eitaa logo
هنرمندانه
1هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
99 فایل
با چاشنی هنر 🦚کلی محصول فرهنگی تربیتی مناسبتی با کیفیت بالا و قیمت پایین داریم با هدف تبلیغ معارف دینی🕊⚘️ آموزش های کاربردی و مطالب آموزنده هم💌 https://eitaa.com/joinchat/2708799497C16a5da006c ثبت سفارش https://eitaa.com/Alipoor_1401
مشاهده در ایتا
دانلود
یه چیزی هم بگم خدمتتون جسارتا😅 مادرای عزیز و پدر های گرامی ، خاله و عمه های مهربون، دایی و عموهای گل ؛ بعضی بچه ها خیلی قشنگ دارن روزه میگیرن ، احتیاج به تشویق دارن،،، ما بزرگتر ها هم بدمون نمیاد از ما هم تقدیری به عمل بیاد🙈 مسئولین بسیج و خیرین و مدارس هم بد نیست از انفعال خارج بشن و تاثیرگذار باشن و انرژی بخش.☺️ بابا اینهمه تو پیجا دارن روزه خواری رو تشویق میکنن ، شما هم روزه گرفتنو تشویق کنید باور کنید تاثیر داره👌 چند وقت پیش یه ویدئو دیدم یکی داشت به همه دخترایی که روسری از سرشون درآوردن گل سر هدیه میداد با یه نوشته و متن زیبا😔 ازشون تشکر هم می‌کرد که چقدر زیبایی و ....😱 و خیلی جذاب ازشون تقدیر می‌کرد🤦‍♀ 😭 یاد این روایت افتادم که چقدر اون ها در باطلشون استوارن،،،😔 و ما در حق و درستی خود،،، سست و ضعیف و ناپایداریم😔😔😔🤦‍♀ خدایا کمکمون کن از این دسته نباشیم🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یا فتاح: و چه دعای مجیرهایی که هر زمان مادر قصد خواندن آن را داشت، خدمتی به اهل خانه، قد علم کرد و آن را به ساعتی دیگر موکول کرد... ایام البیض رمضان بود... مادر، سفره افطاری اهل خانه را فراهم کرد و زیر لب گفت: یادم نرود امشب دعای مجیر را... سفره را جمع کرد و نگاهی به ساعت انداخت، حالا وقت تدارک سحری بود؛ مادر زیر لب گفت: یادم نرود دعای مجیر را! ظرف ها را شست، سحری را آماده کرد، خواست مشغول دعا شود که متوجه شد کودک نوپایش بدجور خود و لباس‌هایش را کثیف کرده، پس مشغول تعویض پوشک و لباس‌هایش شد و زیر لب گفت:یادم نرود دعای مجیر را! خسته و تکیده سرجایش نشست؛ تا خواست دعا را شروع کند آن یکی فرزندش کتاب به دست سراغ مادر امد برای دیکته شب... مادر زیر لب گفت یادم نرود دعای مجیر را! کارها یکی پس از دیگری قد علم می کردند و ساعت بی رحمانه می‌گذشت و مادر در حسرت یک ساعت مناجات بی دغدغه، شب را سپری می‌کند... و حالا که تمام اهل خانه را به هزار زحمت خوابانده و به زندگی سامان داده تا خلوتی باخدای خویش داشته باشد، چشم های مادر خسته و خواب آلوده، حالا دیگر نایی برای دعای مجیر نمانده! سر بر بالین می گذارد و زیر لب آرام زمزمه می‌کند: نشد بخوانم دعای مجیر را! قطره اشکی از گوشه چشم مادر روانه ی بالشت می شود و مادر،خسته و دلشکسته از روزمره، لب به مناجات می‌گشاید: خدایا؛ به حق لحظات پختن افطاری با زبان روزه و حرارت اجاق گاز که بدجور تشنه می‌کند مرا: اجرنا من النار یا مجیر... خدایا به حق لحظاتی که ایستاده ام تابشورم ظرف ها و نظافت کنم خانه را: اجرنا من النار یا مجیر... خدایا به حق خستگی پاها و بی رمقی دست هایم: اجرنا من النار یا مجیر... خدایا به حق ساعات عمرم که در راه خدمت به همسر و فرزندانم، به بندگانت که به من واگذار نمودی سپری شد: اجرنا من النار یا مجیر... خدایا اصلا به حق این دل شکسته و حسرت زده ی خواندن دعای مجیر و چشم های بی رمق از همراهیم: اجرنا من النار یا مجیر... حالا مادر آرام می‌خوابد، هرچند تا صبح چند بار دیگر بیدار می‌شود تا یکی از فرزندان را آب بدهد، یکی را شیر بدهد و برای آن یکی که بیقرار شده آغوش مهر مادری بگشاید... مگر می‌شود چنین دعای مجیری مقبول درگاه ربوبی نگردد؟ اصلا تمام عمر مادرها ایام البیض است، چه رجب، چه شعبان، چه رمضان و چه... خدایا به حق لحظه به لحظه خستگی مادرانمان: اجرنا من النار یا مجیر!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*دستور العمل استاد فاطمی نیا برای شبهای قدر*