eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
5.2هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
597 ویدیو
830 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
عشاق الحسین محب الحسین.استاد عالی.mp3
3.83M
ماجرای معلم یهودی و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم 🎙
|⇦•سرِ شب پای غمت... علیه السلام اجرا شده سال ۱۴۰۱به نفس حاج اسلام میرزایی ●━━━━━━─────── سرشب پای غمت باز به قلبم‌ وا شد اشک‌ من‌ جوش شد و صورت من دریا شد بسته بودن به رویم همه درها را یا حسین گفتم و درهای بهشتی وا شد حاصل نان حلال پدرم بود که من سِمَتم‌ نوکری گل پسر زهرا شد مادرم‌ زیر عَلم داد به من شیرِ وِلا بچه بودم که دلم‌ خیمه ی عاشورا شد نوکری کردم‌ و هر روز به من فهماندی هرکه شد نوکرتان در دو جهان آقا شد به حسین بن علی پشت و پناهم‌ گرم‌ است ای خدا شکر، عجب پشت و پناهی دارم ای جگر گوشه ی زهرا وعلی در غم‌ تو عرش لرزید و زمین‌ پیکرش ازهم‌ واشد بلندمرتبه شاهی ز صدرِ زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد آن زمانی که زِ مرکب به زمین افتادی نغمه ی جن‌ و ملک وای حسینم وا شد مادرت دید تو را گفت: بمیرم‌ مادر این همه نیزه چه سان برتن پاکت جا شد نیزه داری به سرِ نیزه دهانت را بست نیزه ی دیگری آمد دهنت بد وا شد من بمیرم‌چه غریبانه بریدن سرت تا بریدن سرت دور و بَرَت بَلوا شد *بدن حمزه رو‌ تکه تکه کرده بودن، اون‌ هندِ ملعونه جگر رو‌ درآورده بود.خبر دادن به رسول اللّه، آقا! صفیه خواهر حمزه داره میاد. پیغمبر سریع عباش رو‌ درآورد، رو بدن حمزه انداخت. فرمود:خواهر طاقت نمیاره بدن ارباً اربا ببینه. صفیه اومد، حضرت زهرا کمکش می کرد ،پیغمبر مراقب بود. اما کربلا زینب سلام الله دید تازیانه به دست اومدن...* «هرچه او‌بیشتر نفس می زد، بیشتر میزدند زینب را یک‌نفر مانده بود درگودال صد نفر می زدن زینب را» *پیغمبرعبا رو روی بدن‌ کشید صفیه خواهر حمزه این بدن تکه تکه شده رو‌نبینه... یه جا هم یه آقایی هرچی نگاه کرد دید بدن‌ علی اکبرجمع وجور نمیشه اونجا بود صدا زد: جوانان بنی هاشم بیاید، این بدن رو من یه نفره نمیتونم ببرم.. * ای ارباً اربای حرم اکبر الهی قربونت برم ای اکبر اونقده دست و پا نزن ای بابا پیش دو چشای سرم ای اکبر منو این جسم پاره پاره چقده پیکرت غم داره جای سالم نمونده واست به حرم بردنت دشواره می بینی بابات چه حالی داره چه حس خوبیه تو کربلا بودن *علی!بابات که پیره، پاشو‌ ببین عمه زینبت اومده، پاشو ببین عمه ات اومده بین نامحرما، به خاطر زینب پاشو...* اذان‌ گوی‌ دل‌ِ بابا، اذانی‌ میهمانم‌ کن‌ اگر چه‌ از گلوی‌ تو صدائی‌ در نمی‌آید تمام سعی خود را میکنم اما! نمی‌دانم‌ چرا این‌ تیرها از پیکر تو در نمی‌آید *بابا! زخمت یکی دوتا که نیست شدی شبیه مادرم، پهلوت رو دریدن پسرم... الهی بمیرم برات آقا! بالا سر همه اومدی. راوی میگه دیدم هی نگاش میچرخه سمت چپ و راست‌، کسی نیست خود حسین رو یاری کنه... آروم صورت رو روی زمین‌ گذاشت، گفتم‌ داره این امّت رو‌ نفرین میکنه..اومدم نزدیک‌ دیدم میگه "الهی رِضاً بِرضائِک" خدا حسین راضی به رضای تو..‌ کاش به همین بسنده میکردن‌ و رها می کردن حسین رو .."وَ الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَى صَدْرِكَ"یه وقت دید سینه اش سنگین شد ....* هجوم آوردن جلو‌ چشم‌ِ مادرش هجوم آوردن برا بردن سرش شلوغه‌ گودال همه هلهله کنان شمر وخولی وسِنان دست وپر دارن‌ میان *یکی داره لباساش رو‌ میبره هرچی خواستید بردارید بُردید دیگه رهاش کنید...اما مگه رها میکنن* پنجه گذاشته لابه لای موت خنجرش و گذاشته رو‌ گلوت بمیره خواهرت که این طوری با نوک‌ نیزه کرده زیر و روت به سمت گودال از خیمه دویدم‌من شمر جلوتر بود دیر رسیدم‌من سر تو‌ دعوا بود ناله کشیدم‌ من سر تو رو بردن دیر رسیدم من ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
14000305eheyat-mirzaei-roze.mp3
6.84M
|⇦•سر شب پای غمت ... علیه السلام اجرا شده سال ۱۴۰۱ به نفس حاج اسلام میرزایی
. 💠 مژده به محبّین حضرت حمزه علیه‌السلام که در قیامت مورد شفاعت آن حضرت قرار می‌گیرند... ⚡️کیفیت شفاعت حضرت حمزه علیه‌السلام با استعانت از امیرالمؤمنین علیه‌السلام در وانفسای محشر..‌. در روایتی إمام حسن عسکری علیه‌السلام فرمودند: إِنَّ حَمْزَةَ عَمَّ مُحَمَّدٍ لَیُنَحِّی جَهَنَّمَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَنْ مُحِبِّیهِ 🔻همانا عموی رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله، حمزه علیه‌السلام، در روز قیامت آتش دوزخ را از دوستان خود دور می‌کند. در روز قیامت روبروی صراط جمع انبوهی از مردم حضور می‌یابند که شمارشان را کسی جز خداوند متعال نمی‌داند، آن‌ها دوستداران حمزه هستند که بسیاری از ایشان گناهکارند‌. ➖ ناگهان دیواری از آتش پیش رویشان پدید می‌آید و نمی‌گذارد از صراط بگذرند و سوی بهشت راهی شوند، در آن دَم می‌گویند: ای حمزه! اوضاع ما را می‌بینی؟! حمزه به رسول خدا و علی بن ابی طالب، که درود خدا بر ایشان باد، می‌گوید: می‌بینید دوستان من چگونه از من کمک می‌خواهند؟ ➖آن گاه رسول خدا به مولا علی، می‌گوید: 🔻ای علی! به عمویَت کمک کن تا به فریاد دوستانش برسد و آنان را از دوزخ نجات دهد. مولا علی علیه‌السلام با نیزه ای که حمزه در جنگ با دشمنان خدا در دنیا در دست داشته، می‌آید و نیزه را به حمزه می‌دهد و می‌گوید: 🔻ای عموی رسول خدا! همان طور که در دنیا با این نیزه از دوستان خدا در برابر دشمنان خدا دفاع می‌کردی، اکنون نیز دوزخ را با نیزه‌ات از دوستانت دور کن. ➖حمزه نیزه را در دست می‌گیرد و نوک نیزه را در آن دیوار آتش فرو می‌برد؛ او به یک ضربه دیوار را به اندازه مسیر پانصد ساله دور می‌کند و سپس به دوستدارانی که در دنیا داشته می‌گوید: عبور کنید و آن‌ها به سلامت از صراط عبور می‌کنند. 📚 تفسیرالإمام‌العسکری علیه‌السلام ص۱۷۷ 📚 بحارالانوار ج۱۷ ص۲۴۹ .......... حضرت_حمزه_علیه_السلام 🩸« آکِلَةَ الأَکبٰادِ » جنگ أحُد و بلایی که بر سر حضرت حمزه علیه‌السلام آورد ... در نقل‌ها آمده است: 🥀 در جنگ أحُد، هند دختر عَتَبه، به «وحشی» وعده‌ای داد و به او گفت: اگر محمّد یا علی و یا حمزه {علیهم‌السلام} را بکشی، آنچه تو را خشنود سازد به تو خواهم داد. وحشی گفت: از پسِ محمّد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بر نمی‌آیم، علی (علیه‌السلام) هم مردی دوراندیش و مراقب است، به او هم فکر نمی‌کنم. پس در کمین حمزه نشستم. 🥀 وحشی گوید: دیدم که حمزه به شدت به لشکر حمله می‌کند. از جلوی من رد شد و بر لبه نهری گام نهاد، ولی بر زمین افتاد. آن گاه، نیزه‌ام را برداشتم و پرتاب کردم. نیزه‌ام به پایش خورد و نقش بر زمین شد. 📋 من به سراغ او رفتم و شکمش را شکافتم و جگرش را در آوردم و آن را به هند دادم و گفتم: این جگر حمزه است. 🥀 هند ملعونه، آن را در دهان خود گذاشت و جوید. اما خداوند آن را در دهان او مانند استخوان زانو سفت گردانید. به ناچار، آن را از دهان بیرون انداخت. آن گاه، هند بر بالای جسد مطهر حضرت‌ حمزه علیه‌السلام آمد و گوش‌ها و دست و پایش را برید و بدن او را مُثله کرد. 📚 بحارالانوار ج۲۰ ص۵۵ 🔖 به روایت کتاب شریف «کافی» و «تهذیب‌الاحکام» : 📋 إمام صادق علیه‌السلام بعد از هر نماز واجب، چهار مرد (اولی،دومی،سومی و معاویه) و چهار زن (دختر اولی،دختر دومی،امّ‌حکم[خواهرمعاویه] و «هند»)، را لعنت می‌کردند... 📚تهذیب الاحکام ج۲ ص۳۲۱ 📚الکافی ج۳‌ ص۳۴۲ 🩸جسارت ابوسفیان ملعون به سَر مطهر حضرت حمزه علیه‌السلام... در نقل‌ها آمده است: 🥀 پس از مُثله شدن حضرت حمزه علیه‌السلام، «حُلَيس بن زبّان»، از سران سپاه شرك، ديد كه ابوسفيان با نوك نيزه به شقيقه آن حضرت فشار می‌دهد و می‌گويد: 📋 ذُق يا عُقَق! ▪️بِچِش اى كسى كه از جانب بُت‌ها عاقّ شدى! 🥀 حُليس به او گفت: ببين، عجب كار شرم آورى! كسى كه خود را رئيس قومش می‌داند، با پسر عمويش كه تكه گوشتى بيش نيست، با چه خشونت و تحقير برخورد مى كند! ابوسفيان گفت: 📋 وَيحَك اُكْتُمها عَنّي فَإِنَّها كانَتْ زلّةً ▪️لغزشى بود روى داد، فاش نكن.(۱) ✍ آه آه آه... کاش فقط «یک نفر» با «چوب‌دستی‌اش» به سر مطهر امام حسین علیه‌السلام هم جسارت می‌کرد؛ اما چه کنیم و چگونه گریه کنیم که نوشته‌اند: ➖ وقتی که سر مطهر سیدالشهداء علیه‌السلام را در میان طشتی پیش ابن‌زیاد ملعون گذاشتند، 📜 با چوب‌دستی‌اش بر دندان‌های مبارک سیدالشهداء علیه‌السلام میزد و می‌گفت: حسین چه دندان‌های زیبایی دارد کار، به همین‌جا تمام نشد چند روز بعد، همین سر مطهر را در پیش روی یزید لعین گذاشتند یزید خواست تا چوب خیزرانش را برایش آوردند و با آن به دندان‌های مبارک سیدالشهداء علیه‌السلام می‌زد و می‌گفت:از این قرار که حسین، خوش سخن بوده است ▪️حال، ضربه‌شصتم را چگونه می‌بینی ای حسین
◾️ هیچ روزی مانند روز شهادت حضرت حمزه علیه‌السلام بر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله سخت نگذشت... ⚡️ اشاره‌ای به روضهٔ «قصد قربت» در بیان حضرت زین‌العابدین علیه‌السلام... در روایت آمده است: روزى نگاه ِامام سجاد علیه‌السلام،به عُبيداللَّه فرزند حضرت عباس علیه‌السلام افتاد و اشك در چشم إمام علیه‌السلام حلقه زد؛ آنگاه فرمودند: مَا مِنْ یَوْمٍ أَشَدَّ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ مِنْ یَوْمِ أُحُدٍ ▪️براى رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله روزى سخت تر از جنگ اُحد پيش نيامد؛ قُتِلَ فِیهِ عَمُّهُ حَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ أَسَدُ اللَّهِ وَ أَسَدُ رَسُولِهِ ▪️زيرا در آن روز بود كه عمويش حمزةبن عبدالمطلب، اسداللَّه و اسدالرسول شربت شهادت نوشيد. و پس از اُحد سخت ترين روز براى آن حضرت جنگ موته بود كه پسر عمويش جعفربن ابى طالب را شهيد كردند. 🔻إمام علیه‌السلام در اینجا فرمودند: وَ لَا یَوْمَ کَیَوْمِ الْحُسَیْنِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ ▪️و سخت تر از روز امام حسين "صلوات الله علیه " پيش نيامده و نخواهد آمد؛ ازْدَلَفَ إِلَیْهِ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ کُلٌّ یَتَقَرَّبُ إِلَی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ بِدَمِهِ ▪️ زيرا سى هزار نفر او را احاطه كرده بودند كه همه آنها خود را جزو امّت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله تصور مى‌كردند و همهٔ آنها با قصد قربت برای ريختن خون فرزند همان پيامبر آمده بودند... 📚الأمالى،شیخ‌صدوق، ص ۲۷۷ 📚بحارالأنوار، ج۲۲، ص۲۷۴ ✍ هزار و یک «روضه»، در همین جمله است: کُلٌّ یَتَقَرَّبُ إِلَی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ بِدَمِهِ... ▪️گویا إمام سجاد علیه‌السلام یک عمر با این زبان حال گریه می‌کردند: از چه رو می‌زدند و می‌کشتند!؟ مو به مو می‌زدند و می‌کشتند قصد قربت نموده بودند و با وضو می‌زدند و می‌کشتند... . .
🔘 حکایتِ « آکِلَةَ الأَکبٰادِ » جنگ أحُد و بلایی که بر سر حضرت حمزه علیه‌السلام آورد ... ⚡️ امام‌صادق علیه‌السلام بعد از هر نماز واجب، «هندجگرخوار» را لعنت می‌کردند... در جنگ أحُد، هند دختر عَتَبه، به «وحشی» وعده‌ای داد و به او گفت: اگر محمّد یا علی و یا حمزه را بکشی، آنچه تو را خشنود سازد به تو خواهم داد. وحشی گفت: از پسِ محمّد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بر نمی آیم، علی (علیه‌السلام) هم مردی دوراندیش و مراقب است، به او هم فکر نمی‌کنم. پس در کمین حمزه نشستم. وحشی گوید: دیدم که حمزه به شدت به لشکر حمله می‌کند. از جلوی من رد شد و بر لبه نهری گام نهاد، ولی بر زمین افتاد. آن گاه، نیزه‌ام را برداشتم و پرتاب کردم. نیزه‌ام به پایش خورد و نقش بر زمین شد. فَأَتَیْتُهُ فَشَقَقْتُ بَطْنَهُ فَأَخَذْتُ کَبِدَهُ وَ جِئْتُ بِهَا إِلَی هِنْدٍ فَقُلْتُ لَهَا هَذِهِ کَبِدُ حَمْزَةَ ▪️من به سراغ او رفتم و شکمش را شکافتم و جگرش را در آوردم و آن را به هند دادم و گفتم: این جگر حمزه است. هند آن را در دهان خود گذاشت و جوید. اما خداوند آن را در دهان او مانند استخوان زانو سفت گردانید. به ناچار، آن را از دهان بیرون انداخت. ➖آن گاه، هند بر بالای جسد حمزه آمد و گوش‌ها و دست و پایش را برید و بدن او را مُثله کرد. 📚 بحارالانوار ج۲۰ ص۵۵ 🔻 طبق روایت «کافی» و «تهذیب»: هُوَ یَلْعَنُ فِی دُبُرِ کُلِّ مَکْتُوبَةٍ أَرْبَعَةً مِنَ الرِّجَالِ وَ أَرْبَعاً مِنَ النِّسَاءِ 🔹 إمام صادق علیه‌السلام بعد از هر نماز واجب، چهار مرد (اولی،دومی،سومی و معاویه) و چهار زن (دختر اولی،دختر دومی،امّ‌حکم[خواهرمعاویه] و «هند»)، را لعنت می‌کردند... 📚تهذیب الاحکام ج۲ ص۳۲۱ 📚الکافی ج۳‌ ص۳۴۲ ✍ وقتی که امام علیه‌السلام ، «هند» را در ردیف آن ظَلَمه‌ای که ظلم و جورشان، تمام عوالم را پُر کرده‌است، قرار می‌دهند، حاکی از عظمت ظلمی‌است که آن ملعونه در حق رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله و عترت آن حضرت روا داشت... .
. 🕌مزار مطهر در منطقه أُحد قرار دارد. ✅ابوعلقمه می گوید : روزی حضرت رسول اکرم(ص) بعد از نماز صبح رو به ما کرد و فرمود : «مَعَاشِرَ أَصْحَابِی! رَأَیتُ الْبَارِحَةَ عَمِّی حَمْزَةَ بْنَ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ(ع) وَ أَخِی جَعْفَرَ بْنَ أَبِی طَالِبٍ(ع) فَدَنَوْتُ مِنْهُمَا فَقُلْتُ : بِأَبِی أَنْتَُما أَی الاَعْمَالِ وَجَدْتُمَا أَفْضَلُ؟ قَالَا : فَدَینَاک بالآبَاءِ وَالامُّهاتِ وَجَدْنَا أَفْضَلَ الاْءَعْمَالِ الصَّلاةَ عَلَیکَ وَ سَقْی الْمَالِ وَ حُبَّ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ(ع)» اصحاب من! دیشب عمویم حمزه و برادرم جعفر طیار را در خواب دیدم. به آن دو نزدیک شدم و گفتم : کدام عمل را برتر یافتید؟ پاسخ دادند : پدر و مادر ما فدایت! ما افضل اعمال را در صلوات بر تو و تشنه را سیراب کردن و محبت علی بن ابی طالب(علیه السلام) یافتیم.(۱) 📚منبع : ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۳۹، ص۲۷۴ .
. 🔰معاویه بن ابی سفیان و ماجرای شکافتن قبر حضرت (علیه السلام)!👇 ✅از نخستین کسانی که نبش قبر صحابه حضرت رسول اکرم(ص)؛ آن هم شهداء را باب کرد، و بعد از خود به یادگار گذاشت، معاویه بن ابی سفیان بود که دستور داد قبور شهدای احد را بشکافند! ✍محمد بن سعد(متوفی ۲۳۰ ه.قمری) مورخ و سیره نویس و عالم اهل سنت در کتاب «الطبقات الکبیر» به نقل از جابر بن عبدالله انصاری می نویسد : وقتی معاویه دستور نبش قبور شهدای احد [از جمله حضرت حمزه(ع)] را صادر کرد، دستور معاویه عملی شد. در ادامه؛ «..فَرَأَیْتُهُمْ یُحْمَلُونَ عَلَی أَعْنَاقِ الرِّجَالِ کَأَنَّهُمْ قَوْمٌ نِیَامٌ وَأَصَابَتِ الْمِسْحَاةُ طَرَفَ رِجْلِ حَمْزَةَ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ(ع) فَانْبَعَثَتْ دَمَاً» و دیدم که جنازه‌ شهیدان احد بر گردن مردم حمل می‌شد، چنانکه گویا به خواب فرو رفته بودند. اما وقتی به نبش قبر حضرت حمزه(ع) رسیدند، کلنگ به پای آن حضرت(ع) اصابت کرد و خون [تازه از بدن مطهرش] جاری شد.(۱) علیه_السلام 📚منبع : ۱)الطبقات الکبیر ابن سعد، ج۳، ص۱۰ .
. نحوه ✅در مورد لحظه شهادت حضرت حمزه(علیه السلام) آمده است که؛ 📋《..وَ کَانَ حَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ یَحْمِلُ عَلَی الْقَوْمِ فَإِذَا رَأَوْهُ انْهَزَمُوا وَ لَمْ یَثْبُتْ لَهُ أَحَدٌ وَ کَانَتْ هِنْدٌ بِنْتُ عُتْبَةَ عَلَیْهَا اللَّعْنَةُ قَدْ أَعْطَتْ وَحْشِیّاً عَهْداً لَئِنْ قَتَلْتَ مُحَمَّداً أَوْ عَلِیّاً أَوْ حَمْزَةَ لَأَعْطَیْتُکَ رِضَاکَ وَ کَانَ وَحْشِیٌّ عَبْداً لِجُبَیْرِ بْنِ مُطْعِمٍ حَبَشِیّاً! فَقَالَ وَحْشِیٌّ : أَمَّا مُحَمَّدٌ(ص) فَلَا أَقْدِرُ عَلَیْهِ وَ أَمَّا عَلِیٌّ(ع) فَرَأَیْتُهُ رَجُلًا حَذِراً کَثِیرَ الِالْتِفَاتِ فَلَمْ أَطْمَعْ فِیهِ فَکَمَنْتُ لِحَمْزَةَ فَرَأَیْتُهُ یَهُدُّ النَّاسَ هَدّاً فَمَرَّ بِی فَوَطِئَ عَلَی حرُفِ نَهَرٍ فَسَقَطَ فَأَخَذْتُ حَرْبَتِی فَهَزَزْتُهَا وَ رَمَیْتُهُ فَوَقَعَتْ فِی خَاصِرَتِهِ وَ خَرَجَتْ مِنْ مَثَانَتِهِ فَسَقَطَ فَأَتَیْتُهُ فَشَقَقْتُ بَطْنَهُ فَأَخَذْتُ کَبِدَهُ وَ جِئْتُ بِهَا إِلَی هِنْدٍ فَقُلْتُ لَهَا: هَذِهِ کَبِدُ حَمْزَةَ فَأَخَذَتْهَا فِی فَمِهَا فَلَاکَتْهَا فَجَعَلَهَا اللَّهُ فِی فِیهَا مِثْلَ الدَّاغِصَةِ فَلَفَظَتْهَا وَ رَمَتْ بِهَا فَجَاءَتْ إِلَیْهِ هِنْدٌ فَقَطَعَتْ مَذَاکِیرَهُ وَ قَطَعَتْ أُذُنَیْهِ وَ جَعَلَتْهُمَا خُرْصَیْنِ و شَدَّتْهُمَا فِی عُنُقِهَا وَ قَطَعَتْ یَدَیْهِ وَ رِجْلَیْهِ》 ♦️در جنگ اُحد، جناب حمزه مشغول حمله به گروهی بود. وقتی او را دیدند عقب نشینی کردند و هیچ‌کس نمی‌توانست در مقابل او مقاومت کند. هند دختر عتبه(مادر معاویه) به وحشی بن حرب وعده‌ای داد و به او گفت : اگر محمّد(ص) و یا علی(ع) و یا حمزه(ع) را بکُشی، آنچه تو را خشنود سازد به تو خواهم داد. وحشی، برده جبیر بن مطعم بود که حبشی بود. وحشی گفت : حریف محمّد(ص) نمی‌شوم، علی(ع) هم مردی دوراندیش و مراقب است، به او هم فکر نمی‌کنم. پس در کمین حمزه(ع) نشستم. وحشی گفت : دیدم که حمزه به شدت به مردم حمله می‌کند. از جلوی من رد شد و بر لبه نهری گام نهاد، ولی بر زمین افتاد. آن‌گاه، نیزه‌ام را برداشتم و آن را تکان دادم و پرتاب کردم. نیزه‌ام به لگن خاصره اش خورد و آغشته به خون از مثانه‌اش بیرون آمد! او بر زمین افتاد و من شکمش را شکافتم و جگرش را درآوردم و آن را به هند دادم و گفتم : این جگر حمزه است! آن را در دهان خود گذاشت و جوید، اما خداوند آن را در دهان او مانند استخوان زانو سفت گردانید. به ناچار، آن را از دهان بیرون انداخت. آن‌گاه، هند به نزد حمزه رفت و عورت و گوش‌هایش را برید و آن‌ها را بهم متصل گردانید و به گردن خود انداخت و دست و پایش را هم برید.(۱) بعد از پایان جنگ، صفيه (خواهر حمزه و مادر زبیر) آمد كه وضع جنازه برادر خود را ببيند اما خبر نداشت كه برادرش را بعد از شهادت، مثله كرده‏ اند. صفيه به امام على(ع) و زبير (پسر صفیه) برخورد كرد. امام على(ع) به زبير فرمود : 📋《اُذْكُرْ لِأُمِّكَ!》 ♦️مادرت را دریاب! (به او تذكر و دلدارى بده!) و چون این کار قدری سخت بود، زبیر از آن سرباز زد و متقابلا به امام علی(ع) عرضه داشت : 📋《لَا بَلْ اذْكُرْ أَنْتَ لِعَمَّتِكَ!》 ♦️نه! شما به‏ عمّه‏ تان تذكر و دلدارى دهيد. صفیه تا به علی(ع) و زبیر رسید پرسید : 📋《مَا فَعَلَ حَمْزَةُ؟ فَأَرَيَاهَا أَنَّهُمَا لَا يَدْرِيَانِ!》 ♦️حمزه را چه شده است؟ پس صفیه از حال آن دو گمان کرد که آنان خبری ندارند. پس نزد حضرت رسول اکرم(ص) آمد. حضرت(ص) تا عمه خود را دید، فرمود : 📋《إِنِّي أَخَافُ عَلَى عَقْلِهَا》 ♦️من مى‏ ترسم بر عقل صفيه، از شدت ناراحتى بر حمزه، صدمه‏ اى بر او وارد شود. در این هنگام؛ 📋《فَوَضَعَ يَدَهُ عَلَى صَدْرِهَا فَدَعَا لَهَا فَاسْتَرْجَعَتْ وَ بَكَت‏》 ♦️حضرت(ص) دست مبارک خود را بر روی سينه ی صفيه گذاشت و براى او دعا فرمود و صفيه نیز گفت : (إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ‏) و سپس گريه كرد.(۲) رسول اکرم(ص) هنگام بازگشت به مدینه، وقتی شاهد گریه انصار بر کشتگان خود شد، فرمود : 📋《لَكِنَّ حَمْزَةَ لَا بَوَاكِيَ لَهُ الْيَوْمَ بِالْمَدِينَةِ》 اما امروز در مدینه برای (عمويم) حمزه(ع) گريه كننده ای نيست. سعد بن معاذ این سخن را شنید و زنان را بر در خانه رسول خدا(ص) آورد و آنان بر حمزه(ع) گریستند.(۳) امام سجاد(ع) در طی روایتی می فرماید : 📋《مَا مِنْ يَوْمٍ اَشَدُّ عَلي رَسولِ اللهِ(ص) مِنْ يَوْمٍ اُحُدٍ قُتِلَ فِيهِ عَمُّهُ حَمْزَةٍ بْنِ عَبدالمطلَبٍ اَسَدُ اللهِ وَ اَسَدُ رَسُولِهِ(ص)!》 سخت ترين روزی كه بر رسول خدا(ص) گذشت روز غزوه احد بود كه در آن عمويش حمزه بن عبدالمطلب كه شير خدا و شير پيامبرش بود كشته شد.(۴) منابع : ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۲۰، ص۵۵ ۲)مسكّن الفؤاد شهید ثانی، ص۷۱ ۳)دلائل النبوة ابوبکر بيهقی، ج۳، ص۳۰۰ ۴)امالی شیخ صدوق ص۴۶۲
. ‌ 👤امیرالمؤمنین امام علی(ع) در طی نامه ای به معاویه می فرماید : 📋《أَلاَ تَرَى غَیْرَ مُخْبِرٍ لَکَ وَ لَکِنْ بِنِعْمَهِ اَللَّهِ أُحَدِّثُ أَنَّ قَوْماً اُسْتُشْهِدُوا فِی سَبِیلِ اَللَّهِ تَعَالَى مِنَ اَلْمُهَاجِرِینَ وَ اَلْأَنْصَارِ وَ لِکُلٍّ فَضْلٌ حَتَّى إِذَا اُسْتُشْهِدَ شَهِیدُنَا قِیلَ سَیِّدُ اَلشُّهَدَاءِ وَ خَصَّهُ رَسُولُ اَللَّهِ(ص) بِسَبْعِینَ تَکْبِیرَةً عِنْدَ صَلاَتِهِ عَلَیْهِ؟》 ♦️آنچه مى‌‏گویم براى آگاهاندن تو نیست، بلکه براى یادآورى نعمت‏‌هاى خدا مى‌گویم! آیا نمى‏‌بینى جمعى از مهاجر و انصار در راه خدا به شهادت رسیدند و هر کدام داراى فضیلتى بودند، اما آنگاه که شهید ما «حمزه» شربت شهادت نوشید، او را سیدالشهدا خواندند و رسول اکرم(ص) در نماز بر پیکر او به جاى پنج تکبیر، هفتاد تکبیر گفت؟!! و در ادامه فرمود : 📋《..أَنَّى یَکُونُ ذلِکَ کَذلِکَ وَ مِنَّا النَّبِیُّ(ص) وَ مِنْکُمُ الْمُکَذِّبُ، وَ مِنَّا أَسَدُاللَّهِ وَ مِنْکُمْ أَسَدُ الْأَحْلافِ، وَ مِنَّا سَیِّدا شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ مِنْکُمْ صِبْیَةُ النَّارِ، وَ مِنَّا خَیْرُ نِساءِ الْعالَمِینَ وَ مِنْکُمْ حَمّالَةُ الْحَطَبِ! فِی کَثِیرٍ مِمَّا لَنَا وَ عَلَیْکُمْ!》 ♦️شما چگونه با ما برابريد در حالی كه؛ رسول اکرم(ص) از ماست، و دروغگوى رسوا [ابوجهل] از شماست. شير خدا [حمزه(ع)] از ماست، و شیر پیمانها و توطئه ها [ابوسفیان] از شماست. دو سيّد جوانان اهل بهشت [امام حسن(ع) و امام حسین(ع)] از ماست و كودكان در آتش افكنده شده [اولاد عقبة ابن ابی معیط] از شماست. بهترين زنان جهان [حضرت فاطمه(س)] از ماست و زن هيزم كش دوزخیان [امّ جمیل همسر ابولهب، خواهر ابوسفیان] از شماست و از ما اين همه فضيلت‏ها، و از شما آن همه رسوايى ‏هاست!(۱) 👤امام محمدباقر(عليه السلام) می فرماید : 📋《عَلَى قَائِمَةِ اَلْعَرْشِ مَكْتُوبٌ حَمْزَةُ أَسَدُ اَللَّهِ وَ أَسَدُ رَسُولِهِ وَ سَيِّدُ اَلشُّهَدَاءِ》 ♦️بر ستون عرش نوشته شده است : حمزه، شير خدا و شير رسول خدا(ص) و سيّد شهيدان است.(۲) 📚منابع : ۱)نهج البلاغه سید رضی، نامه ۲۸ ۲)الکافی شیخ کلینی، ج۱، ص۲۲۴ .
🏴 نام و یاد در لحظات حساس توسط اهل بیت(علیهم السلام) :👇 ✅همانطور که می دانید حضرت حمزه سیدالشهداء(علیه السلام) در راس شهدای بنی هاشم است. و در چند جای تاریخ، بعد از شهادت ایشان، نام او توسط حضرت رسول اکرم(ص) و ائمه اطهار(علیهم السلام) در مواقع حساس و سرنوشت ساز، یاد شده است. 1⃣ : در جنگ احد هنگامی که حضرت رسول اکرم(ص) متوجه شهادت عمویش حضرت حمزه(ع) شد، بلافاصله بالای جنازه ی ایشان حاضر شد، در حالی که به شدّت اشک می‌ریخت. ابن‌ مسعود می‌ گوید :  پیامبر اکرم(ص) بدن حمزه(ع) را به طرف قبله قرار داد، سپس کنار آن قرار گرفت و با صدای بلند گریه کرد، تا حالت بیهوشی به ایشان دست داد، و آنگاه خطاب به جسد عمویش فرمود : 📋《یَا حَمْزَةُ! یَا عَمَّ رَسُولِ اللهِ(ص)! یَا اَسَدَ اللهِ وَ اَسَدَ رَسُولِهِ! یَا فَاعِلَ الْخَیْراتِ! یَا کَاشِفَ الْکُرُباتِ! یَا ذابُّ یَا مَانعَ عَنْ وَجْهِ رَسُولِ اللهِ(ص)》 ♦ای حمزه! ای عموی پیامبر خدا! ای شیر خدا و ای شیر رسول خدا! ای انجام دهنده کارهای خیر! ای برطرف کننده سختیها! و ای دفاع کننده و دور کننده دشمن از برابر رسول خدا!(۱) 2⃣ : حضرت امیرالمومنین(ع) در هنگام غصب خلافت توسط اصحاب سقیفه و جسارت آنان، فرمود : 📋《وَا حَمزَتَاهُ! وَلَا حَمزَةَ لِيَ اليَومَ!》 ♦️ای حمزه! آه که امروز حمزه ای برای من نيست!(۲) بعدها حضرت(ع)، هنگام خلافت خویش در خطبه ای فرمودند : 📋《أَمَا وَاللهِ لَوْ أَنَّ حَمْزَةَ وَجَعْفَراً کَانَا بِحَضْرَتِهِمَا مَا وَصَلاَ إِلَى مَا وَصَلاَ إِلَیْهِ،وَ لَو كانا شَاهِدَيهِما لاتَبَقا نَفسَيهِمَا! أَمَّا حَمْزَهُ فَقُتِلَ یَوْمَ أُحُدٍ وَ أَمَّا جَعْفَرٌ فَقُتِلَ یَوْمَ مُوتَهَ!》 ♦️آگاه باشید! سوگند به خدا! اگر حمزه و جعفر(ع) زنده وحاضر بودند، آن دو نفر (ابوبکر و عمر) به مقام خلافت كه رسيدند، نمى رسيدند، و اگر حمزه و جعفر بودند، شاهد و ناظر بودند، که آن دو نفر، جان سالمى از ميان بيرون نمى بردند و خود را به هلاكت مى انداختند. اما حمزه در نبرد احد کشته شده بود و جعفر در نبرد موته!(۳) 3⃣ : حضرت فاطمه(س) بعد از رحلت حضرت رسول اکرم(ص) بر سر مزار شهدای اُحُد می رفت و در آنجا بر سر مزار حمزه(ع) که خود قبر او را سنگ چینی کرده بود، گریه می کرد و او را فرا می خواند. در تاریخ آمده است : 📋《تَأْتِي قُبُورَ اَلشُّهَدَاءِ.. فَتَقُولُ هَاهُنَا كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ(ص) وَ هَاهُنَا كَانَ اَلْمُشْرِكُونَ》 ♦️حضرت فاطمه(س) به زیارت شهدای احد می رفت و آنها را زیارت می کرد و محل جنگ رسول خدا(ص) با مشرکین را دقیقا نشان می داد.(۴) 4⃣ : امام حسین(ع) در روز عاشورا در فرازی از خطبه خود، خطاب به سپاهِ دشمن می فرماید : 📋《أَیهَا النَّاسُ! اسْمَعُوا قَوْلِی..أَمَّا بَعْدُ فَانْسُبُونِی فَانْظُرُوا مَنْ أَنَا؟》 ♦️ای مردم به گفتارم گوش دهید. ای مردم! بگوئید من چه کسی هستم؟ سپس فرمود : 📋《أَ لَسْتُ ابْنَ بِنْتِ نَبِیکمْ وَ ابْنَ وَصِیهِ وَ ابْنِ عَمِّهِ؟ أَ وَ لَیسَ حَمْزَةُ سَیدُ الشُّهَدَاءِ عَمِّی؟》 ♦️آیا من فرزند دختر پيامبر خدا(ص) نيستم؟ آيا من فرزند وصي و پسرعموي پيامبر(ص) شما نيستم؟ آيا حمزه ی سيدالشهدا(ع) عموی من نيست؟(۵) 5⃣ : در روز عاشورا، بعد از شهادت امام حسین(ع)، مرکب ایشان به سمت خیمه ها رفت، وقتی اهل خیام این حالت را دیدند، در این هنگام، حضرت زینب کبری(س) و در برخی نقلها حضرت اُم كلثوم(س) دست بر سر گذاشت، درحالی که با صدای بلند فریاد می زد و مى گفت : 📋《وامُحَمَّداه! واجَدّاه! و انبِيّاه! وا اَبَاالْقاسِماه! وا عَلِيّاه! وا جَعْفَراه! وا حَمْزَتاه! وا حَسَناه! هذا حُسَيْنٌ(ع) بِالْعَراء، صَريحٌ بِكَرْبَلا، مَحزُوزُ الرَّاْسِ مِنَ الْقَفاء..》 ♦️این حسین(ع) توست که عریان روی زمین افتاده و سر در بدن و عمامه و رداء به تن ندارد!(۶) 6⃣ : امام سجاد(ع) در فرازی از خطبه که در مسجد شام ایراد فرمود، خطاب به مردم شام فرمود : 📋《أَيُّهَا النَّاسُ! فُضِّلْنَا بِأَنَّ مِنَّا النَّبِيَّ الْمُخْتَارَ مُحَمَّداً وَ مِنَّا الصِّدِّيقُ وَ مِنَّا الطَّيَّارُ وَ مِنَّا أَسَدُ اللَّهِ وَ أَسَدُ رَسُولِهِ وَ مِنَّا سِبْطَا هَذِهِ الْأُمَّةِ》 ♦️اى مردم! خداوند ما را بر ديگران برترى داد به خاطر اينكه حضرت رسول اکرم(ص) از ماست. امام علی(ع) صديق از ماست. جعفر طيار از ماست. حمزه سیدالشهداء شير خدا و شير رسول خدا(ص) از ماست.(۷) 📚منابع : ۱)ذخائر العقبی محب الدین طبری، ص۱۸۱ ۲)شرح نهج البلاغه ابن ابی الحديد، ج۱۱، ص۶۵ ۳)کتاب سلیم بن قیس، ج۱، ص۱۶۰ ۴)الکافی شیخ کلینی، ج۴، ص۵۶۱ ۵)الارشاد شیخ مفید، ج‌۲، ص۹۸ ۶)مقتل الحسين(ع) خوارزمی، ج۲، ص۳۷  ۷)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۱۳۹ .