eitaa logo
همنشینی با خوبان 🗨
35.6هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
3.4هزار ویدیو
31 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸❓چگونه به (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) توسلی قوی داشته باشیم؟ ✅ حضرت آیت‌الله : 🔸الی‎ماشاءاللّه [راه برای توسل هست]. زیاراتش، توسل به اوست. صلوات بر او فرستادن هم، توسل به اوست. محتاج به طریق معیّنی نیست. 📚 کتاب حضرت حجت (عج)، ص٣۶٨ 📚 🔹@h_khoban_ir
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸زخم🔸 یک موجود عظیم‌الجثۀ در حال بود. اسرائیل یک است که در پیکر او پیدا شد. اسرائیل، مثل یک ماری آمده و پیکر اسلام را گزیده. این موجود عظیم‌الجثه به خاطر این زخم، در حال شدن است. آنچه عالم اسلام را بیدار می‌کند، زخم فلسطین است. هرچه اسرائیلی‌ها بیشتر بکنند، عالم اسلام را بهتر بیدار می کنند. 📚 🔹@h_khoban_ir
شهید ابراهیم شجیعی 🔹شهید سید ابراهیم شجیعی همیشه می‌گفت: یک مؤمن برای خدا کار میکند تا اجرش را خدا بدهد. با بوق و کرنا نمیتوان کار کرد. کار برای ریا بهتر است انجام نشود. چون روسیاهی دارد، هم خود را گول زدیم و هم خدا را و خدا ما را نخواهد بخشید. او همه را به کسب تقوا، پرهیز از گناه و پرهیز از خودخواهی و ریاست‌طلبی و مقام‌خواهی توصیه میکرد و می‌گفت: دنیا برای من هیچ ارزش ندارد و فرماندهی برایم یک پشیزی نمی‌ارزد. شهید شجیعی مرد عمل بود و عمل و کارش بیشتر از حرفش بود و همیشه می‌گفت: مرد در میدان عمل شناخته میشود. 🔹یکی از همرزمان شهید می‎‌گوید: " یکدفعه از سید ابراهیم شجیعی سؤال کردم که چرا ساعت پشت دستت نمی‌بندی ساعت که قیمتی ندارد در پاسخ من گفت: من که ساعت پشت دستم نمی‌بندم برای ارزشش نیست، ساعت تو جیبی دارم. اگر ساعت پشت دستم ببندم ساعت مرا محدود می‌کند، و مرتب نگاه به ساعت میکنم. 📚 🔹@h_khoban_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❗️ 🍃آیت‌الله‌ بهجت : افسوس که همه برای بر آورده شدن حاجت شخصی خود به مسجد جمکران می‌روند و نمی‌دانند که خود آن حضرت چه التماس دعایی از آنها دارد که برای تعجیل فرج دعا کنند. 📚 🔹@h_khoban_ir
💠 👓 روزی که راننده، شیخ عباس قمی را وسط بیابان پیاده کرد! راننده به صندلى ما که در وسطهاى ماشین بود، آمد، به من امام خمینی چون سید بودم حرفى نزد. ولى رو کرد به حاج شیخ عباس قمىره و گفت : اگر مى‌دانستم، تو را اصلاً سوار نمى‌کردم... خورشید خود را بالاى سر ماشین کشیده بود و باران گرما بر سرمان مى‌ریخت. بیابان سوزان و بى‌انتها در چشمهایمان رنگ مى‌باخت و به کبودى مى‌گرایید، از دور هم چیزى دیده نمى‌شد، ناگاه ماشین ما که از مشهد عازم تهران بود از حرکت ایستاد، راننده که مردى بلند و سیاه‌چرده بود با عجله پایین آمد و بعد از آنکه ماشین را براندازى کرد خیلى زود عصبانى و ناراحت به داخل ماشین برگشت و گفت: اگر مى‌دانستم، تو را اصلاً سوار نمى‌کردم، از نحسى قدم تو بود که ماشین، ما را در این وسط بیابان خشک و برهوت معطل گذاشت، یااللّه برو پایین و دیگر هم حق ندارى سوار این ماشین بشوى. مرحوم شیخ عباس بدون اینکه کوچکترین اعتراضى کند و حرفى بزند، بلند شد و وسایلش را برداشت و از ماشین پیاده شد. من هم من هم بلند شدم که با شیخ عباس پیاده شوم اما او مانع شد، ولى من با اصرار پیاده شدم که او را تنها نگذارم اما او قبول نمى‌کرد که با او باشم، هرچه من پافشارى مى‌کردم، او نهى مى‌کرد، دست آخر گفت: فلانى، راضى نیستم تو ، هم مثل من اینجا بمانى. وقتى این حرف را از او شنیدم دیدم که اگر بمانم بیشتر او را ناراحت مى‌کنم تا خوشحال کرده باشم، برخلاف میلم از او خداحافظى کرده سوار ماشین شدم ... بعد از مدتى که او را دیدم جریان آن روز را از او پرسیدم، گفت: وقتى شما رفتید خیلى براى ماشین معطل شدم، براى هر ماشینى دست بلند مى‌کردم نگه نمى‌داشت، تا اینکه یک ماشین کامیونى که بارش آجر بود برایم نگه داشت. وقتى سوار شدم، راننده آدم خوب و خونگرمى بود، و به‌گرمى پذیرایم شد و تحویلم گرفت، خیلى زود با هم گرم شدیم قدرى که با هم صحبت کردیم متوجه شدم که او ارمنی است و مسیرش همدان است، از دست قضا من هم مى‌خواستم به همدان بروم، چون مدتها بود که دنبال یک سرى مطالب مى‌گشتم و در جایى نیافته بودم فقط مى‌دانستم که در کتابخانه مرحوم آخوند همدانى در همدان مى‌توانم آنها را به‌دست آورم، به این خاطر مى‌خواستم به همدان بروم. راننده با آنکه ارمنى بود آدم خوب و اهل حالى بود، من هم از فرصت استفاده کردم و احادیثى که از حفظ داشتم درباره احکام نورانى اسلام، حقانیت دین مبین اسلام و مذهب تشیع و... برایش گفتم. وقتى او را مشتاق و علاقه‌مند دیدم، بیشتر برایش خواندم، سعى مى‌کردم مطالب و احادیثى بگویم که ضمیر و وجدان زنده و بیدار او را بیشتر زنده و شاداب کنم. تا این که به نزدیکهاى همدان رسیدیم، نگاهم که به صورت راننده افتاد دیدم قطرات اشک از چشمانش سرازیر است و گریه مى‌کند حال او را که دیدم دیگر حرفى نزدم، سکوتى عمیق مدتى بر ما حکمفرما شد هنوز چند لحظه‌اى نگذشته بود که او آن سکوت سنگین را شکست و با همان چشم اشک‌آلود گفت: فلانى، این‌طور که تو مى‌گویى و من از حرفهایت برداشت کردم، پس اسلام دین حق و جاودانى است و من تا به حال در اشتباه بودم. شاهد باش، من همین الآن پیش تو مسلمان مى‌شوم و به خانه که رفتم تمام خانواده و فامیل‌هایى را که از من حرف‌شنوى دارند مسلمان مى‌کنم. بعد هم شهدتین را گفت بله، خدا را بنگرید که چه مى‌کند، ماشین پنچر مى‌شود، راننده پیاده‌اش مى‌کند، کامیونى مى‌رسد که مسیرش همان جایى است که او مى‌خواهد برود و از همه مهمتر آن ثواب را خداوند نصیبش مى‌کند که از آن زمان به بعد از نسل و ذرّیّه آن مرد هرکس به دنیا بیاید مسلمان است و ثواب و حسنه‌اش براى مرحوم حاج شیخ عباس قمىره مى‌باشد. این روح بلند و مطیع این بزرگان است که آنها را این‌چنین مطیع در برابر قضای الهی نموده است که تمام وجودشان را در راه خدا فدا کرده‌اند و این‌گونه است که خدا این‌چنین به آنها عنایت می‌کند، شاید هرکدام از ما انسان‌های کوتاه‌بین بودیم، همان موقع عصبانی شده و کلی با راننده ماشین دعوا می‌کردیم که تقصیر ما چیست؟! و حاضر به پیاده شدن نبودیم، غافل از آنکه این مشیت الهی است که می‌خواهد به این وسیله انسانی را به‌دست ما به دین حق دعوت کند، این ثواب بزرگ را در برابر صبر و شکیبایی که به‌خاطر خدا و دین او تحمل کرده‌ایم عنایت فرموده است و در آن شرایط بد جامعه که افکار عمومی بر علیه روحانیت است، به‌خاطر خدا و حفظ دین، تمام مشکلات و سختی‌ها را به جان می خرند. 💬 شیخ علی پناه اشتهاردی به نقل ازحضرت امام خمینی رحمت الله علیه 📚 🔹@h_khoban_ir
12.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در لحظه‌ی شهادت؛ لبخند‌ زیبایی بر ‌لبانش‌بود! بعدها پیغام داد و گفت: این بالاترین افتخار بود که من؛ در آغوش امام زمان (عج) جان دادم؛ 🌹محمد رضا تورجی‌زاده 📚 🔹@h_khoban_ir
💥عشق و علاقه به تحصیل ✍️ (ره) : 🔹ما با عشق و علاقه‌ای خاص مشغول تحصیل در حوزه بودیم، اما پس از مدتی به خاطر مشکلات زندگی، ناگزیر شدم برای تأمین معاش کار کنم. به همین جهت، تقریباً شش ماه درس را رها کردم، تا اینکه شبی در خواب، شعری را به عربی می‌خواندم. 🔸هنگام صبح پدرم گفت: محمدتقی دیشب در خواب چه می‌گفتی؟ خواب و معنای شعر را تعریف کردم و گفتم. مضمون آن شعر این بود: «دست روزگار بریده باد که چنین حوادثی را برای من پیش آورد که نتوانستم به مرادم در علم برسم». ✅از این مطلب، پدرم بسیار متأثر شد و گفت: شما بروید به درس‌هایتان برسید؛ خداوند روزی‌رسان است. بعد از آن دوباره به مدرسۀ طالبیه رفتم و چهار سال در این مدرسه تحصیل کردم. آن موقع (سال ۱۳۱۸ ش)، جنگ جهانی دوم شروع شده و وضع معیشتی مردم، خصوصاً طلبه‌ها بسیار بد بود. 📚سرگذشت و ایام، ص ۴۳، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۲ 📚 🔹@h_khoban_ir
🌷اگر کارد به استخوانت رسیده‌! 💠 مرحوم علامه مجلسی نقل میکند: 👤 فردی به نام "ابوالوفای شیرازی" در زمان حکومت ابی علی الیاس زندانی و تهدید به قتل شد. ایشان متوسل به حضرات اهل بیت میشود. شب در عالم رؤیا، پیامبر اکرم را زیارت میکند.حضرت میفرمایند: ♨️ اگر کارد به استخوان رسید و شمشیر به گردنت رسید، یوسف زهرای اطهر، فرزندم را صدا بزن و بگو:"یا صاحبَ الزَّمان اَنا مُستَغیثٌ بکَ" "الغَوثَ اَدرِکنی" (مهدی جان؛من به تو پناهنده شدم. به فریادم برس؛ یا غوث حقیقی؛ به فریادم برس...). 💬 ابوالوفا میگوید: من این جملات را در عالم رؤیا گفتم و از خواب پریدم. یک وقت دیدم مامورین ابی علی الیاس آمدند و ما را پیش او بردند. وی گفت: به چه کسی متوسل شدی؟گفتم: "به منجی عالم بشریت, به فریاد درماندگان و بیچارگان" ☄ سپس معلوم شد در خواب به ابی علی الیاس گفته بودند: "اگر دوست ما را رها نکنی نابودت می کنیم و حکومتت را بهم می ریزیم...". بعد مبلغی پول و هدایا به ابوالوفا داد و آزادش کرد. 📚 بحارالانوار جلد۵۳ ص۶۷۸ 📚 🔹@h_khoban_ir
⚡عاقبت یهودیان غاصب⚡ 🌸آنچه ما در اخبار و روايات داريم: قيام و اقدام يهوديان، چون مخالف حقّ و مخالف عدالت هستند، و به علّت آنکه مردمى ستمگر و تجاوز پيشه ميباشند، پا نخواهد گرفت؛ 🌿و خيال اسرائيل صغير و سپس اسرائيل کبير را با خود، با شمشير امام ما: امام زمان عجّل الله تعالى فرجه الشّريف به گور خواهند برد. 📚 «رسالۀ نکاحیه؛ کاهش جمعیت ضربه ای سهمگین بر پیکر مسلمین» ص 334 مرحوم علامه طهرانی رضوان‌الله علیه 📚 🔹@h_khoban_ir
کسب انرژی جهت بیداریِ سحر آیت الله جاودان: اگر مدت زیادی زبان ما تیز باشد ، یا مدت زیادی کار بدی را انجام داده باشیم، نمی‌توانیم نصیحت را بپذیریم! اصلاً نمی‌توانیم قبول کنیم که کارمان بد است غذا را مهم بدانید! هرجایی، هر چیزی نخوریم! غذا در رگ و ریشه‌ی ما می‌رود؛ غذا می‌شود انرژی و در نهایت غذا تبدیل می‌شود به عمل. اگر غذای پاک بخوریم، راحت‌تر می‌توانیم کار خوب کنیم. مثلاً می‌توانیم راحت‌تر سحر بیدار شویم! می‌توانیم نماز بهتری بخوانیم. 📚 🔹@h_khoban_ir