eitaa logo
گروه فرهنگی313
1.9هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
5هزار ویدیو
19 فایل
هدف : کارفرهنگی ،اجتماعی ؛سیاسی درمسیر امام زمان"عج "؛ بااستعانت ازخداوند واهل بیت"س". ✅️کپی مطالب همه جوره "حلال" کانال: @goruh_farhangi_313 گروه: https://eitaa.com/joinchat/4079420039Ced95c26028 ارتباط با خادم کانال وگروه : @SEYEDANE
مشاهده در ایتا
دانلود
مداحی آنلاین - ای صفای قلب زارم - حاج علی ملائکه.mp3
4.56M
✨️ ای صفای قلب زارم هر چه دارم ازتو دارم تا قیامت ای رضاجان سرزخاکت برندارم ✨️ غیر تو یاری ندارم با کسی کاری ندارم گر مرا از در برانی جای دیگر من ندارم ✨️ به دلم کن یک نگاهی تا نماند یک گناهی به یقین بایک نگاهت میشوم دوراز تباهی ✨️ تو رئوف و مهربانی قبله ی درماندگانی ز تو ممنونم دلم را در حریمت میکشانی ✨️ ☚ گروه‌فرهنگی۳۱۳ @goruh_farhangi_313
📚تقدیر قسمت پانزدهم ✍️چرا خانما معنی واقعی حرف رو در نظر نمی گرفتن و همیشه دنبال یه منظور خاص بودن؟ آروم گفتم: «نه! اصلا اینطور نیست! ولی دوست ندارم از کار و زندگیت بیفتی!» سریع گفت: «فعلا که کار و زندگیم همینه! پس بیا جای همه چیو بهم نشون بده بعد برو!» یعنی خودش نمی تونست درِ چهار تا دونه کابینت رو باز کنه و ببینه چی به چیه؟ نفس عمیقی کشیدم و بعد از نشون دادن جای وسایلا، خداحافظی کردم و از خونه رفتم بیرون! وارد پارکینگ که شدم به سرم زد همینجا تو ماشین بمونم ولی یادم افتاد که بهش گفتم تا شب نیستم و نمی شد که تا شب تو هوای خفه ی پارکینگ باشم! ببین چجوری منو از زندگی انداختن و آواره ام کردنا! کِی این یه ماه تموم میشه! از خونه که رفتم بیرون، بعد از یکم چرخ زدن الکی تو خیابونا، فکر کردم بهتره برم یه کتابخونه ای چیزی و تو آرامش و سکوت یه فکر درست حسابی برای وضعیتم بکنم اما بعدش حس کردم دلم می خواد بخوابم که زدم بغل! صندلی رو خوابوندم و خواستم ساعت گوشیم رو چک کنم که متوجه شدم هنوز روشنش نکردم! تا روشن شد، چند تا پیام باهم اومد که یکیش برای بانک بود، سود پولم رو ریخته بودن‌! مگه امروز چندُم بود؟ همه چی قاطی پاطی شده! واقعا که وضعیت مسخره ایه! سریع اجاره خونه رو ریختم و به صاحب خونه پیام دادم. بعدیش از طرف مامان که پرسیده بود چرا زود از خونه ی خاله رفتم و کار صبحم چیه؟ خوبه که گوشی رو خاموش کرده بودم! یه پیام باز نشده ی دیگه که مال موجودی حسابم بود رو هم چک کردم و با خودم گفتم، چرا تو ماشین بخوابم؟! این ماه که خرج خاصی ندارم، می تونم روزای اول حسابی از پولم لذت ببرم! الانم می تونم برم هتل، یه اتاق بگیرم و با خیال راحت بخوابم. خوشحال از فکر خودم، روی نقشه، نزدیک ترین هتل رو انتخاب کردم و بعد از اینکه رسیدم و از وضعیت تمیزی و مرتب بودن لابی و کارمندا، تقرییا مطمئن شدم جای خوب و تمیزیه، فرم رو پر کردم که گفتن با اینکه ساعت تحویل اتاقا دو ظهره، چون اتاق خالی دارن می تونم برم و منم بعد از تشکر، کلید رو گرفتم و رفتم سمت راه پله ها! معمولا انتخابم به جای آسانسور، پله بود، به خصوص اگر مثل الان که اتاقم طبقه ی دومه، با طبقات پایین کار داشتم. وارد اتاق که شدم، در رو قفل کردم و نگاهی به اتاقی که همه چیزش سفید بود انداختم و یه نفس عمیق کشیدم. بوی تمیزی می داد و حالمو حسابی خوب کرده بود. رفتم سمت تخت، ملحفه ی روی تشک و روبالشی رو بو کردم و وقتی مطمئن شدم تمیزه و تازه انداختنش، لباسای بیرونمو درآوردم، دراز کشیدم و دستامو بردم زیر سرم! خوابم پریده بود اما این آرامش الانمو مدیونش بودم. دوباره به سقف زل زدم و این چند روز رو تو ذهنم مرور کردم، واقعا همه چیز عجیب غریب بود. همه چیز! با فکر های پراکنده ای که داشتم، کم کم چشمام گرم شد و نفهمیدم کِی خوابم برد اما وقتی بیدار شدم حس گرسنگی زیادی داشتم و با نگاه به ساعت گوشیم فهمیدم حق دارم چون از وقت ناهارم گذشته بود. همه چی زندگیم بهم خورده بود. مامان هم چند باری زنگ زده بود و چه خوب که حواسم بوده صدای گوشی رو قطع کنم و خوابم خراب نشد! دفترم رو برداشتم و از اتاق رفتم بیرون که ناهار رو توی رستوران هتل بخورم و یجورایی امروز رو حسابی خوش بگذرونم. با دیدن منو و یادآوری غذاهای دیشب، سری از روی تاسف تکون دادم و بعد از سفارش غذا، شروع کردم به نوشتن اتفاقات این چند روز. به اتفاقای دیشب که رسیدم، دستام می لرزید، هم از عصبانیت و هم گشنگی! دیگه نتونستم بنویسم و خوشبختانه غذام هم رسید، دفتر رو بستم و گذاشتم کنار و غذام رو شروع کردم و بعد از غذا هم دیگه حوصله ی نوشتن نداشتم! مگه مجبور بودم بنویسم؟! نه! من همیشه از هرچی اجبار و کار زوری بود بدم میومد شاید برای همین بود که هیچوقت نتونستم تو هیچ کاری دووم بیارم و پولی که بابا برای شروع کار بهم داد رو گذاشتم تو بانک که سودشو بگیرم. آزاد و رها! اینجوری با فکر بازتر، کار خودم رو شروع می کنم و قطعا نتیجه ی بهتری می گیرم. البته اگر بذارن! فعلا که تا یه ماه آینده اسیر خاله بازیای مامان شدم. بعدشم که... معلوم نیست. امیدوارم بخیر بگذره! بعد از ناهار برگشتم تو اتاقم و به گوشیم نگاهی انداختم و متوجه شدم مامان دوباره زنگ زده! واقعا بابت دیشب از دستش ناراحت بودم و نمیخواستم الان باهاش حرف بزنم که یموقع لحنم تند نشه و بهش بی احترامی نکنم. چون کار دیگه ای نداشتم، دوباره دراز کشیدم و فکر کردم کاش یه خونه ی دیگه داشتم که هیچکس ازش خبر نداشت و تو شرایط اینجوری می رفتم اونجا. یا کاش سود پولم انقدری بود که می تونستم تمام این یه ماه رو بیام هتل! بعد با خودم فکر کردم اگه خونه رو پس بدم شاید بشه چنین کاری کرد. ولی...خوب...اون وقت وسایلام چی میشه؟ ادامه دارد... تعجیل‌درفرج آقا صلوات🌷
6.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🧂 پاشیدن نمک در چشم سردار ایرانی نامه حاج قاسم خطاب به دخترش💔 ☚ گروه‌فرهنگی۳۱۳ @goruh_farhangi_313
🍃🌸 دعای فرج را بخوانیم به نیت چهارده نور الهی (علیهم السلام)، شهدا و امام شهدا و مومنین عزیز ان شاء الله خداوند متعال امر فرج را تسریع فرموده و ما را از یاران و سربازان حضرت مهدی(عج) قرار دهد🤲 🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹 🌷 تاریخ شهادت: ۱۳۶۴/۰۵/۲۴- مهران سن هنگام شهادت: ۱۷ سال ✍🏻 بخشی از وصیتنامه این شهید عزیز : ✅ پیامى که به ملت ایران دارم این است که در مقابل سختی‌ها پایدار و مقاوم باشند و از آنها می‌خواهم که امام را تنها نگذارند و همیشه یاور مستضعفین و دشمن ظالمان باشند 🌸 هدیه به روح مطهر شهید عزیز صلوات 🌺 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔🌷💔 إِلَهِی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عَاجِلاً قَرِیباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَانِ وَ انْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَانِ یَا مَوْلانَا یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ 💔🌷💔 ☚ گروه‌فرهنگی۳۱۳ @goruh_farhangi_313
5.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امیلی گرت وایت مستند ساز انگلیسی، از لحظه مواجهه‌اش با حرم (ع) می‌گوید... 🚩این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست ☚ گروه‌فرهنگی۳۱۳ @goruh_farhangi_313
سخن بزرگان ؟!🤔🙄 امروز اتاق فکرنظام سلطه باتحریف ادبیات جهان سخنان ارزشمندی را ازدهان (رضاخان بیسوادایرانی) ویا(چرچیل متجاوزانگلیس) و(یاایلان ماسک مزدورارتش آمریکا )بیان می کنندتاهم چهره این عناصر جنایتکارپوشانده وشناخته نشود وهم نسل جوان دچارانحراف درشناخت راه درست شود. ☚ گروه‌فرهنگی۳۱۳ @goruh_farhangi_313