eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
5.7هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
633 ویدیو
855 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. اهلبیت چند روزی در کوفه زندانی بودند و بعد از مکاتبه و رفت و برگشت پیک، یزید دستور داد اسرای آل محمد رو بهمراه سرهای شهدا به شام بفرستند. میخواست با اینکار از همه ی مخالفینش زهره چشم بگیرد ولی با روشنگری های حضرت زینب سلام الله علیها و امام سجاد علیه السلام موفق نشد به مردم جاهل آنزمان ،بقبولاند که چون ما جنگ را بردیم ، پس حق با ما بوده ... اما عمه ی سادات در کوفه، با خطبه اش ساکتینِ کوفی را بیدار کرد تا تبدیل به توابین شوند و حضرت زین العابدین در شام و مسجد اموی، آیاتی را تلاوت کرد که مردم شام، تازه متوجه شوند که خارجی ایی در کار نبوده ، بلکه در کربلا فرزندان پیامبر را شهید و اسیر نموده اند... . 👈 .
. مصیبت ها و توهین های صورت گرفته در شهر شام به خاندان اهل بیت (ع) و کاروان اسرای کربلا به حدی بود که در روایت داریم، از امام سجاد (ع) پرسیدند: سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟ در پاسخ ۳ بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام! امان از شام! طبق روایت دیگر امام سجاد (ع) به نعمان بن منذر مدائنی فرمود: در شام ۷ مصیبت بر ما وارد کردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود: ۱. ستمگران در شام اطراف ما را به شمشیرهای برهنه و استوار کردن نیزه ها احاطه کردند و بر ما حمله می کردند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می زدند. ۲. سرهای شهداء را در میان کجاوه های زن های ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس (ع) را در برابر چشم عمه هایم زینب و ام کلثوم (ع) نگه داشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم (ع) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه (س) و فاطمه (س) می آوردند و با سرها بازی می کردند و گاهی سرها به زمین می افتاد و زیر سم سُتوران قرار می گرفت. ۳. زن های شامی از بالای بام ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه ام افتاد و چون دست هایم را به گردنم بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامه ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند. ۴. از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار چرخاندند و می گفتند: «ای مردم! بکُشید این ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند!» ۵. ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها می گفتند: این ها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر، خندق و.. .) کشتند و خانه های آن ها را ویران کردند. امروز شما انتقام آن ها را از این ها بگیرید. ۶. ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند، ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت. ۷. ما را در مکانی اسکان دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب ها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر می بردیم. اهل بیت (ع) نهایتا در اول ماه صفر به شام رسیدند ، خطبه های امام سجاد (ع) و حضرت زینب (س) و توهین ها و جسارت های صورت گرفته به سر بُریده امام حسین (ع) و اسرای اهل بیت (ع) از جمله اتفاقاتی بود که در شام به وقوع پیوست.
دغدغه جدی امام حسین(ع)؛ زوال تدریجی دین داری مردم [منبر ۳۰ دقیقه ای] بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ 🌸شعر نازم حسين را كه چو در خون خود تپيد شيوا ترين حماسه عالم بيافريد ديدي دقيق بايد و فكري دقيق تر تا پي برد به نهضت آن خسرو رشيد قامت چو زير بار زر و زور خم نكرد در پيش عزم و همّت وي آسمان خميد تا ننگرد مذلّت و خواري و ظلم و كفر داغ جوان و مرگ برادر به ديده ديد بربسته بود باب فضيلت به روي خلق گر قتل او نمي شد اين باب را كليد برگي بُوَد ز دفتر خونين كربلا هر لاله و گلي كه به طرف چمن دميد از دامن سپيد شريعت ز دود شست با خون سرخ خويش، سيه كاري يزيد يكسان رخ غلام و پسر بوسه داد و گفت در دين ما سيه نكند فرق با سفيد بُد تشنه عدالت و آزادي بشر آن العطش كه از دل پر سوز مي كشيد چونان كه گفت خواهر خود را اسير باش آزاد تا جهان شود از قيد هر پليد بانوي بانوان جهان، آنكه روزگار بعد از علي خطابه سرايي چو وي نديد لطف كلامش از " اَ مِنَ العدل" بين كه ساخت .رسوا يزيد و پرده اهل ستم دريد خوشبخت ملتي كه از نهضت بزرگ گردد ز روزي معرفت و عقل مستفيد "خوشدل" دريغ و درد كه ما بهره كم بريم. .زين نهضت مقدس و زين مكتب مفيد ❇️ نکاتی از تاریخ عاشورا (طرح موضوع) وقتی که امام حسین(ع) مخالفت خود را با خلافت یزید اعلام کرد افراد مختلفی با اغراض و انگیزه های مختلف با آن حضرت گفتگو کرده اند از آن جمله است مروان که دشمنی دیرینه با اهل بیت دارد با امام حسین (ع) در یکی از کوچه های مدینه مورد گفتگو شد. مروان گفت: یا اباعبداللَّه! من خیرخواه تو هستم بیا با یزید بیعت کن، خودت را به کشتن نده. امام حسین(ع) فرمود: «اِنّا لِلّهِ وَاِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ وَعَلَى الاِْسْلامِ الْسَّلامُ اِذ قَدْ بُلِيَتِ الاُْمَّةُ بِراعٍ مِثْلَ يَزيدَ، وَلَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللّه ِ (ص)يَقُولُ: اَلْخِلافَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلى آلِ اَبى سُفيانَ...وَيحَكَ ! أتَأمُرُني بِبَيعَةِ يَزيدَ وهُوَ رَجُلٌ فاسِقٌ ؟...»   انا للّه و انا اليه راجعون و فاتحه اسلام را باید خواند آن گاه که امّت اسلام گرفتار چوپانى همانند يزيد شده است و من خودم از رسول خدا (ص) شنيدم كه مى فرمود: خـلافت بر آل ابوسـفيان حـرام است. تو مرا به بیعت با یزید توصیه میکنی در حالی که می دانی یزید مرد فاسقی است. امام حسین(ع) در ادامه به کلام پیامبر در مورد معاویه اشاره فرمود : «فاذا رأیتم معاویة علی منبری فابقروا بطنه فَوَاللَّهِ لَقَدْ رَآهُ أَهْلُ المَدینَةِ عَلی مِنْبَرِ جَدّی فَلَمْ یفْعَلُوا ما أُمِرُوا بِهِ، فَابْتَلاهُمُ اللَّهُ بِاِبْنِهِ یزیدَ» پیامبر فرمود هر گاه معاویه را بر منبر من دیدید شکمش را پاره کنید به خدا قسم مردم مدینه معاویه را بر منبر پیامبر دیدند و به آن وظیفه ای که بدان امر شده بودند عمل نکردند پس خداوند آنها را به یزید مبتلا کرد. ➖مماشات با افراد فاسق، همراهی کردن با افراد دین ستیز و تن دادن به خواسته های اجتماعی آنها ، آنها را را جری تر کرده و با دریدگی بیشتر زیاده خواهی های خود را دنبال خواهند کرد. ➖ برخی افراد متدین ساده لوح که خط مماشات را دنبال می‌کنند باید از این برش تاریخی عبرت بگیرند که اگر به افراد زیاده خواه در جامعه فرصت داده شود به هیچ کس رحم نخواهد کرد و احترام هیچ کدام از مقدسات را نگه نخواهند داشت و حضرت امیر(ع) وصیت فرمود: «لاتَتْرُكُوا الاَْمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ فَيُوَلَّى عَلَيْكُمْ شِرَارُكُمْ، ثُمَّ تَدْعُونَ فَلا يُسْتَجَابُ لَكُمْ»امر به معروف و نهى از منكر را ترك نكنيد كه اشرار بر شما مسلّط خواهند شد سپس هر چه دعا كنيد مستجاب نمى گردد 👈سید الشهدا (ع)در مسیر کربلا نیز تأسف شدید شان از فاصله گرفتن افراد جامعه از حق و حقیقت و معنویت را ابراز فرمود: «إنّ هذهِ الدُّنيا قَد تَغَيَّرَت و تَنَكَّرَت ، و أدبَرَ مَعروفُها ، فلَم يَبقَ مِنها إلاّ صُبابَةٌ كَصُبابَةِ الإناءِ ، و خَسيسُ عَيشٍ كالمَرعى الوَبيلِ أ لاَ تَرَونَ أنَّ الحَقَّ لا يُعمَلُ بهِ ، و أنَّ الباطِلَ لا يُتَناهى عَنهُ» براستى كه اين دنيا ديگرگونه شده و چهره عوض كرده و خوبى هايش پشت كرده و رفته است و از آن جز ته مانده اى همچون ته مانده آبى در ظرفى و اندك عيشى همانند چراگاهى آفت زده باقى نمانده است. آيا نمى بينيد كه به حق عمل نمى شود و از باطل نهى نمى شود؟ 👈با این مقدمه دغدغه مقدس سیدالشهدا(ع) زوال تدریجی دین و ایمان افراد جامعه را مورد بحث قرار خواهیم داد .👇
👆 بحث را در دو محور دنبال خواهیم کرد ۱.ابعاد زوال تدریجی دین مداری 🔴مصادیق آویختن قطعات طلا به گردن و دست‌ها توسط مردان، گوش دادن به انواع موسیقی‌های مطرب و زننده غربی، بی اعتنایی به حکم شرعی نجاست برخی از مصادیق نجس مثل سگ،استفاده از مشروبات الکلی به‌ویژه در مجالس لهو و لعب و عروسی‌ها و...، اختلاط شایع میان زنان و مردان در مجالس، رقص‌های مشترک و دسته‌جمعی مردان و زنان در این دست میهمانی‌ها، عدم رعایت پوشش شرعی از سوی شماری از زنان و دختران در محیط اجتماع، عدم اهتمام به اقامه نمازهای یومیه و بالطبع عدم حضور در جبهه و جماعات و شایع بودن روابط میان دختران و پسران به صورت‌های مختلف بدون رعایت شئون و محدویت‌های شرعی و... از جمله مصادیق اباحی‌گری در جامعه ما هستند. 🔴 زمینه ها و عوامل به برخی از عوامل زوال دین در جامعه اشاره میکنیم: 👈 رفـــــــــاه «وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنا مُتْرَفِیها فَفَسَقُوا فِیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمِیراً» هنگامی که ما بخواهیم اهل سرزمینی را هلاک سازیم متنعمان آنان را به اطاعت امر می کنیم ولی آنها راه فسق و تباهی در آن دیار را پیش می گیرند. بنابراین، عقاب لزوم خواهد یافت، پس همه آنان را هلاک سازیم. اتراف و رفاه‌طلبی و سرمستی از امکانات و برخوردارى بیش از اندازه از رفاه و آسایش در زندگى دنیوی، زمینه فسق‌ساز است. بسیاری از کسانی که در جامعه نابهنجاری را دامن می‌زنند و پرده‌دری می‌کنند و یا کارهای زشت دیگری را به طور علنی و آشکار انجام می‌دهند از قشر رفاه‌زده و متنعم هستند. با نگاهی گذرا به جامعه رفاه‌زده و به اصطلاح شمال شهری‌ها می‌توان دریافت که مرفهان بی‌درد هستند که جامعه را به سمت و سوی پرده‌دری و فسق سوق می‌دهند و به تشویق و ترغیب دیگران به بی‌حیایی و پرده‌دری می‌پردازند. 👈مشکلات جالب اینکه همان طور که رفاه باعث فراموشی یاد خدا و دور شدن از معنویت و به تعبیر قرآن طغیان می شود مشکلات و گرفتاری ها نیز ممکن است باعث شود انسان را از دین داری دور سازد. ➖ پیامبر فرمود:«کَادَ الْفَقْرُ أَنْ یَکُونَ کُفْراً ». فقر نزدیک است که کفر باشد .(۱) مقصود از این حدیث این است که گاهی فقر سر از کفر در می آورد به این معنی که شخص فقیر بر فقرش صبر نمی کند و اعتمادش از خالق سلب و به مخلوق روی می آورد و یا بنای نارضایتی به قضای الهی را می گذارد و فکر می کند که اگر واقعا خدایی هست چرا من باید این گونه باشم و یا فقر وناداری موجب می شود شخص دست به دزدی خیانت و قتل و دیگر جنایتها بزند و سر از کفر در بیاورد . چنانچه در واقعه عاشورا افراد به خاطر رسیدن به پول و مادیات جنایت میکردند چنانچه طبق نقل خوارزمی خولی سر امام حسین(ع) را به ابن زیاد آورده و گفت؛ امْلَأْ رِکَابِی فِضَّهً وَ ذَهَباً إِنِّی قَتَلْتُ الْمَلِکَ الْمُحَجَّبَا قَتَلْتُ خَیْرَ النَّاسِ أُمّاً وَ أَباً وَ خَیْرَهُمْ إِذْ یُنْسَبُونَ نَسَبا رکابم را پر از سیم و زر کن، منم که پادشاه با شوکتی را کشتم؛ کسی را کشتم که بهترین پدر و مادر و برترین نسب را داشت. ابن زیاد از حرف او خشمگین شد و گفت: اگر می‌دانستی او چنین است، چرا کشتی؟ به خدا از من خیری نخواهی یافت و تو را هم به او ملحق می‌کنم. او را پیش خواند و گردنش را زد.(۲) به همین معنا در کلام سیدالشهدا اشاره شده است «إِنَّ النَّاسَ عَبِیدُ الدُّنْیا وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلَی أَلْسِنَتِهِمْ یحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَایشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّیانُونَ» به راستی که مردم بنده دنیا هستند و دین بر سر زبان آن هاست و مادام که برای معیشت آن ها باشد پیرامون آن اند و وقتی به بلا (و رنج و سختی) آزموده شوند دین داران اندک اند.(۳) 👇
👆 👈 همنوایی و خودباختگی یکی دیگر از زمینه های انحطاط و سقوط دین داران، خودباختگی در مقابل فرهنگ بزک شده غیر مسلمانان و سعی در تقلید از آنان است «تَری کَثِیراً مِنْهُمْ یَتَوَلَّوْنَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَ فِی الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ» یعنی: بسیاری از آنها را می بینی که کافران را دوست می دارند؛ چه بد اعمالی از پیش برای خود فرستادند که نتیجه آن، خشم خداوند بود و در عذاب الهی جاودانه خواهند ماند. قرآن با بیان سرانجام این دوستی، اهل کتاب و همه توحیدگرایان را از تقلید کورکورانه از بیگانگان باز می دارد. حدیثی از امام باقر(ع) نقل شده است که چنین معنایی را تایید می کند: «يَتَوَلَّوْنَ اَلْمُلُوكَ اَلْجَبَّارِينَ وَ يُزَيِّنُونَ لَهُمْ أَهْوَاءَهُمْ لِيُصِيبُوا مِنْ دُنْيَاهُمْ.» یعنی: این دسته کسانی بودند که جباران را دوست می داشتند و اعمال هوس آلود آنان را در نظرشان خوب جلوه می دادند تا به آنها نزدیک شوند و از دنیایشان بهره گیرند. ۲.عواقب دور شدن از دین این بخش را با حدیثی از سیدالشهدا علیه السلام شروع میکنیم امام حسین (ع) فرمودند: «اِیّاکَ اَن تَکونَ مِمَّن یَخافُ عَلَی العِبادِ مِن ذُنوبِهِم وَ یَأمَنُ العُقُوبَةَ مِن ذَنبِهِ» بپرهیز از این که از کسانی باشی که بر مردم به خاطر گناهانشان بیمناکند، ولی خودشان از عقوبت گناهشان ایمن هستند.(۴) چندمورد از عواقب بی دینی را بر می شمریم: 👈مسلط شدن شیطان رسول خدا(ص) در حديثى فرموده اند: «اِذَا أَرَادَ اللّهُ بِعَبْدٍ شَرّاً قيِّضَ لَهُ شَيطاناً قَبْلَ مَوتِهِ بِسَنَةٍ، فَلَا يَرى حَسَناً اِلَّا قَبَّحَهُ عِنْدَهُ حَتَّى لا يَعْمَلَ بِهِ، وَ لَا يَرى قَبِيحاً اِلَّا حَسَّنَهُ حَتّى يَعْمَلَ بِهِ» هنگامى كه خداوند شرّ بنده اى را [به خاطر «غفلت» و بى خبرى از خدا] بخواهد، شيطانى را يك سال قبل از مرگ او سراغ او مى فرستد [كه همه چيز را در نظر او دگرگون مى سازد] آن گاه هيچ كار خوبى را نمى بيند، مگر اين كه آن كار در نظرش، زشت جلوه مى كند و آن را رها مى سازد و هيچ كار بدى را نمى بيند، مگر اين كه آن كار در نظرش، زيبا جلوه مى كند و آن را انجام مى دهد. 👈احساس پوچی از دیدگاه قرآن، دنیا هم در ذات خود اندک است: «متاع الدنیا قلیل» (نساء/۷۷) و هم در سنجش و مقایسه با آخرت اندک است: «فما متاع الحیوه الدنیا فی الآخره الا قلیل» (توبه/ ۳۸). دنیا از آن جهت که زودگذر و ناپایدار است در ذات خود کم است و آخرت از آن جهت که شی ابدی است در ذات خود فراوان است. روح مجرد انسان با دنیا قانع نمی‌شود و به همین خاطر کسی که افق دیدش مادی و به دور از اعتقاد به دین و آخرت باشد احساس ضیق و بن بست میکند . 👈انحطاط اخلاقی با مراجعه به آمارهای رسمی، به خوبی می‌توان دریافت که دور شدن انسان از تعالیم الهی و ترویج اباحی‌گری، نسل بشر را روز به روز از مسیر سعادت دور می‌سازد. انحطاط اخلاقی، جرم و جنایت و تجاوز اعضای جامعه به حقوق یکدیگر، از نتایج تفکر اباحی‌گری است که بسیاری از روشنفکران غربی نیز وقوع چنین بحران‌هایی را در کشورهای خود اعتراف کرده‌اند.  ➖اگر ایمان ضعیف گشته و توجه به مبدأ و معاد کم گردد، زمینه طغیان شهوات کاملا فراهم مى شود که انسان در چنین شرایطى مثل حیوان درنده اى که از قفس خارج شده باشد و هیچ گونه مانعى در برابر خود نبیند، به همه جا حمله مى کند و اگر کسى در برابرش ظاهر شود، مى درد. در این رابطه در حدیث علوى آمده است: «مَنِ اِشتَاقَ اِلَى الجَنَّةِ سَلا عَنِ الشَّهواتِ; کسى که مشتاق به بهشت (و معتقد به آن) باشد، شهوات سرکش را به فراموشى مى سپارد». گاهى نیز انسان براى بهره گیرى از شهوات بدون قید و شرط، سدّ ایمان را درهم مى شکند تا در شهوت پرستى آزاد باشد; قرآن مجید مى فرماید: «بَلْ یُریدُ الاِنسانُ لِیَفْجُرَ اَمَامَهُ ـ یَسْئَلُ اَیَّانَ یَوْمُ القیامَةِ ...بلکه انسان مى خواهد (آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قیامت) در تمام عمر، گناه کند; (از این رو) مى پرسد: قیامت کى خواهد بود؟!(سؤالى که نشانه انکار یا تردید است)». .
. ⚫️ روضه السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّه  حضرت قاسم (ع) آن طوری که از نقل‌ها استفاده می‌شود لم یبلغه الحُلم هنوز به حد بلوغ ظاهری نرسیده بود اما بعضی از افراد بلوغ ظاهری ندارند، از بالغ‌ها بالغ‌تر هستند. شب عاشورا امام حسین(علیه السلام) برای اصحاب صحبت کرد، قاسم آمد به عمو عرض کرد که عمو جان! أنا فیمن یقتل؟ من هم جزء شهدا هستم فردا؟ فرمود: یابن أخ،  کیف ترى الموت؟ مرگ را چگونه می‌بینی؟ گفت عموجان! «عندی أحلى من العسل»، یک وقت است انسان رسیده به دوران پیری و فرسودگی، دیگه امراض و آلام و این‌ها احاطه‌اش کرده می‌گوید راضی به مرگ هستم. انسان آن طراوتی که دارد هرگز راضی به مرگ نمی‌شود. «أحلی من العسل»، فرمود بله عزیزم تو هم کشته خواهی شد. روز عاشورا آمد صدا زد عموجان! اجازه بده بروم میدان، «استأذن و لم أذن فلم یزل الغلام یقبّل یدیه و رجلیه و یسأله الإذن حتى أذن له» افتاد روی پاهای امام حسین(علیه السلام)، نه تنها دست عمو را می‌بوسید، پای عمو را می‌بوسید تا اجازه گرفت. وقتی اجازه گرفت خب به سر این بچه سیزده ساله کلاه خُود استوار نیست، یک پارچه‌ای را امام حسین (علیه السلام)به سر این بچه بست، این عبارتی که از حمیدبن مسلم است می‌گوید که من دیدم که قاسم می‌آید سوار بر اسب است . مثل یک پارچه ماه است. می‌گویند علتش این است؛ چون پیشانی‌اش بسته شده بود، همه‌ی صورت نمایان نبود. امام حسین وقتی آمد «نظر الیه نظر آیس منه ثمّ اعتنقه و جعلا یبکیان حتی غشی علیهما» آمد دست انداخت گردن قاسم، آن‌قدر این عمو و پسرعمو گریه کردند که هر دو غش کردند، بی‌هوش شدند. سوار شد، حمیدبن مسلم می‌گوید من فراموش نمی‌کنم این آقازاده وقتی سوار بر اسب شده بود پاهایش به رکاب اسب نمی‌رسید اما وقتی آمد توی میدان دیدم دارد گریه می‌کند. گفتم خب این سپاه، سی هزار نفر سپاه مسلح، یک بچه سیزده ساله آمد توی میدان شروع کرد خودش را معرفی کردن، وقتی با این شعرها خودش را معرفی کرد فهمیدم گریه‌اش برای غربت عمویش حسین است. إن تنکرونی فأنا فرعُ الحسن          سبط النبیّ المصطفى و المؤتمن‏ هذا الحسین کالأسیر المرتهن  بین اناس لا سُقوا صوبَ المُزَن حمله کرد، شجاعانه می‌رزمید تا این‌که عمربن سعد ازدی گفت من الان داغ این جوان را به دل مادرش می‌گذارم. مادر قاسم، رَمله در کربلا بوده، مرحوم سماوی در إبصارالعین تصریح می‌کند که ایشان در کربلا بوده؛ با نیزه از پشت سر زد، قاسم روی زمین افتاد صدا زد عموجان به دادم برس! «فجاء الحسین کالصقر المنقض»‏ ابی‌عبدالله با عجله آمد ، اما وقتی رسید «وَ الْحُسَیْنَ (علیه السلام) قَائِماً عَلَى رَأْسِ الْغُلَامِ وَ الغلام یَفْحَصُ بِرِجْلِه» نگاه کردم دیدم امام حسین(علیه السلام) بالاسر قاسم ایستاده، قاسم پاها را به زمین می‌زند. ‏ وسَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَیَّ مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ این تن غرقه به خون مصحف پا مال من است  این عزیز دل زهرا و حسین و حسن است  اِرباً اربا شده مثل علی اکبر، پسرم  پیرهن از تن و تن پاره تر از پیرهن است  خونِ سر آب وضو، سنگِ عدو مهر نماز  اشک در دیده و خون جگرش در دهن است  زخم شمشیر کجا، جای سم اسب کجا؟  اسب ها از چه نگفتید که این قلب من است؟  کاش یک بار دگر اسم عمو را می برد  حیف کز خون دو لبش بسته، خموش از سخن است  اشک می ریزم و با دیده ی خود می نگرم  که گلم دستخوش باد خزان در چمن است  سیزده ساله ی من، ماه شب چاردهم  از چه دور بدنت این همه شمشیرزن است  بر تن پاک تو ای حجله نشین یم خون  پیرهن جامه ی خونین شده، خلعت کفن است  بزم دامادی تو دامن صحرای بلاست  خونِ رخساره حنا، شاخه ی گل زخم تن است  میثم آتش به شرار جگرت ریخته اند  آه جانسوز تو سوز دل هر مرد و زن است  ــــــــــــــــــــــــــــ 📎پی نوشتها ۱الکافی، ج ۲، ص: ۳۰۷. ۲.متقل الحسین (ع)،ج۲،ص ۳۹ ۳.تحف العقول ص۲۴۵. ۴.تحف العقول، ص ۲۴۰. 🌺 والسلام علی من اتبع الهدی 🌺 .
. نگاهی به فضایل حضرت ابوالفضل [منبر ۳۰ دقیقه ای] بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسّلامُ عَلیک أیهَا الْعَبْدُ الصّالِحُ الْمُطِیعُ للّه وَلِرَسُولِهِ وَلاِءمِیرِالْمُؤمِنِینَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَینِ، اَلسَّلامُ عَلَیک وَرَحْمَةُ اللّه وَبَرَکاتُهُ وَمَغْفِرَتُهُ وَرِضْوَانُهُ وَعَلی رُوحِک وَبَدَنِک أَشْهَدُ وَاُشْهِدُ اللّه أنَّک مَضَیتَ عَلَی مَامَضَی بِهِ الْبَدْرِیونَ وَالُْمجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّه 🌸شعر قربان عاشقی که شهیدان کوی عشق در روز حشر رتبۀ او آرزو کنند عباسِ نامدار که شاهان روزگار از خاک کوی او طلب آبرو کنند سقای آب بود و لب تشنه جان سپرد می خواست آب کوثرش اندر گلو کنند بی دست ماند و داد خدا دست خود به او آنانکه منکرند بگو روبرو کنند گردست او نه دست خدائی است پس چرا از شاه تا گدا همه رو سوی به او کنند درگاه او چو قبله ی ارباب حاجت است باب الحوائجش همه جا گفتگو کنند ☑️مقدمه بحث به شاعر اهل بیت، ژولیده نیشابوری گفتند به صورت بداهه درباره حضرت عباس(ع) ، شعری بگو که پنج بار، کلمه «چشم»  در آن به کار رفته باشد ایشان شعری گفتند که ده مرتبه کلمه چشم در آن بود : چشم ها از هیبت چشمم، به پیچ و تاب بود محو چشمم، چشم ها و چشم من بر آب بود چشم گفتم، چشم دادم، چشم پوشیدم، ز آب من سراپا چشم و چشمم جانب ارباب بود. به عشق چشمان زیبا و نافذ حضرت ابوالفضل(ع) نکاتی درباره «چشم گفتن» که همان عبودیت و اطاعت از خداوند است را تقدیم کنیم. ➖در زيارتنامه حضرت عباس(ع) ميخوانيم؛ السلام عليك ايها العبد الصالح المطيع لله ولرسوله ولأميرالمؤمنين والحسن والحسين صلي الله عليهم وسلّم. ➖در این زیارت نامه اولین و مهم ترین فضیلت حضرت ابوالفضل(ع) که به آن اشاره می شود عبودیت آن حضرت است در باره عبودیت به یک حدیث توجه کنیم؛ شخصی از امام صادق(ع) از معنی عبودیت سوال کرد، امام فرمود:« ثَلَاثَةُ أَشْيَاءَ: أَنْ لَا يَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِيمَا خَوَّلَهُ اللهُ إِلَيْهِ مِلْكاً لِأَنَّ الْعَبِيدَ لَا يَكُونُ لَهُمْ مِلْكٌ يَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ يَضَعُونَهُ حَيْثُ أَمَرَهُمُ اللهُ تَعَالَى بِهِ؛ وَ لَا يُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِيراً؛ وَ جُمْلَةُ اشْتِغَالِهِ فِيمَا أَمَرَهُ اللهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ؛ فَإِذَا لَمْ يَرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِيمَا خَوَّلَهُ اللهُ تَعَالَى مِلْكاً هَانَ عَلَيْهِ الْإِنْفَاقُ فِيمَا أَمَرَهُ اللهُ تَعَالَى أَنْ يُنْفِقَ فِيهِ وَ إِذَا فَوَّضَ الْعَبْدُ تَدْبِيرَ نَفْسِهِ عَلَى مُدَبِّرِهِ هَانَ عَلَيْهِ مَصَائِبُ الدُّنْيَا وَ إِذَا اشْتَغَلَ الْعَبْدُ بِمَا أَمَرَهُ اللهُ تَعَالَى وَ نَهَاهُ لَا يَتَفَرَّغُ مِنْهُمَا إِلَى الْمِرَاءِ وَ الْمُبَاهَاةِ مَعَ النَّاسِ فَإِذَا أَكْرَمَ اللهُ الْعَبْدَ بِهَذِهِ الثَّلَاثِ هَانَ عَلَيْهِ الدُّنْيَا وَ إِبْلِيسُ وَ الْخَلْقُ وَ لَا يَطْلُبُ الدُّنْيَا تَكَاثُراً وَ تَفَاخُراً وَ لَا يَطْلُبُ عِنْدَ النَّاسِ عِزّاً وَ عُلُوّاً وَ لَا يَدَعُ أَيَّامَهُ بَاطِلًا فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَةِ الْمُتَّقِينَ؛ قَالَ اللهُ تَعَالَى: «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ.» به سه چيز است: اول اينكه بنده آنچه را خدا به او بخشيده ملك خود نداند، زيرا بندگان مالك نيستند، بلكه مال را از آن خدا مى بينند، و هر كجا خدا فرمان داد مصرفش مى كنند. دوم اينكه: بنده تدبير امور خودش را نمى نمايد، سوم اينكه: تمام وقت خود را صرف انجام اوامر خدا و ترك نواهى او كند؛ بنا براين، هر گاه بنده چيزى را كه خدا به او بخشيده ملك خود نداند، انفاقش در راه خدا بر وى آسان گردد، و هر گاه تدبير امورش را به دست مدبّر واقعى سپرد، سختيهاى دنيا برايش آسان شود، و هر گاه بنده به امر و نهى خدا گردن نهاد، هيچ گاه با مردم جدال نمى كند، و به آنان فخر نمى فروشد. هر گاه خداوند به بنده اين سه خصلت را عطا فرمود، دنيا و شيطان و مردم در نظرش خوار مى شود، و به خاطر مال جمع كردن و فخر فروشى به دنبال دنيا نمى رود، و از مردم عزّت و مقام نمى طلبد، و اوقاتش را هدر نمى دهد، اين اوّلين درجه پرهيزگاران است، خداوند متعال مى فرمايد: جهان آخرت را براى كسانى مهيّا نموديم كه در روى زمين دنبال مقام پرستى نرفته و مرتكب فساد نشده باشند و پايان نيك براى پرهيزگاران است.(۱) 👈در ادامه به برخی دیگر از ویژگی ها و تاریخ درس آموز حضرت ابوالفضل علیه السلام می پردازیم ۱👇
🟢بصیرت حضرت عباس در روایت است که حضرت عباس‌بن علی «کان افقه‌الناس»؛ او فقیه‌ترین افراد زمان خویش بود، لذاست که او شمع شهیدان کربلا گردید. امام صادق(ع) فرمود: «کان عمّنا‌العباس نافذ‌البصیرة، صلب‌الایمان، جاهد مع أبی‌عبدالله، و ابلی بلاء حسنا، و مضی شهیدا» عمویم عباس، انسانی هوشمند و ژرف‌نگر و آراسته به ایمانی آگاهانه و استوار و عمیق بود؛ به همراه حسین(ع) دلیرانه مبارزه کرد و در آزمون سخت زندگی- با به جان خریدن رنج‌ها و گرفتاری‌های بسیار در راه خدا- سرفراز و سربلند سر بر آورد و پس از جهادی سترگ و شجاعانه، جان خود را در راه خدا هدیه کرد.(۲) 🔵توصیه حضرت امیر به بصیرت و صبر به مناسبت این ویژگی مهم حضرت عباس(ع) اهمیت بصیرت یعنی آگاهی و هوشمندی،را از بیان پدر حضرت ابوالفضل(ع) بشنویم: «أُوصِيكُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ فَإِنَّهَا خَيْرُ مَا تَوَاصَى الْعِبَادُ بِهِ وَ خَيْرُ عَوَاقِبِ الْأُمُورِ عِنْدَ اللَّهِ وَ قَدْ فُتِحَ بَابُ الْحَرْبِ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ أَهْلِ الْقِبْلَةِ وَ لَا يَحْمِلُ هَذَا الْعَلَمَ إِلَّا أَهْلُ الْبَصَرِ وَ الصَّبْرِ وَ الْعِلْمِ بِمَوَاضِعِ الْحَقِّ فَامْضُوا لِمَا تُؤْمَرُونَ بِهِ وَ قِفُوا عِنْدَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ وَ لَا تَعْجَلُوا فِي أَمْرٍ حَتَّى تَتَبَيَّنُوا فَإِنَّ لَنَا مَعَ كُلِّ أَمْرٍ تُنْكِرُونَهُ غِيَراً . أَلَا وَ إِنَّ هَذِهِ الدُّنْيَا الَّتِي أَصْبَحْتُمْ تَتَمَنَّوْنَهَا وَ تَرْغَبُونَ فِيهَا وَ أَصْبَحَتْ تُغْضِبُكُمْ وَ تُرْضِيكُمْ لَيْسَتْ بِدَارِكُمْ وَ لَا مَنْزِلِكُمُ الَّذِي خُلِقْتُمْ لَهُ وَ لَا الَّذِي دُعِيتُمْ إِلَيْهِ أَلَا وَ إِنَّهَا لَيْسَتْ بِبَاقِيَةٍ لَكُمْ وَ لَا تَبْقَوْنَ عَلَيْهَا وَ هِيَ وَ إِنْ غَرَّتْكُمْ مِنْهَا فَقَدْ حَذَّرَتْكُمْ شَرَّهَا فَدَعُوا غُرُورَهَا لِتَحْذِيرِهَا وَ أَطْمَاعَهَا لِتَخْوِيفِهَا وَ سَابِقُوا فِيهَا إِلَى الدَّارِ الَّتِي دُعِيتُمْ إِلَيْهَا وَ انْصَرِفُوا بِقُلُوبِكُمْ عَنْهَا وَ لَا يَخِنَّنَّ أَحَدُكُمْ خَنِينَ الْأَمَةِ عَلَى مَا زُوِيَ عَنْهُ مِنْهَا وَ اسْتَتِمُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ الْمُحَافَظَةِ عَلَى مَا اسْتَحْفَظَكُمْ مِنْ كِتَابِهِ أَلَا وَ إِنَّهُ لَا يَضُرُّكُمْ تَضْيِيعُ شَيْ‏ءٍ مِنْ دُنْيَاكُمْ بَعْدَ حِفْظِكُمْ قَائِمَةَ دِينِكُمْ أَلَا وَ إِنَّهُ لَا يَنْفَعُكُمْ بَعْدَ تَضْيِيعِ دِينِكُمْ شَيْ‏ءٌ حَافَظْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَمْرِ دُنْيَاكُمْ أَخَذَ اللَّهُ بِقُلُوبِنَا وَ قُلُوبِكُمْ إِلَى الْحَقِّ وَ أَلْهَمَنَا وَ إِيَّاكُمُ الصَّبْرَ ». بندگان خدا، شما را به تقوا سفارش مى‏كنم، كه تقوا بهترين چيزى است كه عباد حق يكديگر را به آن سفارش مى‏كردند، و از بهترين عاقبتها نزد خداست. بين شما و اهل قبله باب جنگ گشوده شده، و اين پرچم را به دوش نمى‏كشد مگر آن كه اهل بصيرت و استقامت و داناى به موارد حق باشد. پس آنچه را به آن مأمور مى‏شويد انجام دهيد، و از آنچه‏ نهى مى‏گرديد باز ايستيد، و در كارى تا دقيقا بررسى نكنيد شتاب نورزيد، زيرا آنچه را شما (از روى جهل) منكر آن هستيد ما را قدرت تغيير آن هست. بدانيد دنيايى كه نسبت به آن آرزومنديد و به آن ميل داريد، و آن گاهى شما را به خشم و زمانى به خشنودى مى‏برد، نه خانه شماست و نه منزلى كه براى آن آفريده شده‏ايد، و نه جايى كه شما را به آن دعوت كرده‏اند. بدانيد كه دنيا براى شما باقى نمى‏ماند و شما هم در آن باقى نخواهيد ماند، اگر دنيا شما را به ظاهرش فريفت از شرّش نيز بيم داد. پس به خاطر بيم دهيش از آنچه فريبتان مى‏دهد چشم پوشى كنيد، و به خاطر ترساندنش از طمع به آن خوددارى نماييد، و در دنيا براى آخرتى كه به آن دعوت شده‏ايد بر يكديگر پيشى گيريد، و با عمق دل از دنيا روى بگردانيد، نبايد احدى از شما به خاطر چيزى از دنيا كه از او گرفته شده چون كنيز ناله بزند. و با شكيبايى بر طاعت خدا و محافظت بر آنچه از كتابش كه حفظ آن را از شما خواسته است نعمت خدا را بر خود تمام كنيد. بدانيد در صورتى كه پايه دين خود را حفظ نموده باشيد. از دست دادن متاع دنيا به شما زيانى وارد نكند. و بدانيد در صورت تباه كردن دين آنچه از دنيا حفظ كرده‏ايد به شما سودى ندهد. خداوند دلهاى ما و شما را متوجه حق كند، و شكيبايى را به ما و شما ارزانى دارد.(۳) 👈آنچه از آیات و احادیث بر می آید برای داشتن بصیرت و آگاهی انسان باید عناصری مانند عبادت خدا، تفکر در باره خداوند، آخرت اندیشی، عبرت پذیری را در خود جمع کند و از غفلت و بی مبالاتی مبرا باشد. 👇
🟢وفاداری و ثبات قدم يك ويژگي ايشان ثبات قدم است، كه اين ويژگي منشأ بسياري از صفات حميده و ارزش هاي انساني است. خيلي ها خوب شروع مي كنند، ولي خوب تمام نمي كنند. خيلي ها آغاز پرشوري دارند، ولي پايان خمودي دارند. با ورق زدن صفحات تاريخ، به موارد فراواني بر مي خوريد كه آغاز با نشاطي داشتند، اما ثبات قدم خوبي نداشتند. 💠روز تاسوعا [جلوه وفاداری حضرت عباس] ➖امام صادق(ع) در توصیف روز تاسوعا می‌فرمایند: «تاسوعا یَومٌ حوصِرَ فیهِ الحُسَینُ(ع) وَ اَصحابُهُ بِکربلاء وَ اجتَمَعَ عَلَیهِ خَیلُ اَهلِ الشّامِ وَ اَناخوا عَلَیهِ وَ فَرِحَ ابنُ مَرجانَةَ و عُمَرُ بنُ سَعدٍ بِتَواتُرِ الخَیلِ وَ کَثرَتِها وَ استَضعَفوا فیهِ الحُسَینَ(ع) وَ اَصحابَهُ وَ اَیقَنوا اَنَّهُ لایَأتی الحُسینَ(ع) ناصِرٌ و لایَمُدُّهُ أهلُ العِراقِ»، تاسوعا روزی است که حسین(ع) و اصحابش در کربلا محاصره شدند و سپاه شامی علیه آنان گرد هم آمدند، ابن‌زیاد و عمر بن سعد نیز از فراهم آمدن آن همه نیرو خوشحال شدند و آن روز حسین(ع) و یارانش را ناتوان شمردند و یقین کردند که دیگر برای او کمکی نخواهد رسید و عراقیان نیز او را پشتیبانی نخواهند کرد. ➖دو بار برای حضرت عباس(ع) امان آوردند، نخست مردی به‌ نام عبدالله بن ابی المحل بن حزام، امان نامه‌ای به حضرت عباس(ع) و برادرانش از جانب عبیدالله گرفت و این امان نامه را به یک غلامی داد تا به عباس(ع) بدهد. نامه را برد و داد. حضرت عباس(ع) فرمود «لا حاجَةَ لَنا فی أمانِک» ما به امان تو احتیاج نداریم، «فَإنَّ أمان الله خیراً من أمان إبنِ مَرجانَة» امان خدا از امانی که عبیدالله فرزند مرجانه می‌دهد بهتر است، ما به آن امان احتیاج نداریم، این امان نامه چند روز قبل تر از عاشورا اتفاق افتاده. امان نامه دوم همان است که شمر آورد و آمد، در برابر خیمه گاه امام حسین ایستاد، «فَنادی بأعلی صَوتِهِ» با صدای بلند فریاد کرد «أینَ بنوا اُختِنا» فرزندان خواهر ما کجاست؟ اسم برد، جعفر، عباس، عبدالله. امام (ع) به برادران فرمودند که جواب او را بدهید، ولو این‌که فاسق است، تشریف آوردند، فرمودند: چه می‌گویید؟ چه می‌خواهید؟ گفت: ای فرزندان خواهر ما! شما در امان هستید، چرا خودتان را به کشتن می‌دهید؟ شما در امان هستید، خودتان را با برادرتان به کشتن ندهید «اَلزَموا طَاعَةَ أمیرِ المُؤْمِنینَ یَزِیدَ» بیایید زیر باز اطاعت یزید در امان هستید، «فَقَالَ لَهُ العَبّاسُ (سَلَامُ اللهِ عَلَیه) تَبّاً لَکَ یا شِمر» خدا بکشد تو را، خدا تو را لعنت کند، لعنت کند آن‌چه که آوردی، امانت را هم خدا لعنت کند، ای دشمن خدا، تو به ما می‌گویی که ما بیاییم در اطاعت دشمنان خدا و ترک کنیم یاری برادرمان را، این را هم رد کردند رفت. عباس(ع) همه وجودشان فداکاری است.»(۴) 💠شب عاشورا [جلوه ای دیگر از وفای حضرت ابوالفضل] شب عاشورا امام حسین با همه اتمام حجت کرد و فرمود: فَإِنِّی لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لَا خَیْراً مِنْ‏ أَصْحَابِی‏ وَ لَا أَهْلَ بَیْتٍ أَبَرَّ وَ لَا أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی فَجَزَاکُمُ اللَّهُ عَنِّی خَیْراً أَلَا وَ إِنِّی لَأَظُنُّ أَنَّهُ آخِر مِنِّی ذِمَامٌ هَذَا اللَّیْلُ قَدْ غَشِیَکُمْ فَاتَّخِذُوهُ جَمَلًا. من یارانى برتر و بهتر از یاران خویش، و أهل بیتى نیکوکارتر و پرهیزکارتر از اهل بیت خود نمى‏‌شناسم، خداوند به همه شما جزاى خیر عطا کند؛ آگاه باشید، گمان مى‌‏کنم فردا روز [برخورد] ما با این دشمنان است. نظرم اینست که شما همگى بروید. از ناحیه من عهدى بر گردن شما نیست؛ شما را [تاریکى شب‏] [از دید دشمن‏] مى‏‌پوشاند، آن را مرکب خود قرار دهید [و بروید]. هر مردى از شما دست یکى از مردان أهل بیتم را بگیرد و در آبادی‌ها و شهرهایتان پراکنده شوید، تا اینکه خداوند گشایشى ایجاد کند. این قوم [سپاه عمر بن سعد] مرا مى‏‌طلبند و اگر به من دست یابند از تعقیب دیگران صرف نظر مى‌‏کنند. [ابتدا] عباس بن على سخن را آغاز کرد و گفت: چرا این کار را بکنیم؟ آیا براى اینکه بعد از تو باقى بمانیم؟! لِمَ نَفْعَلُ ذَلِکَ لِنَبْقَى‏ بَعْدَک خدا هرگز چنین روزى را نیاورد. بعد برادران و فرزندان [حسین علیه‌السلام] و فرزندان برادرش [حسن علیه‌السلام] و دو پسر عبد الله بن جعفر [محمد و عبد الله‏] به همین نحو یا مانند آن سخن گفتند.»(۵) 👇
⚫️ فرات شاهد وفادری عباس(ع) هنگامي كه حضرت ابوالفضل(ع) به سوي فرات آمد و با تلاش خود را به آب رسانيد تشنگي بر ايشان چيره شده بود، دست زير آب نمود تا بنوشد به ياد تشنگي امام حسين(ع) و اهل‌بيتش افتاد، آب را ريخت؛ يا نفس من بعدالحسين هوني و بعده لا كنت ان تكوني هذا حسين وارد المنون و تشربين بارد المعين هيهات ما هذا فعال ديني و لا فعال صادق اليقين خطاب به خودش فرمود: اي عباس بعد از حسين(ع) خواهان زندگي هستي؟ بعد از حسين(ع) مبادا زنده بماني حسين(ع) به سوي مرگ (و شهادت) مي‌رود و تو آب سرد مي‌نوشي؟ اين كار با دين و آئين من سازگار نيست، و اين كار از شخص راستگو بدور است. به دريا پا نهاد و تشنه لب بيرون شد از دريا فتوت بين، جوانمردي نگر، غيرت تماشا كن ⚫️دستانش شهادت وفاداری او اوج وفاداری ایشان آن‌گاه بود که باران تیر و نیزه بر او باریدن گرفت و زید بن ورقا بر او حمله کرد و دست راست آن حضرت را برید، حضرت، شمشیر را به دست چپش داد و این رجز را خواند: والله ان قطعتموا یمینی انی احامی ابدا عن دینی و عن امام صادق الیقین نجل النبی الطاهر الامین ⚫️روضه «السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِيعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِم أَشْهَدُ لَكَ بِالتَّسْلِيمِ وَ التَّصْدِيقِ وَ الْوَفَاءِ وَ النَّصِيحَةِ لِخَلَفِ النَّبِيِّ صلّي الله عليه و آله». محضر سيدالشهدا(ع) آمد. تا آخرين ساعت عاشورا، در كنار سيدالشهدا(ع) بود. وقتي اصحاب و اهل بيت(ع) در محاصره دشمن بودند، او بود كه دشمن را كنار زد و از نو لشکر را آرايش داد. هم فرمانده لشكر بود، هم پرچم دار، هم ساقي، هم حامي و محافظ خيمه ها. از این رو، تا زنده بود، امام حسين(ع) نگران خيمه ها نبود. ایشان با خاطری آسوده به ميدان مي رفت و برمي گشت، ولي بعد از قمر بني هاشم، وقتی امام حسين(ع) مي خواست برود ميدان، نگران خيمه ها بود. نقل كردند دشمن متوجه اين نكته شده بود كه سيدالشهدا(ع) نمي تواند خيمه ها را تنها بگذارد. وقتی در آخرين لحظات که امام در گودي قتلگاه بود و دشمن به طرف خيمه های ایشان تمام توانش را جمع كرد و روي زانوهايش ايستاد و فرمود: «يا شيعة آل أبي سفيان إن لم يكن لكم دين و كنتم لا تخافون المعاد فكونوا أحرارا في دنياكم ... فقال إني أقول أقاتلكم و تقاتلونني». شما با من مي جنگيد، چه كار به خيمه هاي من و نواميس رسول خدا(ص) داريد؟ از این رو، دشمن بين امام حسين(ع) و قمر بني هاشم فاصله انداخت و حضرت را در درون نخلستان ها دور از خيمه ها محاصره كردند، در حالي كه با تمام وجودش سعي مي كرد، آب را به خيمه برساند. حضرت عباس خود را سپر آب كرده بود. دست راستش را قطع كردند. رجز مي خواند و به طرف خيمه ها حركت مي كرد. دست چپش را قطع كردند. باز هم به خودش نويد داد و در ميدان نبرد، استقامت كرد و به راهش ادامه مي داد، ولي لحظه اي پيش آمد که متحير وسط ميدان ايستاد. وقتي آب ها روي زمين ريخت و دید ديگر آب ندارد که براي خيمه ها بياورد و دست هم ندارد تا از امام حسين(ع) و حريمش حمايت كند. متحیر ماند. دشمن كه از شجاعت او پروا داشت، وقتي متوجه شد که او ديگر دست ندارد، حلقه محاصره را تنگ تر كرد و از هر طرف به او حمله ور شد. تيراندازها از فاصله نزديك او را تيرباران كردند. چشم نازنينش را هدف قرار دادند. وقتي چوبه تیر به چشمش اصابت كرد و دست نداشت كه تير را بيرون بياورد، ناچار سر را فرود آورد و زانوها را بالا آورد که كلاه خود از سر حضرت زمين افتاد. اي واي! به گونه ای با عمود آهنين، حضرت را هدف قرار دادند كه ديگر نتوانست روي اسب بماند. این در حالي است که تير به چشم و بدنش خورده بود. دشمن از هر طرف به او حمله ور شد. در همين حال بود كه امام حسين(ع) به سرعت از خيمه بیرون آمد و دشمن را پراكنده كرد. وقتي كنار بالين عباس نشست، فرمود: «الآنَ انْكَسَرَ ظَهْرى وَقَلَّتْ حيلَتى 🌸 شعر چون شاه دید پیکر عباس روی خاک گفت: ای خدا! چه چاره از این غم دگر کنم؟ خوش گفت آن که گفت چنین این زبان حال آن را بگویم و غم دل تازه تر کنم: از من دو دست بر كمر و از تو بر زمين دست دگر کجاست که خاکی به سر کنم قامت ز من شكسته و از تو به روي خاك كو قامتي كه خواهر خود را خبر كنم  عباس خوش بخواب شدي راحت از جهان اما بگو چه چاره من ِخون جگر كنم ــــــــــــــــــــــــــــ 📎پی نوشتها ۱.مشكاة الأنوار في غرر الأخبار، على بن حسن طبرسى، ص ۳۲۶. ۲.ابصار‌العین/ص۳۰ ۳.نهج البلاغه، خطبه ۱۷۳ ۴.نقل از آیت الله جاویدان ۵.مفید، الارشاد، ج۲، ص۹۱ 🌺 والسلام علی من اتبع الهدی 🌺 .
. امام حسین و برنامه های دینی [منبر ۳۰ دقیقه ای] بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ:  السلاَمُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ‏ السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ الصِّدِّيقَةِ الطَّاهِرَةِ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ‏ السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا مَوْلاَيَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ‏ أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاَةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تَلَوْتَ الْكِتَابَ حَقَّ تِلاَوَتِهِ وَ جَاهَدْتَ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ وَ صَبَرْتَ عَلَى الْأَذَى فِي جَنْبِهِ مُحْتَسِباً حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ‏ 🌸شعر امشب شهادت نامه ی عشاق، امضا می‌شود فردا ز خون عاشقان، این دشت دریا می‌شود امشب کنار یکدگر،بنشسته آل مصطفی فردا پریشان جمع‌شان، چون قلب زهرا می‌شود امشب بود برپا اگر، این خیمه ی ثاراللهی فردا به دست دشمنان، برکنده از جا می‌شود امشب صدای خواندن قرآن به گوش آید ولی فردا صدای الامان، زین دشت بر پا می‌شود امشب کنار مادرش، لب تشنه اصغر خفته است فردا خدایا بسترش، آغوش صحرا می‌شود امشب که جمع کودکان، در خواب ناز آسوده اند فردا به زیر خارها، گمگشته پیدا می‌شود امشب رقیه حلقه ء زرین اگر دارد به گوش فردا دریغ این گوشوار از گوش او وا می‌شود امشب به خیل تشنگان، عباس باشد پاسبان فردا کنار علقمه، بی دست سقّا می‌شود امشب که قاسم، زینت گلزار آل مصطفاست فردا ز مرکب، سرنگون، این سرو رعنا می‌شود امشب گرفته در میان، اصحاب، ثارالله را فردا عزیز فاطمه، بی یار و تنها می‌شود امشب به دست شاه دشت،باشد سلیمانی نگین فردا به دست ساربان، این حلقه یغما می‌شود امشب سر سِرّ خدا بر دامن زینب بود فردا انیس خولی و دیر نصاری می‌شود ترسم زمین وآسمان، زیر و زبر گردد "حسان" فردا اسارت نامه ی زینب چو اجرا می‌شود ❇️ تجلیل شکوهمند (ایجاد انگیزه) «عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ قَالَ قَالَ لِی أَبُوعَبْدِ اللَّهِ ع هَلْ لَکَ فِی قَبْرِ الْحُسَیْنِ ع قُلْتُ وَ تَزُورُهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ وَ کَیْفَ لَا أَزُورُهُ وَ اللَّهُ یَزُورُهُ کُلَّ لَیْلَةِ جُمُعَةٍ یَهْبِطُ مَعَ الْمَلَائِکَةِ إِلَیْهِ وَ الْأَنْبِیَاءُ وَ الْأَوْصِیَاءُ وَ مُحَمَّدٌ أَفْضَلُ الْأَنْبِیَاءِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَنَزُورُهُ فِی کُلِّ جُمُعَةٍ نُدْرِکُ زِیَارَةَ الرَّبِّ قَالَ نَعَمْ یَا صَفْوَانُ الْزَمْ ذَلِکَ یُکْتَبْ لَکَ زِیَارَةُ قَبْرِ الْحُسَیْنِ ع وَ ذَلِکَ تَفْضِیلٌ وَ ذَلِکَ تَفْضِیلٌ» امام صادق( ع) به صفوان شتردار فرمودند: آیا بهره ای از زیارت امام حسین (ع) داری؟ عرض کردم شما و زیارتش می کنید فدای شما بشوم، فرمودند: چگونه زیارتش نکنم و حال آنکه هر شب جمعه خداوند به همراه ملائکه و انبیاء و اوصیاء است، به زیارتش می آیند، عرض می آیند، عرض کردم، فدایت شوم پس در هر جمعه که زیارتش کنیم، زیارت پروردگار را نیز درک می کنیم، فرمودند: بله ای صفوان آنرا ملزم باش تا اینکه برایت زیارت قبر امام حسین (ع) نوشته شود و این تفضیل است، و این تفضیل است. مرحوم حر عاملی ذیل این حدیث می نویسند:« المُرادُ أنَّ زیارةَ الربِّ لَهُ مَجازٌ بِمَعنى زیادةِ التفضیل له وهو واضح». مراد از زیارت کردن پرودگار او را؛ مجاز است بمعنای زیادت تفضیل امام حسین (ع) واین واضح است.(۱) 👈چنانچه در آخر حدیث فوق اشاره شد آمدن خداوند باید طوری معنی شود که با لایتناهی و لامکان بودن خداوند تضاد نداشته باشد. آمدن خداوند به زیارت امام حسین یعنی تجلی خاص خداوند ،توجه ویژه خداوند و الطاف خاص الهی به آن مکان مقدس. ضمنا در قرآن کریم هم آمدن خداوند بیان شده است. وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا  و میاید خداوند و فرشته ها صف به صف ✔️ راز تجلیل مداوم از سیدالشهدا(ع) اینکه همیشه از امام حسین(ع) با این شکوه تجلیل می شود و در همه مناسبت های مهم مثل رمضان، شب قدر، شب عید ، زیارت امام حسین(ع) توصیه شده است راز این برنامه تجلیل شکوهمند را در این جمله معروف باید جستجو کرد که « الاسلام محمدی الحدوث و حسینی البقا» 👈با این مقدمه بنا داریم در پرتو فقره معروف زیارت امام حسین(ع) که به شکل ادا شهادت نسبت به مقامات آن حضرت ادا می شود، نقش حضرت ابا عبدالله(ع) در ابقا و ترویج سه برنامه از برنامه های مهم دینی را مورد بررسی قرار دهیم. ۱👇
🟢 امام حسین(ع) و نماز یکی از جنبه های فرهنگی قیام امام حسین(ع)، احیای نماز است. این جنبه در نهضت کربلا بسیار بارز است و یکی از سرفصلهای مهم آن به حساب می آید. امام حسین (ع ) یکی از افرادی است که در برپایی نماز سهم وافری دارد در ادامه نکاتی تقدیم می شود؛ ➖از امام سجاد علیه السلام پرسیدند: چرا فرزندان پدر شما اندک است؟ در پاسخ فرمود:« اَلعَجَبُ كَيْفَ وُلِدْتُ، كانَ يُصَلّى فِى الْيَـوْمِ وَاللَّـيْلَةِ اَلْفَ رَكْعَـةٍ» . تعجب میکنم چگونه به دنیا آمدم ، با آن که شب را به عبادت الهی می پرداخت و هر شب هزار رکعت نماز می گزارد.(۲) ➖روز تاسوعا به حضرت عباس فرمود به خاطر نماز از دشمن مهلت بگیرد تا شب را به نماز بگذزاند. «اِرْجَعْ اِلَیْهِمْ فَاِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تُؤَخِّرَهُمْ إِلى غُدْوَة وَ تَدْفَعَهُمْ عَنَّا الْعَشِیَّةَ لَعَلَّنا نُصَلِّىَ لِرَبِّنَا اللَّیْلَةَ وَ نَدْعُوهُ وَ نَسْتَغْفِرُهُ، فَهُوَ یَعْلَمُ أَنِّی کُنْتُ أُحِبُّ الصَّلاةَ لَهُ وَ تِلاوَةَ کِتابِهِ وَ کَثْرَةَ الدُّعاءِ وَ الاِسْتِغْفارِ»نزد آنان برگرد، چنانچه توانستى از آنان بخواه که جنگ را تا سپیده دم فردا به تأخیر بیاندازند و یک امشب را مهلت بگیر، تا در این شب به درگاه خداوند نماز بگذاریم و به راز و نیاز و استغفار بپردازیم. خدا مى داند که من نمازِ براى او و تلاوت کتابش (قرآن) و راز و نیازِ فراوان و استغفار را دوست دارم.(۲) ➖ روز عاشورا امام حسین(ع) مثل پیامبر(ص) و حضرت امیر(ع) نماز خوف خوانده اند. ➖در قرآن کریم چهار آیه به نماز خوف اشاره داردهمانند آیه ۱۰۱ سوره نساء که خطاب به پیامبر اکرم(ص) آمده است، اگر هنگام سفر ترس از کافران دارید، می‌توانید نماز خود را کوتاه بخوانید و در آیه ۱۰۲ همین سوره نیز به چگونگی خواندن این نماز اشاره شده است؛ وَاذا کُنْتَ فیهِمْ فَاقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاةَ فَلْتَقُمْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَکَ وَلْیَأْخُذُوا اسْلِحَتَهُمْ فَاذا سَجَدُوا فَلْیَکُونُوا مِنْ وَرائِکُمْ وَلْتَأْتِ طائِفَةٌ اخْری لَمْ یُصَلُّوا فَلْیُصَلُّوا مَعَکَ وَلْیَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَاسْلِحَتَهُمْ...» و چون میان آنها هستی و برای آنها نماز به پا می کنی، گروهی از آنها با تو بایستند و سلاحهای خویش را برگیرند، و چون سجده کردند، عقبدار شما شوند گروهی دیگر که نماز نخوانده اند، بیایند و با تو نماز گزارند. آنها باید وسایل دفاعی و سلاحهایشان را (در حال نماز) با خود حمل کنند. (۳) ➖این نماز در کتب فقهاء به دو نوع کلی تقسیم شده است: نماز خوف: اگر ترس و وحشت کم باشد و فرصت خواندن نماز با رعایت اجزاء و شرایط باشد و فقط از تعداد رکعات نماز کاسته می‌شود، به آن نماز خوف گفته می‌شود. نماز شدت خوف: در صورت وجود ترس و وحشت زیاد یا درگیری شدید با دشمن شدید و یا اینکه هر لحظه امکان حمله دزد یا حیوان درنده باشد و فرصت خواندن نماز با رعایت تمام اجزاء و شرایط نباشد، به آن نماز شدت خوف گفته می‌شود. به این نماز در حال جنگ، نماز مطارده و مسایفه نیز گفته می‌شود. ➖ابوثمامه صائدی عرض کرد:«يا أبا عَبْدِالله نَفْسي لِنَفسِكَ الْفِداء هؤُلاءِ اقْتَرَبُوا مِنْكَ ، لاَ و اللهِ وَلا تُقْتَلُ حَتّي اُقْتَلَ دُونَكَ ، وَاُحِبُّ أنْ ألقَي اللهُ رَبِّي وَقَدْ صَلَّيْتُ هذِهِ الصَّلاةَ الَّتي قَدْ دَنا وَقْتَه ».اي ابا عبدالله ! جانم فداي جانت باد ، اينان به تو نزديك شده اند و البته به تو دست نخواهند يافت ، جز آن كه از روي نعش من بگذرند ولي دوست دارم كه خدا را ديدار كنم در حالي كه اين نماز را كه وقت انجام آن فرارسيده است ،خوانده باشم. امام فرمود:«ذَكَرْتَ الصَّلاةَ جَعَلَكَ اللهُ مِنَ الْمُصَلِّينَ الذّاكِرينَ ، نِعَمْ هذا أَوَّلُ وَقْتِهاسَلُوهُمْ أَنْ يَكُفُّوا حَتّي نُصَلِّي»مرا به ياد نماز انداختي ، خداوند تو را در شمار نمازگزاراني كه به ياد نمازند قرار دهد . آري ، اكنون وقت اول نماز است ، از آنان بخواهيد تا ما را مهلت دهند تا نماز بخوانیم. کوفيان مخالفت کردند. امام خودش اذان گفت، وقتي اذان تمام شد خطاب به عمر سعد فرمود: «يابْنَ سَعْدٍ اَنَسيتَ شَرايِعَ الْاِسْلامِ، اَلا تَقِفُ عَنِ الْحَرْبِ حَتَّي نُصَلّي وتُصَلُّونَ وَ نَعُودَ إلي الْحَرْبِ».واي بر تو اي پسر سعد! آيا احکام اسلام را از ياد بردي؟ آيا جنگ را متوقّف نمي‏کني تا ما نماز خود را و شما نماز خود را بخوانيد و سپس به پيکار برگرديم؟ عمر سعد جواب نداد. امام‏ (ع) فرمود، شيطان بر او چيره شد. (۴) سپس یاران خود را دو دسته کرد تا نماز خوف بگذارد. ۲