eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
4.1هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
574 ویدیو
803 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. السلام علی المهدی و علی آبائه السلام و علیک یا بقیه الله فی ارضه اللهم کل ولیک الحجت بن الحسن 🔹دیگر ای دوست مرا در حرمت محرم کن رفتم از دست نگاهی به دل ماهم کن 🔹یا بیا جانب قبله بکشان پای مرا یا بر احوال دلم فکر کمی مرهم کن یبن الحسن..... آقای من 🔸 با نگاهی بده خاکستر عمرم بر باد این جگر سوخته. رسوای همه عالم کن «اگه یه نگاه به دل ما کنه دیگه بسه مونه. از اون نگاه هایی که به شهدا کرد همشون آسمونی شدند» 🔹به علمدار قسم پای رکابت هستیم شانه گرم مرا تکیه گه پرچم کن 🔹هم‌چنان ام بنین سوز و نوا دارم من هوس یک سحر کرب و بلا دارم من «شب وفات ام البنین. از همین‌جا دلها را روانه بقیع کنیم همون بقیعی که امشب یه زائر هم نداره» از راه دور یه سلام بدیم خدمت خانم ام البنین انشالله همچین ایامی با نابودی آل سعود اونجا عرض ادب کنیم» السلام علیکِ یا زوجة ولی الله السلام علیکِ یا عزیز زهرا السلام علیکِ زوجه امیرالمومنین السلام علیک یا ام العباس و رحمة الله و برکاته «امشب اگه بدونی کی صاحب عزاست ؟ . اگه بدونی کی دم در ایستاده، بهتر ادب می کنی. بگو آقا جان یا ابوالفضل به جان مادرت یه نگاهی به مجلس ما کن. 🔹گفتم البنین دلم پا شد گره هایی که داشتم باشد 🔹 مادر آب را صدا زدم و خشکسالی شبیه دریا شد 🔹سوره حمد نظر او کردیم گمشده داشتیم پیدا شد 🔹با ادب بود و روی دامانش تا گل ناز دانه ای جا شد «به خاطر ادبش.. به خاطر ارادت به امیرالمومنین خدابهش قمر منیر بنی هاشم هدیه داد.» 🔸با کنیزی خانواده عشق در دو عالم عزیز زهرا شد «همون خانومی که تا قنداقه پسرشو دادن به امیرالمومنین.. آقا امیرالمومنین هی دست و پای ابالفضل و نگاه می کرد و می بوسید..... هی نگاه میکرد و گریه میکرد.. خانم فرمود آقاجان مگه دست پسرم ایرادی داره .... نه ام البنین ....من یه روزی رو میبینم این دست ها تو راه حسینم از بدنش جدا میشه.. این دست ها رو قلم می کنند... یه وقت دیدن ام البنین قنداقه عباسشو رو دست گرفت. هی بالای سر حسین و زینب میچرخونه هی میگه همه زندگیم فدای حسین همه دارو ندارم فدای بچه های فاطمه» (قربون ادبت برم خانوم) 🔹با کنیزی خانواده عشق در دو عالم عزیز زهرا شد 🔹خادمی کرد تا که عباسش از ازل تا همیشه آقا شد 🔹 همه بچه هاش عیسایند گرچه عباس اونو مسیحا شد « روزا میومد تو بقیه می نشست با انگشتش چهار صورت قبر درست می کرد.. آنقدر گریه میکرد از صدای ناله اش رهگذر را هم گریه شون می‌گرفت... 🔸آنقدر خرج گریه شد افتاد آنقدر خرج گریه شد تا شد 🔸 تا قیامت به احترام حسین ذکر لب هاش واحسینا شد تا بشیر اومد تو مدینه گفت البنین.. عباستو کشتن.... جعفرتو کشتن... عونتو کشتن... گفت همشون فدای حسین. بگو از حسینم چه خبر؟ «می خوام بگم خانم جان شما همش می نشستی برای حسین گریه میکردی..... هی میگفتی همه زندگیم فدای حسین..... اما کجا بودی علقمه... اون لحظه‌ای که عمود آهنین به فرق عباست زدن... تیر به چشمش زدن.... دستهاشو قلم کردند.... یه وقت دید فاطمه اومد بالا سرش...... اومد سرشو به دامن گرفت..... هر جا هستی صدا بزن حسین 🔸چون اختران عشق به هر سو به نیزه شد دانی چگونه آن سر مه رو به نیزه شد؟ 🔸از بس شکاف زخم عمودش عمیق بود تنها سری بود که زپهلو به نیزه شد حسین جان......... ................. . سلام‌الله‌علیها 🩸مقام حضرت امّ‌البنین علیهاالسلام در نزد حضرت زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها ... مرحوم علامه مُقرّم در کتاب شریف «العبّاس علیه‌السلام» می‌نویسد: 📋 وكانَتْ أُمُّ الْبَنينَ مِنَ النِساءِ الْفاضِلاتِ الْعارِفاتِ بِحَقِّ أهلِ الْبَيتِ (عَلَيْهِمُ السَلامُ)، 🔹 حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها از زنان با فضیلتی بود که حقوق و شأن و مقام اهل بیت علیهم‌السلام را می‌دانست و عارف به ایشان بود. 📋 مُخلِصَةً في وِلائِهِم، مُمَحِّضَةً في مَوَدَّتِهِم، وَ لَها عِندَهُم الْجاهُ الْوَجيهُ وَالْمَحَلُّ الرَفيعُ، 🔸 خالصانه ولایت ایشان را پذیرفته و غوطه‌ور در محبت و موّدت به این خاندان بود؛ هم‌چنین دارای اعتبار و منزلت والایی در نزد آنان بود. 📋 و قد زارَتْها زينَبُ الْكُبرىٰ بَعدَ وُصولِها الْمَدينةَ تُعَزِّيها بِأولادِها الْأربَعَةِ، كما كانَتْ تَزورُها أيامَ العيدِ 🔹حضرت زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها پس از ورود به مدینه به دیدار آن حضرت رفتند و او را به‌خاطر شهادت چهار فرزندش دلداری دادند؛ همانطوری که زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها در ایام عید، هر ساله به دیدار آن حضرت می‌رفتند. 📚العباس علیه‌السلام،مقرم، ج۱ ص۱۲۵ .
. علیهم‌السلام سلامٌ علی آلِ طاها و یاسین به این خلق و این خوی و این عزّ و تمکین رخش مصحف فاطمه، حُسن، قرآن پُر از «قدر» و «وَاللَّیل» و «وَالشَّمس» و «وَالتّین» درود الهی بر آن خُلق نیکو سلام محمّد بر آن خوی شیرین نماز از خضوعش به پرواز آید دعا از نفس‌های او بسته آذین به سجاده‌اش آسمان آورد سر به ذکر دعایش خدا گوید آمین سلام خدا بر خضوع و خشوعش قیام و قعود و رکوع و سجودش درود خداوند حَیّ جلیلش به قدر و کمال و جمال جمیلش عجب نیست در مسلخ عشق و ایثار اگر بوسه بر دست آرد خلیلش عجب نیست کز عرشۀ عرش اعلا طواف آرد از چارسو جبرئیلش سلاطین غلامش، خواتین کنیزش طوایف مریدش، قبایل دخیلش بسا تخت شاهی فرو رفت در گل کجا حاکم گِل شود حاکم دل؟ امامی‌ست کو را اُمَم می‌شناسد کریمی‌ست کو را کرم می‌شناسد صفا، مروه، مسعی، حَجَر، حِجر، زمزم طواف و مطاف و حرم می‌شناسد بیابان مکه، منا، خیف، مشعر سماوات و لوح و قلم می‌شناسد زمین می‌شناسد، زمان می‌شناسد عرب می‌شناسد، عجم می‌شناسد یم و قطره و ماه و خورشید، او را به ذات الهی قسم می‌شناسد سلام خدا بر اَب و جَدّ و مامش مسلمان بود هر که داند امامش «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .
. مقام خادمه ی سلام‌الله‌علیها مالک بن دينار گويد: «رَأَيْتُ فِي مُوَدَّعِ الْحَجِّ امْرَأَةً ضَعِيفَةً عَلَى دَابَّةٍ نَحِيفَةٍ وَ النَّاسُ يَنْصَحُونَهَا لِتَنْكُصَ فَلَمَّا تَوَسَّطْنَا الْبَادِيَةَ كَلَّتْ دَابَّتُهَا فَعَذَلْتُهَا فِي إِتْيَانِهَا فَرَفَعَتْ رَأْسَهَا إِلَى السَّمَاءِ وَ قَالَتْ: لَا فِي بَيْتِي تَرَكْتَنِي وَ لَا إِلَى بَيْتِكَ حَمَلْتَنِي فَوَ عِزَّتِكَ وَ جَلَالِكَ لَوْ فَعَلَ بِي هَذَا غَيْرُكَ لَمَا شَكَوْتُهُ إِلَّا إِلَيْكَ. فَإِذَا شَخْصٌ أَتَاهَا مِنَ الْفَيْفَاءِ وَ فِي يَدِهِ زِمَامُ نَاقَةٍ فَقَالَ لَهَا: ارْكَبِي فَرَكِبَتْ وَ سَارَتِ النَّاقَةُ كَالْبَرْقِ الْخَاطِفِ فَلَمَّا بَلَغْتُ الْمَطَافَ رَأَيْتُهَا تَطُوفُ فَحَلَفْتُهَا مَنْ أَنْتِ؟ فَقَالَتْ: أَنَا شُهْرَةُ بِنْتُ مُسْكَةَ بِنْتِ فِضَّةَ خَادِمَةِ الزَّهْرَاءِ.»؛ در موسم حج زن ضعيفى را ديدم كه بر شترى نحيف سوار است. مردم او را نصيحت مى‏كردند كه با آن شتر به صحرا نرود و باز گردد؛ ولى او توجّهى نكرد و همراه بقيۀ مردم به راه افتاد. هنگامى كه مقدارى از راه را در باديه طى كرديم شترش تحمّل رفتن را از دست داد و ايستاد. او سرش را به سوى آسمان بلند كرد و گفت: خدايا! نه مرا در خانه‏ام گذاشتى و نه به خانۀ خودت رسانيدى. تو را به عزّت و جلالت سوگند اگر كسى غير از تو اين عمل را با من انجام داده بود شكايت او را به سوى تو مى‏آوردم. – مالک گويد:- در اين حال ناگهان شخصى نزد او آمد كه شترى ماده به همراه داشت و به آن زن گفت: سوار شو! هنگامى كه وى سوار شتر گرديد آن حيوان با سرعت عجيبى حركت كرد. زمانى كه من مشغول طواف خانۀ خدا بودم، آن زن را ديدم كه طواف مى‏كرد. او را سوگند دادم و از او خواستم كه خود را معرفى كند. گفت: من “شهره”، دختر مسكه، دختر فضّه، خادم حضرت فاطمه زهرا – يعنى نوه فضّه- هستم 📚 مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب،ج۳، ص۱۱۷؛ 📚 تسلیة المجالس، کرکی حائری، ج۱، ص۵۲۹؛ ............... . سلام‌الله‌علیها رَوَیَ الروانْدِي فِي الخَرَائِج: «أَنَّ أُمَّ أَيْمَنَ لَمَّا تُوُفِّيَتْ فَاطِمَةُ حَلَفَتْ أَنْ لَا تَكُونَ بِالْمَدِينَةِ إِذْ لَا تُطِيقُ أَنْ تَنْظُرَ إِلَى مَوَاضِعَ كَانَتْ بِهَا فَخَرَجَتْ إِلَى مَكَّةَ فَلَمَّا كَانَتْ فِي بَعْضِ الطَّرِيقِ عَطِشَتْ عَطَشاً شَدِيداً فَرَفَعَتْ‏ يَدَيْهَا و قَالَتْ: يَا رَبِّ أَنَا خَادِمَةُ فَاطِمَةَ تَقْتُلُنِي عَطَشاً. فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْهَا دَلْواً مِنَ السَّمَاءِ فَشَرِبَتْ فَلَمْ تَحْتَجْ إِلَى الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ سَبْعَ سِنِينَ وَ كَانَ النَّاسُ يَبْعَثُونَهَا فِي الْيَوْمِ الشَّدِيدِ الْحَرِّ فَمَا يُصِيبُهَا عَطَشٌ». راوندی در خرائج روایت کرده: وقتى حضرت فاطمه(علیها السلام) از دنيا رحلت نمود، امّ ايمن سوگند خورد كه در مدينه نماند؛ زيرا طاقت ديدن آن مواضع و محل‏هايى كه حضرت فاطمه(علیها السلام) را در آنجا ديده بود نداشت. از مدينه خارج شد و به سوى مكّه حركت كرد. در بين راه، آب او تمام شد و تشنگى شدیدی بر او غلبه كرد، پس دستان خود را به سوى آسمان بلند كرد و گفت: پروردگارا، من خدمتكار حضرت فاطمه(علیها السلام) هستم. آيا مى‏خواهى مرا به واسطۀ عطش و در حال تشنگى قبض روح کنی؟ در اين حال خداوند متعال دلوی آب از آسمان براى او فرستاد. او از آن آب نوشيد و هفت سال از آب و غذا بى‏نياز گرديد. به طوریکه مردم او را در روز بسيار گرم به دنبال كارهايى مى‏فرستادند ولى هرگز تشنه نمى‏شد. 📚 خرائج و الجرائح، قطب الدين راوندی، ج۲، ص۵۳۰؛ 📚 بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج۴۳، ص۲۸؛ .
. سلام‌الله‌علیها گروه وقتی نبود صحبت ما، بود صحبتش وقتی نبود خلقت ما، بود خلقتش عالم به درک کُنه مقامش نمی‌رسد نائل به درک فضّه بیاید نهایتش چادر نماز فاطمه شأنش نبوت است شأنی که برتر است ز نوح و نبوتش آن از نجابتش که گرفته ز کور رو رفته به جنگ چل نفر، این از شجاعتش ماندم چگونه بر در خانه لگد زدند جبريل با اجازه می‌آمد به خدمتش تا گفت: ذابَ لَحمی عَلی... صِرتُ کَالخیال حال علی خراب شد از شرح حالتش تا دست او شکست غرور علی شکست کم می‌رود به خانه علی از خجالتش زهرا سپرد تشنه نماند لب حسين مانند چوب، خشک شد آخر وصيتش «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .
. بسم الله الرحمن الرحيم السلام علیکِ یا زوجة وصی رسول الله السلام علیکِ یــا عــزیــزةالــزهـــراء السلام علیکِ یا اُمَّ البُدور الســَّواطع یا فــاطـــمـــة بــنــت حـــِزام الکـِلابیه المُکَنّاة باُمِّ البنین و رحمت الله و برکاته. 🔸بــاغ گــل یــاس سـلام علیک 🔸مـــادر عبــاس ســلام عـلیک امشب از همینجا... سلام بدیم به بی بی ام البنین... ان شاء الله وعده همه ما مدینه... کنار قبرستان بقیع... 🔸بــاغ گــل یــاس سـلام علیک 🔸مـــادر عبــاس ســلام عـلیک خیلی آبرو داره این خانم... خیلی احترام داره... امام باقر فرمودند... و كانت أم البنين أم هؤلاء الاربعة الاخوة القتلى خانم ام البنین مادر چهار شهید هست... میدونی کدوم شهدا... شهدایی مثل علمدار کربلا ابالفضل العباس... مادر شهدایی که جانشون رو فدای امام زمانشون کردند... خیلی عظمت داره این بانو... 🔸فـــاطمه دوم حیــدر شــدی 🔸مادر یک ماه و سه اختر شدی آی اونی که گفتی مریض دارم... گرفتارم... امشب مجلس بنام مادر عباسه... مطمئن باش ابالفضل العباس... به گریه کن های مادرش نظر داره... مواظب باش دست خالی از این مجلس نری... 🔸جز تو، که در کرب و بلای حسین 🔸چـار پسـر کــرده فـدای حسین مرحوم مامقانی در کتاب تنقیح المقال نوشته... بعد واقعه کربلا... وقتی بشیر وارد مدینه شد... اومد محضر بی بی ام البنین... عرضه داشت خانم جان... بچه هات رو در کربلا کشتند... بی بی فرمودند... ای بشیر... أخبِرنی عَن أبِی عَبدالله الحُسَین بشیر از حسینم چه خبر... عرضه داشت... بی بی جان نبودی... دستهای عباست رو قطع کردند... عمود آهنین به فرقش زدند... فرمود ای بشیر... اَوْلادِی وَ مَنْ تَحْتَ الْخَضْراءِ کُلُّهُمْ فَداءً لاَِبِی عَبْدِ اللّهِ الْحُسَیْن علیه السلام تمام بچه هام فدای حسین... همه عالم فدای حسین... 🔸تمام زندگیم مال حسینه 🔸دلم همواره دنبال حسینه بشیر همه بچه هام فدای حسین... به من بگو... الان آقام حسین کجاست... یدفعه بشیر صدا زد... بی بی جان... حسینت رو... با لب تشنه سر از تنش جدا کردند... هر کجا نشستی ناله بزن یاحسین... 🔸قدم اگر خمید فدای سر حسین 🔸جانم به لب رسید فدای سر حسین 🔸ام البنین سابق این شهر عاقبت 🔸شد مادر چار شهید فدای سر حسین .👇 سلام‌الله‌علیها 🩸بانویی که در شب عروسی‌اش تا صبح، مشغول پرستاری از امام‌حسن و امام‌حسین‌ علیهماالسلام شد... در نقلی آمده است: شب عروسی حضرت ام‌البنین عليهاالسلام بود که وارد خانه امیرالمؤمنین علیه‌السـلام شد؛ در همان شب نیز امام حسن و امام حسین علیهماالسلام مقداری کسالت داشتند. 🥀 آن بانوی مکرمه در آن شب تا سحر از حسنین علیهماالسلام پرستاری نمود و مشغول خدمتگذاری به ایشان شد و خطاب به امیرالمومنین علی علیه‌السـلام فرمود: 📋 إنّي لَن أَشعَرَ بِفَرحَةِ الزّواجِ إلّا بعدَ شِفاءِ أبنيَّ الحسنِ والحسين عليهمالسلام ▪️من خوشحالی و فرَح ازدواج را احساس نمی‌کنم مگر بعد از بهبودی و شفای دو فرزندم حسن و حسین علیهماالسلام. 📚العباس علیه‌السلام رجل العقيدة والجهاد،ص۳۴ 📚المجالس الشجیة،تاج الدین،ص۱۴۲ ✍ مادرِ عباسم و، عشقم حسینِ فاطمه است خوش به حالم، نامِ من امُّ البنینِ خادمه است قطره‌ای بودم ولیکن وصلِ دریا گشته‌ام زوجه‌ی شاه و کنیزِ بیتِ زهرا گشته‌ام هرگز از دامانِ او دستم نمیگردد رها ذرّه‌ای از خاک باشم در حریمِ این سرا سر نَهَم بر آستانش با کمالِ افتخار کز حسن دارد صفا وُ از حسینش اعتبار شکرِ حق گویم که هستم از محبّانِ بتول تا طوافِ جان کنم بر گردِ طفلانِ بتول «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»