eitaa logo
شهیدابراهیم هادی وشهیدقاسم سلیمانی
1.7هزار دنبال‌کننده
16.6هزار عکس
7.7هزار ویدیو
316 فایل
🌼تمام فعالیتهای کانال هدیه به آقا جانم مهدی موعود (عج الله تعالی فرجه الشریف)🌼 🔻شهید ابراهیم هادی:مشکل کارهای ما این است که برای رضای همه کار می کنیم جز رضای خدا ارتباط: @kanalkomeilll https://daigo.ir/secret/4785004014
مشاهده در ایتا
دانلود
نمــاز شـ🌙ــب هشتم هر که در این شب نماز کند و در هر رکعت بعد از حمد هر یک از سوره های و و و را بار بخواند خداوند مزد شاکرین و صابرین را به او عطا کند و گویا قرآن رادر ماه رمضان ختم کرده و چون از قبر برخیزد هفتاد ملک او را استقبال کرده ، بشارت بهشت دهند و تا بهشت مشایعت کنند. @hadi_soleymani313
🔴شکنجه گران شاه! 🔹 در زمان بازجویی زندانیان به حدی وحشتناک بوده که دکتر فرد هالیدی، محقق انگلیسی در کتاب خودش نوشته: از اواخر دهه 1960 به صورت جزئی عادی از سیستم بازجویی حکومت درآمده بود، عفو بین الملل آنچه را که از انواع شکنجه در ایران شنیده است به صورت زیر خلاصه میکند: شلاق زدن، کتک زدن، شوک الکتریکی، ناخن کشیدن، تنقیه آب جوش(وارد کردن آب جوش با لوله به داخل مقعد)، آویختن وزنه به بیضه ها، بستن زندانی بر روی صندلی فلزی و سرخ کردن آن با حرارت، استعمال بطری شکسته در مقعد و تجاوز به زندانی. 📚 منبع:کتاب ایران:دیکتاتوری و توسعه/نوشته دکتر فرد هالیدی(استاد مدرسه اقتصاد لندن) /ترجمه محسن یلفانی و علی طلوع/صفحه 80 ✅کانال تاریخ پهلوی👇 https://eitaa.com/joinchat/4153737506C363110af5c
اگر دوستم نداری، بگو. باور ڪن بدون اینڪه مشڪلی پیش بیاید، همه چیز را تمام می ڪنم.» همان طور سر پا ایستاده و تڪیه ام را به رختخواب ها داده بودم. صمد روبه رویم بود. توی تاریڪی محو می دیدمش. آهسته گفتم: «من هیچ ڪسی را دوست ندارم. فقطِ فقط از شما خجالت می ڪشم.» نفسی ڪشید و گفت: «دوستم داری یا نه؟!» جواب ندادم. گفت: «می دانم دختر نجیبی هستی. من این نجابت و حیایت را دوست دارم. اما اشڪالی ندارد اگر با هم حرف بزنیم. اگر قسمت شود، می خواهیم یڪ عمر با هم زندگی ڪنیم. دوستم داری یا نه؟!» جواب ندادم. گفت: «جان حاج آقایت جوابم را بده. دوستم داری؟!» آهسته جواب دادم: «بله.» انگار منتظر همین یڪ ڪلمه بود. شروع ڪرد به اظهار علاقه ڪردن. گفت: «به همین زودی سربازی ام تمام می شود. می خواهم ڪار ڪنم، زمین بخرم و خانه ای بسازم. قدم! به تو احتیاج دارم. تو باید تڪیه گاهم باشی.» بعد هم از اعتقاداتش گفت و گفت از اینڪه زن مؤمن و باحجابی مثل من گیرش افتاده خوشحال است. قشنگ حرف می زد و حرف هایش برایم تازگی داشت. ادامه دارد...✒️ همان شب فڪر ڪردم هیچ مردی در این روستا مثل صمد نیست. هیچ ڪس را سراغ نداشتم به زنش گفته باشد تڪیه گاهم باش. من گوش می دادم و گاهی هم چیزی می گفتم. ساعت ها برایم حرف زد؛ از خیلی چیزها، از خاطرات گذشته، از فرارهای من و دلتنگی های خودش، از اینڪه به چه امید و آرزویی برای دیدن من می آمده و همیشه با ڪم توجهی من روبه رو می شده، اما یڪ دفعه انگار چیزی یادش افتاده باشد، گفت: «مثل اینڪه آمده بودی رختخواب ببری!» راست می گفت. خندیدم و پتویی برداشتم و رفتم توی آن یڪی اتاق، دیدم خدیجه بدون لحاف و تشڪ خوابش برده. زن برادرهای دیگرم هم توی حیاط بودند. ڪشیڪ می دادند مبادا برادرهایم سر برسند. ساعت چهار صبح بود. صمد آمد توی حیاط و از زن برادرهایم تشڪر ڪرد و گفت: «دست همه تان درد نڪند. حالا خیالم راحت شد. با خیال آسوده می روم دنبال ڪارهای عقد و عروسی.» وقتی خداحافظی ڪرد، تا جلوی در با او رفتم. این اولین باری بود بدرقه اش می ڪردم. ادامه دارد...✒️ @hadi_soleymani313
در روستا، پاییز ڪه از راه می رسد، عروسی ها هم رونق می گیرند. مردم بعد از برداشت محصولاتشان آستین بالا می زنند و دنبال ڪار خیر جوان ها می روند. دوازدهم آذرماه 1356 بود. صبح زود آماده شدیم برای جاری ڪردن خطبه عقد به دمق برویم. آن وقت دمق مرڪز بخش بود. صمد و پدرش به خانه ما آمدند. چادر سرڪردم و به همراه پدرم به راه افتادم. مادرم تا جلوی در بدرقه ام ڪرد. مرا بوسید و بیخ گوشم برایم دعا خواند. من ترڪ موتور پدرم نشستم و صمد هم ترڪ موتور پدرش. دمق یڪ محضرخانه بیشتر نداشت. صاحب محضرخانه پیرمرد خوش رویی بود. شناسنامه من و صمد را گرفت. ڪمی سربه سر صمد گذاشت و گفت: «برو خدا را شڪر ڪن شناسنامه عروس خانم عڪس دار نیست و من نمی توانم برای تو عقدش ڪنم. از این موقعیت خوب بهره ببر و خودت را توی هچل نینداز.» ما به این شوخی خندیدیم؛ اما وقتی متوجه شدیم محضردار به هیچ عنوان با شناسنامه بدون عڪس خطبه عقد را جاری نمی ڪند، اول ناراحت شدیم و بعد دست از پا درازتر سوار موتورها شدیم و برگشتیم قایش. همه تعجب ڪرده بودند چطور به این زودی برگشته ایم. برایشان توضیح دادیم. موتورها را گذاشتیم خانه. سوار مینی بوس شدیم و رفتیم همدان. عصر بود ڪه رسیدیم. پدر صمد گفت: «بهتر است اول برویم عڪس بگیریم.» ادامه دارد...✒️ 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 همدان، میدانِ بزرگ و قشنگی داشت ڪه بسیار زیبا و دیدنی بود. توی این میدان، پر از باغچه و سبزه و گل بود. وسط میدان حوض بزرگ و پرآبی قرار داشت. وسط این حوض هم روی پایه ای سنگی، مجسمه شاه، سوار بر اسب، ایستاده بود. عڪاس دوره گردی توی میدان عڪس می گرفت. پدر صمد گفت: «بهتر است همین جا عڪس بگیریم.» بعد رفت و با عڪاس صحبت ڪرد. عڪاس به من اشاره ڪرد تا روی پیت هفده ڪیلویی روغنی، ڪه ڪنار شمشادها بود، بنشینم. عڪاس رفت پشت دوربین پایه دارش ایستاد. پارچه سیاهی را ڪه به دوربین وصل بود، روی سرش انداخت و دستش را توی هوا نگه داشت و گفت: « اینجا را نگاه ڪن.» من نشستم و صاف و بی حرڪت به دست عڪاس خیره شدم. ڪمی بعد، عڪاس از زیر پارچه سیاه بیرون آمد و گفت: «نیم ساعت دیگر عڪس حاضر می شود.» ڪمی توی میدان گشتیم تا عڪس ها آماده شد. پدر صمد عڪس ها را گرفت و به من داد. خیلی زشت و بد افتاده بودم. به پدرم نگاه ڪردم و گفتم: «حاج آقا! یعنی من این شڪلی ام؟!» پدرم اخم ڪرد و گفت: «آقا چرا این طوری عڪس گرفتی. دختر من ڪه این شڪلی نیست.» عڪاس چیزی نگفت. او داشت پولش را می شمرد؛ اما پدر صمد گفت: «خیلی هم قشنگ و خوب است عروس من، هیچ عیبی ندارد.» عڪس ها را توی ڪیفم گذاشتم و راه افتادیم طرف خانه دوست پدر صمد. شب را آنجا خوابیدیم. ادامه دارد...✒️ @hadi_soleymani313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀استوری 🌹🍃سلام صبح به خیر و عافیت 🌷عطر، تلاوت آیات قرآن کریم🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السَّلاَمُ عَلَى خَلَفِ السَّلَفِ وَ صَاحِبِ الشَّرَفِ‏... 🌱سلام بر آن مولایی که جانشین انبیا و ائمه پیشین و صاحب تمام شرافت هاست . سلام بر او و بر روزی که گوهر شرافتش چشم تمام خلق را خیره کند. 📚 مفاتیح الجنان، زیارت امام زمان سلام الله علیه به نقل از سید بن طاووس. عجّل الله تعالی فرجه الشریف
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ 🌴 «توکل به خدا! @hadi_soleymani313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️ببینید 🇮🇷کارآمدی نظام در پتروشیمی ⁉️آیا می دانستید 👏تولیدات پالایشگاهی ایران طی ۴۴سال گذشته نسبت به قبل از انقلاب ۳۳برابر رشد کرده؟ قبل از انقلاب اسلامی در ایران ۱۷ محصول پتروشیمی تولید می شد 👌اما امروز به ۱۱۴ محصول متنوع ارتقاء یافته @hadi_soleymani313