فدای در دل آتش خطابه خواندن تو...

شهید معرکه باز از این دشت پیک یار می آید باز خبرهای ناگوار می آید زینِ دگرگون و سر و روی پر از خون شیهه ی اسبان بی سوار می آید خوش به حال آن شهید معرکه ای که... بی سر از میان کارزار می آید تیغ های آخته! بر سینه ی این قوم زخم بکارید خون به بار می آید این گلوی ماست که در راه شهادت با لب شمشیر هم کنار می آید گوش کنید از میان معرکه اینک یکسره هو هوی ذوالفقار  می آید "نصر عزیز"ی رسیده است و پس از این موسم آن "فتح آشکار" می آید ای دل خونم صبور باش که از راه عاقبت آن صبح انتظار می آید بوی بهار است ، بوی پیرهن باغ... رد شده از سیم خاردار می آید #حسن_زرنقی @hzarnaghi

شعرخوانی سالگرد شهید بیضایی این طرف هستند مردانی که از جان بگذرند آنطرف بگذار خوش باشند آقا زاده ها... @h_zarnaghi

برو که سایه به سایه پی تو می آید همیشه وحشت آن انتقام حتمی ما ... #ح_زرنقی #انتقام_سخت #انتقام_حتمی

چه می دیدی؟! بگو با من که در آن روز و در آنجا چه می دیدی ؟! شهید من! میان تیر و ترکش ها چه می دیدی ؟! همان جایی که می گفتی بیا احمد بیا احمد روایت کن که در آن صحنه ی زیبا چه می دیدی ؟! نسیم رحمت آنجایی که پس زد پرده دنیا بگو  آن لحظه ها در عالم بالا چه می دیدی ؟! در آن گودال و آن صحرا، میان آتش و خون ها به غیر از صحنه های سرخ عاشورا چه می دیدی ؟! چه می دیدی که رفتن را به ماندن ها نمی دادی پس از آن روزها در طالع فردا چه می دیدی؟! بگو، دیروز از آن بالا بلندی های معبرها از این آشفته حال و روزهای ما چه می دیدی؟! # شهید من! شهید من! که هم آغوش امواجی... مگر در بی کرانی های آن دریا، چه می دیدی؟! #حسن_زرنقی #شهید_من #شهید_مهدی_باکری #آقا_مهدی #عملیات_بدر #چه_میدیدی #جاده_الاماره #دجله پ.ن دیروز در دیدار مردم آذربایجان با مقام معظم رهبری،حضرت آقا از شهید باکری و آن اتفاق عجیبی که برای آقا مهدی ما تبریزی ها در عملیات بدر افتاد و پشت بیسیم صدا زدن احمد کاظمی که بیا ببین اینجا چه خبرهایی هست برای دومین بار با این سوال که #چه_ میدید؟!  یاد کردند

سخت همچون تندباد و نرم مانند نسیم بوده ای همواره انسان را صراط المستقیم هم به هنگام قیام و هم به هنگام قعود نام تو همسایه با لب های ما هست از قدیم نام تو جاری ست آیه آیه در اسلام ما نام تو معنای بسم الله الرحمن الرحیم هیچ کس بالا و پایین را چنین یکجا ندید گاه بر دوش رسولی گاه بر دوشت یتیم عارفی میگفت در ماه خدا شاید تویی در دعاهامان مراد از "یاعلی" و "یاعظیم" هر کجا از آستانت در هوای عشق تو هر کبوتر را که دیدم داشت ذکر یاکریم خاک اگر باشد طلایش میکنی با یک نگاه زیر ایوان طلایت هر که را باشد مقیم #حسن_زرنقی #ذکر_علی_عباده #میلاد_نور #روز_پدر #روز_مرد @h_zarnaghi

تضمینی بر غزل استاد جلال محمدی به رنگ خدا هستم و نیستم که غرق ریا هستم و نیستم شده برملا ،هستم و نیستم به خود مبتلا هستم و نیستم در آیینه ها هستم و نیستم منی که دچار غم و شادی ام نه از جنس شهرم نه آبادی ام من از مردمان همین وادی ام گرفتار زنجیر آزادی ام شگفتا...رها هستم و نیستم همانی که از درد دانی منم رکب خورده از زندگانی منم کنون شرمسار جوانی منم زمین خورده آسمانی منم کی ام؟از کجا هستم و نیستم رها از فراز و فرود آمدم به دامان دریا چو رود آمدم رها کرده بود و نبود آمدم عدم در عدم از وجود آمدم فنا در فنا هستم و نیستم همه مات و حیران،همان برزخ است جماعت پریشان،همان برزخ است بسی سخت و آسان ،همان برزخ است نه وصل و نه هجران،همان برزخ است که از او جدا هستم و نیستم نسیمی دل خون من می برد به مهمانی وا شدن می برد گمانم به سوی وطن می برد مرا جاده با خویشتن می برد ندانم کجا هستم و نیستم #حسن_زرنقی #استاد_محمدی #تضمین @h_zarnaghi

وقتی که بر لبها  نباشد طرح لبخندی دیگر چه فروردینی و دیگر چه اسفندی؟! گفتیم با دی می رود غم ها و با اسفند... از راه می آید دوباره فصل خرسندی گفتیم می آید بهار و میزند از گل بر خشک چوب آرزوها تازه پیوندی گفتیم و گفتیم و ولی هرگز  ندانستیم این زندگی دارد برای ما چه ترفندی پس ما چرا دیگر نمی میریم و می بینیم شرم پدر را در نگاه خیس فرزندی بر ما شکسته بال ها ای روزگار آخر در این قفس راه نفس را نیز می بندی فریادهامان بر نمی آید اگر. بسته ست راه گلو را آتشین بغض دماوندی می آید و پایان این غمهاست مردی که او را به سر از جنس یازهراست سربندی #حسن_زرنقی #اسفند #عید #بهار @h_zarnaghi

برای پیامبر مهربانی ها . بخوان به گوش زمین آیه های باران را پر از شکوفه کن این خشکی بیابان را دوباره زمزمه کن سوره ای و برگردان یه باغ سوخته سرسبزی بهاران را به حکم"اشهد ان لا اله الا" عشق بریز در دل و جانم شراب ایمان را . اگرچه پاسخ تو خار هست و خاکستر ولی دوباره بخوان آیه آیه قران را در این مسیر مگر چیست دادن دندان؟! تو را که نذر همین راه کرده ای جان را . مرا یقین شده عدل تو از زمانی که ... کنار دست تو دیدم بلال و سلمان را . تو آمدی که به حکم خلیفه اللهی به آسمان برسانی مقام انسان را نیامدی که بخوانیم بر سر مرده... و یا جهاز عروسان کنیم قران را # هنوز چشم به راهیم تا که تخته کند یکی ز نسل تو دکان دین فروشان را . #حسن_زرنقی #عید_مبعث #پیامبر_رحمت @h_zarnaghi https://www.instagram.com/p/BvwSrTnnGih/?igshid=8vqofythnitm