eitaa logo
شهیدابراهیم هادی وشهیدقاسم سلیمانی
1.7هزار دنبال‌کننده
16.1هزار عکس
7.3هزار ویدیو
296 فایل
🌼تمام فعالیتهای کانال هدیه به آقا جانم مهدی موعود (عج الله تعالی فرجه الشریف)🌼 🔻شهید ابراهیم هادی:مشکل کارهای ما این است که برای رضای همه کار می کنیم جز رضای خدا انتقادات و پیشنهاد https://daigo.ir/secret/4785004014
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ 🎤مداحی شهید ابراهیم هادی در مورد عج الله تعالی فرجه الشریف
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ 🔻در گیلانغرب چوپانی بود به نام شاهین که گوسفندهایش را در تپه‌های مابین ما و عراقی‌ها می‌چرخاند. آدم خوبی بود. ابراهیم حسابی با شاهین عیاق شد. مدتی بعد به مراتع دیگری رفت. چیزی از رفتنش نگذشته بود که ابرام گفت دلم هوای شاهین رو کرده. رفتیم ببینیمش. 🔸 همین‌طور که نشسته بودیم، دیدیم شاهین بلند شد و رفت. پشت سرش هم ابرام رفت. یکدفعه صدای ابرام و شاهین ما را متوجه آن‌ها کرد. شاهین می‌گفت: «من باید این حیوون رو بزنم زمین!» ابرام هم می‌گفت: «به مولا اگه بذارم!» بلند شدیم ببینیم چه خبر است. دیدیم شاهین یه میش از بین گله جدا کرده تا سرش را ببرد و برای ما کباب کند اما ابرام مانعش شده و اجازه نمی‌دهد. ▫️ ده دقیقه، یک ربع این‌ها با هم بکش نکش داشتند. بالاخره شاهین کوتاه آمد. وقتی آمد و نشست، گفت: «همین جایی که شما الان نشستید، قبل از استوار ژاندارمری می‌اومد و تقاضای گوسفند می‌کرد. من هم مجبور بودم براش گوسفند بکشم. یک دفعه که من گوسفند کوچکی براش جدا کردم، قبول نکرد. خودش بلند شد رفت یک میش بزرگ سوا کرد و گفت اینو بکش. گوسفند رو کشتم، گوشتش را خرد کردم، گذاشت لای پوستش و برد و به اندازه‌ی یک آبگوشت هم برای ما نگذاشت. حالا موندم که شماها دیگه کی هستید! اون استوار نامرد ژاندارمری چطور رفتار می‌کرد، شماها چطور!» 📚 جوانمرد جلد۱ صفحات ۹۵ تا ۹۷ @hadi_soleymani313
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ 🟡 ابراهیم مادری داشت که بسیار مهربان بود و فرزندش را خیلی دوست داشت. برادرش می‌گفت: قبل از تولد ابراهیم به مدت یکسال در منزل یکی از زنان مومن محل مستاجر بودیم. مادر ما تحت تاثیر این زن باتقوا بسیار در اعمال خود دقت می‌کرد. بیشتر مواقع با وضو و مشغول قرآن بود. یکسال بعد از این مراقبت‌ها ابراهیم به دنیا آمد. شاید برای همین بود که او با بقیه اعضای خانواده تفاوت داشت. @hadi_soleymani313
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ 📖 نشسته بود جلوی منزلشان، قرآن مقابلش باز بود و با صوتی زیبا مشغول قرائت آیات الهی بود. کاری نداشت که دیگران درموردش چه می‌گویند، گویی خودش بود و خداوند. قرآن را می‌خواند و در ترجمه‌اش دقت می‌کرد. 🌱 این کار همیشگی ابراهیم در دوران نوجوانی و جوانی‌اش بود. کلام الهی جایگاه ويژه‌ای در زندگی اش داشت. برای همین بود که اعمالش بر طبق دستورات قرآن قرار داشت. 📚 خدای خوب ابراهیـم https://eitaa.com/hadi_soleymani313
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ @hadi_soleymani313 🔸 مبارزه با نفس
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ 🤝به قرارها و قراردادهایی که می‌بندید وفا کنید 🪴ابراهیم هادی زنگ زد به منزل ما و برای ساعت شش قرار گذاشت که دنبال من بیاید و به جایی برویم. درست رأس ساعت شش زنگ خانه ما را زد! رفتم دم در و دیدم آقا ابراهیم است. با تعجب گفت: چرا حاضر نیستی؟ گفتم: من فکر کردم شما هم مثل بقیه رفقا وقتی قرار می‌گذاری با تأخیر حاضر می‌شوی! عصبانی شد و گفت: یعنی چی؟ انسان باید هر طور شده به قول و قرارش عمل کنه. نشنیدی خداوند می‌فرماید: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید؛ به پیمان‌ها (و قرارها و قراردادهایی که می‌بندید) وفا کنید. (مائده، ١) 📚‌‌‌خدای خوب ابراهیم @hadi_soleymani313
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ ☘ دوره جوانی ابراهیم بود، در بازار کار می کرد. ابراهیم هفته ای یکبار ما را در چلوکبابی محل دعوت می‌کرد چند هفته گذشت، یکبار گفت: امروز مصطفی پول غذا را حساب کرد. همه از او تشکر کردیم. هفته بعد گفت: امروز سعید پول غذا را حساب کرد و همینطور هفته های بعد... 🌷ابراهیم شهید شد. یک روز دور هم نشسته بودیم ، بحث چلوکباب شد. مصطفی گفت: یادتان می آید که ابراهیم گفت مصطفی امروز پول غذا را می‌دهد؟ آن روز هم پول را ابراهیم داد. اما برای این که من خجالت نکشم. سعید با تعجب گفت: من هم همین طور... و بقیه هم همین را گفتند. ✨ آن روز فهمیدیم در تمام مدتی که ما با ابراهیم چلوکباب می‌خوردیم تمام پول غذا را خودش می داد. چون ما از لحاظ مالی ضعیف بودیم؛ اما این کار را کرد که ما هم از غذای خوب لذت ببریم. چه آدمی بود این ابراهیم. @hadi_soleymani313
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ 🔸 کم حرف بود اما... @hadi_soleymani313
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ 🫔 تکه نان خشکی را روي زمين ديد. خم شد و آن را برداشت. در كنار كوچه نشست و با آجر به آن نان کوبيد و خرده های آن را در مقابل پرندگان ریخت تا نان اسراف نشود. بارها از بزرگان شنیده ایم که اسراف، به خصوص در نان که غذای اصلی مردم است سبب سلب رحمت و گرفتاری دنیا و آخرت خواهد شد. بکوشیم تا اسراف نکنیم. https://eitaa.com/hadi_soleymani313
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ هر موقع می دید کسی مشغول غیبت کردن هست، سریع بحث رو عوض می کرد یا مدام می گفت صلوات بفرست. @hadi_soleymani313
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ به یکی از دوستانِ شهید ابراهیم هادی گفتم: خاطره‌ای از ابراهیم به یاد دارید؟ گفت: یک بار که به خاطر موهام جلویِ دوستانم قیافه گرفته بودم، ابراهیم آمد کنارم و آرام گفت: نعمتی که خدا به تو داده را به رخِ دیگران نکش. 💔
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ به قرارها و قراردادهایی که می‌بندید وفا کنید ✍️ابراهیم هادی زنگ زد به منزل ما و برای ساعت شش قرار گذاشت که دنبال من بیاید و به جایی برویم. درست رأس ساعت شش زنگ خانه ما را زد! رفتم دم در و دیدم آقا ابراهیم است. با تعجب گفت: چرا حاضر نیستی؟ گفتم: من فکر کردم شما هم مثل بقیه رفقا وقتی قرار می‌گذاری با تأخیر حاضر می‌شوی! عصبانی شد و گفت: یعنی چی؟ انسان باید هر طور شده به قول و قرارش عمل کنه. نشنیدی خداوند می‌فرماید: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید؛ به پیمان‌ها (و قرارها و قراردادهایی که می‌بندید) وفا کنید. (مائده، ١) 📚‌‌‌خدای خوب ابراهیم @hadi_soleymani313
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ «هر کس ظرفیت مشهور شدن ندارد»
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ 🌱 وقتی ابراهیم وارد محله جدیدشان می شود همه او را به خاطر ریش بلند مسخره می کنند. اما ابراهیم با برخورد و اخلاق خوبی که داشت یک یک آن ها را جذب کرد و بعد آن ها را راهی جبهه کرد.‌ الآن آن هایی که مسخره اش می کردند از بزرگان جنگ ما هستند ... 🌸 وَقُل لِّعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ ۚ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنزَغُ بَيْنَهُمْ ۚ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلْإِنسَانِ عَدُوًّا مُّبِينًا 🌸 به بندگانم بگو: «سخنى بگویند که بهترین (سخن) باشد.» چرا که شیطان (به وسیله سخنان ناروا) میان آنها فتنه و فساد مى کند. زیرا (همیشه) شیطان دشمن آشکارى براى انسان بوده است. 📚(اسراء/۵۳) @hadi_soleymani313
🌷🕊 ‌ابراهیم روحیات جالب و عجیبی داشت. بارها دیده بودم که در مسابقات، اجازه می داد که حریف او را خاک کند! به او اعتراض می کردم که چرا فلان فن را نزدی؟ می گفت: "خب این بنده "خدا" هم تمرین کرده و سختی کشیده. او هم آرزو داره که حریفش را خاک کند." من واقعا نمی فهمیدم که ابراهیم چی میگه؟! مگه میشه آدم این همه تمرین کنه و توی مسابقه برای حریفش دلسوزی کنه؟! @hadi_soleymani313
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ 🔸دنیای بی ارزش ┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ هدایت دیگران
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ ▫️ ابراهیم هیچ وقت از کلمه «من» استفاده نمی کرد. حتی برای شکستن نَفْس خودش کارهایی رو می کرد. مثلاً زمانی که قهرمان کشتی بود توی بازار، کارتون روی دوش خودش می گذاشت و جا به جا می کرد. 💦 حتی یک بار که برای وضو به دستشویی های مسجد رفت و وقتی دید چاه دستشویی گرفته، رفت داخل زیرزمین و چاه رو باز کرد. سپس دستشویی رو کامل تمیز کرد؛ شست و آماده کرد. ابراهیم از این کارها خیلی انجام می داد. همیشه خودش رو در مقابل خدا کوچیک می دید. می گفت: این کارها رو انجام میدم تا بفهمم من هیچی نیستم. @hadi_soleymani313
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ یک بار به ابراهیم گفتم: داداش، این همه پول از کجا می‌یاری؟! از آموزش و پرورش ماهی دو هزار تومان حقوق می‌گیری، ولی چند برابرش را برای دیگران خرج می‌کنی! نگاهی به صورتم انداخت و گفت: روزی رسان خداست. در این برنامه‌ها من فقط وسیله‌ام. من از خدا خواستم هیچ وقت جیبم خالی نماند. خدا هم از جائی که فکرش را نمی‌کنم اسباب خیر را برایم فراهم می‌کند. @hadi_soleymani313
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ تنهایی ولایت فقیه
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ ثمره ی هیئت رفتن
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ 🌴هر چقدر که من و امثال من در آن زمان به دنبال تفریح و بازی و سرگرمی بودیم، ابراهیم به دنبال کسب علم و معرفت بود. 🍃 خیلی از علمای محل و حتی کتابهای خوب علمی و معنوی را ابراهیم به ما معرفی می کرد. یادمه یکبار به من گفت : بیا صبح جمعه بریم سخنرانی یک استاد اخلاق. گفتم: آقا ابرام ول کن من که میخوام بخوابم. اما او می رفت تا علم و معارف و معنویت خودش را بیشتر کند و رسید به آنجا که باید برسد. ما جاهل ماندیم و او عالم و عامل شد. ✨فرق من و او را این آیه به خوبی بیان می کند: قُلْ هَلْ يسْتَوِى الَّذينَ يعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يعْلَمُونَ إِنَّما يتَذَكَّرُ أُولوا الْأَلْبابِ. بگو: آیا آنان که اهل علم و دانش اند با مردم جاهل نادان یکسانند؟ فقط دانشمندان متذکر این مطلبند. سوره ی زمر آیه ی ۹ @hadi_soleymani313
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ ابو جعفر اسیر عراقی...
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ شهید هادی: اگر پدرم بچه‌های خوبی تربیت کرد به خاطر سختی‌های بود که برای می‌کشید. @hadi_soleymani313
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ 🧕 خانمی هستم که به واسطه ارادت به شهید ابراهیم هادی محجبه شده و اهل نماز و عمل به دستورات دین شدم. من سعی کردم مانند ابراهیم در زمینه کارهای خیر فعال باشم و همچنین از ابراهیم آموختم که در مقابل ،نامحرم باید چشمان خود را حفظ کنم. در طول این سال ها هر بار حاجتی از خدا داشتم شهید ابراهیم هادی را واسطه قرار می دادم و گرفتاری من به اذن خدا بر طرف می شد تا اینکه یک شب برای حل یک مشکل قصد داشتم نذری برای شهید ابراهیم هادی انجام دهم. همان شب جوانی بلند بالا را در خواب دیدم که به من فرمود: اگر مشکلی دارید از ما هم بخواهید ما نیز مانند شهید هادی می توانیم به اذن خدا گره گشایی کنیم. پرسیدم شما کی هستید؟ نامش را گفت و ادامه داد شهید مدافع حرم از همدان هستم. وقتی از خواب پریدم نام شهید را فراموش کردم بلافاصله سراغ گوشی رفتم و در اینترنت نام و تصویر شهدای مدافع حرم همدان را جستجو کردم. تصاویر آنها که آمد خیلی سریع او را شناختم.خودش بود زیر عکس نوشته بود «شهید مجید صانعی» اعزامی از همدان. جوانی رزمی کار که باشگاه ورزشی داشت و در راه دفاع از حرم به شهادت رسیده بود. این خانم از شمال کشور راهی همدان شد تا خانواده این شهید را پیدا کند و ماجرا را تعریف کند بعدها دوستان گروه شهید هادی در همدان کتاب خاطرات شهید مجید صانعی را به نام «ابوطاها» تهیه کردند. شهیدی که بسیار به ابراهیم هادی شباهت داشت و خودش خبر داده بود مانند ابراهیم گره گشایی می کند. اما مجید صانعی اخلاقی شبیه ابراهیم داشت با، ورزش بسیاری از جوانان را از محیط های آلوده نجات داد. مجید ورزش را با معنویت در آمیخت هر زمان کلاس ورزشی با اذان مغرب تداخل می کرد در محل ورزش، نماز جماعت برپا می کرد. مجید بارها و بارها کتاب سلام بر ابراهیم را تهیه می کرد و به جوانانی که وارد محیط ورزش شده بودند هدیه می داد. 🔹او می گفت: ابراهیم شاخص یک ورزشکار مؤمن انقلابی است. ما باید در محیط ورزشی افرادی مانند ابراهیم را تربیت کنیم و در این زمینه بسیار موفق بود. او برای هدایت جوانان و نوجوانان ورزشکار بسیار وقت گذاشت و انسانهای بزرگ و موفقی تربیت نمود. شاگردان او اکنون از مربیان ورزش های رزمی هستند. آنها نیز کتاب سلام بر ابراهیم را برای شاگردانشان تهیه می کنند و از این الگوی تربیتی استفاده می کنند. 🌷اما شهید ورزشکار مجید صانعی با این که شغل آزاد داشت ولی با پیگیری های فراوان خودش را به حاج حسین همدانی رساند و با دستور ایشان راهی سوریه شد و در نبردهای اطراف حلب شربت شهادت نوشید. حضور حاج قاسم در منزل این شهید و دلجویی از طاها، تنها فرزند این شهید از صحنه های به یادگار مانده از سردار دلهاست. 📙برگرفته از کتاب ابوطاها. اثر گروه شهید هادی @hadi_soleymani313
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ از وقتی رفت جبهه و برگشت، چون در مناطق غرب و کرد نشین بود، شلوار کردی پوش شد. چون این شلوارها بلند و گشاد و راحت بودند. چه زمانی که به منطقه می‌رفت و چه وقتی که در تهران بود، دائم کردی می‌پوشید. یک پیراهن بلند و گشاد هم تنش می‌کرد. خیلی از دوستانش هم به تبع او کرد پوش شده و شکل و شمایلشان را هم مثل او کرده بودند. یکی از دوستان ابراهیم به نام «مهدی حسین قمی» که خیلی به او ارادت داشت و دارد هنوز هم با شلوار کردی این ور و آن ور می رود. البته ابراهیم، وقتی که دستور فرماندهی در مورد پوشیدن لباس متحد نظامی صادر شد، دیگر مثل قبل نبود...