eitaa logo
حــــــــــــــــــــبیب
196 دنبال‌کننده
501 عکس
63 ویدیو
1 فایل
اندکی شعر بخوان حالت اگر بهتر نشد در طبابت حکم ابطال مرا صادر بکن...😇🫀🍁 ⤵️راه ارتباطی با ما⤵️ @Sajjad3080
مشاهده در ایتا
دانلود
کاری مکن که رو به در آسمان نهم هر تیر ناله ای که بود در کمان نهم کاری مکن که پا کشم از آستان تو داغ صبوریی که ندارم به جان نهم کاری مکن که بدعت وارستگی ز عشق من در میان سلسله عاشقان نهم کاری مکن که نیمشب از رخنه قفس راه گریز پیش دل ناتوان نهم کاری مکن که راز جگر سوز داغ را با مرهم حرام نمک، در میان نهم انصاف نیست کز چمنت بعد صد بهار بی برگ سبزرو به در آشیان نهم آخر چنان مکن که چو صائب ز زلف تو دل بر گرفته رو به صف نیکوان نهم
چقد این قلم صائب فرق داره با بقیه اشعارش نشونه های مکتب وقوع توش دیده میشه تهدید معشوق...☺️
زهی خجسته زمانی که بعد مرگِ رقیبان نشسته ، با دلِ آسوده ، روبروی تو باشم
خواب دیدم «نیستی»، تعبیر آمد «می رسی» هر چه من دیوانه بودم، ابن‌سیرین بیش‌تر!
چنان آلوده دامانم ثوابی گر به جا آرم ثواب آلوده می‌گردد ز دامانی که من دارم! :)
این مهم نیست که دل تازه مسلمان شده است کـه بـــه عشق تو بشر قاری قرآن شده است مثـل من باغچـه ی خانــه هم از دوری تو بس که غم خورده و لاغر شده گلدان شده است! بس که هر تکه ی آن با هوسی رفت ، دلم نسخه ی دیگری از نقشه ی ایران شده است بی شک آن شیخ که از چشم تو منعم می کرد خبـر از آمدنت داشت که پنهان شده است! عشق مهمان عزیزی ست که با رفتن او نرده ی پنجره ها میله ی زندان شده است عشق زاییده ی بلخ است و مقیم شیراز چون نشد کارگر آواره ی تهران شده است! عشـق دانشـکده تجربـه ی انسانهاست گر چه چندی ست پر از طفل دبستان شده است هر نو آموخته در عالم خود مجنون است -روزگاری ست که دیوانه فراوان شده است- ای که از کوچه ی معشوقه ی ما می گذری بر حذر باش که این کوچه خیابان شده است.
از ما بپرس تا که بگوییم درد چیست؛ مُشتی صغیر، مصلحتِ عام می‌کنند!
هرچند بی‌تو تاب نمی‌آورم، برو هرچند بی‌تو خواب ندارم، شبت بخیر
اگر این پَنجره در سینه یِ دیوار نبود و کنارَم ، قَلم و کاغذ و خودکار نبود چه بلا هایِ عجیبی به سرم می آمد فرض کن داخلِ زِندانی و سیگار نبود آمد و...شُد همه یِ دار و ندارم هر چَند بودن و رَفتن او دَست من اِنگار نبود
قهوه اش رو تموم کرد و گفت : یه روزی خاک قدر بارونو میدونه ولی اون روز دیگه بارون نمیباره ، قشنگ بود !
می سوزد و به عاشق خود رو نمی دهد راز عروج شمع، همین دل نبستگی ست
‏گر برود به هر قدم در ره دیدنت سری من نه حریف رفتنم از در تو به هر دری تا نکند وفای تو در دل من تغیری چشم نمی‌کنم به خود تا چه رسد به دیگری