا صدای تکبیر منو میشنوی بدون هنوز زنده ام...
مبادا صبرت رو از دست بدی خواهر...
خدا به داد دل زینب برسه از اون لحظه ای که دیگه...
صدای تکبیر برادر رو نشنید...
بی تاب شده زینب...
هی توی خیمه میشینه رو زمین...
بلند ميشه...
میگه حسین...
چرا دیگه صدای تکبیرت نمیاد داداش...
چیزی نگذشت صدای ذوالجناح رو شنید...
تا فهمید ذوالجناح برگشته...
اما حسین نیومده...
دیگه طاقت نیاورد...
دوان دوان...
به سمت گودی قتلگاه...
(حالا میخواهی ناله بزنی بسم الله...)
از بالای بلندی یک نگاه کرد...
دید دور بدن برادر رو گرفتند...
یک نفر با سنگ میزنه...
یک نفر با نیزه میزنه...
جلو چشمانش برادر رو قطعه قطعه کردند...
یک نفر هم خنجر گرفته...
داره میره به سمت حسین...
من ميگم شاید اینجا هم ابی عبدلله به فکر زینبه...
اشاره کرده باشه...
ارجعی...
زینبم برگرد... نبینی خواهر...
🔸سوی خیمه برگرد، خواهر حزینم
🔸تا به زیر خنجر، ننگری چنینم
🔸رو به خیمه خواهر، تا که خود نبینی
🔸وقت جان سپردن، آه آتشینم
(و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227)
#روضه_ورودیه
- 👇
.
#روضه_ورودیه
#شب_دوم_محرم
#روضه_ورود_به_کربلا
متن روضه 2
🔸آه از آن ساعت که سبط مصطفی
🔸گشت وارد بر زمین کربلا
(فَلَمَّا وَصَلَهَا قَالَ مَا اسْمُ هَذِهِ الْأَرْض)ِ
(لهوف ص 116)
تا رسیدند به کربلا...
ابی عبدالله فرمود:
این سرزمین چه نام داره؟
گفتند آقا به اینجا کربلا میگن...
تا گفتند کربلا...
حضرت فرمودند:
اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ
🔸بار بگشائید اینجا کعبه جانان ماست
🔸سرزمین کربلا قربانگه یاران ماست
🔸بار بگشائید و بر بندید چشم از هر چه هست
🔸این منای عشق و منزلگاه جاویدان ماست
ابی عبدالله صدا زد...
خیمه ها رو بر پا کنید...
اینجا وعده گاه ماست...
یکی یکی این زن و بچه ها رو از محملها پیاده کردند...
حالا میخواد عقیله بنی هاشم...
زینب کبری از محمل پایین بیاد...
تصور کن ...
جوون های بنی هاشم اومدند...
دور محمل زینب رو گرفتند...
مبادا نامحرما قد و بالای خانم رو ببینند...
من ميگم ...
شاید عباس علمدار اومده...
زانوها رو خم کرده...
علی اکبر دست عمه جانش رو گرفته
قاسم عنان مرکب رو گرفته...
ابی عبدالله مواظب خواهره...
🔸با احتیاط خواهر خود را پیاده کرد
🔸طوری که آب در دل زینب تکان نخورد
با چه عزت و احترامی...
خانم رو از محمل پیاده کردند...
حقشم همینه...
آخه خانم زینب...
ناموس خداست...
دختر علی هست...
احترام داره...
آماده ای بگم یا نه؟
🔻گریز
آی جوون های بنی هاشم...
نبودید روز یازدهم...
عمه جانتون زینب...
همه زن و بچه ها رو سوار کرد...
دید تنهای تنها مونده...
دور تا دورش رو نامحرما گرفتند...
یک نگاه انداخت به سمت شط فرات...
صدا زد...
آی ابالفضل... آی غیرتی...
پاشو ببین خواهرت بین نامحرماست...
یه نگاهم به سمت گودی قتلگاه...
صدا زد...
حسین جان...
ببین خواهرت رو دارن به اسارت می برند...
هر کجا نشستی ناله بزن یاحسین...
🔸به سوی شام و کوفه ام
🔸چه ظالمانه می برند
🔸نمی روم ولی مرا
🔸به تازیانه میبرند
(و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227)
👇