روایـــت است که چون تنـــــگ شد بر او میدان
فتاده از حرکــــــت ذوالجنـــــاح وز جـــــــولان
نه سیـــــد الشهـــــــدا بر جــدال طاقــــت داشت
نه ذولجنـاح دگــــر تــاب استـــقامــــــت داشــت
کشید پــــا ز رکــــــاب آن خلاصــه ایجـــــــــاد
به رنـــــگ پرتــــو خورشیـــــد ، بر زمـین افتاد
هوا ز باد مخـــــالف ، چون قیرگــــون گردید
عــزیــــز فاطمـــــه از اســـــب سرنگون گـردید
بلنـــــــد مرتبـــــه شاهــــی زصــــدر زین افــتاد
اگــر غلـــــط نکـنــــم، عـــــرش بر زمـــین افتاد
#مقبل_کاشانی
به نام نامی سر ، بسمه تعالی سر
بلندمرتبه پیکر ، بلندبالا سر
.
فقط به تربت اعلات ، سجده خواهم کرد
که بنده ی تو نخواهد گذاشت ، هرجا سر
.
قسم به معنی لا یمکن الفرار از عشق
که پر شده است جهان ، از حسین سرتاسر
.
نگاه کن به زمین ! ما رأیت إلا تن
به آسمان بنگر ! ما رأیت إلا سر
.
سری که گفت : ” من از اشتیاق لبریزم
به سرسرای خداوند می روم با سر
.
هر آنچه رنگ تعلق ، مباد بر بدنم
مباد جامه ، مبادا کفن ، مبادا سر “
.
همان سری که ” یحب الجمال ” محوش بود
جمیل بود ، جمیلا بدن ، جمیلا سر
.
سری که با خودش آورد بهترین ها را
که یک به یک ، همه بودند سروران را سر
.
زهیر گفت : حسینا ! بخواه از ما جان
حبیب گفت : حبیبا ! بگیر از ما سر
.
سپس به معرکه عابس ، ” أجنّنی ” گویان
درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر
.
بنازم ” أم وهب ” را ، به پاره تن گفت
برو به معرکه با سر ولی میا با سر
.
خوشا به حال غلامش ، به آرزوش رسید
گذاشت آخر سر ، روی پای مولا سر
.
چنان که یک تن دیگر به آرزوش رسید
به روی چادر زهرا گذاشت سقا ، سر
.
در این قصیده ولی آن که حسن مطلع شد
همان سری است که برده برای لیلا سر
.
همان که احمد و محمود بود سر تا پا
همان سری که خداوند بود ، پا تا سر
.
پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد
پر از علی شود آغوش دشت ، سرتاسر
.
میان خاک ، کلام خدا مقطعه شد
میان خاک ؛ الف ، لام ، میم ، طا ، ها ، سر
.
حروف اطهر قرآن و نعل تازه ی اسب
چه خوب شد که نبوده است بر بدن ها سر
.
تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود
به هرکه هرچه دلش خواست داد ، حتی سر
.
جدا شده است و سر از نیزه ها درآورده است
جدا شده است و نیفتاده است از پا سر
.
صدای آیه ی کهف الرقیم می آید
بخوان ! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر
.
بسوزد آن همه مسجد ، بمیرد آن اسلام
که آفتاب درآورد از کلیسا سر
.
عقیله ، غصه و درد و گلایه را به که گفت ؟
به چوب ، چوبه ی محمل ، نه با زبان ، با سر
.
دلم هوای حرم کرده است می دانی
دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر
.
#سیدحمیدرضا_برقعی
ساده از "من بی تو می میرم" گذشتی خوب من
من به این یک جمله ی خود سخت ایمان داشتم...
#کاظم_بهمنی
🪴🖤@hicheestan
این نبض زندگی بی وقفه میزند
فرقی نمیکند با من،بدون من🙂🌻
#مجید_احمدی
🪴🖤@hicheestan
آخر مرا در من رها کردی و خود رفتی
جان کندم و ماتِ تو و دل کندنت بودم..
#معصومه_صابر
🪴🖤@hicheestan
نظربلند عقابی که آسمان با اوست
چگونه در قفس مرغ خانگی باشد...!؟🕊
#فاضل_نظری
🪴🖤@hicheestan
طفل می گرید مگر می داند این دنیا کجاست
عمر چون با های های آمد به هق هق بگذرد
#فاضل_نظری
🪴🖤@hicheestan
با من که آسمان تو بودم روا نبود
چون ابر هر دقیقه درآیی به یک لباس
#فاضل_نظری
🪴🖤@hicheestan
براتون آرزو میکنم که از طبقه بیستم یه ساختمون بیفتید
اما از چشم نیفتید...👐👀
#د_ن
🪴🖤@hicheestan