eitaa logo
شهیدابراهیم هادی وشهیدقاسم سلیمانی
1.7هزار دنبال‌کننده
16هزار عکس
7.3هزار ویدیو
296 فایل
🌼تمام فعالیتهای کانال هدیه به آقا جانم مهدی موعود (عج الله تعالی فرجه الشریف)🌼 🔻شهید ابراهیم هادی:مشکل کارهای ما این است که برای رضای همه کار می کنیم جز رضای خدا انتقادات و پیشنهاد https://daigo.ir/secret/4785004014
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 تجربه گر مرگ موقت : من پارسال می گفتم برنامه تون دروغه و ببخشید از شما هم بدم میومد و عجیب اینه که امسال خودم اومدم تو برنامتون زندگی پس از زندگی ایام هر روز ساعت پنج و نیم عصر شبکه چهار سیما https://eitaa.com/hadi_soleymani313
دعای هرشب که باعث آمرزش گناهان چهل ساله می شود. @hadi_soleymani313
✫⇠قسمت :4⃣4⃣2⃣ تا شما از حمام بیایی، من هم آماده می شوم.» پدرشوهرم قبول کرد. من هم سفره صبحانه را انداختم. خدیجه و معصومه را از خواب بیدار کردم. داشتم صبحانه شان را می دادم که صمد آمد و نشست کنار سفره. گفت: «قدم!» نگاهش کردم. حال و حوصله نداشتم. خودش هم می دانست. هر وقت می خواست به منطقه برود، این طور بودم کلافه و عصبی. گفت: «یک رازی توی دلم هست. باید قبل از رفتن بهت بگویم.» با تعجب نگاهش کردم. همان طور که با تکه ای نان بازی می کرد، گفت: «شب عملیات به ستار گفته بودم برود توی گروهان سوم. اولین قایق آماده بود تا برویم آن طرف رود. نفراتم را شمردم. دیدم یک نفر اضافه است. هر چی گفتم کی اضافه است، کسی جواب نداد. مجبور شدم با چراغ قوه یکی یکی نیروها را نگاه کنم. یک دفعه ستار را دیدم. عصبانی شدم. گفتم مگر نگفته بودم بروی گروهان سوم. شروع کرد به التماس و خواهش و تمنا. ای کاش راضی نمی شدم. اما نمی دانم چی شد قبول کردم و او آمد. آن شب با چه مصیبتی از اروند گذشتیم. ادامه دارد...✒️ ✫⇠قسمت :5⃣4⃣2⃣ زیر آن آتش سنگین توی آن تاریکی و ظلمات زدیم به سیم خاردارهای دشمن. باورت نمی شود با همان تعداد کم، خط دشمن را شکستیم و منتظر نیروهای غواص شدیم؛ اما گردان غواص ها نتوانست خط را بشکند و جلو بیاید. ما دست تنها ماندیم. اوضاع طوری شده بود که با همان اسلحه هایمان و از فاصله خیلی نزدیک روبه روی عراقی ها ایستادیم و با آن ها جنگیدیم. یک دفعه ستار مرا صدا کرد. رفتم و دیدم پایش تیر خورده. پایش را با چفیه ام بستم و گفتم برادر جان! مقاومت کن تا نیروها برسند. آن قدر با اسلحه هایمان شلیک کرده بودیم که داغ داغ شده بود. دست هایم سوخته بود.» دست هایش را باز کرد و نشانم داد. هنوز آثار سوختگی روی دست هایش بود. قبلاً هم آن ها را دیده بودم، اما نه او چیزی گفته بود و نه من چیزی پرسیده بودم. گفت: «برایم چای بریز.» صدای شرشر آب از حمام می آمد. سمیه، زهرا و مهدی خواب بودند و خدیجه و معصومه همان طور که صبحانه شان را می خوردند، بهت زده به بابایشان نگاه می کردند. چای را گذاشتم پیشش. گفتم: «بعد چی شد؟!» گفت: «عراقی ها گروه گروه نیرو می فرستادند جلو و ما چند نفر با همان اسلحه ها مجبور بودیم از خودمان دفاع کنیم. زیر آن آتش و توی آن وضعیت، دوباره صدای ستار را شنیدم. دویدم طرفش، دیدم این بار بازویش را گرفته. بدجوری زخمی شده بود. بازویش را بستم. ادامه دارد.. https://eitaa.com/hadi_soleymani313
قسمت:6⃣4⃣2⃣ صورتش را بوسیدم و گفتم’ برادر جان خیلی از بچه ها مجروح شده اند، طاقت بیاور.’ دوباره برگشتم. وضعیت بدی بود. نیروهایم یکی یکی یا شهید می شدند، یا به اسارت درمی آمدند و یا مجروح می شدند. دوباره که صدای ستار را شنیدم، دیدم غرق به خون است. نارنجکی جلوی پایش افتاده بود و تمام بدنش تا زیر گلویش سوراخ سوراخ شده بود. کولش کردم و بردمش توی سنگری که آنجا بود. گفتم: ’طاقت بیاور، با خودم برمی گردانمت.’ یکی از بچه ها هم به اسم درویشی مجروح شده بود. او را هم کول کردم و بردم توی همان سنگر بتونی عراقی ها. موقعی که می خواستم ستار را کول کنم و برگردانم. درویشی گفت حاجی! مرا تنها می گذاری؟! تو را به خدا مرا هم ببر. مگر من نیرویت نیستم؟! ستار را گذاشتم زمین و رفتم سراغ خیرالله درویشی. او را داشتم کول می کردم که ستار گفت بی معرفت، من برادرتم! اول مرا ببر. وضع من بدتر است. لحظه سختی بود. خیلی سخت. نمی دانستم باید چه کار کنم.» صمد چایش را برداشت. بدون اینکه شیرین کند، سرکشید و گفت: «قدم! مانده بودم توی دوراهی. نمی دانستم باید چه کار کنم. آخرش تصمیمم را گرفتم و گفتم من فقط یک نفرتان را می توانم ببرم. خودتان بگویید کدامتان را ببرم. این بار دوباره هر دو اصرار کردند. رفتم صورت ستار را بوسیدم. گفتم خداحافظ برادر، مرا ببخش. گفته بودم نیا. ادامه دارد...✒️ ✫⇠قسمت : 7⃣4⃣2⃣ با آن حالش گفت مواظب دخترهایم باش. گفتم چیزی نمی خواهی؟! گفت تشنه ام. قمقمه ام را درآوردم به او آب بدهم. قمقمه خالی بود؛ خالی خالی.» صمد این را که گفت، استکان چایش را توی سفره گذاشت و گفت: «قدم جان! بعد از من این ها را برای پدرم بگو. می دانم الان طاقت شنیدنش را ندارد، اما باید واقعیت را بداند.» گفتم: «پس ستار این طور شهید شد؟!» گفت: «نه... داشتم با او خداحافظی می کردم، صورتش را بوسیدم که عراقی ها جلوی سنگر رسیدند و ما را به رگبار بستند. همان وقت بود که تیر خوردم و کتفم مجروح شد. توی سنگر، سوراخی بود. خودم را از آنجا بیرون انداختم و زدم به آب. بچه ها می گویند خیرالله درویشی همان وقت اسیر شده و عراقی ها ستار را به رگبار بستند و با لب تشنه به شهادت رساندند.» بعد بلند شد و ایستاد. گفتم: «بیا صبحانه ات را بخور.» گفت: «میل ندارم. بعد از شهادتم، این ها را موبه مو برای پدر و مادرم تعریف کن. از آن ها حلالیت بخواه، اگر برای نجات پسرشان کوتاهی کردم.» ادامه دارد.. ✫⇠قسمت :8⃣4⃣2⃣ چند دقیقه بعد دوباره صدای در آمد. با خودم فکر کردم این صمد امروز چه اش شده. در را که باز کردم، دیدم پشت در است. پرسیدم: «چی شده؟!» گفت: «دسته کلیدم را جا گذاشتم.» رفتم برایش آوردم. توی راه پله یک لحظه تنها ماندیم. صورتش را جلو آورد وپیشانی ام را بوسید و گفت: «قدم! حلالم کن. این چند سال جز زحمت چیزی برایت نداشتم.» تا آمدم چیزی بگویم، دیدم رفته. نشستم روی پله ها و رفتم توی فکر. دلم گرفته بود. به بهانه آوردن نفت رفتم توی حیاط. پیت نفت را از گوشه حیاط برداشتم. سنگین بود. هنّ وهن می کردم و به سختی می آوردمش طرف بالکن. هوا سرد بود. برف های توی حیاط یخ زده بود. دمپایی پایم بود. می لرزیدم. بچه ها پشت پنجره ایستاده بودند. پتو را کنار زده بودند و داشتند نگاهم می کردند. از پشت پتویی که کنار رفته بود، چشمم به عکس صمد افتاد که روی طاقچه بود. کنار همان قرآنی که وصیت نامه اش را لایش گذاشته بود. می گفت: «هر وقت بچه ها بهانه ام را گرفتند، این عکس را نشانشان بده.» نمی دانم چرا هر وقت به عکس نگاه می کردم، یک طوری می شدم. دلم می ریخت، نفسم بالا نمی آمد و هر چه غم دنیا بود می نشست توی دلم. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات https://eitaa.com/hadi_soleymani313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعای فرج ب نیابت ازشهید ابراهیم هادی تعجیل در فرج صلوات التماس دعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام و صبح بخیر خدمت شما سحرخیزان عزیز
🔴 دعای روز دهم ماه مبارک رمضان 🔹 اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِيهِ مِنَ الْمُتَوَكِّلِينَ عَلَيْكَ وَ اجْعَلْنِي فِيهِ مِنَ الْفَائِزِينَ لَدَيْكَ‏ وَ اجْعَلْنِي فِيهِ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ إِلَيْكَ بِإِحْسَانِكَ يَا غَايَةَ الطَّالِبِينَ‏. 🔺 خدایا ! مرا در اين روز از آنان كه بر تو توكل كنند و نزد تو فوز و سعادت يابند قرار ده و مرا از آنان كه مقربان درگاه تو باشند قرار ده به حق احسانت اى منتهاى آرزوى طالبان. 🆔 eitaa.com/emame_zaman
مداحی آنلاین - خراب آمدم - حاج منصور ارضی.mp3
7.57M
🌙 ویژه 🍃خراب آمدم تا کنی آبادم 🍃هزار شکر نگفتند ز چشمت افتادم 🎙حاج 👌بسیار دلنشین..
🌕 فضیلت و ثواب روز دهم برای روزه داران این روز طبق روایت پیامبر اکرم علیه السلام : 🌺 خداوند هفتاد هزار حاجت از شما بر آورد و خورشید و ماه و ستارگان و جانداران و پرنده و درنده و هر سنگ و کلوخ و هر تر و خشک و ماهیان دریا و برگهاى درختان و کتابهاى خداوند عز وجل براى شما آمرزش جویند. 📚امالی صدوق /مجلس دوازدهم/ص۴۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣سلام امـام‌زمـانم❣ ✦کـٰاش‌در‌این‌رَمضـٰان‌لایق‌دیدار‌شَـوم •سَحرۍبا‌نظر‌لُـطف‌تو‌بیدار‌شَـوم ✦کاش‌مِنـت‌بُگذارۍ‌بِہ‌سـَرم‌مَھدۍ‌جان •تاکِہ‌هَمسفره‌ۍ‌تو‌لَحظه‌ۍ‌افطار‌شَـوم..♥️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
مداحی آنلاین - درس بزرگ زندگی - استاد عالی.mp3
2.74M
🏴 (س) ♨️درس بزرگ زندگی حضرت خدیجه(س) 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. ╭━═━⊰   🍃🌸🍃   ⊱━═━╮ https://eitaa.com/hadi_soleymani313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید میلاد حیدری شهیدی که همین شب جمعه به وقت حاج قاسم در سوریه به وسیله رژیم صهیونیستی به شهادت رسید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تنگ کردن عرصه بر بی‌حجاب ها و روزه‌خواران به سبک شیرازی‌های غیور 📣 بعد از چندین روز حضور بی حجاب‌ها و روزه خوارها جهت عادی سازی در پارک قدوسی شیراز، اهالی این منطقه طی اقدامی خودجوش و کاملاً مردمی، تصمیم گرفتند قرائت قرآن، نماز و افطار خود را در این پارک برگزار کنند. 👌 اما به محض ورود مومنین همه‌ی هنجار شکن ها پراکنده شدند و مصداق آیه جاء الحق زهق الباطل اتفاق افتاد. 📍پ.ن : کار فرهنگی آتش به اختیار [=تمیز و خودجوش] یعنی همین! https://eitaa.com/hadi_soleymani313
2دعارمضان۩اللَّهُمَّ‌أَدخِل‌عَلَى‌أَهلِ‌القُبُورِالسُّرُور۩موسوی‌قهار.mp3
2.05M
2️⃣ اللَّهُمَّ أَدخِل عَلَى أَهلِ القُبُورِ السُّرُور 🔶🎙 با نوای قاسم موسوی قهار 💠 دعای بعد از هر نماز در که باعث آمرزش گناهان تا روز قیامت می شود https://eitaa.com/hadi_soleymani313
🇮🇷١٢ فروردین، گرامی باد🇮🇷
۱۲ فروردین روز «جمهوری اسلامی ایران» 🔹بخشی از پیام حضرت امام خمینی(ره) به ملت شریف ایران در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸: مبارک باد بر شما روزی که در آن تمام اقشار ملت به حقوق خود می رسند، فرقی بین‏‎ ‎‏زن و مرد و اقلیتهای مذهبی و دیگران در اجرای عدالت نیست. طاغوت دفن شد و طغیان‏‎ ‎‏و سرکشی به دنبال او دفن می شود و کشور از چنگال دشمنهای داخلی و خارجی و‏‎ ‎‏چپاولگران و غارت پیشگان نجات یافت. اینک شما ملت شجاع، پاسداران جمهوری‏‎ ‎‏اسلامی هستید. مبارک🇮🇷🇮🇷 https://eitaa.com/hadi_soleymani313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 حکم آرایش کردن برای شخص روزه دار 🔹 آرایش صورت، برای خانم ها در صورتی که در معرض دید نامحرم قرار گیرند جایز نیست، فرقی نمی کند در حال روزه باشند یا خیر. ✅ اما در هر حال آرایش کردن روزه را باطل نمى‏کند؛ مگر آنکه رژ لب، وارد دهان شده و فرو داده شود.سرمه کشیدن به چشم‏ها برای روزه دار اشکالی ندارد. فقط اگر مزه یا بوی آن به حلق برسد کراهت دارد. 🏷 پی‌نوشت: عروه الوثقى، احکام المفطرات، فصل 4 و 5. https://eitaa.com/hadi_soleymani313
لطفا تا پایان موارد زیر را👇 ۱_ترویج روزه خواری در ملاعام، ۲_انتشار محتوا علیه مقدسات اسلامی، ۳_تشویش اذهان عمومی نظیر گرانی و احتکار خوراکی و مواد غذایی را به ای دی زیر ارسال کنید👇 @amervanahibashim توجه 📣📣 مستندات شامل👇 عکس یا فیلم +تاریخ +ساعت+آدرس دقیق و درفضای مجازی لینک و آدرس درغیر اینصورت پیگیری نمیشود. 👈به  بزرگترین کانال مطالبه گری کشوری ملحق شوید.👉 فرهنگسازی حیا تنها کانال رسمی ما در فضای مجازی👇 🆔@farhangsaze_haya ..................................... ما هیچ شعبه ای از این کانال به اسم فرهنگسازی حیا در هیچ شهری نداریم ❌مراقب سوء استفاده ها باشید❌