#شما🔻
سلام اینم مینویسم بره پیش اونایی که یا نمیخونید یا میخونیدو جواب نمیدید...
من یه خادم الشهدام....
یه خادم الشهدای بی سرو پای دستو پا چلفتی ...این چلفتی که میگم جدی میگما
منی که از اولش ارزوم بود راهیان نور خادم بشم...یبارم تا مرزش رفتم ولی دعوت نشدم ....من آدم کندی ام خیلی اروم و ...بی اعتماد بنفس نه اینکه اخلاص نداشته باشما نه ولی نمیدونم چرا اکثرا خراب کاری میکنم...با مسول خادم الشهدامون جور نیستم خوبه ها ولی از اروم کار کردنم و دستوپا چلفتی بودنم گله داره...
هر سال اسم چن نفرو معرفی میکنن برا خادمی جنوب و غرب خب ادمایی معرفی میشن که زرنگ باشن کارا خوب انجام بدن ...😭خب من نمیخوام دس و پا گیر باشم من نمیخوام به قول خودمون آستا ،،آهسته باشمولی نمیشه نمیتونم توانم نیست انگارعمرم کارام برکت نداره انگار
پارسال اسمم نوشتنا ولی اخراش نشد برم الکی وضعیت کرونا رو بهونه کردن میدونم مسولمون الکی گف...این اعتماد بنفس منو بیشتر خراب میکنه میگما شهدا نخواستن که نشد اینم دلمو میشکونه....
سه شنبه قراره شهید گمنام بیاد در حالی که من خادم باید الان تو تدارکات باشم نشستم تو خونه ثانیه هارو میشمورم
چیکار کنم؟اصن وقتی راهیان نور شروع شد چیکار کنم؟شهدا انگار صدامو نمیشنون...
امسالاگر بشه هم کنکور و کلاسای کنکوری پاگیرم کرده دارم دیونه میشم دارم راه قشنگی که رفته بودمو گم میکنم...اصن چی به چیه شما خادمی دیگه تو بگو من چیکار کنم چه خاکی تو سرم بریزم؟
💖هࢪچہ اَز دِلـ بَرآیَـد... ✉️
#شما🔻 سلام اینم مینویسم بره پیش اونایی که یا نمیخونید یا میخونیدو جواب نمیدید... من یه خادم الشهدام.
#پاسخ🔻
سلام خوبین!
اگر پیامی بوده یقینا خودنده شده اما چه بسا پاسخ داده نشده که به هرحال عذرخواهم.
من نه مسئول خادمین هستم نه عددی هستم که بخوام درباره شهدا صحبت کنم.
اما اینو بگم، شھدا باید بطلبن همین!
رفیق خودم که از حیث تجربه، سن، و... ازم یک قدم عقب تر بود توفیق داشت امسال دوماه خادم الشهدا باشه توی راهیان نور اما من شاید کمتر از یک هفته!
آرھ خلاصه اینطوریاس!
اما خود شهدا هم خیلی راحت میطلبن فقط کافیه یکم خودمون رو به شهدا نشون بدیم!
یک قدم برای شهدا بردار شهدا ده قدم برمیدارن!
سلام
اِ نشد که! اصلا دشمن دنبال اینکه شما چادرتون رو دربیارید، من عمامهم رو بزارم کنار و...! نباید بزاریم دشمن به هدفش برسه!
#تویزمیندشمننریم‼️
سعی کنید با مراقبت بیشتر اما با اعتقاد محکم تر پای آرمان هامون بایستیم.
اجرتون با حضرت زهرا🌿
#شما 🔻
سلام من یه مجری دهه هشتادی شیرازی ام! چند وقت قبل دیدم که شما پیام یکی از اعضا رو گذاشتید توی کانال که گفته بودن من یه نوجوان انقلابی ام و افسر جنگ نرم و... حقیقتا پیامش خیلییی به دلم نشست🥺چون مطمئنم حرف دل خیلی از دهه هشتادی ها بود.. خلاصه من شنبه ی این هفته دعوت شدم که برای 2 تا اجرا در روز های دوشنبه و سه شنبه برم.. ثانیه اولی که اومدم بگم چون این هفته تمام امتحانای درسای تخصصیمو دارم و نمی تونم بیام اجرا یهو یاد متن این دوستمون افتادم و گفتم من حتمااااا باید برم و این متن رو اجرا کنم... حتی با وجود امتحانام بعد که گفتم باشه میام و موضوعش چی باشه؟ بهم گفتن دوشنبه یادواره شهید هست و مادر و پدر شهید محمد رضا کشاورز هم توی اون مراسم مهمون خاص هستن..سه شنبه هم اجرا توی یکی از سالن های شیراز برای کل فرمانده های بسیج شیراز هست و من مطمئن تر شدم که باید این متن رو بخونمممم.. و یه جاهاییشو خودم بهش اضافه کردم مثل اسم شهید کشاورز و شهید هادی و شهید سلیمانی و... و از اونجایی که بزرگترا همیشه باید متنای اجرای منو سانسور کنن یه قسمتیشو چند دقیقه قبل از اجرا بهم گفتن به هیچ عنوان نخون.. اما خیالتون راحت من یه طور دیگه همون متنای سانسور شده رو خوندم😉😂 و اما از حس اجرای اول که در حضور پدر و مادر شهید بود:من پدر شهید رو می شناختم چون دوهفته قبل از اون اجرا توی یه اجرای دیگه ایشون رو دیده بودم و اشک هاشون به من اون تلنگری رو که باید می زد زده بود.. خلاصه رفتم رو سن و شروع کردم به خوندن.. همه گریه کردن... همهههههه.. اولین اجرایی بود که اینقدر گریه می کردن.. من در 80 درصد اوقات اجراهام مربوط به یادواره شهیده و طبیعتا خیلی ها گریه می کنن بخاطر نوع نوشته و غریبی متن و شهید.. اما اون اجرا فرق داشت متن من متنی نبود که کسی باهاش گریه کنه، فقط یه درددل بود.. همین! آخر اجرا گفتم ما از نسل محمد رضا کشاورز ها هستیم و یه نگاه کردم به پدر شهید.. حقیقتا اشکهاشو که دیدم دیگه ادامه ی متنمو نگفتم.. نگفتم من از نسل محمد رضا کشاورزی هستم که اولین نفر به سمت شاهچراغ دوید و شهید شد.. نگفتم محمدرضایی که یاد گرفت برای موفقیت در کنکور باید به دوستانش کمک کنه، نه اینکه بگه اگه بگم ممکنه از من جلو بزنن، محمدرضایی که...... اشک پدر شهید منو مجاب کرد که دیگه ادامه ندم و اجرامو تموم کردم پایین که اومدم دیدم گروه سرودی که اومده بودن برای اجرا و نوجوونای دهه هشتادی و نودی بودن دارن قطره قطره اشک می ریزن.. همه اشک می ریختن.. همههه، یه خانم بود بیشتر از همه اشک می ریخت، حقیقتا عذاب وجدان منو گرفت و سریع برگشتم خونه.. بعد از مامانم پرسیدم که اون خانمه کی بود؟ چرا اینقدر اشک ریخت؟ گفتن که مادر شهید بود..😭🥀خوب شد که ادامه ندادم.. الان این همه رو نوشتم که بگم حرف دلمون رو گفتم.. ممنونم از اون عزیزی که اون پیام رو گذاشت و ممنونم از ادمین کانال که پیام اون نوجوان رو توی کانال قرار داد
اگه درددلی بود بازهم بگید و بزارید.. من قطعا اون متن رو با دل و جون اجرا می کنم🤍🥀
💖هࢪچہ اَز دِلـ بَرآیَـد... ✉️
#شما 🔻 سلام من یه مجری دهه هشتادی شیرازی ام! چند وقت قبل دیدم که شما پیام یکی از اعضا رو گذاشتید توی
#پاسخ🔻
سلام فقط میتونم سکوت کنم تا بیشتر علت افتخار کردن حضرت آقا رو به نسل دهههشتادی متوجه بشم✨
💖هࢪچہ اَز دِلـ بَرآیَـد... ✉️
ویژه برنامه "یلدای شهدایی"🍉 🔸 دعوتید به میهمانی نور 🔹سخنران: دکتر حسن باخرد 🔹ستایشگر: محمود باب
+ رفقایمشھدی :)
حیفم اومد اینو نگم بھتون👌🏻✨