Part07_ضیافت بلا.mp3
15.02M
📚کتاب صوتی: ضیافت بلا
" مقامات سلوکی در زیارت عاشورا"
✏️ نویسنده: آیتالله سیدمحمدمهدی میرباقری
قسمت 7⃣
❗️هر روز یک قسمت از این کتاب صوتی در کانال کتاب هیأت بارگزاری میشود.
#ضیافت_بلا #استاد_میرباقری
#امام_حسین_علیهالسلام
#کتاب_صوتی
Part05_ضیافت بلا.mp3
14.02M
📚کتاب صوتی: ضیافت بلا
" مقامات سلوکی در زیارت عاشورا"
✏️ نویسنده: آیتالله سیدمحمدمهدی میرباقری
قسمت 5️⃣
❗️هر روز یک قسمت از این کتاب صوتی در کانال کتاب هیأت بارگزاری میشود.
#ضیافت_بلا #استاد_میرباقری
#امام_حسین_علیهالسلام
#کتاب_صوتی
Part05_ضیافت بلا.mp3
14.02M
📚کتاب صوتی: ضیافت بلا
" مقامات سلوکی در زیارت عاشورا"
✏️ نویسنده: آیتالله سیدمحمدمهدی میرباقری
قسمت 5⃣
❗️هر روز یک قسمت از این کتاب صوتی در کانال کتاب هیأت بارگزاری میشود.
#ضیافت_بلا #استاد_میرباقری
#امام_حسین_علیهالسلام
#کتاب_صوتی
ای دل همیشه قلب دشمن سنگ بوده بیداد بیدادم
میخوام زینب بخونم گودال ببینم چقد سنگ روضه خوردیا امیدوارم حقشو اداء کنیا
همیشه $....
داداش سر پیراهنت هم جنگ بوده بیداد بیدادم
آخ
داداش ولی شرمنده زینب دیر فهمید بیداد بیدادم
وای که انگشتر به دستت تنگ بوده بیداد بیدادم
گفت حسین من بخوان قرآن که صوت دلربایت بیداد بیدادم
زقرآن علی دارد حکایت امان آخی.... امانم
آخ بیا داداش ببین حال خرابم2
زهجرونت ببین در پیچ وتابم داداش
سلام من ،به غیرت الله ،آقام علی بن الحسین
رسیدند صدا زدآقا جان تو این چهل منزل کدوم منزل به شما سخت گذشت
آی بچه غیرتیا
فرمودند :سه مرتبه الشام الشام الشام
بمیرم الهی به سهل ساعدی فرمودند: (اومد محضر زین العابدین گفت آقا من از محبین شمام )
فرمودند:سهل پول همرات داری یانه؟عرض کرد دارم آقا فرمود: برو پول بده به اینایی که سرها رو نیزه زدن بهشون بگو یا جلو برند یا عقب بیان چرا؟
فرمود انقدر این مردم به بهونه سرا ناموس ما را نگاه نکنن ای وای هان
ناله داری یانه؟ ای حسین ...
میگه انجام دادم، آمدم محضر زین العابدین آقا تمامه !
فرمود پارچه داری یانه؟عرض کردم عبام را برات پاره میکنم
فرمود پارچه زیر این زنجیر بنداز این گرما زنجیر رو داغ کرده
میگه قسمتی از عبام رو پاره کردم تا این زنجیر رو از گردن مبارک بلند کردم دیدم خون تازه از گردن مبارک جاریه!
همه باهم به غربت زین العابدین
به اشک چشم بچه ها و عمه اش زینب
حوائج امام زمان شفای مرضا یاد همه گذشتگان و حسینیا و شهدا و اموات این دسته جمع سه یاد مرتبه بلند بگو یا حسین
شده عنان گیر دلم قصه ویرانه شام
زآنچه با آل علی گشت به کاشانه شام
از ازل کاش نمی گشت بنا خانه شام
که بلا موج زنان گشت ز پیمانه شام
هر زمان یاد ز دروازه ساعات کنم
به خرابی سخن ازپیر خرابات کنم
بهردیدار اسیران حبش خیل تتار
آمد از شام تماشایی ، هشتاد هزار
همه آکنده دل از کین رسول مختار
همه را بغض نبی کین علی آمده کار
همه مزمار ونی وچنگ ودف و تار زدند
کوس شادی سر هر کوچه و بازار شدند
سر بی پیکر شاه شهدا زیور نی
ز جلو آن سر و هجده سر ببریده ز پی
⬅️ (( سوال کردن از امام زین العابدین تو این سفر با این همه مصیبت کجا به شما خیلی سخت گذشت سه بار فرمود الشام از الشام ، کربلا تیرها به بدن ها اصابت میکرد اما شام به جگرها می خورد - سر بریده حجت خدا را به هم نشان می دادن میگفتن هذا راس خارجی ))
◀️(( آنقدر پشت دروازه ساعات نگهشون داشتند تا شهر و آذین بستند))
سر بی پیکر شاه شهدا زیور نی
ز جلو آن سر و هیجده سر ببریده ز پی
محمل پرده گیان آمده اندر پی وی
چه بنات النعش افتاده به دنبال جدی
بسته سر سلسله قوم چه در سلسله بود
از بلا سلسله بر گردن آن سلسله بود
گاهی از خیل یهود آتش کین بر سرشان
گاهی از سنگ ستم خسته شده پیکرشان
بسته اندر غل و زنجیر تن سرورشان
در برابر بسر نیزه سر اکبرشان
پیر زالی بسر غرقه از سنگ جفا
وامصیبت که شکست آینه عرش خدا
(#میرزا_یحیی_مدرس_اصفهانی)
💠(( اول سنگشان زدن ، خاک و خاکستر به سرشان ریختند مقابلشان زدن و رقصیدن امان از دل زینب خیلی که تو شهر گرداندن خسته شدند یه جایی رو زمین نشاندن سراها را به شاخه آویزان کردند روضه من همین جمله است نگهبان سر ها میگه از خستگی سرم را به قبضه شمشیر گذاشتم از گوشه چشم نگاه می کردم دیدم یه دختر بچه ای آرام بلند شد اومد مقابل سر بریده بابا دستهای کوچکش دراز کرد سر رو بغل بگیره قدش نمیرسه میگه دیدم شاخه خم شد سر بابا رو بغل گرفت صورت بابا رو می بوسه سرهم دختر رو داره میبوسه حسین جان))
با زبانی پر گلایه مقتل تحریر شد
آیه های غربت من یک به یک تفسیر شد
تو غریب کربلا و من غریب شهر شام
ماجرای غربتم مثل تو عالم گیر شد
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🔰خطبه حضرت زینب (س) در دروازه کوفه
✔️حذْيَم بن شريك اسدى مى گويد:
💠در روزی که اسرای کربلا وارد کوفه شدند به زينب، دختر على(ع) نگريستم كه خطبه مى خواند و هرگز زنى را سخن ورتر از او نديدم. گويا زبان على(ع) در كام اوست و با زبان اميرمؤمنان(ع) سخن مى گويد. به سوى مردم اشاره كرد كه «ساكت شويد!»
💠 ناگاه نفسها در سينه ها حبس شد و زنگ كاروانها از حركت ايستاد، سپس آن حضرت چنين فرمود:
🌹ستایش از آن خداست و درود بر پدرم محمد و خاندان پاک و نیکوکارش.
🕯اما بعد؛
ای مردم کوفه،ای مردمان حیله گر و خیانت کار! گریه میکنید؟
اشک چشمانتان خشک نشود و ناله هایتان آرام نگیرد.
🕯همانا که کار شما مانند آن زنی است که رشته خود را پس از محکم تابیدن، یکی یکی از هم میگسست(پنبه میکرد)، شما نیز سوگندهای خود را در میان خویش، وسیلۀ فریب و فساد ساخته اید.
🕯آیا در میان شما جز وقاحت و رسوایی، سینههای آکنده از کینه، دو رویی و تملق، همچون زبان پردازی کنیزکان و ذلت و حقارت در برابر دشمنان چیز دیگری نیز یافت میشود؟
🕯یا همچون سبزه ای که بر فراز فضولات روییده یا همچون نقره ای که بر سر قبر مرده است، میباشید(اگر ظاهرتان هم زیبا باشد لکن باطنتان فاسد و کریه است)
🕯چه بد توشهای برای آخرت فرستاده اید؛ توشهای که همان خشم و سخط خدا است و در عذاب جاویدان خواهید بود.
🕯 بر برادرم گریه میکنید؟
آری به خدا سوگند که باید گریه کنید، پس بسیار بگریید و کمتر بخندید. چرا که دامان خود را به ننگ و عار جنایتی آلوده اید که ننگ و پلیدی آن را از دامان خود تا ابد نتوانید شست.
🕯و چگونه میتوانید ننگ حاصل از کشتن فرزند خاتم پیامبران و معدن رسالت را پاک کنید!؟ همان کسی كه سرور جوانان اهل بهشت و ملجا حريم شما و پناهگاه جمعتان و قرارگاه صلح شما و بهبودى بخش زخم هايتان و جان پناهتان در گرفتاريها و رهبر شما به هنگام نبرد و حجت بزرگتان و چراغ روشن راههايتان بود!
پس رحمت خدا از شما دور و دورتر باد. که تلاشتان بیهوده، دستانتان بریده و معامله تان قرین زیان گردد. خود را به خشم خدا گرفتار نموده و بدین ترتیب خواری و درماندگی بر شما لازم آمده است.
🕯واى بر شما! آيا مى دانيد چه جگرى را از محمد(ص) شكافتيد؟ و چه پيمانى را گسستيد؟ و چه حرمسراى ارزشمندى از رسول الله(ص) را آشكار كرديد [پرده نشينان حريم محمّدى را بر كوچه و بازار نشان داديد؟] و چه حرمتى را از او هتك كرديد؟ و چه خونى را از او بر زمين ريختيد؟ به راستى كار زشت و وحشتناكى انجام داده ايد، كه نزديك است بخاطر اين كار، آسمانها از هم متلاشى گردد و زمين شكافته شود و كوهها به شدت فرو ريزد!
🕯 آيا اگر از آسمان خون ببارد تعجب مى كنيد؟ [بدانيد كه] عذاب آخرت خواركننده تر است و آنان [جنايتكاران] هرگز يارى نمى شوند.
🕯پس مهلتهایی که خدای متعال به شما میدهد موجب سبکسری شما نگردد، چرا که خدای عزّوجلّ در عذاب کردن ظالمان، از موعد مقرر شتاب نمیکند، و بیم از دست رفتن انتقام بر خدا نرود و همانا که خداوند برای ما و شما در کمین است(روزی انتقام خونمان را از شما بگیرد)
💠آنگاه حضرت زينب(س) اشعاری را خواند که ترجمه آن در ذیل می آید:
💔اگر پيامبر از شما بپرسد، اين چه كارى بود كه كرديد با آنكه شما امت آخر الزمان بوديد [و بر ديگر امتها شرافت داشتيد]، چه پاسخ خواهيد داد؟
💔شما چه كرديد با اهل بيت و فرزندان و عزيزان من؟! جمعى را به اسارت برديد و گروهى را به خون آغشته كرديد.
💔اين پاداش من نبود ـ با آنكه من خيرخواه شما بودم ـ اينكه در حق خويشاوندانم اينگونه به من جفا كنيد.
💔من مى ترسم همان عذابى كه قوم «اِرَم» را به نابودى كشاند، بر شما نيز فرود آيد.
💠آنگاه امام زین العابدین(ع) رو به عمه اش کرد و فرمود:
🕯عمه جان آرام بگیر، که آنچه گذشته براى آنان که ماندهاند مایه عبرت است. که تو بحمدالله، عالمى هستى كه نزد كسى تعليم نديده اى و دانايى هستى كه نزد كسى نياموخته ای...
با این سخنِ امام سجاد(ع)، زینب کبری(س) آرام گرفت و دیگر سخنی نگفت.
📖بحار، ج 45 ص 162_ 164
👌تدبر در این خطبه میفهماند که صرف گریه بر امام حسین، در حالی که از دایره ی ولایت پذیری اهل البیت دور باشیم هیچ نفعی ایمانی و اخروی ندارد. گریه های کوفیان بسیار با ضجه و ناله همراه بود لکن این اشک ها آنها را برای آزاد کردن اسرای کربلا برانگیخته نکرد و لذا زینب کبری برای کوفیان اینطور نفرین میکند که گریه تان مستدام باد.
پس آن گریه ای یک قطره اش، یگانه کیمیای سعادت است که انسان را برای تبعیت از اولیای دین برانگیخته کند و او را از ولایت اغیار منزه نماید. بنابراین محافل اشک و عزای حسینی، بشرطها و شروطها، حصن امن الهی است که ولایت پذیری و تبعیت از آل پیامبر، این شرط رکنی است.
السلام علیک یااباعبدالله
هشتاد و چهار زن و بچه رو ب طناب بسته بودن،اگه شب جمعه نبود نمیگفتم
زیارت ناحیه رو ببین خود امام داره روضه میخونه" عرضه داشت : و سُـبـِیَ اهلک کـَالعبید"حسین جان زن و بچه تو مثل برده ها به اسارت بردن وَ صُفصِدوا بالحدید" دونه دونه شونو بازنجیر بسته بودن نه با طناب،با زنجیر(این نص زیارت ناحیه هستا) "ایدیهم مغلولت الی الأعناق" دستاشونو به گردن بسته بودن یا صاحب الزمان آجرک الله"یـُساقون فی البراری و الفـَلـَوات"مثل برده ها ازین شهر به اون شهر میبردن ......
حسین .....
برشتران بی جهاز زن و بچه تو سوار کردن،اونقده آفتاب پوست صورتاشونو سوزونده بود،اینجوری وارد کوفه شدن ....
هرمنزل و روستا که بردند
پای سر تو شراب خوردند
حسین .....
حالا ک حال خوبی داری بزرگان ب ما اینجوری یاد دادن،اگه دلها تو جلسه منقلب بشه علامت اینه که حضرت بهتون نظر کرده اونشبم بهت گفتم ابی عبدالله داره به گریه کنش نظر میکنه
در محضر آقا دارم این روضه رو میخونم
اما اگه۸۴ نفر هم قد و قامتو به طناب ببندن،مشکلی پیش نمیاد-مگه اسرای مارو نبستن؟! اما اگه توی این ۸۴تا بعضیاشون بچه ی سه ساله باشن بود، بعضیاشون زینب قد و قامت کشیده باشه،اگه به یه طناب ببندن ، اگه بزرگا توی طناب بخان ایستاده راه برن،طناب گردن بچه هارو خفه میکنه،لذا عمه جان خم میشد که این طناب گردن بچه هارو اذیت نکنه" اینقده خمیده خمیده زینب راه رفت .......
رسید تو مجلس ابن زیاد،الله اکبر،خدا رحمت کنه،بخدا روی قلب همه مون پرده کشیدن و إلا اگه حقیقت این مجلس"همه مون میمیریم"
محضر حضرت شیخ عبدالکریم حایری مؤسس حوزه،روضه خوان،روضه خواند، اینو از زبان مراجع فعلی شنیدم، اینا تو اون جلسه بودن،مرحوم آیت الله مروارید مشهد میفرمود این روضه خوان یه جمله گفت مرحوم شیخ عمامه شو برداشت گذاشت زمین و به روضه خوان گفت بسه دیگه روضه نخوان!
چی گفت مگه؟! گفت: "و دخلت زینب علی ابن زیاد" همین!
آشیخ اجازه نداد دیگه روضه خوان روضه بخواند،ایشون میفرمود تا غروب همه داشتیم گریه میکردیم،ما ک نمیفهمیم!یه جلوه شو بگم،امشب شب علی اصغر ربابه ، بلکه شب خود ربابه، باب الحوایجه این بانو،تا زینب ناشناس وارد شد بدون سلام خیلی ب ابن زیاد گرون تموم شد،گفت این زن ناشناس کیه اینجوری با تکبر وارد شد،یه کنیزی گفت اگه معرفیش کنم شاید حیا کنه"ای کاش این کنیز هیچوقت زینبو معرفی نمیکرد" تا گفت "هذه زینب بنت علی ابن ابیطالب" ابن زیاد شروع کرد توهین کردن،اونقده نیش و کنایه زد یه وقت دیدن "فرقت زینب و بکت" زینب گریه کرد، تا رباب دید اشک زینب جاری شد بلند شد همه ی توجه مجلسو از زینب ب خودش منعطف کرد، اومد کنار تشت طلا ، خم شد سر بریده رو بغل گرفت،آخ ب سینه چسباند،هی صدا میزد،
فوالله ما نسیتُ حسینا ... حسین .....
.
چرا «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا»
✅ #روزبرگ_شیعه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
السَّلاَمُ عَلَى مَهْدِیِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِم
موضوع امروز: «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا»
روز پنجشنبه، ١۴٠١/٠۵/٢٠
مناسبت روز: امروز، #سیزدهم_محرم است که تاریخ در چنین روزی در سال ۶١ هجری قمری، شاهد رویداد جانسوز و مهمی در دارالاماره شهر کوفه بود؛ چنانچه آوردهاند که عبیدالله بن زیاد ملعون که سرمست از غرور پيروزى بود، براى قدرتنمايى، بر تخت خود نشست و همگان را دعوت نمود و دستور داد، سر امام حسين (ع) را در برابرش قرار دهند و اسرای کربلا را وارد کنند؛ سپس رو به حضرت زينب (س) كرد و گفت: «خدا را سپاس كه شما را رسوا ساخت و نادرستى خبرهاى شما را نشان داد!»
حضرت زينب (س) در پاسخ او فرمودند: «فقط انسان فاسق، رسوا مىشود و انسان فاسد دروغ مىگويد و آن هم ما نيستيم و ديگرى است!»
ابن زياد باز هم مغرورانه گفت: «كار خدا را نسبت به برادر و خاندانت چگونه ديدى؟» و حضرت با صلابت و قدرت بیشتر پاسخ دادند: «من جز زيبايى و نيكى چیزی نديدم! آنها گروهى بودند كه خداوند شهادت را برايشان مقرّر كرد و آنان نيز به آرامگاه خويش شتافتند؛ به زودى خداوند تو و آنان را [در روز قيامت] گرد خواهد آورد و ميان شما داورى خواهد كرد؛ در آن روز خواهی دید که چه كسى پيروز است؟» وسپس فرمودند: «اى پسر مرجانه! مادرت به عزايت بنشيند»
ابن زياد با شنيدن اين سخنان، بسیارخشمگين شد و ابتدا قصد کشتن آن حضرت را نمود، اما بهدلیل نظر برخی از بزرگان مجلس از این تصمیم گذشت و از روی درماندگی گفت: «اين زن، پيوسته موزون و شعرگونه سخن مىگويد، و پدرش نيز چنین بود» (ارشاد مفيد، ص۴٧٣؛ تاريخ طبرى، ج۴، ص٣۵٠)
✍️ به راستى انسان نمىداند در برابر اين همه شجاعت و قدرت روحى چه بگويد؟ جز اينكه در برابر عظمت اين بانوى بزرگ، زانو به زمين زده و اعتراف كند كه هیچ لفظ و جملهای، قادر به بیان عظمت و شهامت آن حضرت در برابر مرد سفّاك و بىرحمى همچون ابن مرجانه ملعون نیست! و تنها میتوان گفت که زینب کبری (ع) فرزند حیدر کرار (ع) و فاطمه زهرا (س) است.
❓اما سؤالی که شاید به ذهن بعضی از عزیزان خطور کرده باشد، این است که چرا حضرت زینب (س) فرمودند: «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا»؛ مگر در جنایت هولناک کربلا زیبایی هم وجود دارد؟
✅ در جواب به این سؤال اولاً باید بدانیم که حضرت زینب (س) این جمله را در جواب ابن زیاد فرمودند؛ وقتی که گفت: «كار خدا را نسبت به برادر و خاندانت چگونه ديدى؟» لذا حضرت در رابطه با مقدرات الهی چنین فرمودند که «من جز زیبایی چیزی ندیدم» و بدیهی است که رضای اهلبیت عصمت و طهارت (ع) همواره منطبق بر رضای الهی است، چنانچه امام حسین (ع) در گودی قتلگاه و در لحظات آخر فرمودند: «الهی رِضاً بِرِِضِاک»؛
⬅️ ثانیاً ما همیشه از یک بُعد به حادثه عاشورا نگاه کردهایم و آنهم «چهرهی سیاه و خیانت و جنایت» در کربلاست! اما عاشورا چهره دیگری هم دارد و آن چهرهی روشن و درخشان اطاعتپذیری، عشقبازی و جان دادن در راه محبوب و معشوق است!
عاشورا ثابت کرد که انسان خاکی میتواند تا عرش اعلی پرواز کند، و تمام هستی و وجود زمینی خود را در راه رضای حضرت دوست قربانی کرده و به جایی برسد که خدا خریدارش شود: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ: خداوند از مؤمنان، جانها و اموالشان را خریداری کرده و (در برابرش) بهشت برای آنان است» (توبه/١١١)؛
بر همین اساس استاد مطهری (ره) در کتاب"حماسه حسینی"میگوید: «تاریخ کربلا، یک صفحه دیگر هم دارد که شخصِ اولِ آن صفحه، دیگر پسر معاویه، پسر زیاد، پسر سعد، و شمر، و دیگر جنایتکاران کربلا نیستند، در آنجا قهرمان حسین (ع) است؛ در آن صفحه، دیگر اثری از جنایت نیست؛ تراژدی نیست؛ بلکه همهی آن حماسه و افتخار و نورانیت است؛ تجلی حقیقت و انسانیت است؛ تجلی حقپرستی است؛ اگر آن صفحه را درست نگاه کنیم، آنوقت میفهمیم که بشریت باید به خودش ببالد؛
اما وقتی فقط صفحه سیاه و تاریک کربلا را ببینیم، بشریت مصداق آیه ٣٠ سوره بقره میشوند؛ آنجا که فرشتگان به خداوند گفتند: «قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ...»: «آیا کسانی در زمین خواهی گماشت که در آن فساد کنند و خونها بریزند و حال آنکه ما، تو را تسبیح و تقدیس میکنیم؟!»
اما گویی خداوند آنها را به دیدن صفحه روشن و زیبای عاشورا دعوت نموده و در جواب آنها در همان آیه میفرماید: «قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ»: «من چیزی (از اسرار بشر) میدانم که شما نمیدانید!»
✍️ لذا حضرت زینب (س) با اشاره به صفحهی روشن و نورانی کربلا فرمودند: «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا»
.
.
آیا امام حسین ع و اصحابش ؛ سه روز تشنه بودند؟
✅این سخن که امام حسین ع و اصحابشان سه روز تشنه بودند به هیچ وجه صحیح نیست و نه تنها سندی برای اثبات ندارد بلکه اسناد و شواهد نقلی ،برخلاف آن بسیار وجود دارد.
مطلبی که هست و صحت و سند دارد اینست که از روز هفتم محرم؛ آب بسته شد و درمحاصره دشمن قرار گرفت.ولی این به آن معنانیست که آب در خیمه ها سه روز نباشد و طول این سه روز تشنه باشند.
و از طرفی نمیتوان وجود تشنگی شدید در روز عاشورا بخصوص بعد از ظهر آن روز را انکار کرد...
اما اسناد اینکه مصیبت تشنگی در عاشورا بوده :
روضه ای که خدا به انبیا خوانده و جبرئیل به انبیا خبر داده از تشنگی آن روز حکایت میکند
📕بحارالانوارج44ص308و ص245
خود حضرت صاحتا بیان کرده اند
انا العطشان....
📘مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) / ج4 ص 60
شِيعَتِي مَا إِنْ شَرِبْتُمْ رَيَّ عَذْبٍ فَاذْكُرُونِي أَوْ سَمِعْتُمْ بِغَرِيبٍ أَوْ شَهِيدٍ فَانْدُبُونِي
.
📙المصباح للكفعمي ص741
حضرات معصومین ع مثل امام سجاد ع و باقر ع تصریح کرده اند
📚کامل الزیارات ص168
📚معالی السبطین ج2ص38
گزارشهایی از تشنگی اصحاب و یاران حضرت نقل شده است
مثل کلام معروف علی اکبر ع
ثُمَّ رَجَعَ إِلَى الْحُسَيْنِ ع وَ قَالَ يَا أَبَتِ الْعَطَشُ قَتَلَنِي وَ ثِقْلُ الْحَدِيدِ قَدْ أَجْهَدَنِي
📕مثير الأحزان ص 68
کلام ام کلثوم ع که دیدم خواهرم زینب س در خیمه ها بی تاب تشنگی در خیمه است...
📘وقایع الایام خیابانی ص292
عباس ع با آن غیرتش از دشمن برای خیام آب خواست
📙فاجعه الطف ج1ص25
پاسخ دشمن به آب خواستن اصحاب حضرت
الأمالي( للصدوق) ص 157 / المجلس الثلاثون
📘بحار الانوارج44ص318وص389
کلام حر بن یزید ریاحی در مورد تشنگی خیام
📘تاریخ طبری ج4ص326
📕تذکره الخواص ص252
اما اسناد اینکه تا ظهر عاشورا آب بوده است
در روز هشتم محرم امام حسین ع ، 19 قدم برداشت و زمین را کند آب بیرون آمد استفاده کردند
📙وقایع الایام خیابانی ص276
📚قمقمام فخارج1ص372
و خیابانی ذکر میکند که آب بود تااینکه روز نهم محرم آب در خیام کمیاب شد
📙همان ص292
امام حسین ع در مواردی با اعجاز، اصحابش را سیراب کردند
📘جلاء العیون مجلسی ص646
روز هفتم محرم عباس ع با سی سوار از فرات محصور شده ؛ آب آوردند
📙همان مدرک
در برخی نقلها ذکر شده دوبار چاه کنده به آب رسیدند ولی لشکر عمرسعد مانع شده چاه را پر کردند
📘فرهنگ جامع سخنان امام حسین ع ص512
علی اکبر ع با سی سوار ، شب عاشورا از فرات آب آوردند.
📚جلاء العیون ص651
با اسناد و مطالب ذکر شده روشن میشود ولو در روز هفتم محرم آب محاصره و بسته شد ولی با اعجاز و با لشکر کشی آب آورده میشد و تشنگی مفرط تا عاشورا نبوده است.
حتی در نقلها است که شب عاشورا آب به حد کافی رسید واصحاب، غسل و تنظیف نمودند...
📚الکامل فی التاریخ " ج3، ص 418
- 📕تاریخ الطبری ج5 صص 422-423،
-📘 البدایة و النهایة، جلد11، ص 534،
📕الامالی الصدوق، 150.
🔴پس در مجموع با ملاحظه همه اسناد موجود در کتب تاریخ؛ به این نتیجه می رسیم که
تشنگی ظهرعاشورا و شهادت درحال عطش امام حسین ع و عباس ع و علی اصغر ع وتشنگی خیام و...واقعیت انکار ناپذیر است.
از روز هفتم محاصره آب انجام شد و آب با اعجاز و لشکر کشی مهیا میشد
و دقت بفرمایید که در محیط گرم کربلا وتقلای زیاد و جنگ با لباس جنگی آهنین و ادوات جنگی آهنی ؛تشنگی چندین ساعته نیز شخص را از پا در آورده و مصیبت عظیمی به بار می آورد...
#عطش
#پرسمان
.
.
چرا علی اکبر برگشت و طلب آب کرد
.
ابن شاذان میگوید:
👈با حسین علیه السلام در مسجد بودیم که پسرش #علی_اکبر علیه السلام که در آن زمان کودکی بود اشتهای انگور در غیر فصلش کرد❗️
پس حسین علیه السلام دست مبارک را به ستون مسجد کشید❗️
👈و ناگهان شاخه درخت انگور و موز از ستون خارج شد و میوه داد❗️
👈پس از آن میوه به علی اکبر علیه السلام چشانید، سپس فرمود:
👈آنچه که در نزد اولیا خداوند است بسیار بیشتر از آن است که دیدید❗️
📘 دلائل الامامة الصفحة ١٨٤
__
💚 عن كثير بن شاذان قال: شهدت الحسين بن علي عليهما السلام و قد اشتهى عليه ابنه علي الأكبر عنبا في غير أوانه❗️
👈فضرب يده إلى سارية المسجد❗️
👈فأخرج له عنبا و موزا فأطعمه، وقال:
👈ما عند الله لأوليائه أكثر.
📘 دلائل الامامة الصفحة ١٨٤.
.
#کرامات
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
💢 شعر معجزه حاضر شدن انگور برای حضرت علی اکبر علیه السلام 💢
روایت است که روزی به مسجد کوفه
نشسته بود حضور پدر علی اکبر
یکی چو باغ گل و دیگری چو شاخۀ گل
یکی چو شمس فروزنده و یکی چو قمر
پدر نگاه به ماه رخ پسر می کرد
پسر به روی پدر داشتی هماره نظر
درآن میانه علی کرد خواهش انگور
ز سیّدالشّهدا آن امام جنّ و بشر
نبود موسم انگور تا ولیّ خدا
دهد ز مهر و وفا خوشه ای به دست پسر
در آن میانه خلایق نظاره می کردند
چگونه می شود آرام، آن نکو منظر
کنار مسجد کوفه درخت خشکی بود
که از گذشت زمانش نه برگ بود و نه بر
امام دست مبارک بر آن درخت نهاد
که شد ز معجز دستش دوباره سبز شجر
عیان به شاخه او گشت خوشۀ انگور
چه خوشه ای که همه حبّه های آن گوهر
به دست خویش ورا چید و دانه دانه نمود
نهاد در دهن پاک آن فروغ بصر
نخواست تا که عزیز دلش شود غمگین
برای خوشۀ انگور حجّت داور
فتاد بازم دلم یاد روز عاشورا
ز لحظه ای علی آب خواست ز آن سرور
ندانم آنکه به فرزند فاطمه چه گذشت
فتاد چون نگهش بر لبان خشک پسر
دو دیده تا رود و لب خشک و تن همه مجروح
صدای العطشش زد به قلب باب شرر
نبود قطرۀ آبی که تر کند لب او
کشید خجلت و آهش به اسمان زد سر
سرشک بود که از دیدۀ پدر می ریخت
گرفت نور دل خویش را چو جان در بر
دهان گشود و بگفتا زبان بیار علی
زبان نهاد علی در دهان خشک پدر
پدر مکید زبانی که بود چوبۀ خشک
پسر گرفت لبی کز سرشک بودی تر
نگاه زینب کبری به اشک چشم حسین
نگاه حضرت عبّاس بر علی اکبر
چو جان ز خویش علی را جدا نمود امام
تو گویی آنکه زدی مرغ روحش از تن پر
بگفت ای پسرم باز شو سوی میدان
که آب بر تو نگه داشته است پیغمبر
برو که منتظرت ایستاده اند سپاه
که پاره پاره شود جسمت از دم خنجر
برو که خواسته از من خدای حیّ و دود
تو پیش دیدۀ من مثل گل شوی پرپر
هزار حیف از آن مصحف شریف که شد
ورق ورق همه از تیر و نیزه و خنجر
کسی نبود که زخمی بر آن بدن نزند
دلی نبود که سوزد بر او در آن لشگر
هزار زخم به یک تن چگونه شرح دهم
هزار قاتل و یک کشته چون کنم باور
شنیده ام که سر نعش او کشید حسین
صدای یا ولدی هفت مرتبه ز جگر
خموش باش خدا را چه می کنی «میثم»
به قلب شیعه مزن بیشتر از این آذر
✅استاد سازگار
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#فضایل_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
.
🏴 متن سخنرانی ویژه محرم
سخنرانی استاد عالی – اوّل محرم 98
تسلیت عرض می کنیم ایام سوگواری سید الشهداء رو خدمت همه عزیزان حاضر در جلسه. ان شاء الله که این ایام را بتوانیم عرض ادب کنیم به ساحت مقدس سیدالشهداء علیه السلام و استفاده کنیم از رزقهایی که به طور خاص در این ایام خداوند متعال فراهم کرده است؛ رزق اشک، رزق حزن، رزق تولی و تبری، رزق شفاعت سید الشهداء علیه السلام، رزق معیت و همراهی با امام حسین علیه السلام. بتوانیم استفاده کنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد (اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم)
یکی از اساتید می گفت من به دین هلال ماه محرم مشتاق تر هستم از دیدن هلال ماه رمضان با این که مؤمنین معمولا استهلال می کنند و به دنبال این هستند که هلال ماه رمضان را ببینند که از همان ابتدا استفاده کنند، خدا رحمت کند ایشان را می گفت من به دیدن هلال ماه محرم شوقم بیشتر هست. چون انسان در ماه محرم به طول ملموس و محسوس در همین چند روز تا عاشورا یک عشق و محبتی را در خودش حس می کند که تجدید شده، باورهایش تقویت شده، گردگیری می شود، غفلتها از او رفع می شود، با این اشک شستشو می شود. انسان خودش با تجربه یک چیزی را در این چند روز تا عاشورا در دل خود حس می کند که ایمان در او تقویت می شود، و به اهل بیت نزدیکتر می شود. از این جهت ایشان می گفت من به دیدن هلال ماه محرم شوقم بیشتر هست تا ماه رمضان.
ان شاء الله که به برکت امام حسین علیه السلام بتوانیم استفاده ی کامل را از این ایام ببریم.
من چون جلسه اول است اجازه می خواهم به عنوان ورود به بحث چیزی را خدمت شما عرض کنم ان شاء الله از روزهای آینده یک بحثی را که مناسب باشد توفیقش را خواهیم داشت ان شاء الله خدمت شما مطرح خواهم کرد.
🔹 کسانی که می خواهند به قرب خدا برسند به دو صورت می توانند به قرب برسند هم با عبادات هم با بلاها. هم عبادت انسان را رشد می دهد هم بلاها اگر انسان از آن استفاده کند آدم را رشد می دهد. منتهی عباداتی که ما انجام می دهیم می توانند دو آسیب داشته باشند؛ یکی اینکه عبادات می توانند ما را دچار غرور و عجب بکنند با اینکه عبادات برای این است که انسان در خانه خدا متواضع باشد، بشکند، خاضع شود اما ما ضعیف هستیم. تا چهارتا قطره اشکی می ریزیم چندتا نماز می خوانیم، چهار هفته جمکران می رود کم کم از خدا طلبکار می شود و دچار عجب و غرور می شود. چه بسا لحن حرف زدنش با خدا طلبکارانه بشود که خدایا من آمدم ها! دیگه حالا نوبت تو است. گاهی این شکلی می شود.
۱
در یک نقلی هست که حضرت ایوب که انواع و اقسام بلاها را کشید، وقتی که در یک بلایی اموالش از بین رفت، گفت خدایا صبر می کنم و شکر. بعد از مدتی در یک بلای دیگری فرزندانش از دنیا رفتند. گفت خدایا صبر می کنم، امانتی بود که به من دادی و از من گرفتی صبری می کنم و شکر. در یک بلای دیگری مبتلای به بلاهای جسمی شد و زمینگیر شد. گفت خدایا صبر می کنم و شکر. یواش یواش بعضی ها شروع کردند در مورد ایشان شایعه درست کردن که ایوب یک گیری در کارش با خدا هست که از در و دیوار برایش می بارد. یک مشکلی دارد. شروع کردند اینطوری آبرویش را بردن. در این نقل دارد که عرض کرد خدایا! اموالم از بین رفت، صبر کردم، فرزندانم از بین رفتند صبر کردم. خودم مبتلا به بلاهای جسمی شدم، صبر کردم. اما این یکی را دیگر نمی توانم که با آبرویم دارند بازی می کنند. این را دیگر نمی توانم صبر کنم.
خطاب رسید ایوب! آن قبلی ها را هم تو صبر کردی یا ما توفیق صبر به تو دادیم!؟ اینکه می گویی صبر کردم، صبر کردم، صبر کردم، این را نمی توانم، مگر قبلی ها را تو بودی؟!
آدم لحن حرف زدنش تا چندتا کار خوب و عباداتی انجام می دهد با خدا عوض می شود. اگر دعایی کرد و مستجاب نشد از خداوند گله مند می شود. ای چه بسا حتی بعضی ها با اهل بیت قهر می کنند که چرا مثلا ما که در خانه شما هستیم، ما که عزاداری می کنیم، ما که همه اش این شکلی هستیم چرا وقتی یک چیزی می خواهیم برای ما جور نمی شود.
خدا رحمت کند حافظ را در یک غزلی به قدری زیبا این درس را داده است. اول شروع می کند با یک لحن طلبکارانه ای با خدا حرف زدن. می گوید:
دیری است که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت پیامی و سلامی نفرستاد
صد نامه فرستادم و آن شاه سواران
پیکی ندوانید و کلامی نفرستاد
افسوس که آن ساقی شکر لب سرمست
دانست که مخمورم و جامی نفرستاد
هرچند زدم لاف کرامات و مقامات
هیچم خبر از هیچ مقامی نفرستاد
همه اش گله است. بعد آن آخر درس خودش را می دهد. می گوید:
حافظ به ادب باش که واخواست نباشد
گر شاه پیامی به غلامی نفرستاد
تو داری خدا را مؤاخذه می کنی؟ تو کی هستی؟ مگر تو چه کار کردی؟ مگر با او چه کار کردیم که از خدا طلبکاریم؟ مگر بر عزت خدا افزودیم؟ مگر ما چیزی به خدا دادیم؟ اگر هم کاری کردیم برای خودمان کردیم. چرا آدم طلبکار است؟ تازه اگر اعمال ما را خدا بخواهد مو را از ماست بیرون بکشد و ترازوی دقیق بگذارد، حالا گناهانمان هیچ، اصلا خدا حساب نکند، کارهای خوبمان را بخواهد خدا نزد کارهای امیرالمؤمنین بگذارد کم می آوریم! امیرالمؤمنین که نه، پیش کارهای سلمان بگذارند، نمازمان را کنار نماز سلمان بگذارند از همین نمازمان باید استغفار کنیم. یعنی سرمان پایین می افتد که این چه نمازی بود؟ این نماز توهین به خدا است! شما با یک بچه ی پنج ساله حرف می زنی یا او با شما حرف می زند و شما مدام صورتت این طرف و آن طرف باشد، این بچه ناراحت می شود می گوید بابا! من دارم با تو حرف می زنم، ناراحت می شود. آن وقت ما درنماز مدام دلمان این طرف و آن طرف است. خدا به رویمان هم نمی آورد می گوید باشد من قبول دارم. خب اگر خدا بخواهد به همین مؤاخذه کند همین گناه است. توهین است.
۲
خدا رحمت کند آیت الله مدنی شهید محراب را. ایشان یک شب بیست و سوم ماه رمضان در مصلای تبریز همه ی جمعیت نشسته بودند ایشان اول بسم الله بعد از خطبه گفت مردم تبریز! شما همه از من بهتر هستید؛ چون شما امشب آمده اید از گناهانتان استغفار کنید، معلوم می شود یک کارهای خوبی کرده ای و خیالتان از آنها راحت است و آمده اید از گناهانتان استغفار کنید. اما من آمده ام امشب از همان کارهای خوبم استغفار کنم! خیالم از همانها راحت نیست.
عبادات ما اگر خدا بخواهد ترازوی دقیق بگذارد و مو را از ماست بکشد کم می آوریم. البته خدا را شکر می کنیم که همینها را هم انجام می دهیم اما این دیگر کلاس برای خدا گذاشتن و ناز کردن و منت کشیدن و عجب و غرور ندارد.
عبادات یک چنین آسیبی می توانند داشته باشند. اما بلاها نه. بلا منم منم برای انسان نمی آورد بلکه آدم را می شکند. انسان در بلا و مریضی و قرض و قسط و فشار و مشکلات زندگی و مصیبتها همه اش التماس است و خدا خدا. می گوید خدایا به دادم برس، خدایا کمکم کن. انسان می شکند و دیگر منم منم ندارد.
پیغمبر اکرم به عیادت سلمان که مریض بود رفتند. پیغمبر فرمود سلمان! خدا در این مریضی سه چیز به تو می دهد. نه اینکه این سه چیز فقط مال سلمان باشد. بلکه کلا در مریضی سه چیز خدا می دهد: یکی اینکه انت من الله بذُکر؛ مدام خدا خدا می کنی، به یاد خدا هستی. خب این خیلی چیز خوبی است. انسان می شکند و التماس می کند در خانه خدا. یکی از فایده های بلاها همین است که انسان را در خانه ی خدا می کشاند. دوم اینکه دعاؤک فیها مستجاب؛ دعایت در مریضی مستجاب است. یکی از آداب عیادت مریض این است که انسان وقتی عیادت مریض می رود، به مریض بگویید که برای شما دعا کند. علاوه بر اینکه شما برای مریض دعا می کنید به او بگویید برای شما دعا کند چون دعاؤه کدعاء الملائکه. دعایش مثل دعای ملائکه است. خدا مریض را قبول دارد. چون افتاده است. چون از پا افتاده است. و سوم اینکه لا تدع العلة علیک ذنبا الا حطته؛ این مریضی است باعث می شود که گناهان قبلی است پاک بشود.
در روایات ما خیلی داریم که مریضی ها و دردهایی که انسانها می کشند خدا این را کفاره ی گناهانشان قرار می دهد که در همین دنیا پاک شوند. بستگی دارد به نوع دردها و مریضی ها. در روایت هست که حمّی لیلة کفارة سنة؛ یک شب تب، کفاره ی یک سال گناه است. حالا آن تب هم ممکن است به خاطر این باشد که مثلا خودم یک جایی حواسم نبوده و ناپرهیزی کرده ام و باعث شده ام که سرما بخورم، عیبی ندارد، خدا میگوید بالأخره داری درد می کشی، من همین را کفاره ی گناهانت قرار می دهم. حالا مقصودم آن اولیش هست که فرمود سلمان اولین چیزی که خدا در این مریضی به تو می دهد این است که به یاد خدا هستی و منم منم نداری.همه اش خدا خدا است، التماس است. اگر این بلاها نبود در روایت دارد که آدمها سر جلوی خدا هم خم نمی کردند و نمی شکستند، مغرور می شدند. امام صادق علیه السلام فرمود اگر سه چیز نبود آدمها حتی جلوی خدا هم سر خم نمی کردند. لولا ثلاث لابن آدم ما طأطأ رأسه شیء؛ الفقر و المرض و الموت. یکی فقر و یکی مریضی و یکی مرگ. فقر باعث می شود انسان التماس کند، مریضی باعث می شود انسان التماس کند. مرگ باعث می شود که انسان بفهمد مرگ در کار است، التماس کند، عجز داشته باشد. من از خود شما بزرگواران سؤال می کنم اگر این سه چیز نمی بود در دنیا این سه بلا را خدا خلق نمی کرد یعنی نه کسی فقیر می شد، همیشه مرفه بود و هرچه می خواست برایش مهیا بود، همیشه سالم بود و هیچ وقت مریض نمی شد و همیشه هم جاودانه بود و هیچ وقت نمی مرد خب چنین کسی اصلا جلوی خدا سر خم می کرد؟! این دیگر غمی نداشت که التماسی بکند. یکی از فواید بلاها این است که انسان را می شکند.
مجذوب تبریزی یک شعرهایی دارد که خیلی زیباست. انصافا زیباست که گاهی مواقع بعضی از این خواننده ها این اشعار را می خوانند ولی توجه به معانیش نیست. می گوید:
یک شب آتش در نیستانی فتاد
سوخت چون عشقی که بر جانی فتاد
آتش در نیستان افتاد. مقصودش از آتش، آتش بلاهاست و نی در ادبیات عرفانی یعنی انسان. که اول مثنوی مولوی هست که بشنو از نی چون حکایت می کند از جدایی ها شکایت می کند. نی مقصود انسان است که توخالی است اما سر و صدایش زیاد است البته یک سوزی هم دارد مثل نی.
یک شب آتش در نیستانی فتاد. بلا افتاد به جان انسان
سوخت چون عشقی که بر جانی فتاد.
نی به آتش گفت … انسان به بلا گفت
نی به آتش گفت کین آشوب چیست؟ چرا به جان من افتادی
۳
مر تو را زین سوختن مطلوب چیست؟ چه حکمتی داشت که این بلاها را خدا خلق کرده است. خداوند متعال می توانست دنیایی خلق کند که در آن بلا نباشد. عالمی خلق کند که هیچ رنجی در آن نباشد کما اینکه عوالم اینطوری خلق کرده است. الان عالم ملائکه هیچ رنجی ندارد. در بهشت هیچ رنجی نیست. پس خدا بلد بود. اینطور نیست که خدا می خواست یک عالم بی رنج و بلا و دردی خلق کند اما عاجز شد یا از باب سوء مدیریت از دستش در رفت و این شد!! نخیر!! خدا از اول عالم دنیا را با همین بلاهایش خلق کرد، حکیمانه هم بود
نی به آتش گفت کین آشوب چیست؟
مر تو را زین سوختن مطلوب چیست؟
چرا به جان من افتادی و ما را می سوزانی
گفت آتش بی سبب نفروختم
دعوی بی حاصلت را سوختم
این ادعاهای منیت تو را می خواهم از بین ببرم. این منم منمت را می خواهم بزنم.
زانکه گفتی من نیم با صد نمود
همچنان در بند خود بودی که بود
پس یکی از فرق های بلا با عبادات این است که عبادات می تواند انسان را دچار غرور بکند ولی بلا انسان را می شکند و از این جهت ارزشمند است.
۴
دومین فرق بلا با عبادات این است که عبادات اعمال ما است؛ نماز ما، روزه ی ما، حج ما، خمس ما، زکات ما، قرآن خواندن ما. عبادات عمل ما است و عمل ما به اندازه ی خود ما است. تا بی نهایت آدم را بالا نمی برد. مگر اعمال ما چیست؟ مگر نماز ما چیست که ما را تا ملکوت اعلی و تا سدرة المنتهی ببرد؟! اعمال ما به اندازه ی خود ما است. نردبان قله ها نیست. تا بی نهایت ما را نمی برد اما بلاها از طرف خدا است، از بالا است. از این جهت آدم را خیلی بالاتر می برد البته به شرطی که انسان بتواند از بلاها استفاده کند.
خدا رحمت کند مرحوم حاج اسماعیل آقای دولابی را. از اهل معرفت بود از آدمهای بزرگوار و باعظمتی بود. ایشان یک جمله ی معروفی داشت می گفت خداوند متعال برای اینکه آدمها را در دنیا جذب کند سه چیز دارد؛ هم تار دارد هم تور دارد هم تیر دارد. تار خدا صداها و نغمه های زیبا و ملکوتی است در این دنیا برای جذب آدمها. یک صدای زیبای قرآن، تلاوت زیبای قرآن، یک صدای قشنگ مداحی، یک صدای زیبای دعا و مناجات که دل آدم را گاهی مواقع می برد و می کَند. این تار خدا است. تور خدا آن مناسبتهایی است که خداوند متعال مشتری برای خودش جلب می کند مثل شبهای قدر، محرمها، اینها تور خدا است که بنده ها در آن بیفتند و مشتری برای خدا جمع شود. ما که در محرم دور هم دیگر جمع می شویم امام حسین را که بالاتر نمی بریم؟! امام حسین به بالاترین مقام رسیده است. ماها اینجا خودمان جذب خدا می شویم، جذب امام حسین می شویم. اینها تور است که خدا برای خودش مشتری جذب می کند. مناسبتهایی که هست. یا همسر خوب، دوست و رفیق خوب، یک کتاب خوب، یک مجلس خوب اینها تورهای خدا است که مناسبتهایی است که انسان با آنها جذب خدا می شود. گاهی مواقع یک کتاب خوب می خواند زندگیش عوض می شود من خدمت رفقا عرض کرده ام به خصوص دوستان جوان اگر می توانید این کتاب زندگی شهید ابراهیم هادی را بخوانید. این از آن کتابهایی است که اگر انسان بخواند چه بسا زندگیش عوض بشود. بعد از آن زندگیش طور دیگری شود. رضوان خدا بر او باد. یک آدم جوان پاک خود ساخته ی باعظمتی بود که اگر الان زنده بود از بزرگترین فرماندهان جنگ بود. منتهی آن موقع بی نام و نشان بود و بی نام و نشان هم شهید شد منتهی خدا نخواست که گمنام باقی بماند و در این سالهای اخیر اسمش زنده شد. اینها تورهای خدا است. اما ایشان (حاج اسماعیل) می گفت تیر خدا، بلاها است. بلاها تیری است که خدا نشانه می گیرد و بعضی ها را می زند. نشانه می گیرد ها! اینطوری نیست که خدا یک تیری در تاریکی انداخته و به تو خورده است. نخیر. نشانه گرفته و زده است به تو. و لذا در فرهنگ قرآن به بلا گفته می شود مصیبت یعنی تیری که اصابت کرده است. یعنی تیر نشانه گرفته که اصابت کرده است. شما ببینید شکارچی وقتی شکار می رود کفتار و شغال و گرگ را نمی بیند که نشانه بگیرد. با او کاری ندارد. آهو را می بیند و نشانه می گیرد و می زند. خدا تو را دیده و این بلا را فرستاده است. کسی که آن بلا به او رسیده بداند این نشانه گرفته است. تیر در تاریکی نبود که شانسی به تو خورد. و لذا کسانی که اهل معرفت بودند، کسانی که چیز حالیشون بود اگر بلایی به سرشان می آمد شکر می کردند. ما خیلی هنر کنیم صبر می کنیم در بلا و کفر نمی گوییم. این خیلی خوب است البته که انسان صبر کند اما کسانی که اهل معرفت بودن نه فقط صبر می کردند بلکه شکر می کردند. امام سجاد در صحیفه ی سجادیه می گوید خدایا شکر من را بر بلاها بیش از شکر من بر نعمتها قرار بده. اللهم اجعل شکری لک علی ما زویت عنی اوفر من شکری ایاک علی ما خولتنی. حتی شکر می کردند.
۵
خدا رحمت کند آیت الله بافقی را. شیخ محمدتقی بافقی. عاشق امام زمان بود. اگر قم رفتید برای زیارت حرم حضرت معصومه سلام الله علیها در مسجد بالاسر، قبر ایشان آنجا است. کنار قبر مرحوم آیت الله حائری یزدی و بزرگان دیگری که آنجا دفن هستند. حتما سر قبر ایشان هم فاتحه ای بخوانید. ایشان کسی بود که با رضاخان در قضیه کشف حجاب در افتاد که خانواده ی رضاخان می خواستند بی حجاب وارد حرم حضرت معصومه بشوند هیچ کس جرأت نمی کرد، شوخی نبود، کسی جرأت نمی کرد به خانواده ی رضاخان تو بگوید. این پیرمرد رفت جلو گفت اگر مسلمان نیستید، پس در حرم چه می کنید؟ اگر مسلمانید چرا اینطور می خواهید وارد حرم بشوید. جلویشان ایستاد. اینها خبر دادند به رضاخان که در تهران بود که یک شیخی اینطور جلوی ما ایستاده است. رضاخان خودش با یک کامیون ارتشی آمدند. آمدند و گفتند این شیخ را بیاورید. مرحوم بافقی را آوردند در حرم حضرت معصومه و او شروع کرد با باتوم و لگد به او زدن. هیچ کس هم نبود از او دفاع کند. او فقط زیر آن چوبها و باتومها و لگدهایی که میخورد فقط می گفت یا صاحب الزمان. عاشق امام زمان، واقعا عجیب بود. در عین حالی که آدم شجاعی بود و این چنین در افتاده بود. بعد هم او را از قم به شهر ری تبعید کردند که خدا رحمت کند امام راحل در جوانیش هروقت می رفت تهران برای حرم حضرت عبدالعظیم و زیارت به دیدن ایشان هم می رفت.
حوزه ی علمیه ی قم را وقتی آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی می خواست تأسیس کند پشت سرش ایشان بود می گفت حاج آقا شما مرجع تقلید هستید شما بیفت جلو هرجا از جهت مالی کم آوردید من می روم از امام زمان میگیرم. شما نترس. واقعا همین طور بود می رفت جمکران از حضرت می گرفت. من اگر بخواهم در مورد ایشان بگویم یک منبر فقط در مورد ایشان باید بگویم.
ایشان آخر عمرش در پیرمردی سکته کرده بود و زمینگیر شده بود. بعد از چند روز سکته ی دومی کرد و دستهایش هم از کار افتاد یعنی باید غذا دهانش می گذاشتند، این طرف و آن طرف می بردنش، خیلی عذر می خواهم برای دستشویی و اینها خیلی مشکل پیدا می شود. یک نفر به عیادت ایشان رفت. گفت حاج آقا حالتان چطور است؟ حالا ببنید در این بلا و سختی با آن لهجه ی غلیظ یزدی اش گفت الحمدلله از این دیگر بهتر نمی شود. از صبح تا حالا ناز دستهایم را می کشند می گویند دستها دیگر کار نکنید ما لقمه دهانت می گذاریم. از این بهتر نمی شود.
بعضی ها هستند در بلا شاکر هستند.
به هر حال تیر خدا به تعبیر ایشان همان بلاها است که خدا نشانه گرفته است. لذا بعضی از خوبان اگر مدتی دچار بلا نمی شدند می ترسیدند که نکند از چشم خدا افتاده ایم و خدا دیگر ما را نمی بینید، این تیر نیامد. شیخ بهایی در یکی از شعرهایش خیلی قشنگ گفته است. می گوید:
شد دلم آسوده چون تیرم زدی
ای سرت گردم چرا دیرم زدی
۶
ترسیدم از چشمت افتاده باشم حالا می بینم نه از چشمت نیفتاده ام. الله اکبر. بعضی ها چطوری هستند اصلا نگاهشان به عالم طور دیگری است. اینها هیچ وقت کم نمی آورند. در سختی ها و بلاها هم شاکر هستند و کم نمی آورند چون نگاهشان اینطوری است. البته خدا هم کمکشان می کند و هیچ کجا درمانده نمی شوند. این طور آدمها به والله العلی العظیم هیچ موقع درمانده نمی شوند. در سخت ترین بلاها. نه اینکه بلا نیست، بلا می کشند اما درمانده نمی شوند، خوشند، آرامش دارند، مضطرب نمی شوند، نگران نمی شوند، نمی برند. اینطور آدمها این شکلی هستند
پس عرض کردیم هم با عبادات می شود رشد کرد و بالا رفت هم با بلاها. اما عبادات دو تا عیب می تواند داشته باشد یکی اینکه غرور بیاورد، دوم اینکه عبادات ما به اندازه ی ما است، نردبان قله ها نیست، تا بی نهایت نمی برد اما بلاها هم عجب و غرور نمی آورد و آدم را می شکند هم چون از طرف بالا می آید آدم را خیلی بالا می برد اگر بتواند درست استفاده کند. تیری است که از بالا می آید، از طرف خدا. اینها بلاهای ما است. بلاهای ماها است که اگر درست استفاده کنیم این چنین است. تا چه برسد به بلاهای اولیای خدا.
بلاهای معصومین با بلاهای ما ها یک فرقی دارد؛ ما اگر درست استفاده کنیم خودمان بالا می رویم اما بلای معصوم علاوه بر اینکه او در این بلا بالا می رود دست دیگران را هم می گیرد و بالا می برد. فرق بین بلای اولیای خدا و بلای دیگران این است. ما در بلا اگر بتوانیم صبور باشیم، خودمان فقط بالا می رویم اما اولیای خدا در بلا، که نه فقط صبور هستند که شاکر هستند یک سفره ای پهن می کنند که دیگران هم سر آن سفره بهرمند بشوند و بالا بیایند. این را من نمی گویم. امام صادق علیه السلام می فرماید. این روایت در اصول کافی است از کلیدهای معارف است. خیلی روایت زیبایی است. در باب صبر اصول کافی امام صادق در مورد بلای حضرت یوسف فرمودند که برادرانش وقتی او را در چاه انداختند بلای یوسف شروع شد. بیست سال از آن به بعد یوسف از پدر و خانواده اش جدا شد. خب در آن چاه شاید خطر مرگ بود که اگر کاروانی نمی آمد نجاتش بدهد و برادرانش هم شاید به همین قصد در چاه انداختند. بعد این پیغمبرزاده را بردند در بازار مصر به عنوان برده فروختند. بعد در خانه ی زلیخا دچار آن مشکلات شد. تهمت خورد و زندانی شد و تا چندین سال زندانی بود. اما خداوند متعال به پاس بلاکشی این بنده ی خوبش که در دل بلا صبر می کرد، شکر می کرد، بندگی می کرد، گله از خدا نداشت، با خدا قهر نبود امام صادق می فرماید رحم به امة به واسطه ی او رحمت بر یک جامعه ای فرستاد، دست یک جامعه ای را گرفت و بالا آورد. یک جامعه ای از بلای یوسف بهرمند شدند. شما می دانید همان زمان حضرت یوسف جامعه مصر قحطی و بلا از سرشان رفع شد به واسطه ی یوسف. برادران حسودش که او را در چاه انداخته بودند و مستحق جهنم بودند چون می خواستند بکشند ولی خدا را آنها هم توبه کردند و برگشتند به واسطه ی یوسف. پدرش یعقوب هم که در این مدت کمرش خم شده بود از گریه و چشمانش نابینا شده بود به مقاماتی رسید به واسطه ی یوسف. یعنی یکی در بلا قرار گرفت یعنی یوسف اما یک جمعی بهرمند شدند و بالا رفتند.
حالا من از شما سؤال می کنم. اگر به فرموده ی امام صادق بلای یوسف باعث شد که یک سفره ی رحمت پهن شود و یک امت و جامعه ای بهرمند شد بلای سید الشهداء که بزرگترین بلا در این عالم است در بین تمام انبیاء و اولیاء، مصیبةً ما اعظمها و اعظم رزیتها فی الاسلام و فی جمیع السموات و الارض شوخی نیست تمام انبیای بزرگ در مصیبت سید الشهداء گریه می کردند و در کنار بلای او بلای خودشان را ناچیز می دیدند، خب اگر خدا برای بلای یوسف یک سفره ی رحمت برای جامعه ای پهن کرد برای بلای سید الشهداء چه سفره ای پهن می کند؟! که بزرگترین بلا و سنگین ترین بلا بود، خدا تمام درهای رحمتش را باز می کند، تمام درهای رحمتش!! و تا قیامت همه استفاده می کنند نه فقط جامعه ی زمان امام حسین علیه السلام و امام حسین شد باب رحمة الله الواسعه باب رحمت وسیع خدا که همه ی رحمت را خدا به واسطه ی او فرستاد که حسین ما! اگر تو که بنده ی ما هستی همه چیزت را در راه ما دادی منی که خدای تو هستم هم همه چیزم را برای تو می دهم. تو که بنده هستی همه چیزت را دادی و من اوفی بعهده من الله کی وفادارتر از خداست؟ من که وفادارتر هستم من هم همه چیزم را می دهم آن وقت در دستگاه امام حسین همه چیز هست. آن وقت در این دستگاه همه چیز گیر آدم می آید و به بالاترین مقام در همین دستگاه امام حسین می توان رسید. به واسطه ی بلای امام حسین بیاید بهرمند شود. یک سفره ی رحمت امام حسین پهن کرد که همه بهرمند شوند.
۷
از این سفره ی بلا که او بلا را کشید اما خدا به واسطه ی او این رحمت را نازل کرد که هر کس با حسینم باشد من او را تا بالاترین مقامات می رسانم. به هر شکلی. گریه کنش باشد، سینه زنش باشد، سیاه پوشش باشد، مجلس برایش بگذارد و در مجلسش شرکت کند، به هر شکل.
خدا رحمت کند در قم تا همین چند سال قبل هم بود یک حاج شیخ عبدالله پیاده بود البته فامیلیش بختیاری بود اصلیتش بختیاری و مال لرهای بختیاری بود منتهی چون ایشان خیلی سفرهای زیارتی را می رفت و همیشه هم پیاده می رفت معروف بود به حاج شیخ عبدالله پیاده. از اولیای خدا بود آیت الله بهجت و آیت الله بهاء الدینی و خوبان او را می شناختند و می گفتند ایشان طی الارض هم دارد. گاهی مواقع از قم به مشهد، از مشهد به کربلا از کربلا به نجف و همه اش هم پیاده البته عرض کردم کسانی که می شناختند می دانستند این آدم خیلی چیزها دارد. بیست سی سال آخر عمرش در قم بود ولی اوائل در نجف و کربلا زندگی می کرد. خود ایشان می گفت من آن موقعی که در نجف بودم و در کربلا و در آن شهرهای عراق، در محرم که می شد جلسه ای که برای سیدالشهداء بود یک آقایی بود می آمد از عربها، می آمد در مجلس شرکت می کرد. میگفت من هرچه نگاهش می کردم این نه گریه می کرد، نه سینه می زد، نه سخنرانی گوش می کرد، نه روضه گوش می کرد، فقط چایی می خورد و غذا می خورد فقط دنبال این بود که یک چیزی بخورد. حاج شیخ عبدالله پیاده می گفت من از او بدم می آمد. خب معنا ندارد که آدم در مجلس امام حسین فقط دنبال همین باشد. می گفت از او بدم می آمد. می گفت با نگاه متنفرانه ای به او نگاه می کردم. تا اینکه گذشت و ما آمدیم ایران. می گفت بعد از چند سال که ایران بودم یک مرتبه در قم رفته بودم حسینیه کربلایی ها. نشسته بودم دیدم دِ!! همان آقا اینجا هم هست!! همان آقایی که من از او بدم می آمد. گفتم مار از پونه بدش می آید دم لونه اش سبز می شود! اینجا هم آمده است. گفت به همان شکل نگاهش می کردم. یک چند مدت این بنده خدا از دنیا رفت. حاج شیخ عبدالله پیاده می گفت برزخ و عالم قبرش را به من نشان دادند. آدمی بود که اهل این حرفها بود. می گفت دیدم وضعش خیلی خوب است!! به او گفتم خیلی وضعت خوب است!! گفت حاج شیخ عبدالله! این را امام حسین به من داده گفته تا قیامت اینجا باش، این مال برزخت هست در قیامت بهترش را به تو می دهم. حاج شیخ عبدالله می گوید به او گفتم ما که از تو چیزی ندیدیم!؟ نه گریه ای، نه اشکی، نه سینه زدنی!! فقط می آمدی چایی می خوردی!؟ برگشت با تندی به من گفت شیخ عبدالله! مگر من چایی غیر امام حسین را هم می خوردم؟! گفت فهمیدم که این اینطور نبود که چایی نخورده باشد. میای چایی امام حسین را بخورد. نه اینکه غذا نخورده باشد می آید غذای امام حسین را بخورد. و امام حسین با همینها هم کار دارد. هرکس به هر شکلی در مجالس اباعبدالله ارتباط با سیدالشهداء داشته باشد این تحت سرپرستی امام حسین قرار می گیرد. خدا امام حسین را اباعبدالله کرد. نه عبدالله. آن که معلوم است عبد خدا است، اما اباعبدالله است. کسی اگر می خواهد بنده ی خوب خدا باشد امام حسین باید ابش (پدرش) باشد، سرپرستش باشد، باید زیر نظر امام حسین باشد و آن کسانی که زیر خیمه ی امام حسین می آیند اَبشان امام حسین است البته شکی نیست که آن کسی بیشتر استفاده می کند –چون استفاده از این خوان رحمت متفاوت است، افراد به صورت متفاوت استفاده می کنند- کسی بیشتر استفاده می کند که بیشتر سوز داشته باشد و هم رنگ با خود سید الشهدا شده باشد. امام حسین بیشترین دردها را کشید. روز عاشورا انواع و اقسام بلاها را کشید. برای خودش، بچه هایش، خانواده اش، اصحابش، دوستانش همه چیز را کشید. کسی شبیه تر به امام حسین می شود که سوز بیشتری در دلش باشد. شما در قرآن این را دیده اید که یوسف وقتی بیست سال دچار بلا شد، برادرانش که غافل بودند، برادرانش که هیچ، اصلا شاید خوشحال هم بودند که یک مزاحمی از سرشان کم شد، رفتند دنبال کار و کاسبی و زندگیشان. اما در طول بیست سال بلاکشی یوسف چه کسی بود که اشک چشمش خشک نشد، آنقدر گریه کرد که به فرموده ی قرآن کور شد و کمرش خم شد. دائم به فکر یوسف بود؟ یعقوب بود.
۸
یعقوب نماد یک نفر هست که یاد ولی خدا است. و از همه هم بیشتر بهره برد. الان زمانی است که امام زمان در متن بلا است. ولی خدا امام زمان الان بالاترین بلاها را دارد می کشد. با آن قلب رئوف و دل مهربانش در طول تاریخ همه ی ظلمها را می بیند ولی دستش بسته است نمی تواند کاری بکند، نمی تواند بیاید. باید درد بکشد. من و شما دوتا ظلم می بینیم خواب از چشممان می پرد، دلمان درد می گیرد که چرا اینطور است. او با آن قلب مهربانش در طول تاریخ خبر از همه ی ظلمها دارد. خب خیلی سخت است، خیلی درد می کشد. حالا اگر کسی از ما ها صبحمان شب می شود شبمان صبح می شود اصلا یاد ولی خدا نیستیم که الان در بلا است، خب اگر اینطور باشد ما دیگر نمی توانیم خیلی خودمان را امام زمانی بدانیم. چون ما سنخیتی با او نداریم. او در بلا است و ما در راحتی، در غفلت. بدون یاد او. در قضیه ی عاشورا هم همین است کسی حسینی تر هست که سوز بیشتری داشته باشد.
بعضی از اوقات سؤال می کنند که در این ایام چه کار کنیم و چه عملی انجام دهیم؟ از امروز که روز اول محرم است تا آخر محرم بلکه تا اربعین این چهل روز که چله ای هست –حالا من نمی خواهم از این تعبیر چله استفاده کنم – که واقعا در این چله می تواند یک آدم دیگری شود. چهل روز که هیچ، تا همین ده روز و تا عاشورا هم می تواند چیز دیگری شود با همه ی بدیها و آلودگی هایش
اما چه کار کنیم؟ چه عملی هست، چه دستور العملی هست؟
من همیشه این را عرض کرده ام مهمترین عمل در این چهل روز یا در این ده روز، حزن است، اشک است، سوز است. به هر بهانه ای شده انسان به یاد امام حسین حزنی داشته باشد، اشکی داشته باشد، سوزی داشته باشد. اگر می تواند زیارت عاشورا بخواند از راه زیارت، اگر می تواند کربلایی برود از راه کربلا، اگر می تواند در مجلس روضه که معمولا بیشترین جایی که انسان می تواند حزن پیدا کند در مجلس روضه است. در مجلس روضه شرکت کند حداقل در روز یک بار شرکت کند. چون مجلس روضه می دانید یک جمع است و در جمع اگر خود آدم هم حال نداشته باشد ممکن است یک دل سوخته ای باشد که او آدم را به جایی برساند. آدم را به نوایی برساند. یک دل سوخته اگر باشد.
خدا رحمت کند مرحوم رسول ترک را من نمی خواهم در مورد ایشان صحبت کنم شما همه می دانید. رسول ترک با اینکه سابقه ی خوبی نداشت اما بعد چون مشتری امام حسین شد و امام حسین خریدارش شد در هر مجلسی می نشست آتش می زد به آن مجلس. همینی که اهل هر خلافی بود اما بعدها به جایی رسید، به جایی هم که رسید همه اش با اشک و ناله و آن توبه ی جانانه اش. به جایی رسید که آیت الله سید احمدآقای خوانساری در تهران، صاحب نفس و از اولیای خدا بود، شاید بعضی از افراد مسن این جلسه بعضا مقلد ایشان بودند. سال 63-64 از دنیا رفت بعد از انقلاب. ایشان می گفت مجلسی که رسول در آن باشد من دوست دارم در آن مجلس باشم. رسول وقتی به گریه می افتاد در روضه، آن آخرش به هق هق می افتاد. دیگر نمی توانست خودش را کنترل کند. گاهی مجلس تمام می شد همه می رفتند او نیم ساعت می نشست زانویش در بغلش بود و هق هق کنان گریه می کرد. آنها که می فهمیدند می رفتند بغلش می نشستند. می دانستند که الان خدا به واسطه ی این یک دعا بکند چیز می دهد. یا می رفتند به او می گفتند یک دعایی بکند. گاهی مواقع یک دل سوخته ای در جمع اینچنینی هست از این جهت بهترین عمل در این ایام، همان سوگ و غم و حزن است به خصوص اشک است. این را آدم باید در این ایام دنبال کند.
از همه عذر می خواهم همین مقدار بس باشد. اجازه می گیرم از شما که امروز را که روز اول محرم هست روضه ی جلسه از زبان من نباشد. امام زمان روضه بخواند. روضه ی امام زمان را دیده اید؟ زیارت ناحیه را بخوانید این روضه ی امام زمان است. بسیار سنگین است. و من توصیه می کنم این زیارت ناحیه ی مقدسه را هر وقتی نخوانید آن موقعی که انسان بی حال است نخواند. خیلی روضه ی سنگینی است. یک چیزهایی در زیارت ناحیه ی مقدسه است که در هیچ مقتلی نیست.
هویت الی الارض جریحا تطؤک الخیول بحوافرها. این در هیچ مقتلی نیست که جد غریبم یا اباعبدالله از اسب افتادی و زیر سم اسبان رفتی. امام حسین علیه السلام دو بار زیر سم اسبان رفت، دو بار. همه ی شهدا بعد از شهادت با اسبان لگدکوب شدند اما امام حسین یک بار بعد از شهادت و یک بار به فرموده ی امام زمان در این زیارت ناحیه موقعی که مجروح بود و افتاد هویت الی الارض جریحا مجروح افتادی تطؤک الخیول بحوافرها اسبها بر تو تاختند.
۹
روضه ی سنگین امام زمان علیه السلام که شب و روز بر جدش گریه می کند. السلام علی الشیب الخضیب السلام علی الخد التریب السلام علی البدن الصلیب این سلامها را دیده اید؟ اجازه می دهید من فقط ترجمه می کنم. السلام علی الشیب الخضیب سلام بر محاسن خونینت. این محاسن خونین امام حسین عصر عاشورا بود طرفهای غروب. امام حسین خسته شده بود از همه تشنه تر هم امام حسین بود از همه هم خسته تر امام حسین بود. از صبح هر شهیدی افتاد امام حسین او را کشید عقب و در این کشیدن عقبها تیر می خورد. امام سجاد می فرماید بابام وقتی می آمد خیمه وقتی نفس می کشید از لای زره اش خون می آمد. اینقدر تیر خورده بود!! تشنه تر از همه، خسته تر از همه. عصر عاشورا فوقف استریح ساعةً ایستاد لحظه ای نفس تازه کند سنگ خورد به پیشانی اش. سنگی پرت کردند خورد به پیشانی اباعبدالله. وقتی خواست با لباسش آن خون پیشانی را پاک کند تیر سه شعبه و سمی حرمله آنچنان بر سینه ی حضرت نشست که همه ی مقاتل نوشته اند آقا نتوانست از جلو بکشد از پشت کشید و خون فواره زد. دستش را روی این خون گذاشت و به محاسنش کشید. السلام علی الشیب الخضیب سلام بر محاسنت خونینت. که دیگر امام حسین نتوانست روی اسب بنشیند. دیگر طاقت نیاورد. اینجا بود که با ذکر بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله افتاد.
السلام علی الخد التریب. سلام بر آن صورتت که بر خاک افتاد. سلام بر صورتت که بر خاک گرم کربلا افتاد. گفت
نه ذو الجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سید الشهداء بر قتال طاقت داشت
هوا ز جور مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
صورتش را گذاشت روی خاک. در زیارت ناحیه دارد که این صورت بر خاک بود اما نگاهش به خیمه هایش بود. با چشم به خیمه ها نگاه می کرد که چند ساعت بعد این خیمه ها مورد هجوم قرار می گیرد. شروع کرد امام حسین ذکر گفتن.
السلام علی الرأس المرفوع. من یک چیزی را عرض می کنم و ختم می کنم که بین شهدای کربلا می دانید که سرها جدا شد. اما تمام سرها بعد از شهادت جدا شد. یک سر بود که هنوز داشت نفس می کشد و ذکر می گفت که از بدن جدا کردند و آن سر مقدس امام حسین بود. هنوز زنده بود. می دانید دلیلش چیست؟ دلیلش در روایات هست که امام حسین را ذبح کردند فانه ذبح کما یذبح الکبش ذبح وقتی است که آن موجود زنده است و سرش را می برند وقتی که از دنیا برود و سرش را ببرند نمی گویند ذبح. آن را می گویند مذبوح . فانه ذبح او را ذبح کردند یعنی هنوز داشت ذکر می گفت و این سر از بدن جدا شد.
السلام علی الرأس المرفوع
الله اکبر یک مرتبه زینب کبری و بچه ها دیدند این سر رفت بالای نیزه
سری به نیزه بلند است در برابر زینب
خدا کند که نباشد سر برادر زینب.
خدایا به آبروی امام حسین به سر مقدسش فرج مولایمان امام زمان تعجیل بفرما
۱۰
.
◾️ يابن شبيب! إنْ سرّك أن تكون معنا في الدرجات العلى من الجنان، فاحزن لحزننا، وافرح لفرحنا، وعليك بولايتنا، فلو أن رجلاً تولّى حجراً لحشره الله معه يوم القيامة.
◾️ فمَن كانَ مِنكُم مُطيعا لله تَنْفَعُهُ ولايَتُنا، ومَن كانَ مِنكُم عاصيا لله لَم تَنْفَعْهُ وَلايَتُنا.
.
ريان بن شبيب گويد روز اول ماه محرم خدمت حضرت امام رضا (علیه السّلام) رسيدم به من فرمودند اى پسر شبيب روزه اى؟ گفتم نه. فرمودند اين روزي است كه زكريا به درگاه پروردگارش دعا كرد و گفت پروردگارا به من از نزد خود نژاد پاكى ببخش زيرا تو دعا را می شنوی. خدا دعایش را اجابت كرد و به فرشتگان دستور داد ندا كردند زكريا را كه در محراب ايستاده بود كه خدا تو را به يحيى بشارت مي دهد هر كه اين روز را روزه بدارد و سپس به درگاه خدا دعا كند خدا مستجاب فرماید چنان كه براى زكريا مستجاب كرد. سپس گفت اى پسر شبيب به راستى محرم همان ماهى است كه اهل جاهليت در زمان گذشته ظلم و قتال را به خاطر احترامش در آن حرام مى دانستند و اين امت حرمت اين ماه را نگه نداشتند و نه حرمت پيغمبرش را در اين ماه ذريه او را كشتند و زنانش را اسير كردند و داراییش را غارت كردند خدا هرگز اين گناه آنها را نيامرزد. اى پسر شبيب اگر براى چيزى گريه خواهى كرد براى حسين (علیه السّلام) گريه كن كه چون گوسفند سرش را بريدند و هجده نفر از خاندانش با او كشته شدند كه روى زمين مانندى نداشتند و آسمانهاى هفتگانه و زمين براى كشتن او گريستند و هنگامی که چهار هزار فرشته براى ياريش به زمين آمدند او گشته شده بود و بر سر قبرش ژوليده و خاك آلود باشند تا قائم (عجل الله تعالی فرجه) ظهور كند و ياريش كند و شعار آنها يا لثارات الحسين است. اى پسر شبيب پدرم از پدرش از جدش برايم باز گفت كه چون جدم حسين (ع) كشته شد آسمان خون و خاك سرخ باريد اى پسر شبيب اگر بر حسين گريه كنى تا اشکت بر گونه هايت روان شود خدا هر گناهى كردى از خرد و درشت و كم و بيش بيامرزد. اى پسر شبيب اگر خواهى خدا را ملاقات کنی و گناهى نداشته باشى حسين را زيارت كن، اى پسر شبيب اگر خواهى در غرفه هاى ساخته بهشت با پيغمبر ساكن شوى بر قاتلان حسين لعن كن، اى پسر شبيب اگر خواهى ثواب شهيدان با حسين را دريابى هر وقت بيادش افتادى بگو «كاش با آنها بودم و به فوز عظيمى مىرسيدم» اى پسر شبيب اگر خواهى با ما در درجات بلند بهشت باشى براى حزن ما محزون باش و براى شادى ما شاد باش و ملازم ولايت ما باش و اگر مردى سنگى را دوست دارد با آن خدا روز قيامت محشورش كند.(2)
پی نوشتها
(1) الأمالي، صفحه 130 - 129
(2) الأمالي، ترجمه كمره اى، صفحه 131 – 129
منابع
الأمالي، محمد بن على ابن بابويه، تهران، كتابچى، چاپ ششم، 1376ش.
الأمالي، محمد بن على ابن بابويه، مترجم: محمد باقر کمره ای، تهران، كتابچى، 1376ش.
#یابن_شبیب
.
.
💠تفسیر زیارت عاشورا
🌟آیت الله بهجت (ره) در رابطه با زیارت عاشورا می گوید؛ زیارت عاشورا حدیثی قدسی است (حدیث قدسی یعنی از جانب خدا به پیغمبر و بعد به ائمه نازل شد) مطالب و مباحثی در این زیارت آمده که تمام استادان و علمای ما بر این زیارت مداومت داشتند (یعنی مرتب خواندن، هر روز خواندن، نه اینکه یک روز بخواند و چند روز نخواند) بزرگان ما مقید به خواندن زیارت عاشورا با صد لعن و صد سلام بودند.
🔹مرحوم عبدالله انصاری همدانی به دوستان و شاگردان خود تأکید زیادی داشت که زیارت عاشورا را به صورت مستمر بخوانند. از آیت الله بهجت نقل شده که فرمودند؛ استادم سید علی آقای قاضی را در خواب دیدم و از ایشان راجع به احوال خودشان سوال کردم، حرف تکان دهنده ای زدند گفتند من پشیمانم که چرا زیارت عاشورا را روزی یکبار می خواندم ای کاش روزی دوبار می خواندم!
☝️شما اگر ثواب کامل زیارت عاشورا را می خواهید صد بار است یعنی با صد بار لعن و صد بار سلام است، یعنی بار یکبار خواندن شما یک درصد ثواب را می برید نه ثواب کامل! اما در کتاب ″مزار- ص۴۸۲″ یک زیارت عاشورای غیر معروفه آمده که در مفاتیح هم شیخ عباس قمی آورده. بعد از زیارت عاشورای اصلی دعای صفوان هست، بعد از دعای صفوان زیارت عاشورای غیر معروفه هست که متن آن با زیارت عاشورای اصلی فرق می کند.
📖خواندن این زیارت ثواب زیارت عاشورای اصلی را دارد ولی بدون صد بار، دیگر صد بار گفتن نیاز نیست. یعنی شما می توانی پنج دقیقه ای زیارت عاشورای غیر معروفه را بخوانید و ثواب کامل زیارت عاشورای صد بار را ببرید.
📕در کتاب ″کیمیای وصل- ج۲، ص۳۸۷″ آیت الله بهجت صراحتا می گویند اگر کسی نمی تواند زیارت عاشورا با صد لعن و صد سلام بخواند زیارت عاشورای غیر معروفه را بخواند که همان ثواب زیارت عاشورای کامل را خدا به او می دهد. فقط در زیارت عاشورای غیر معروفه دو رکعت نماز قبل از زیارت باید بخوانید. به نیت زیارت امام حسین
دو رکعت نماز بخوانید و سپس زیارت عاشورا را بخوانید
✅یک شیوه ی دیگر هم هست اگر زیارت عاشورا را در همان روز عاشورا می خوانید باید در یک مجلس یعنی یک مکان صد بار را بگویید و تمام شود. اما اگر در روزهای غیر از روز عاشورا می خواهید #زیارت_عاشورا را با صد لعن و صد سلام بخوانید هیچ اشکالی ندارد شما در صبح، بعد از نماز هر زمانی که حال داشتید زیارت عاشورا را تا اول صد لعن بخوانید بعد صد لعن و صد سلام را تقسیم کنید و در طول روز بگویید. این شیوه ی بسیاری از بزرگان است.
🔅علامه طباطبایی می گوید: خوبی این کار این است که شما در طول روز به یاد امام حسین (ع) هستید و به این طریق تا غروب صد بار لعن و صد بار سلام را تمام می کنید و بعد سجده و بعد دو رکعت نماز را بخوانید. به این ترتیب زیارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام خوانید.
.
.
#مراقب باشیم مشمول این حدیث نباشیم
🌸
همانا مردمان بنده دنيايند و دين لقلقه زبان آنهاست و هر جا منافعشان [به وسيله دين ] بيشتر تأمين شود زبان مى چرخانند و چون به بلا آزموده شوند آنگاه دين داران اندك اند.
إنَّ الناسَ عَبيدُ الدُّنيا و الدِّينُ لَعقٌ على ألسِنَتِهِم يَحوطُونَهُ ما دَرَّت مَعائشُهُم، فإذا مُحِّصُوا بالبلاءِ قَلَّ الدَّيّانُونَ
[ #امام_حسين عليه السلام ]
📚 تحف العقول صفحه ۲۴۵
.
✨﷽✨
#یزید_پس_از_شهادت_سیدالشهدا
یزید بعد از به شهادت رساندن امام حسین علیه السلام به بیماری مبتلا شد که علاجی برایش پیدا نمیکرد. يكى از اطباى يهودى را براى معالجه طلب كرد، طبيب نگاهى به يزيد كرد و از روى تعجب انگشت حيرت به دندان گزيد.
سپس با تدبير ويژه اى چند عقرب زنده از گلوى او بيرون كشيده و گفت: ما در كتب آسمانى ديده ايم و از علما شنيده ايم كه هيچ كس به اين بيمارى مبتلا نمى شود، مگر آن كه قاتل پسر پيغمبر باشد، بگو گناهى كرده اى كه به اين مرض گرفتار شده اى ؟! يزيد که شرمگین شده بود پس از لحظاتى گفت : من حسين بن على را كشته ام.
يهودى بعد از اینکه این قضیه را دید به حقانیت اسلام ایمان اورد و انگشت سبابه خود را بلند كرد و گفت : اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله...
📚مروج الذهب ج2ص27
#بعد_از_شهادت
┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅
.
.
#امام_زمان
نظر آیت الله بهجت درباره علت نقاب دیدار ما با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
---------------------------------------
---------------------------------------
✍️آیا اگر از گناه اجتناب کنیم و منتظر واقعی باشیم، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به ما سر میزند؟
⭕قطعا گناه کردن، مهمترین علت محرومیت از عنایات امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.
امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز در توقیع شریفشان به شیخ مفید میفرماید:
«ما را از ایشان (شیعیان) چیزی محبوس نکرده است، مگر گناهان و خطاهایی که از ایشان به ما میرسد و ما آن را ناخوش میداریم و از ایشان نمیپسندیم».
🔹آیتالله بهجت (ره) :
اگر بفرمایید چرا به آن حضرت دسترس نداریم، جواب شما این است که چرا به انجام واجبات و ترک محرمات ملتزم نیستند؟ او به همین از ما راضی است، زیرا «اورع الناس من تورّع عن المحرمات»؛ پرهیزکارترین مردم کسی است که از کارهای حرام بپرهیزد، ترک واجبات و ارتکاب محرمات، حجاب و نقاب دیدار ما از آن حضرت است.
بنابراین اگر ما از گناه اجتناب کنیم و منتظر واقعی باشیم، به مقامی میرسیم که غیبت و حضور برایمان فرقی ندارد.
🔹آیت الله بهجت (ره) :
خدا می داند در دفتر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) جزو چه کسانی هستیم.؟
کسی که اعمال بندگان در هر هفته دو روز، روز دوشنبه و پنج شنبه، به او عرضه می شود، همین قدر می دانیم که آنطور که باید باشیم، نیستیم.
📚📚در محضر بهجت؛ ج۲، ص۱۲۰
🔹آیتالله بهجت (ره) :
در هر حال باید برای تعجیل در امر فرج و رفع نگرانیها و گرفتاریها و نجات و اصلاح حال مؤمنین، بگوییم :
«أَللهُم اکشِفْ هذِهِ الْغُمةَ عَنْ هذِهِ الأُمةِ بِظُهُورِهِ؛
خداوندا، با ظهور حضرت حجت (عجلالله تعالی فرجه الشریف) این ناراحتی را از این امت برطرف نما».
زیرا واقعاً از ظلم و ستم و بلا و فشاری که بر سر اسلام و مسلمین به خصوص اهل ایمان وارد میآید، کارد به استخوان رسیده است.
📚📚 در محضر بهجت؛ ج۲، ص۴۰۴
.
.
افسانه سر به محمل کوبیدن #حضرت_زینب سلام الله علیها
🔺فرقه شیرازی و قائلین جواز قمه زنی بر این عقیده اند كه حضرت زینب سلاماللهعلیها كه زمانی شاهد بوسه های پیامبر صلیاللهعلیهوآله و امیرالمؤمنین علیهالسلام و حضرت زهرا سلاماللهعلیها بر برادر بود، به محض مواجه گردیدن با سر بریده ایشان، طاقت نیاورده و با كوبیدن سر به چوبه محمل و جاری کردن خون از جبین و پیشانی مبارك خود، قدری از شدت اندوه خود كاست و به این شكل خود را در مصیبت برادر، داغدار ساخت.
🔶در نقد این افسانه و استدلال باید گفت:
1️⃣این روایت، مرسل است.
2️⃣ این افسانه با جایگاه حضرت زینب (سلاماللهعلیها) که مظهر صبر و متانت است،منافات دارد.
3️⃣این داستان در هیچ یک از منابع اولیه و مقاتل معتبر نیامده است و تنها در کتاب نور العین آمده است که نویسنده آن هم معلوم نیست.
🌐 جهت مطالعهی بیشتر، کلیک کنید:
adyannet.com/fa/news/38930
🏴 #قرارگاه_پاسخ_به_شبهات_و_شایعات
.
.
#تقویم_حسینی
#19محرّم
1 ـ حرکت کاروان کربلا به سوی شام
در این روز اهل بیت سیّد الشّهداء علیه السلام را از کوفه به سوی شام حرکت دادند. (1)
زن های غیر هاشمیّه از انصار امام حسین علیه السلام که در کربلا اسیر شدند با شفاعت اقوام و قبایلشان نزد ابن زیاد از قید اسیری خلاص شدند، و فقط زن های هاشمیّات برای اسارت به شام برده شدند. (2)
📚 منابع :
1. الوقایع الحوادث : ج 4، ص 114.
2. ابصار العین فی انصار الحسین علیه السلام : ص 133.
.
#یاران_عاشورایی
🔰 آزاده در دنیا و آخرت ؛ حرّ بن یزید ریاحی