هدایت شده از 📚حکایات شیرین بهلول 📚
هدایت شده از 📚حکایات شیرین بهلول 📚
⭕️✍حکایت
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂
🍃
مردی مادری پیر داشت که همیشه از دست مادرش مینالید و مادرش به دلیل کهولت سن در بینایی و شنوایی و راه رفتن ضعف داشت.
مرد که از زندگی کردن با او خسته شده بود به نزد شیخی رفت و به او گفت تا راه چاره ای به او نشان دهد.
شیخ به او گفت: مادرت هست و مراقبت از آن وظیفه ی توست او تو را بزرگ کرده و از تو مراقبت کرده الان وظیفه ی توست که از او مراقبت کنی.
مرد گفت ده ها برابر زحمتی که برای بزرگ کردن من کشیده برای نگهداری او کشیده ام هیچ منتی برای بزرگ کردن من ندارد که هر چه کرده بیشتر از آن برایش کرده ام و دیگر نمیتوانم او را تحمل کنم مگر برای او پرستاری بگیرم.
شیخ که این حرفا را از او شنید به او گفت: تفاوتی مهم بین مراقبت کردن تو و مراقبت کردن مادرت است و آن اینست که مادرت تو را برای ادامه زندگی بزرگ و مراقبت کرد و تو از او مراقبت میکنی به امید روزی که بمیرد، پس تا عمر داری هر کاری برایش کنی نمیتوانی زحمات او را جبران کنی...
#مجموعه حکایات وسخن بزرگان
💥📚 @h_bohlol 📚💥
🍃
🌺🍃
🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
هدایت شده از 📚حکایات شیرین بهلول 📚
هدایت شده از 📚حکایات شیرین بهلول 📚
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂
🍂🌺🍂
🌺
بهلول وقتي در بصره بود به او گفتند:
ديوانه هاي اين شهر را براي ما بشمار
گفت: ديوانه هاي شهر آنقدر زيادند كه نمي شود
شمرد ، اگر بخواهيد
عاقلان و خردمندان را براي شما ميشمارم که اندکند.😂
🌹مجموعه حکایات وسخن بزرگان
👌💚 @h_bohlol 💚👌
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
هدایت شده از 📚حکایات شیرین بهلول 📚
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂
🍃
👈 نابینا و فضول
نابینایی در شب تاریک سبویی بر دوش و چراغی در دست داشت و به راهی می رفت.
شخصی فضول به او رسید و خطاب به وی گفت: ای نادان شب و روز پیش تو یکسان است و روشنی و تاریکی برابر. چرا با خود چراغ حمل می کنی؟
نابینا گفت: این چراغ را برای این برداشته ام تا یک نفر کوردلی چون تو تنه نزند و سبوی مرا نشکند!
#مجموعه حکایات وسخن بزرگان
💥📚 @h_bohlol 📚💥
🍃
🌺🍃
🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
هدایت شده از #بسم_الله_الرحمن_الرحیم
📚 @h_bohlol 📚
✨خدایا در سکوت شب
ذهنمان را آرام کن✨
✨وما را در پناه خودت
به دور از هیاهوی✨
✨این جهان بدار
الهی شبمان را بخیر کن🌙
#شبتون_آروم ✨
📚 @h_bohlol 📚
هدایت شده از 📚حکایات شیرین بهلول 📚