- بیا بگذار سر بر شانههای خستهام یک بار
اگر با اشک من پیراهنت لک برنمیدارد . .
-عبدالحسین انصاری
یک عمر گریه راه به جایی نبرد و حال
چشمی که نیست، حسرت دیدار میکشد
#حسین_دهلوی
هدایت شده از |•تَنَفُسـ•|
1.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اما چه سود؟ این همه زیباییات به ما
جز حسرت نگاه، چهچیزی چشانده است؟
اما چه سود؟ این همه جاده به سمت تو
ما را به مقصد نرسیدن، رسانده است...
[•امیرحسین پورعزیز•]
رفت تا ثابت شود بر من که آری هیچکس
جز خودم تا آخرش با قلب من همراه نیست
- سارا یوسفی
با وجود مدرک دانشگاهی،
تألیف چهار کتاب و صدها مقاله،
هنوز هم نمیتوانم درست بخوانم...
برایم «صبح به خیر» مینویسی،
و آن را «دوستت دارم» میخوانم.
- محمود درویش
وفا نکردی و کردم ، خطا ندیدی و دیدم
رمیدی و نرمیدم ، بریدی و نبریدم
اگر زجور ملامت، شنیدم از تو شنیدم
وگر زکعبه ندامت ، کشیدم از تو کشیدم
اگر که خانه بدوشم آگر که باده پرستم
کجا که با تو نبودم کجا که بی تو نشستم
⟨در تیرهترین اوجهای زندگانیاش، طوری لبخند میزد که گویی جهان در دست اوست و او فرمانروای جهانِ خود است، اما او تنها به شقایقی مُرده شبیه بود...⟩