وشمامحبوبترینقصهِٔ
اینقلبشُدید🧡؛
#امام_حسین
#کربلا
#یااباعبدالله
☚ گروهفرهنگی۳۱۳
@goruh_farhangi_313
💔🌷💔
إِلَهِی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عَاجِلاً قَرِیباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَانِ وَ انْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَانِ یَا مَوْلانَا یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ
💔🌷💔
#امام_زمان 💚
#الهمعجللولیکالفرج 🤲
☚ گروهفرهنگی۳۱۳
@goruh_farhangi_313
🌷شهید مدافع امنیت🌷
#الهمعجللولیکالفرج 🤲
هدیه به روح شهید
🌷#هادیعرفانینیا🌷
ودیگرشهدای راه اسلام وقرآن،
امام شهدا، اموات واسیران خاک،
وتعجیل در فرج آقا #امام_زمان
صلوات 🌷
☚ گروهفرهنگی۳۱۳
@goruh_farhangi_313
23.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩هادی چطور شهید شد؟!
حجت الاسلام سید کاظم موسوی، رئیس کل دادگستری استان فارس با اعلام جزئیاتی از نحوه شهادت طلبه شهید مدافع امنیت احمدرضا(هادی)عرفانی_نیا گفت:
حوالی ساعت ۴:۵۰ سحرگاه ۲۲ مهر ۱۴۰۱
دوتا اغتشاشگر وطرفدارجنبش کثیف ززآ
مشغول شعارنویسی بودن، که هادی ودوستش اونارومیبینن ومیفتن دنبالشون واینجابوده که بوسیله سلاح گرم تیراندازی میکنن وتیر به سرهادی میخوره وشهید میشه...💔
تعجیل در فرج #امام_زمان صلوات 🌷
#الهمعجللولیکالفرج 🤲
☚ گروهفرهنگی۳۱۳
@goruh_farhangi_313
5.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🤲به نام خدایی که مهر او قوت قلب ما
و یاد او راحتی روح ماست هرگاه بنده بگوید:
🍃👈بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ🍃
🕋خداى متعال میگوید:
🌸بنده من بانام من آغازکرد برمن است كه كارهایش را به انجام رسانم و او را در همه حال برکت دهم🍃
🌸 پس الهـی بـه امیـد تـو 🌸
❤️ پیامبر اکرم (ص) میفرمایند:
🤲هرگاه يك نفر دعا مى كند، براى همه دعا كند؛ زيرا اين دعا به اجابت نزديكتر است.🌻
📚بحارالانوار👈 ج۹۰، ص۳۱۳
🙋♂️ سلام صبح شما بخیر و شادی
🌳آخرین دوشنبه شهریور ماه ۱۴۰۳
🤲 یا قاضی الحاجات 🕋
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
☚ گروهفرهنگی۳۱۳
@goruh_farhangi_313
8.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍️نزدیک باز شدن مدارس هستش
دانش آموزان باید به فکر کتاب ودفتر
وسایل مورد نیازشون باشن...
💠ببینید این معلم چجوری کتابها و
طریقه استفاده ومعرفی یک کتاب مهم
رابیان میکنه...
#قرآن_کتاب_خدا
#آرامش
#امام_زمان
الهمعجللولیکالفرج 🤲
☚ گروهفرهنگی۳۱۳
@goruh_farhangi_313
8.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
📿تسبیحات امیرالمؤمنین علی(ع)
🌷خیلی زیباست حتماًببینید...
#هفته_وحدت #امام_زمان
#الهمعجللولیکالفرج 🤲
☚ گروهفرهنگی۳۱۳
@goruh_farhangi_313
به قول آمصطفیٰ صدرزاده ؛
کسی كِ توی هیئت فقط سینه میزنه
خیلی کار بزرگی نمیکنه . کسی که
سینهمیزنه فقط یه سینهزنه ، شیعهٔ
مرتضیعلی باید با رفتارش عشقش
رو ثابت کنه . . !
#کربلا
#امام_حسین
#حرف_حساب
☚ گروهفرهنگی۳۱۳
@goruh_farhangi_313
6.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌑 راهکار حفظ خانواده در آخرالزمان
#استاد_عالی
#امام_زمان
#الهمعجللولیکالفرج
#یامهدی_ادرکنی
☚ گروهفرهنگی۳۱۳
@goruh_farhangi_313
هدایت شده از 🌹قرار عاشقی(دعای فرج) 🌹
27.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 این ویدیو با #هوش_مصنوعی ساخته شده
⭕️ خطبه 188 نهج البلاغه:
مَا أَسْرَعَ السَّاعَاتِ فِي الْيَوْمِ وَ أَسْرَعَ الْأَيَّامَ فِي الشَّهْرِ وَ أَسْرَعَ الشُّهُورَ فِي السَّنَةِ وَ أَسْرَعَ السِّنِينَ فِي الْعُمُرِ!
چه زود مىگذرد ساعات روز و روزهاى ماه و ماههاى سال و سالهاى عمر!
با نهجالبلاغه همراه باشید
📚 تقدیر
قسمت شصت و دو
✍️بالاخره بعد از سه هفته، به دستور ماهان شیطانی درونم، بیرحمانه ترین دروغ زندگیم رو گفتم. اینکه میخوام برم ایران و به خانواده ام سر بزنم و بهش پیشنهاد دادم اونم بیاد که همدیگه رو تو ایران ببینیم و بیشتر در مورد کار، صحبت کنیم. باز حس جنونِ داشتنش تمام وجودم رو گرفته بود و هیچ عذاب وجدانی نمیتونست ازبین ببرتش!
اولش قبول نمیکرد و میگفت ممکنه با اومدنش به ایران، کاراش به مشکل بخوره و ازم خواست تو ترکیه همدیگه رو ببینیم ولی حتی اگر این مدت پاسپورتم رو هم تمدید کرده بودم، قبول نمیکردم برم ترکیه چون ممکن بود با دیدنم، به خاطر دروغ هایی که گفته بودم، بیشتر لج کنه و دیگه هیچوقت دستم بهش نرسه. برای همین از وقت کمم برای دیدن خانواده گفتم و اینکه برنامهی سفرم رو از خیلی وقت پیش چیده بودم و نمیتونم اینطور یهویی بهمش بزنم. خودم رو مشتاق دیدنش نشون دادم اما دیگه برای اومدنش اصرار نکردم که نیفته رو دندهی لج و قرار شد اگر اومد، بهم پیام بده و از همون موقع، استرس من شروع شد. نه میتونستم مدام آنلاین باشم و نه طاقت آفلاین بودن و ندیدن به موقع پیاماش رو داشتم. دلم نمیخواست این فرصت دوباره دیدنش رو از دست بدم اما کار دیگه ای هم ازم بر نمیاومد.
بلاخره بعد از یک هفته که کمتر باهم حرف میزدیم و من الکی خودمو مشغول نشون داده بودم، گفت دو روز دیگه میاد ایران و اون لحظه نمیدونستم چجوری باید ذوق و شوقم رو کنترل کنم. همون موقع باهاش تو کافهای که آدرسش رو از توی اینترنت درآورده بودم و نزدیک خونهی پدرش بود، قرار گذاشتم و خودمو آماده کردم که به هر سختی، اون دو روز جهنمی رو بگذرونم!
روزی که قرار بود بعد از دوماه پولکیم رو ببینم رسید. حسابی به خودم رسیدم و رفتم سمت کافه اما یه حسی بهم گفت نباید برم سر قرار چون ممکنه عصبانی شه و بره و دستم دیگه بهش نرسه!
پس مجبوری ماشین رو تو یه کوچه پارک کردم و از دور منتظر اومدنش شدم. وقتی رسید، مثل همیشه اخم کرده بود و خبری از خنده هاش تو عکس پروفایلش نبود. وارد کافه شد و من کلی منتظرش شدم که بیاد بیرون. حدودا یه ساعتی منتظر موندم و بعد دیدم که عصبانی تر از قبل اومد بیرون. سریع رفتم سراغ ماشین که تعقیبش کنم و ببینم کجا میره. هرچند که به جز خونهی باباش جایی رو نداشت. منم عمدا یه کافه اون نزدیک معرفی کردم که راحت باشه ولی اشتباه میکردم و اونجا نرفت.
منِ احمق چرا یادم نبود رابطهی اونا از اولم خوب نبوده و بعد از جریان خسارت گرفتن کارمندای شرکت، کلا قطع شد و انگار دیگه پدر و دختر نبودن؟
حالا خوبه به این امید نموندم و دنبالش اومدم. حدس میزدم بره پیش دوستاش اما دم یه هتل وایساد و پیاده شد! منم سریع ماشینو دوبله گذاشتم و دنبالش رفتم تو. دم در هتل طوری که انگار منتظر کسی هستم، نگاهم به بیرون و پشت به پوپک و مسئول پذیرش وایسادم که شمارهی اتاقش رو بشنوم و قبل از اینکه متوجه من بشه، از هتل خارج شدم و ماشین رو یه جای درست حسابی پارک کردم و برگشتم که منم اتاق بگیرم. اینجوری هم نزدیک پوپک بودم و هم به عنوان یه مسافر، دسترسی به فضای داخلی هتل و در اصل اتاق پوپک رو داشتم.
متاسفانه اتاق هامون تو یه طبقه نبود، حتی اتاق یه تخته هم نداشتن و این یعنی هزینهی بیشتر ولی خوب این هزینه ها برای رسیدن به پوپک و نزدیک بودن بهش، چیزی نبود.
وارد اتاقم شدم و با دیدن تخت سفید دونفره، لبخندی رو لبم نشست.
خیال بافی رو گذاشتم کنار. باید سریع تر آنلاین میشدم وبه بهونهی مریضی مادرم و حاضر نشدن سر قرار، ازش عذرخواهی میکردم که یهو به سرش نزنه بره. خیالم راحت بود که فعلا نمیتونه از کشور خارج شه چون برای ممنوع الخروجیش اقدام کرده بودم. نمیخواستم کلا این نامردی رو در حقش بکنم، فقط میخواستم قبل از اینکه حرفامو میشنوه نره! یعنی درواقع دوست داشتم بعد از شنیدن حرفام، به خواست خودش نره اما خوب اگه از هتل میرفت، پیدا کردنش خیلی سخت میشد.
لبهی تخت نشستم وارد حسابم شدم و خواستم بهش پیام بدم که متوجه شدم اون حسابم رو هم بلاک کرده. یعنی هیچ فرصت دفاعی به مثلا دوستش نمیده؟ خوب شاید بنده خدا تصادف کرده باشه! ما که به هم شمارهای نداده بودیم که من یعنی همون دختره، بهش خبر بدم نمیام ولی خوب شاید بهتر بود زودتر یه پیام میدادم وعذرخواهی میکردم. احتمالا وقتی دیده پیامی ندادم ناراحت شده و بلـ.اکم کرده. حالا چجوری دوباره باهاش قرار میذاشتم؟دوست نداشتم با فکر کردن به این موضوع، بیشتر از این دیدنش رو عقب بندازم. باید همینجا میدیدمش وباهاش حرف میزدم. اما چجوری؟ یکم فکرکردم و بلاخره به این نتیجه رسیدم که از مسئول پذیرش بخوام بهش بگه یکی توکافه منتظرشه، ولی بعد، یادم افتادبعضی وقتا بدجوری لجباز میشه و احتمالااون آقا نمیتونه متقاعدش کنه که بیاد. به خصوص که الان عصبانی هم هست.
ادامه دارد
تعجیل در فرج #امام_زمان صلوات 🌷