eitaa logo
حــــــــــــــــــــبیب
211 دنبال‌کننده
501 عکس
63 ویدیو
1 فایل
اندکی شعر بخوان حالت اگر بهتر نشد در طبابت حکم ابطال مرا صادر بکن...😇🫀🍁 ⤵️راه ارتباطی با ما⤵️ @Sajjad3080
مشاهده در ایتا
دانلود
اوَل اندَر کويِ او جُز نَقشِ پايِ ما نَبود .. آخَر آنجا از هُجومِ خَلق جايِ ما نَبود!🌚
https://daigo.ir/secret/4379013599 ناشناس جدید سخن بگویید...🙂
شب‌های روشن من آن روز صبح به آخر رسید. هوا خوب نبود. باران می‌آمد و صدای قطره‌هایش بر شیشه‌های اتاقم غم‌انگیز بود. اتاقم تاریک، و بیرون اتاق گرفته و محزون.
نگاه کرد مرا لحظه‌ای، ولی نشناخت! چقدر فاصلهٔ عشق و کینه کوتاه است
عُمری از گُم شدنم رفت و نمی آیم باز چون چنین است، شما نیز مَجویید مرا...!
من چه چیزی را بهانه کنم؟ که به تو برگردم که به تو پیامی بِـفـِرستـم از بخت ِ بـد نه کتابی پیش ِ تو جا گذاشته ام نه عطری؛ نه شالگردنی برای یک تبریکــِ ساده هم هیچ مناسبتی با تو همخوانی ندارد نه پزشک شده ای ؛ نه مهندس و نه...! از تولدَت هم که ماه ها گذشته است من چه چیزی را بهانه کنم که سر صحبت را با تو باز کنم ؟ چرا به فکرم نرسیده بود آن روز که همه ی بــَهانــه ها را یکجا به دستَت دادم تا برای همیشه بروی لااقل یکی از آن بهانه ها را برای امروز پس انداز کنم؟ ! من چه چیزی را بهانه کنم؟ که به تو برگردم...
جفا كه با من ِدلخسته می كنی، سهل است غرض وفاست كه با مردم ِدگر نكنی
در وصالت اشک شوق و در فراقت اشک غم؛ پشت و روی سکه‌ی من،هر دو یک تصویر داشت!
گفتنی نیست ولی بی تو کماکان در من نفسی هست، دلی هست، ولی جانی نیست.‌..
"‏هرگز نمی‌توانست از انتهای وجودش غریبه شدن کسی را که قلبش را لمس کرده بود بپذیرد؛ به همین خاطر اغلب از آدم‌ها فاصله می‌گرفت؛ آدم‌های جدید او را به یاد زخم‌های قدیمی‌اش می‌انداختند."
چه کسی میفهمد ‏در دلم رازی هست ! ‏میسپارم آن را ‏به خیال شب و تنهایی خود...🌙
هر کجا نام تو آمد، گریه کردم مثـلِ ابر در هجومِ بغض، وقتِ آبروداری نبـود...
گفت خانه‌ ها در غیاب ساکنانشان، خواهند مرد؛ و سپس به قلبش اشاره کرد.
اگه کانالی برای تبادل دارید ممنون میشم پیام بدید @Sajjad3080
اما انتظار تو ادبیات به طرز بی‌رحمانه‌ای نمود پیدا می‌کنه.. مثل اونجایی که میگه؛ از صدهزار وعده، یکی را وفا نکرد.. خامی نگر که باز دو چشمم به راهِ اوست :) ‌
دَر نیمِه‌يِ راهیم وَلي هَم‌سَفَري نیست؛ از دُشمَن و از دوست دَر اینجا اثَري نیست؛ اَحوالِ تو با غِیر رِسیده‌است بِه گوشَم؛ دَر باخَبَري غُصِه کَم از بي‌خَبَري نیست!
تا هستم ای رفیق ندانی ک کیستم روزی سراغ من آیی ک نیستم‌...
تو با حسرت شانه من چه کردی...!؟
کجاست بام بلندی! و نردبان بلندی! که بر شود و بماند بلند بر سر دنیا؛ و بر شوی، و بمانی بر آن و نعره برآری: هوای باغ نکردیم و دور باغ گذشت..
دَر هَم نِگَریستیم؛ و گریستیم؛ گُذَشتیم ..
دخیلی بر تمام ریل‌های شهر می‌بندم توکل بر خدا... شاید قطارِ رفته برگردد... 🌱
‏زندگی خیلی عجیبه. به خودت می‌آی و می‌بینی کسایی رو از زندگیت حذف کردی که یه روزی ترس از دست دادنشون رو داشتی.
سلطان محمود از تلخک پرسید: فکر میکنی جنگ و نزاع چگونه بین مردم آغاز میشود؟ تلخک گفت: ای پدر سوخته! سلطان گفت: توهین میکنی، سر از بدنت جدا خواهم کرد! تلخک خندید و گفت: جنگ اینگونه آغاز میشود، کسی غلطی میکند و کسی به غلط جواب میدهد...!
سکوتت‌ را ندانستم ، نگاهم‌ را نفهمیدی ، نگفتم‌ گفتنی‌ ها را ، تو هم‌ هرگز نپرسیدی.