" ﷽
≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡
[ أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ القُلُوب ُ]
🔴توجه توجه🔴
✋ با سلام
🔻ختم جزء خوانی قرآن کریم به مناسبت ماه مبارک و پرفیض رمضان.
ختم به این شیوه هست که علاقمندان ثبت نام کرده و به آنها عددی داده میشود و موظف است از روز اول از عدد داده شده شروع به خواندن جزء کرده و تا آخر رمضان قرآن را ختم کند.
مثلا🔚 عدد 15 به شما داده میشود یعنی اینکه روز اول ماه مبارک رمضان از جزء 15 شروع کرده روز دوم جزء 16 و تا آخر همین روال را پیش میگیرید.... در واقع هر روز پشت سر هم جزءها را میخوانید.
🌸فواید این ثبت نام این است که تمامی شرکت کنندگان در ختم روزانه کل قرآن سهیم و در آخر ماه رمضان بالا بر 30 بار قرآن را ختم کرده اید و این است با یک تیر چند نشان و کلی ثواب😊🌹
✅حالا کافیه اسمتون رو بدون حاشیه اعلام کنید به آیدی زیر:
@Hosseini_313
اگه میخوای ثواب بیشتری ببری این متن رو پخش کنید قطعا شیطون نمیذاره پس با بسم الله پسش بزن شیطون رانده شده😊😊😊
#گروه_ندبہ_هاے_انتظار313
https://eitaa.com/joinchat/1608187940Ccb69ba07b6
هدایت شده از 📚حکایات شیرین بهلول 📚
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂
🍃🍂🌺🍃🍂
🍂🌺🍂
🌺
🔅#پندانه
✍️ این نیز بگذرد
🔹بزرگی در عالم خواب دید کسی به او میگوید:
فردا به فلان حمام برو و کار روزانه حمامی را از نزدیک نظاره کن.
🔸دو شب این خواب را دید و توجه نکرد ولی فردای شب سوم که خواب دید، به آن حمام مراجعه کرد و دید حمامی با زحمت زیاد و در هوای گرم از فاصله دور برای گرمکردن آب حمام هیزم میآورد و استراحت را بر خود حرام کرده است.
🔹نزدیک حمامی رفت و گفت:
کار بسیارسختی داری، در هوای گرم هیزمها را از مسافت دوری میآوری و...
🔸حمامی گفت:
این نیز بگذرد.
🔹یک سال گذشت. برای بار دوم همان خواب را دید و دوباره به همان حمام مراجعه کرد. دید آن مرد شغلش عوض شده و در داخل حمام از مشتریها پول میگیرد.
🔸مرد وارد حمام شد و گفت:
یک سال پیش که آمدم کار بسیارسختی داشتی ولی اکنون کار راحتتری داری.
🔹حمامی گفت:
این نیز بگذرد.
🔸دو سال بعد هم خواب دید. این بار زودتر به محل حمام رفت ولی مرد حمامی را ندید.
🔹وقتی جویا شد، گفتند:
او دیگر حمامی نیست. در بازار تیمچهای (پاساژی) دارد و یکی از معتمدین بزرگ است.
🔸به بازار رفت و آن مرد را دید و گفت:
خدا را شکر که تا چندی پیش حمامی بودی ولی اکنون میبینم معتمد بازار و صاحب تیمچهای شدهای.
🔹حمامی گفت:
این نیز بگذرد.
🔸مرد تعجب کرد و گفت:
دوست من، کار و موقعیت خوبی داری. چرا بگذرد؟
🔹چندی که گذشت این بار خود به دیدن بازاری رفت ولی او آنجا نبود.
🔸مردم گفتند:
پادشاه فرد مورد اعتمادی را برای خزانهداری خود میخواسته ولی بهتر از این مرد کسی را پیدا نکرد و او در مدتی کم وزیر پادشاه شد و چون پادشاه او را امین میدانست، وصیت کرد که پس از مرگش او را جانشینش قرار دهند.
🔹کمی بعد از وصیت، پادشاه فوت کرد. اکنون او پادشاه است.
🔸مرد به کاخ پادشاهی رفت و از نزدیک شاهد کارهای حمامی قبلی و پادشاه فعلی بود.
🔹جلو رفت. خود را معرفی کرد و گفت:
خدا را شکر که تو را در مقام بلند پادشاهی میبینم.
🔸پادشاه فعلی و حمامی قبلی گفت:
این نیز بگذرد.
🔹مرد شگفتزده شد و گفت:
از مقام پادشاهی بالاتر چه میخواهی که باید بگذرد؟
🔸مرد سفر بعدی که به دربار پادشاهی مراجعه کرد، گفتند:
پادشاه مرده است.
🔹ناراحت شد. به گورستان رفت تا عرض ادبی کرده باشد. دید بر روی سنگ قبری که در زمان حیاتش آماده کرده، نوشته است: این نیز بگذرد.
◽هم موسم بهــار طرب خیـز بگــذرد
◽هم فصــل ناملایم پاییــز بگــــذرد
◾گر ناملایمی به تــو کـرد از قضــا
◾خود را مساز رنجه که این نیز بگذرد.
💯 @sticker1000💯
🥀📚 @h_bohlol 📚
🌼📚 @h_bohlol2 📚
🍂🌼🍂
🍂🌼🍂🍂
🍃🍂🌼🍃🍂
🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼
هدایت شده از استیکر ایتا
دوستانتون رو به کانال ما دعوت کنید 🙏🙏
😍 استیکرهای زیبا، کاربردی و رایگان
🥰 مخصوص پیامرسان ایتا
🥳 هر روز با چندین استیکر جدید
💠 کانال ویژه👇🙏
https://eitaa.com/joinchat/1720123603C89d998bc93
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊 نصف اعضای شورای امنیت ملی ! شش ماه مرخصی بروند
کشور را بدهند درقضیه ی عفاف این زن شیعه اداره کند
💯پول مفت بگیری و عضو شورای عالی امنیت ملی باشی صفاداره!!!
💯 @sticker1000💯
🥀📚 @h_bohlol 📚
🌼📚 @h_bohlol2 📚
🍂🌼🍂
🍂🌼🍂🍂
🍃🍂🌼🍃🍂
🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼
هدایت شده از 📚حکایات شیرین بهلول 📚
⭕️✍️#کانال_حکایتهای_شیرین_بهلول
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂
🍃
🌳داستان شاپور پادشاه و دختر اساطرون🌳
🌳یکی از سلاطین به نام «اساطرون» در شهری کنار فرات سلطنت می کرد. شاپور در فکر تسخیر شهر اساطرون افتاد، سپاهی مجهز حرکت داد و گرداگرد شهر را گرفت، ولی بواسطه استحکام حصار، شاپور از فتح آن مایوس گردید و پیوسته در قسمت خارجی شهر راه می رفت تا شاید چاره ای برای اینکار پیدا کند.
🌳روزی دختر اساطرون بالای حصار شهر آمده لشکر دشمن را تماشا می کرد ناگاه چشمش بقامت مردانه شاپور افتاد، با همین یک نگاه فریفته او شد، نهانی نامه ای نوشت اگر مرا به ازدواج خود در آوری وسیله تسخیر شهر را فراهم می کند. شاپور نیز تقاضا دختر را پذیرفت دختر با تدبر شبانه وسائل ورود لشگریان را فراهم نمود، شاپور با سپاه خویش وارد شهر شد آنجا را فتح کرد و اساطرون را کشت، دستور داد سرش را بر نیزه ای نهاد به مردم جهت عبرت نشان دهند.
🌳مردم وقتی که چنین صحنه را مشاهده کردن از شاپور اطاعت کردند، شهریار ایران به پیمان خود وفا نمود، با دختر ازدواج کرد مدتی با هم زندگی کردند، شب چشم شاپور بر پشت دختر افتاد که بر اثر خراشیدگی خون آلود شده بود، پرسید این زخم از چیست؟ گفت شب گذشته در محل استراحت من(برگ مرده ای) بوده که بر اثر تماس بدنم به آن برگ خراش برداشته است.
🌳شاپور گفت پدرت تو را چه اندازه به ناز و نعمت پرورده که پوستی با این لطیفی پیدا کردی؟
او در جواب گفت پدرم با بهترین وسائل استراحت پرورش می داد، غذایم را مغز سر گوسفند زرده تخم مرغ و عسل قرار داده بود! شاپور از شنیدن این حرف متعجب شد سر به زیر انداخت و مدتی در تفکر و اندیشه بود، پس از مدتی سربرداشت و گفت تو با پدری چنین مهربان این طور بی وفائی کردی آیا با من پایداری خواهی کرد؟
🌳امر کرد گیسوان او را بر دم اسبی بسته در میان خارستانی کشیدند تا هلاک شد
🌳پیر پیمان کش ما که روانش خوش باد گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان
📚پند تایخ، ج2، به نقل از داستان زنان، ص188
#مجموعه حکایات وسخن بزرگان
💯 @sticker1000💯
🥀📚 @h_bohlol 📚
🌼📚 @h_bohlol2 📚
🍂🌼🍂
🍂🌼🍂🍂
🍃🍂🌼🍃🍂
🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼
هدایت شده از 📚حکایات شیرین بهلول 📚
⭕️✍️#کانال_حکایتهای_شیرین_بهلول
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂
🍃
🌺مقام مادر🌺
از بایزید بسطامی، عارف بزرگ، پرسیدند:این مقام ارزشمند را چگونه یافتی؟ گفت:شبی مادر از من آب خواست. نگریستم، آب در خانه نبود. کوزه برداشتم و به جوی رفتم که آب بیاورم. چون باز آمدم، مادر خوابش برده بود. پس با خویش گفتم:«اگر بیدارش کنم، خطاکار خواهم بود.» آن گاه ایستادم تا مگر بیدار شود. هنگام بامداد، او از خواب برخاست، سر بر کرد و پرسید:چرا ایستاده ای؟! قصه را برایش گفتم. او به نماز ایستاد و پس از به جای آوردن فریضه، دست به دعا برداشت و گفت:«خدایا! چنان که این پسر را بزرگ و عزیز داشتی، اندر میان خلق نیز او را عزیز و بزرگ گردان».
#مجموعه حکایات وسخن بزرگان
💯 @sticker1000💯
🥀📚 @h_bohlol 📚
🌼📚 @h_bohlol2 📚
🍂🌼🍂
🍂🌼🍂🍂
🍃🍂🌼🍃🍂
🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼
هدایت شده از 📚حکایات شیرین بهلول 📚
⭕️✍️#کانال_حکایتهای_شیرین_بهلول
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂
🍃
دلال بازار:
حضرت سلیمان علیه السلام عرض کرد: خدایا تو مرا بر جن و انس و وحوش و طیور وملائکه و دیوها مسلّط کردی، ولی یک خواهشی از تو دارم و آن اینکه اجازه دهی بر شیطان هم مسلّط شوم و او را زندانی و حبس کنم و به غل و زنجیرش بکشم که این قدر مردم را به گناه و معصیت نیندازد.
خطاب رسید: ای سلیمان مصلحت نیست.
عرض کرد: خدایا وجود این معلون برای چه خوب است؟! ندا آمد: اگر شیطان نباشد کارهای مردم معوق و معطل می ماند، عقب می افتد، کار مردم پیش نمی رود...
عرض کرد: خدایا من میل دارم این ملعون را چند روزی حبس کنم. خطاب رسید: حالا که اصرار داری؛ بسم اللّه، او را بگیر. حضرت سلیمان علیه السلام فرستاد او را آوردند، غل و زنجیر کردند و به زندان انداختند.
حضرت کارش زنبیل بافی بود، زنبیل درست می کرد و می برد بازار می فروخت و از این راه نان خود را در می آورد. یک روز زنبیل درست کرد و به نوکرها داد که ببرند بازار بفروشند و قدری آرد جو با پولش بخرند تا نان بپزد و تناول کند. (در حالی که در خبر است که هر روز چهار هزار شتر و پنج هزار گاو و شش هزار گوسفند در آشپزخانه حضرت طبخ می شد، با وجود این خودش زنبیل بافی می کرد و نان می خورد.
حضرت سلیمان علیه السلام فرستاد زنبیل را بردند بازار بفروشند، خدمتگزاران دیدند، بازارها بسته، خبر آوردند: آقا بازارها بسته است، حضرت فرمود: مگر چه شده؟! برای چه بسته است؟! گفتند: نمی دانیم، زنبیل ها ماند، و حضرت آن روز را با آب افطار کرد.
روز بعد غلامان را فرستاد زنبیل ها را به بازار ببرند و بفروشند. باز خبر آوردند که بازارها بسته و مردم به قبرستان ها رفته و مشغول گریه و زاری هستند و تهیه سفر آخرت را می بینند. خدایا چه شده مردم چرا دل به کاسبی نمی دهند؟!
خطاب رسید: ای سلیمان تو دلال بازار را گرفتی و زندان کردی، نگفتم: مصلحت نیست شیطان را زندانی کنی؟ حضرت سلیمان دستور داد، شیطان را آزاد کردند، صبح که شد، دید مردم صبح زود به در مغازه هایشان رفته اند و مشغول کسب و کار شده اند.
پس اگر شیطان نباشد امورات دنیا نظم نمی گیرد، قدرت پروردگار را مشاهده می کنی، از همین دشمن هم جهت نظم امور استفاده کرده.
✅کارخدا،شکرخدا
یاحــــــق
#مجموعه حکایات وسخن بزرگان
💯 @sticker1000💯
🥀📚 @h_bohlol 📚
🌼📚 @h_bohlol2 📚
🍂🌼🍂
🍂🌼🍂🍂
🍃🍂🌼🍃🍂
🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼
هدایت شده از 📚حکایات شیرین بهلول 📚
⭕️✍️#کانال_حکایتهای_شیرین_بهلول
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂
🍃
👈 دریا باش
مردی پیش بایزید بسطامی آمد و گفت: چرا هجرت نکنی و از شهری به شهری نروی تا خلق را فایده دهی و خود نیز پخته تر گردی که گفته اند:
🍂بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
🍂صوفی نشود صافی تا در نکشد جامی
بایزید گفت: در این شهر که هستم، دوستی دارم که ملازمت او را بر خود واجب کرده ام. به وی مشغولم و از او به دیگری نمی پردازم.
آن مرد گفت: آب که در یک جا بماند و جاری نگردد، در جایگاه خود بگندد. بایزید جواب داد: دریا باش تا هرگز نگندی.
📗 #گزیده_کشف_الاسرار
#مجموعه حکایات وسخن بزرگان
💯 @sticker1000💯
🥀📚 @h_bohlol 📚
🌼📚 @h_bohlol2 📚
🍂🌼🍂
🍂🌼🍂🍂
🍃🍂🌼🍃🍂
🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼
💚🍃🍂💛🍃💖🍃🍂
🍃🍂💜🍃🍂
🍂💙🍂
💝
کفشِ پاشنه خوابونده نباش!!
یه شب مهمون داشتیم، کفش ها توی حیاط جفت شده بود، همشون مرتب بودن به جز یک کفش که پاشنه هاش خوابونده شده بود.
هرکس میخواست بیاد تو حیاط اون کفش ها رو میپوشید.
میدونی چرا؟ چون پاشنه هاش خوابونده شده بود.
یه کم که فکر کردم دیدم بعضی از ما آدم ها مثل همین کفش های پاشنه خوابونده هستیم،برامون مهم نیست چه کسی میخواد بجای ما حرف بزنه و بجای ما مشکلات ما رو مرتفع کنه!!!!
وبرامون مهم نیست کی سوارمون میشه.
یادت باشه که اگر سر خم کنی، اگر خودت به خودت احترام نذاری، اگر ضعیف باشی، خیلیا میخوان ازت سواری بگیرن و کسی هم بهت احترام نمیذاره.
☑️خلاصه که کفشِ پاشنه خوابونده نباش.
برات مهم باشه چه کسی میخواد به مجلس بره و بجای تو تصمیم بگیره!!!!
💯 @sticker1000💯
🥀📚 @h_bohlol 📚
🌼📚 @h_bohlol2 📚
🍂🌼🍂
🍂🌼🍂🍂
🍃🍂🌼🍃🍂
🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼
5.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ببینید شهرام همایون (مدیر شبکه سلطنتطلب) چی میگه. ایشون میفرمایند: اپوزیسیون و براندازان، همگی مُردند اما هنوز جمهوری اسلامی پابرجاست. 😏😂
💯 @sticker1000💯
🥀📚 @h_bohlol 📚
🌼📚 @h_bohlol2 📚
🍂🌼🍂
🍂🌼🍂🍂
🍃🍂🌼🍃🍂
🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔵 تولید دستگاه سیتیاسکن
🇮🇷👌توسط دانشمندان ایرانی
#ساختوتولید
#پزشکی
💯 @sticker1000💯
🥀📚 @h_bohlol 📚
🌼📚 @h_bohlol2 📚
🍂🌼🍂
🍂🌼🍂🍂
🍃🍂🌼🍃🍂
🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼