eitaa logo
«کـوچـه شُــهَــدا...»
1.2هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.9هزار ویدیو
47 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاءٌعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ رزقت‌روازشهدابگیر😍 شمابه‌میهمانی‌لاله‌هادعوت شدی ازقافله‌ی‌شهداجانمونی‌رفیق😉 ناشناس مون⤵️⤵️ https://harfeto.timefriend.net/17395166318405
مشاهده در ایتا
دانلود
📕رمان 🔻قسمت پنجاه و چهارم ▫️لحنش به‌قدری با محبت بود که بی‌اختیار به سمتش چرخیدم؛ شاید برای دلخوش کردن من به زحمت لبخندی زد و با مهربانی نجوا کرد: «خوشبختی حق شماست. نذارید این حق رو هیچکس ازتون بگیره، حتی به‌خاطر زینب، این حق رو از خودتون نگیرید!» ▪️سپس از کنارم بلند شد، با متانت چند قدم زد، دوباره روبرویم ایستاد و احساسش را بی‌ریا عیان کرد: «بدون در نظر گرفتن زینب، ببینید می‌تونید من رو قبول کنید؟» ▫️از نگاه سرگردانم اوج پریشانی‌ام را حس کرد و فهمیده بود نمی‌توانم به همراهی‌اش اطمینان کنم که با حالتی مصمم ضمانت داد: «می‌دونم شما تو زندگی قبلی‌تون تجربۀ تلخی داشتید اما من قول میدم نذارم تو زندگی با من اذیت بشید.» ▪️برای نخستین بار هر دو در چشمان همدیگر خیره مانده و من می‌دیدم برای گفتن هر کلمه چه عذابی می‌کشد که تلاش می‌کرد لبخند بزند و روی چشمانش را پرده‌ای از اشک گرفته بود. ▫️مرتب پلک می‌زد تا دربرابر هجوم گریه مقاومت کند و عوضِ اشک، عشق فاطمه از آسمان چشمانش بی‌دریغ می‌بارید. ▪️می‌فهمیدم تنها به خاطر زینب می‌خواهد عشقش را قربانی کند و برای راضی کردن دل من ناشیانه تقلا می‌کرد که کلافه از جا بلند شدم. ▪️نه محتاج محبتش بودم نه وجدانم قبول می‌کرد این دختر معصوم را رها کنم که قاطعانه تکلیفش را مشخص کردم: «شما هر وقت بخواید می‌تونید زینب رو بیارید پیش من، هر چند روز دلش بخواد می‌تونه اینجا بمونه اما من نمی‌تونم با شما ازدواج کنم.» ▫️دیگر منتظر پاسخش نماندم و زینب هم با من از جا بلند شده بود که دستش را گرفتم، سمت پله‌ها به راه افتادم و کلام بلند مهدی جانم را به آتش کشید: «گفتم فقط منو ببین! بازم که میگی زینب!» ▪️با عصبانیت به سمتش چرخیدم؛ در برابر آیینه دل‌شکستۀ چشمانش نشد صبوری کنم و غم مانده روی قلبم را با نفس‌هایی خسته نشانش دادم: «من فقط تو رو می‌بینم که هیچ احساسی به من نداری!» ▫️نگاه زینب به من بود که شاید تا این لحظه ناراحتی‌ام را ندیده بود و مهدی برای دخترش حاضر بود به هر آب و آتشی بزند که قدمی به سمتم آمد و مردانه تمنا کرد: «اگه خودم رو قبول داری، برای احساسم به من فرصت بده!» ▪️در تاریکی حیاط و نور ملایم مهتابی، چشمانش شبیه دریا شده و صداقت در کلماتش موج می‌زد: «انتظار نداشته باش انقدر زود بتونم با شرایط جدید کنار بیام ولی قول میدم یه کاری کنم که همیشه آرامش داشته باشی!» ▫️در برابر نجابت نگاه و حرارت لحن گرمش، برای گفتن هر حرفی کلمه کم آورده بودم و او برایم سنگ تمام می‌گذاشت: «من مرتب مأموریت میام عراق، بعضی‌وقتا هم میرم سوریه و لبنان اما بیشتر عراق هستم. برای اینکه شما راحت باشید منم میام همینجا زندگی می‌کنم، اینجوری خودم هم بیشتر پیش زینب هستم. تو بغداد خونه می‌گیریم که خیلی از پدر و مادرتون دور نباشید.» ▪️او می‌گفت و هر کلامش شبیه قطرات باران، زمین خشک قلبم را نرم می‌کرد و باز پای دلم می‌لنگید و می‌ترسیدم هرگز نتواند عاشقم شود. ▫️سفرشان برای زیارت عتبات، چند روز طول کشید و در تمام این مدت، او با زینب هر روز برای دیدارم تا فلوجه می‌آمد. ▫️ساعت‌ها صحبت می‌کرد تا شخصیتش را بهتر بشناسم و می‌دیدم چه زجری می‌کشد تا داغ مصیبت فاطمه را پشت لبخندهایی نیمه‌جان پنهان کند مبادا باز پشیمان شوم و خبر نداشت من هر بار که چشمانش را می‌بینم، عشق قدیمی در قلبم تازه‌تر می‌شود. ▪️شب نیمۀ شعبان دیگر دست خالی به دیدارم نیامد و از بازار کربلا، چادر حریر سفیدی سوغات آورده بود و سرانجام من با همین چادر تبرک، پای سفرۀ عقدش در حرم کاظمین نشستم. ▫️از آن روزی که عقدم با عامر به هم خورد، هر بار وارد حرم می‌شدم خاطرات تلخ عامر، حال خوش زیارتم را به هم می‌زد و حالا مهدی با صورت جذاب و چشمان مهربان و نگاه نجیبش کنارم نشسته بود تا زیباترین تصویر زندگی‌ام در همین حرم جان بگیرد. ▪️ساعتی به اذان مغرب ۲۵ ماه شعبان، خطبۀ عقد ما در صحن باصفای کاظمین قرائت شد و تنها خدا می‌داند در دلم چه غوغایی بود که میان خطبه یک لحظه نگاهم در چشمان مهدی نشست و دیدم نگاهش جایی دور از من، گم شده و گرهِ گریه، تار و پود مژگانش را به هم بافته است. ▫️می‌دانستم حسرت حضور فاطمه، جانش را به آتش کشیده و او نمی‌خواست دل من بشکند که به رویم خندید و چه خنده‌ای که همزمان قطره اشکی از گوشه چشمانش چکید. ▪️صوت صلوات که در فضا پیچید، باور کردم مَحرم مهدی شدم و هنوز برای لمس احساسش آماده نبودم که دستم را میان انگشتان گرمش گرفت تا حلقه ازدواج‌مان را دستم کند. ▫️نگاه مهربانش به چشمانم بود و می‌خواست فقط شریک شادی‌هایش باشم که از بین هزار غم نهفته در نفس‌هایش، با کلام شیرینش کام دلم را طعم عسل کرد: «ممنونم که قبول کردی، ان‌شاءالله شرمندت نشم.»... ادامه دارد... https://eitaa.com/joinchat/2602697010Caf601b384e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام امام زمانم...✋❤️ جواب سلام واجب ست ..! لذت شعر به آن است که والا باشد هدف شعر ظهور گل زهـــــرا باشد..! جان ناقابل ما نذر شما مهدی جان علت هستی ما حضرت مـولا باشد ✨️🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ السلام علیک یا صاحب الزمان ❤️✨️ سروران گرامی و همراهان فهیم کانال سلااام ..🌹 صبح آغازین روز از هفته ی پرنور تون بخیر و مهر و برکت 🌹 ✨️🌹✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾  https://eitaa.com/joinchat/2602697010Caf601b384e ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹✨️🌹
🌷⃟🕊 ✋سلام برشما همسنگران و دوستداران شهـــــداء 🍃 روزمان راباسلام و به شهدا کنیم. سلام برشهدایی‌که مردانه جنگیدندتاما امروز در آرامش وامنیت کامل زندگی کنیم. رزق‌امروزراازاین‌شهیدبزرگواربگیریم👇 امروزهرچی کارخیراز دستمون برمیاد ازطرف رفیق شهیدمون ﴿﴾ برای امام زمان جانمون انجام میدیم 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🕊🕊 ▫️نام: حجت باقری ▫️نام پدر: ــــــ ▫️ولادت: 1364/03/01 (فراشبند/فارس) ▫️شهادت: 1394/11/13 (حلب/سوریه) ▫️وضعیت تاهل: متاهل ▫️نام جهادی: ندارند اما در خانواده ایشان را محسن صدا میزند ▫️آخرین مقام: سرباز بی بی زینب(سلام الله علیها) ▫️نحوه شهادت: در شمال حلب بر اثر اصابت ترکش خمپاره 120 به سر و پهلو و پس از گفتن ذکر مقدس یا حسین (علیه السلام) به درجه رفیع شهادت نایٔل گشت و به جمع شهدای مدافع حرم پیوست ▫️سن شهادت: ۳۰ساله ▫️علاقه: اسلام ، انقلاب و رهبری ▫️قسمتی از وصیتنامه شهید: ندارند 🕊🕊🕊🕊🕊🕊 کــوچــه شُــهَــدا ⤵️⤵️ ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾  https://eitaa.com/joinchat/2602697010Caf601b384e ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📆 🔆امروز ۱۳ بهمن ماه ۱۴۰۳ مصادف با ۲ شعبان المعظم 📿 شنبه: یا رَبَّ الْعالَمین: ای پروردگار جهانیان ✅ذکر روز شنبه به اسم رسول خدا (ص) است و خواندنش موجب بی‌نیازی می‌شود. 💐۱۳ بهمن ماه سالروز شهادت 🕊شهید مدافع حرم احمد مجدی 🕊شهید مدافع حرم حجت باقری 🕊شهید مدافع حرم اصغر پاشاپور 🕊شهید مدافع حرم علی اکبر عربی 🕊شهید مدافع حرم اسماعیل شجاعی 🕊شهید مدافع حرم جواد سنجه ونلی 🕊شهید مدافع حرم مصطفی قاسم پور 🕊شهید مدافع حرم مرتضی ترابی کمال 🕊شهید مدافع حرم سید سجاد روشنایی 🕊شهید مدافع حرم محمد علی قلی زاده 🕊شهید مدافع حرم محمد حسین سراجی 🕊شهید مدافع حرم علیرضا حاجیوند قیاسی 🕊شهید مدافع حرم سیداحسان حاجی حتم‌لو 🕊شهید القدس سعید علیدادی 💐شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 🕊🕊🕊🕊🕊🕊 کــوچــه شُــهَــدا ⤵️⤵️ ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾  https://eitaa.com/joinchat/2602697010Caf601b384e ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
«راستی عبادت چیست؟! احساسی که در آن تمام ذرات، وجودبه ارتعاش در آید ، جسم میسوزد قلب میجوشد، اشک فرو می ریزد، روح به پرواز در می آید، و جز خدا نمی بیند و جز خدا نمیخواهد» ⚘ 🕊🕊🕊🕊🕊🕊 کــوچــه شُــهَــدا ⤵️⤵️ ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾  https://eitaa.com/joinchat/2602697010Caf601b384e ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
🌹خاطره ای شنیدنی از سردار دلها ✍سردار سلیمانی چون شناخته شده بود لازم نبود در فرودگاه از گیت بازرسی کنترل و رد شود . اما آنقدر فروتن وخاضع بود که همه ی مراحل را طی می کرد . از آنجایی که تمام بدنش پر از ترکش بود .هنگام عبور وکنترل در مقابل دستگاه که قرار می گرفت به دلیل وجود تر کش ها سیستم دستگاه قاطی می کرد وصدا می داد . در این باره سردار سلیمانی می گوید : گاهی جای ترکش ها چنان آزارم می دهد که امان ازم می گیرد. دوستی دارم که وقتی مرا این چنین می دید یک قرصی برایم آورد.که در هنگام شدت درد ان را می خورم کمی آرام می شوم . گاهی که منزل پدرم در قنات ملک می رفتم وپیر زنان وپیر مردان از درد پا وزانو وبدن می نالیدند ، از آن قرص به آنها می دادم تا کمی تسکین یابند . سردار با لبخندی ادامه می دهند وقتی که قرص تمام می شد ودرد انها دوباره به سراغشان می آمد .می آمدند منزل پدرم ومی گفتند از قرص های حاج قاسم داری به ما بدهی . 🕊🕊🕊🕊🕊🕊 کــوچــه شُــهَــدا ⤵️⤵️ ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾  https://eitaa.com/joinchat/2602697010Caf601b384e ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌: بچه ها بخدا قسم از جلو می‌زنید اگـــــه کوفتتون بـشه صـــحنه ی گــــــناه و واردش نـــــشید❌ از شهدا جلو می‌زنید اگه: رعایت کنید قلـ♥️ـب نلرزه🥲! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🕊🕊🕊🕊🕊🕊 کــوچــه شُــهَــدا ⤵️⤵️ ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾  https://eitaa.com/joinchat/2602697010Caf601b384e ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸