#پاسخ_استاد حدائق به سوالات شما 💠توهین به برادر بزرگتر 🌞اینکه کسی به برادر بزرگتر از خودش تهمت بزند و توهین کند ولی برادر بزرگتر سکوت کند کار درستی است؟ وظیفه ی من که عروس این خانواده هستم چیست؟ 👇👇👇👇 🌐 http://hadaegh.ir/3557 👈 به کانال اطلاع رسانی استاد حدائق بپیوندید: chat.whatsapp.com/IBg2ySOjWb75YnXB04j8JL 👈 اینستاگرام: https://www.instagram.com/hadaegh.ir/ 👈 به کانال اطلاع رسانی استاد حدائق بپیوندید: 🆔@hadaegh_admin

💥سبک زندگی مهدوی مسجد النبی (ص) 6 دی 1400 🔸 عناوین سخنرانی: 🔺برخورد امام علی (ع) با برادرش عقیل 🔺دلیل عدم بارش باران در کلام امام صادق (ع) 🔺موانع استجابت دعا در نگاه امام سجاد (ع) 🔺ترکِ امر به معروف و ویروس کرونا 🔺چرا نیکوکاران قوم شعیب (ع) نیز گرفتار عذاب شدند؟ 🔺دلیل تمام مصیبت های حضرت یعقوب و یوسف (ع) 👇👇👇👇👇👇👇👇 https://www.hadaegh.ir 👈 به کانال اطلاع رسانی استاد حدائق بپیوندید: https://chat.whatsapp.com/IBg2ySOjWb75YnXB04j8JL 👈 اینستاگرام: https://www.instagram.com/hadaegh.ir 👇👇👇👇👇👇👇👇 https://www.hadaegh.ir

✅ #اطلاعیه 🔅 سخنرانی استاد حدائق چهارشنبه 8 دی 1400 خیابان قصرالدشت مسجدالرسول (ص) بعد از نماز مغرب و عشاء 💥 پخش زنده 👈 از طریق صفحه شخصی استاد در آپارات به نشانی: aparat.com/hadaegh.ir/live 👈 به کانال اطلاع رسانی استاد حدائق بپیوندید: 🆔@hadaegh https://chat.whatsapp.com/DjoT7girBdOEPr7GBvQP5Z 👈 اینستاگرام: https://www.instagram.com/hadaegh.ir

#پاسخ_استاد حدائق به سوالات شما 💠ازدواج با سیّد 🌞آیا دعا کردن برای اینکه حتما همسرم سید باشد، درست است؟ 🔰پاسخ:بسم الله الرحمن الرحیم انسان از خدا باید خیرش را بخواهد، کلیک نکند به سید بودن، یک وقت پناه بر خدا یک ابولهبی گیرش می‌آید. بگوید خدایا یک شوهر بااخلاق باایمان، ترجیحا اگر سید هم بود نعم المطلوب، از خدا بخواهد همسری نصیب او شود که در کنار او به کمالات اخلاقی و معنوی برسد، ما هم دعا می‌کنیم که انشاءالله هر چه زودتر ایشان به سامان برسد زندگی‌شان و یک همسر ایده‌آلی را خدا نصیبشان کند. 👇👇👇👇 🌐 http://hadaegh.ir/3560 👈 به کانال اطلاع رسانی استاد حدائق بپیوندید: chat.whatsapp.com/IBg2ySOjWb75YnXB04j8JL 👈 اینستاگرام: https://www.instagram.com/hadaegh.ir/ 👈 به کانال اطلاع رسانی استاد حدائق بپیوندید: 🆔@hadaegh_admin

✅ #سخنرانی 💥 سبک زندگی مهدوی 🔰فرازی از قسمت سی و دوم 🌐https://www.aparat.com/v/usowO 👈 به کانال اطلاع رسانی استاد حدائق بپیوندید: https://chat.whatsapp.com/IBg2ySOjWb75YnXB04j8JL 👈 اینستاگرام: https://www.instagram.com/hadaegh.ir/

✅ #نکته 🔰ویژه ی بصیرت افزایی به مناسبت حماسه 9 دی 💥عزل عاشق 👈 به کانال اطلاع رسانی استاد حدائق بپیوندید. https://chat.whatsapp.com/IBg2ySOjWb75YnXB04j8JL 👈 اینستاگرام: https://www.instagram.com/hadaegh.ir/ 👈 ایتا: 🆔@hadaegh_admin

✅ #نکته 🔰ویژه ی بصیرت افزایی به مناسبت حماسه 9 دی 💥عزل عاشق یکی از یاران امیرالمؤمنین (ع)، ابوالأسود دُؤلی بود. ابوالأسود را بعضی‌ها می‌گویند مبتکرِ ادبیات عرب و نحو بوده. آدمِ ملّا و با سواد و شیعه‌ی ولایی. این در یک مقطعی، امیرالمؤمنین (ع) او را کردند، قاضی. شد قاضی از طرف حضرت منصب قضاوت به او دادند. خب کسی که امیرالمؤمنین (ع) او را می‌کند قاضی، آدمی است که از نظر علمیت، صلاحیت قضاوت دارد. یک وقت بعد از مدتی، آقا او را عزل کردند. گفتند: به ابوالأسود بگویید: از قضاوت عزل شده‌ای و دیگر قضاوت نکن. آمد به حضرت گفت: آقا چرا ما را عزل کردی؟ «چرا» نه به معنای این‌که اعتراضی داشته باشد بلکه گفت می‌خواهم مشکل خودم را بفهمم! می‌دانم که شما از روی رضای الهی من را گذاشتید کنار. نصب من برای خدا بود و عزل هم برای خداست. اما دردِ خودم را می‌خواهم بفهمم. من مشکلم کجا بود؟ ما که نه حیف و میل کردیم و نه ظلم کردیم و نه پول رشوه‌ای گرفتیم و نه حکم خلافی دادیم. آقا فرمودند: ابوالأسود! شنیده‌ام در محکمه‌ی قضا، صدایت بالاتر از صدای متداعیین است. قاضی بعضاً نعره می‌کشد! حضرت فرمود: چرا صدایت را بلندتر از صدای طرفین دعوا کردی؟ تو حق نداشتی صدایت را بالاتر ببری. تو به درد قضاوت نمی‌خوری. ولی این ابوالأسود، در ولایت ماند. آقا، او را گذاشتند کنار، ولی دست از ولایت نکشید. امیرالمؤمنین (ع) را برای منصب و مقام که نمی‌خواست که از حضرت دست بکشد؛ مثل زبیر و طلحه نبود که این‌ها بیایند شمشیر روی حضرت بکشند. ایستاد تا بعد از شهادت حضرت هم، دستِ رد به صله‌ی معاویه زد. 👈 به کانال اطلاع رسانی استاد حدائق بپیوندید. https://chat.whatsapp.com/IBg2ySOjWb75YnXB04j8JL 👈 اینستاگرام: https://www.instagram.com/hadaegh.ir/ 👈 ایتا: 🆔@hadaegh_admin

#پاسخ_استاد حدائق به سوالات شما 💠تصاویر بی حجاب 🌞من در یکی از شبکه های اجتماعی ، بعضی تصاویر بی حجابم را به اشتراک می گذاشتم، اکنون پشیمانم و توبه کرده ام، تکلیف آن تصاویری که قرار داده ام و ممکن است اکنون در اختیار بعضی افراد باشد چیست؟ 🔰پاسخ:بسم الله الرحمن الرحیم امام صادق (ع )فرمود که نشانه توبه مقبول این است که فرد، دیگر به آن کار اشتباه برنگردد. اگر ایشان قبلا این عکسها را می‌گذاشته ولی الان پشیمان است و دیگر نمی‌گذارد، این دیگر از همین الان توبه کرده و اینکار را ترک کرده است. حالا استمرار این کار، شاید بعضیها ببینند و شاید کپی کرده باشند، این دیگر تکلیفی ندارد، یعنی توبه کرده و خدا انشاءالله آمرزنده است. 👇👇👇👇 🌐 http://hadaegh.ir/3563 👈 به کانال اطلاع رسانی استاد حدائق بپیوندید: chat.whatsapp.com/IBg2ySOjWb75YnXB04j8JL 👈 اینستاگرام: https://www.instagram.com/hadaegh.ir/ 👈 به کانال اطلاع رسانی استاد حدائق بپیوندید: 🆔@hadaegh_admin

✅ #نکته 🔰ویژه ی بصیرت افزایی 💥به بهای ولایت 👈 به کانال اطلاع رسانی استاد حدائق بپیوندید. https://chat.whatsapp.com/IBg2ySOjWb75YnXB04j8JL 👈 اینستاگرام: https://www.instagram.com/hadaegh.ir/ 👈 ایتا: 🆔@hadaegh_admin

✅ #نکته 🔰ویژه ی بصیرت افزایی 💥به بهای ولایت معاویة بن ابوسفیان ملعون بعضی‌ها را با پول می‌خواست بخرد. چهره‌های درخشان عالم اسلام را. یکی از آن‌ها ابوالأسود بود. می‌گویند هزار سکه‌ی طلا و چند تا خیگ عسل که خیلی قیمت و ارزش داشت، از شام، معاویه فرستاد و گفت ببرید کوفه پیشِ ابوالأسود و طلاها را به او بدهد و عسل‌ها را هم بدهید و به اصطلاح امروزی‌ها، نمک‌گیرش کنیم که حداقل این دهانش را ببندد و دیگر از فضائل امیرالمؤمنین (ع) حرف نزند و بر علیه معاویه سخن نگوید. آن پیکی که از طرف معاویه آمده بود، یک نامه هم معاویه نوشته بود، آمد درِ خانه‌ی ابوالأسود در زد. دخترِ ابوالأسود، یک دختر هشت، نه ساله‌ای داشت آمد دمِ در. گفت: پدرت کجاست؟ گفت: پدرم در مسجد کوفه است. گفت: من یک نامه‌ای از معاویه دارم. و خیگ‌های عسل را گذاشت گوشه‌ی حیاط و گفت برایم سخت است که این‌ها را با خودم ببرم. ولی سکه‌ها را با خودش برد. هزار سکه‌ی طلاست! گفت نامه‌ی معاویه را می‌برم و پدرت را هم در مسجد می‌بینم. این عسل‌ها را تحویل بگیرید فعلاً. آمد به مسجد. ابوالأسود را دید. نامه را داد به ابوالأسود. ابوالأسود نامه‌ی معاویه را باز کرد دید معاویة بن ابی‌سفیان نامه نوشته که: ما چند خیگ عسل و هزار سکه‌ی طلا را به رسم هدیه برای شما فرستاده‌ایم. رو کرد به این پیک و گفت: عسل‌ها کو؟ گفت: عسل‌ها را گذاشتم در منزل. ابوالأسود گفت: در منزل ما گذاشتی؟ گفت: بله. سریع حرکت کرد. دیگر نایستاد. با شتاب رسید به خانه. وارد شد دید این دختر هشت نه ساله‌اش دورِ این خیگ‌های عسل است و سرِ آن خروجیِ عسل یک خورده عسل نشت کرده بود. این دختر دست زده بود رویِ این نشتیِ عسلِ سرِ خیگ، آمد گذاشت در دهانش که پدر رسید. گفت: دختر! آبِ دهانت را بیرون بینداز. این عسل به بهای فروختنِ امیرالمؤمنین است! ما این جوری پایِ امیرالمؤمنین هستیم؟؟ بعد شعر هم خواند و گفت: أبا العسل المصفا یابن هندی نیبع لک ایمانا و دیناً آدمِ ادیبی بود؛ گفت: با عسل و سکه‌های طلا می‌خواهی دینِ مرا بخری؟؟ علی بن ابیطالب را به تو بفروشم؟؟ به خدا قسم چنین کاری نمی‌کنم تا مولایم امیرالمؤمنین است. گفت: جمع کن ببر این‌ها را برای معاویه. این آدم، با این ایمان، یک برخوردِ تندی امیرالمؤمنین با او کردند در دوران قضاوتش و زمانی که به عنوان قاضی از طرف امیرالمؤمنین انتخاب شده بود. باز هم پای امیرالمؤمنین ایستاد؛ تابعِ ولایت بود. 👈 به کانال اطلاع رسانی استاد حدائق بپیوندید. https://chat.whatsapp.com/IBg2ySOjWb75YnXB04j8JL 👈 اینستاگرام: https://www.instagram.com/hadaegh.ir/ 👈 ایتا: 🆔@hadaegh_admin