eitaa logo
همنشینی با خوبان 🗨
36.6هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
3.2هزار ویدیو
30 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱دختر دانشجو از استادش شهید دیالمه سوالی می‌پرسد.. شهید دیالمه سرش را پایین می‌اندازد و جواب می‌دهد..! دختر دانشجو عصبانی می‌شود و می‌گوید: مگر تو استاد ما نیستی؟! چرا نگاهم نمی‌ڪنی؟! شهید دیالمه گفت: اگر به تو نگاه ڪنم، اونی ڪه باید نگاهم ڪنه، دیگه نگاهم نمی‌ڪنه..! شهید عبدالحمید دیالمه❣🍃 📚 🔹@h_khoban_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
علی لندنی و آرزوی کربلا❣🍃 عمو‌های علی آماده‌ی اربعین شدند، علی دوست داشت کربلا بره ولی گذرنامه نداشت. باباش قول سال بعد رو داد ولی کرونا شد و... علی وقتی تو بیمارستان بود تلویزیون تصاویر اربعین رو نشون میداد، علی به عمو گفت: عمو الان ثابت شد که من طرف امام حسینم؟! قطره اشکی از چشم عمو چکید و گفت: آره عمو... 📚 🔹@h_khoban_ir
ابراهیم برای این که جایگاه و پست و مقامی او را نگیرد، همه عوامل کبر و غرور رو از خودش دور می کرد. وقتی به ابراهیم ماشین تویوتایی می دهند تا با آن ماموریت انجام دهد. ماشین تویوتا را پس می دهد تا ماشین مدل بالا او را از مردم جدا نکند و غرور برایش به وجود نیاورد ... ❣🍃 📚 🔹@h_khoban_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرزند خراسان ناجی کردستان اسمش برای مکه درومد ولی نمیرفت مادرش گفت دوست دارم حاجی بشی چرا نمیری؟ گفت مادر! اگه من برم و ضد انقلاب حمله کرد، یه عده رو کشت، یه جاهایی رو گرفت نبودن من باعث این اتفاقات شده، جواب خون این بچه‌ها رو کی میده؟! شهید کاوه❣🍃 📚 🔹@h_khoban_ir
👈نوجوان بود پشت سرش می ایستادیم به . رفتارش آنقدر بزرگتر از سنش بود که بعد از شهادت فکر می کردم آیا آن سال هایی که ما پشت سرش نماز می خواندیم او اصلا به سن تکلیف رسیده بود یا نه؟! روایت حاج قاسم از شهید حسن‌ یزدانی ❣🍃 📚 🔹@h_khoban_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سال ۹۵ در پیاده‌روی اربعین زیر قبه‌ی امام حسین علیه السلام دعا کرد تا اربعین سال آینده شهید شود. سال ۹۶ روز اربعین در دیرالزّور سوریه زخمی و در حالیکه لبخند به لب داشت جام شهادت را نوشید... ❣🍃 شهید طلبه میرزا محمود تقی‌پور 📚 🔹@h_khoban_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اوایل ازدواجمان بود، با سید مجتبی رفته بودیم خرید، بین راه آقا سید مجتبی پدر و مادرش را دید، با تواضع خم شد و روی زمین زانو زد و پای پدر و مادرش را بوسید. سید با آن هیکل تنومند اینگونه در برابر والدینش متواضع بود... ❣🍃 از زبان همسر شهید سید مجتبی هاشمی 📚 🔹@h_khoban_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وسط قایق بلند شد گفت: بچه‌ها من دارم کربلا رو می‌بینم، بچه‌ها من امام حسین رو می‌بینم، پاشید بچه‌ها کربلا رو ببینید و گلوله‌ای وسط پیشانی‌اش نشست، خون موهایش را خضاب کرد چون قرص ماه می‌درخشید... شهید علی اصغر خنکدار🌹🍃 📚 🔹@h_khoban_ir
🌱غرور و تکبر بزرگترین دشمن هوای نفس 🔹پدر شهید نقل می‌کند: "براى اینکه شهید را امتحان کنم به او گفتم که باید به صحرا بروى و در مزرعه کار کنى و او بدون چون و چرا پذیرفت. روز دیگر گفتم: یک گونى زغال خریده‏‌ام و در بازار است دوست دارم به دوش بگیرى و در حالى که پا برهنه هستى به بازار بروى و او گفت اطاعت می‌کنم و رفت مقدار زیادى دنبالش رفتم، بعد صدایش کردم و گفتم: نمی‌خواهد بروى من فقط می‌خواستم تو را از منیّت خالى کنم تا غرور، تو را نگیرد." 🌹🍃شهيد سيد غفور هزاوه‌اى 📚 🔹@h_khoban_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔔 حمزه‌ی مدافعان حرم وقتی بچه بود پدر بزرگش همیشه داستان حمزه سیدالشهدا را برایش تعریف میکرد و حمید باز تکرار داستان را میخواست. انگار میدانست روزی یزیدی‌های زمان چون حمزه سینه‌اش را خواهند شکافت و جکرش را... شهید حمید قاسمپور🌹🍃 📚 🔹@h_khoban_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سه بار برایش تشویقی آمد نگرفت. ته دلش این بود که کار برای خدا این حرفها را ندارد... شهید محمود رادمهر🌹🍃 📚 🔹@h_khoban_ir
🔔 قابل توجه چنبره زدگان بر بیت المال! همه وصیتنامه‌اش همین دو خط بود: طالبکاری‌هایم را بخشیدم از مال دنیا یک تیشه و ماله دارم آن را هم به جهاد سازندگی بدهید. شهید نبی الله کریمی 🌹🍃 📚 🔹@h_khoban_ir
🌱در منطق اسلام، مهم این است ڪه اگر روزی بین اعتقادم و امکاناتم مخیّر شدم، آیا حاضرم از این امڪانات به خاطر اعتقادم بگذرم؟؟ شهید عبدالحمید دیالمه🍃🌹 📚 🔹@h_khoban_ir
🌱 استدلالِ بی‌نظیرِ شهید برای جلب رضایت پدرش جهت رفتن به جبهه شهید سید جواد موسوی❣🍃 📚 🔹@h_khoban_ir
برای آنچه اعتقاد دارید ایستادگی کنید؛ حتی اگر هزینه‌اش تنها ایستادن باشد. حاج احمد متوسلیان ❣🍃 📚 🔹@h_khoban_ir
🌱خداوند، جبران کننده‌س؛ 👈🏻تازه می خواست ازدواج کنه؛ به شوخی بهش گفتم:«خیلی دیر جنبیدی! تا بخوای ازدواج کنی و ان‌شاالله بچه‌دار بشی و بعد بچه بعدی، دیگه سنت خیلی میره بالا!» یه نگاهی بهم کرد و دوباره مثل همیشه یه حرفی زد که کلی رفتم تو فکر؛ گفت:«سید، خدا جبران کننده‌س.» گفتم:«یعنی چی؟!» گفت:«فکر می‌کنی برای خدا کاری داره بهم دوقلو بده؟! سیدجان، اگه نیت خدایی باشه خدا جبران کننده‌س.» وقتی خدا بهش دوقلو عنایت کرد تازه فهمیدم چی میگه..... ✍🏻به روایت یکی از دوستان شهید مدافع حرم "محمد پورهنگ" 📚 🔹@h_khoban_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دکتر به او گفت: به اندازه دم و بازدمی با مردن فاصله داشتی مصطفی جواب داد: شما به اندازه‌ی دم و بازمی دیدید اون که باید شهادت میداد؛ یک کوه گناه دید... 🌷شهید مصطفی صدرزاده 📚 🔹@h_khoban_ir
✅ از شهید به ملت ایران: مبادا ضعف برخی مسئولان، شما را ضعیف کند. 🔹 مبادا دنیازدگی برخی مدیران، شما را از هواداری انقلاب دور کند. ما رزمندگان تا آخرین نفس پای انقلاب بودیم؛ شما چطور؟ 📚 🔹@h_khoban_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از دوستش پرسیدن تو رسول چی دیدی که فکر میکنی شد عامل شهادتش؟ گفت به جرعت میتونم بگم دوری از نامحرم... 🌷شهید رسول خلیلی 📚 🔹@h_khoban_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷سردار جاویدالأثر احمد متوسلیان: ما با اسراييل وارد جنگ خواهيم شد و عمليات‏مان را عليه آنها شروع خواهيم كرد. هر كس با ماست؛ بسم‏الله! هر كس با ما نيست، خداحافظ! ما با ايمانمان مى‏جنگيم؛ جندالله با ايمانش مى‏جنگد. 📚 🔹@h_khoban_ir
همیشه یک سفارش به ما میکرد. میگفت: «اگه در معرض گناه قرار گرفتید و خواستید دچار لغزش نشید و از اون گناه فرار کنید، خودتون رو با خوندن قرآن و نماز یا مطالعه مشغول کنید تا حواستون از اون محل و از اون گناه پرت بشه» 🌷شهــید‌ حمید باکری 📚 🔹@h_khoban_ir
🌹شهـــید محمود کاوه: فرمانده بود اما برای گرفتن غذا مثل بقیه رزمنده‌ها توی صف می‌ایستاد، سر صف غذا هم جلویی‌ها به احترامش کنار میرفتند، میخواستند او زودتر غذاش رو بگیره او هم عصبانی میشد، ول میکرد و میرفت، نوبتش هم که میرسید آشپزها غذای بهتر براش میریختند او هم متوجه میشد و میداد به پشت سریش... 📚 🔹@h_khoban_ir
رضا بی­‌نهایت صبور بود، وقتی بحث‌مان می‌شد، من نمی‌توانستم خودم را کنترل کنم، یکسره غُر می‌زدم و با عصبانیت می‌گفتم تو مقصری، تو باعثِ این اتفاق شدی! او اصلا حرفی نمی‌زد، وقتی هم می‌دید من آرام نمی‌شوم، می­‌رفت سمت در، چون می‌دانست طاقت دوری‌اش را ندارم، آنقدر به همسرم وابسته بودم که واقعا دوست نداشتم لحظه‌ای از من دور باشد، او هم نقطه‌ضعف‌ام را می­‌دانست و از من دور می­‌شد تا آرام شوم، روی پله‌ی جلوی در می‌نشست و می­‌گفت هر وقت آرام شدی، بگو من بیام داخل، اصلا دادزدن بلد نبود. ✍🏻 راوی همسر شهید 📚 🔹@h_khoban_ir
داشت محوطه رو آب و جارو می‌کرد. به زحمت جارو رو ازش گرفتم. ناراحت شد و گفت: اجازه بده خودم جارو کنم، این‌جوری بدی‌های درونم هم جارو می‌شه. کار هر روز صبحش بود، کار هر روز یک فرمانده لشکر.... 🌷 سردار خیبر شهید همت 📚 🔹@h_khoban_ir