📳 بهجای روزه به فقرا کمک کنیم❗️
☑️ فقرا و اعمال دینی
🔺برخی حرف خوشگل و خوش رنگی میزنند که بجای انجام اعمال و دستورات دینی برویم به فقرا کنیم؟
🤔خب در ظاهر حرف انساندوستانه و دلچسبی به نظر میآید.
👈کسانی که این حرف را میزنند دین را نمیشناسند:
1⃣ مثلا در همین #ماه_رمضان مردم روزه دار پس از یک ماه روزهداری و تحمل گرسنگی باید در پایان ماه جهت قبولی عبادات خود فطریه (وجه نقد) به فقرا عیدی بدهند. 👈این عمل واجب است و زکات فطریه نام دارد. اگر این عمل را ترک کنند از لحاظ شرعی روزه هایشان اشکال دارد.
❓حالا روشنفکران بفرمایند در دین آنها چند احکام واجب وجود دارد که اینگونه به کمک رسانی به فقرا دستور اکید داشته باشد؟
2⃣ اگر کسی نتواند با دلیل شرعی روزه بگیرد یا از عمد روزه را ترک کند میبایست به جبران این کار فقیران را سیر کند (کفاره)!
✔️ یکی از اثراتی که برای روزه گرفتن گفته شده درک حال گرسنگان و فقراست.
کدام دین و مکتب این چنین در عمل پیروان خود را به فقرا سفارش کرده است؟
#ماه_مبارک_رمضان #رمضان
🆔 @wiki_shobhe
☆○═════════┅
📲 کانال ✅ ویکےشبهه ✅ در ایتا👇
https://eitaa.com/Wiki_Shobhe
موجسواری رسانههای معاند برای کشتهشدن سارق مسلح کرمانشاهی
🔸رسانههای تابلودار معاند اخیرا خبری مبنی بر کشتهشدن یک جوان در کرمانشاه با تیراندازی ماموران نیروی انتظامی روی خروجی خود رفتهاند و مدعی شدند فرد مورد اشاره بهدلیل نداشتن مدارک خودرو مورد تیراندازی پلیس قرار گرفته.
🔹دادستان کرمانشاه گفته: این فرد عضو یک گروه سارق مسلح بود که بیش از ۱۰ فقره سرقت مسلحانه از شهروندان کرمانشاه و مسافران نوروزی انجام دادهاند.
🔹این گروه ۴ نفره بهطور قطع سارق مسلح بودند و در پی تعقیب و گریزی که صورت گرفت در پی شلیک سارقین مسلح، ماموران بهدلیل دفاع از خود بهسمت آنها تیراندازی متقابل کردند. یکی از سارقان با شلیک گلوله کشته شد و ۲ نفر دیگر دستگیر و یک نفر متواری شده.
🔹۲ نفر از سارقانی که دستگیر شدند به سرقت مسلحانه اقرار کردند و سلاح نیز از این افراد کشف شده.
🔷فرمانده انتظامی کرمانشاه هم گفته: این ۴ سارق بیش از ۱۰۰ شاکی خصوصی دارند و دستگیری آنها با ابراز خرسندی شهروندان همراه بوده. جریانسازی معاندان نمیتواند مانع اقتدار پلیس در ایجاد امنیت و آرامش برای ملت شود.
https://eitaa.com/hadi_soleymani313
🔴 اموات در شب های جمعه #ماه_رمضان بسیار چشم انتظار هستند
🔵 در این مورد قطب راوندى در لب اللباب نقل می کند:
🌕 مردگان در هر شب جمعه از ماه رمضان مى آیند و هر یک از آنها به آواز گریان فریاد مى زند: اى فرزندان من. اى خویشان ! با خیرات خود به ما محبت کنید خدا شما را رحمت کند، ما را به خاطر بیاورید و ما را فراموشمان مکنید. بر غربت ما رحم کنید. ما در زندان تنگ و تاریک مانده ایم. به ما رحم کنید و دعا و صدقه از ما دریغ نکنید.
🔺 شاید پیش از آنکه شما مثل ما شوید به شما رحم فرماید، اى بندگان خدا! سخن ما را بشنوید و ما را فراموش مکنید. این ثروتى که در دست شما است روزى در دست ما بود، ما آنها را در راه خدا خرج نکردیم ، پس آنها براى ما وبال شد و منفعت براى دیگران . به ما مهربانى کنید ولو به یک درهم یا قرص نانى یا پاره اى از چیزى . پس فریاد مى کنند: چقدر نزدیک است که بر نفسهاى خود گریه کنید و به شما نفعى ندهد. چنانکه ما گریه مى کنیم و سودى براى ما ندارد؛ پس کوشش کنید پیش از آن که مثل ما شوید.
📚 سفینه البحار ج ۸ ص ۱۳۳
#رمضان_مهدوی
#شب_جمعه
https://eitaa.com/hadi_soleymani313
#دختر_شینا
✫⇠قسمت :1⃣4⃣2⃣
#فصل_هفدهم
بچه ها که دیدند صمد آن ها را به بازار نبرده، ناراحت شدند. صمد سربه سرشان گذاشت. کمی با آن ها بازی کرد و بعد نشست به درسشان رسید. به خدیجه دیکته گفت و به معصومه سرمشق داد. گوشه ای ایستاده بودم و نگاهش می کردم. یک دفعه متوجه ام شد. خندید و گفت: «قدم! امروز چه ات شده. چشمم نزنی! برو برایم اسپند دود کن.»
گفتم: «حالا راستی راستی می خواهی بروی؟!»
گفت: «زود برمی گردم؛ دو سه روزه. بابا ناراحت است. به او حق بده. داغ دیده است. او را می برم تا لب اروند؛ جایی که ستار شهید شده را نشانش می دهم و زود برمی گردم.»
به خنده گفتم: «بله، زود برمی گردی!»
خندید و گفت: «به جان قدم، زود برمی گردم. مرخصی گرفته ام. شاید دو سه روز هم نشود. حالا دو تا چای بیاور برای حاج آقایتان. قدر این لحظه ها را بدان.»
🔸 فصل هجدهم
فردا صبح زود پدرشوهرم آمد سراغ صمد. داشتم صبحانه آماده می کردم. گفت: «دیشب خواب ستار را دیدم. توی خواب کلافه بود. گفتم ستار جان! حالت خوب است؟! سرش را برگرداند و گفت من صمدم. رفتم جلو ببوسمش، از نظرم پنهان شد.»
بعد گریه کرد و گفت: «دلم برای بچه ام تنگ شده. حتماً توی خاک دشمن کنار آن بعثی های کافر عذاب می کشد. نمی دانم چرا از دستم دلخور بود؛ حتماً جایش خوب نیست.»
ادامه دارد...
✫⇠قسمت :2⃣4⃣2⃣
#فصل_هجدهم
صمد که می خواست پدرش را از ناراحتی درآورد، با خنده و شوخی گفت: «نه بابا. اتفاقاً خیلی هم جایش خوب است. ستار الان دارد برای خودش پرواز می کند. فکر کنم از دست شما ناراحت است که این طور اسم های ما را به هم ریختید.»
چشم غره ای به صمد کردم و لب گزیدم. صمد حرفش را عوض کرد و گفت: «اصلاً از دست من ناراحت است که اسمش را برداشتم.»
بعد رو کرد به من و گفت: «حتی خانمم هم از دستم ناراحت است؛ مگر نه قدم خانم.»
شانه بالا انداختم.
گفت: «هر چه می گویم تمرین کن به من بگو حاج ستار، قبول نمی کند. یک بار دیدی فردا پس فردا آمدند و گفتند حاج ستار شهید شده، باید بدانی شوهرت را می گویند. نگویی آقا ستار که برادرشوهرم است، چند وقت پیش هم شهید شد.»
این را گفت و خندید. می خواست ما هم بخندیم. اخم کردیم. پدرش تند و تیز نگاهش کرد.
صمد که اوضاع را این طور دید، گفت: «اصلاً همه اش تقصیر آقاجان است ها! این چه بلایی بود سر ما و اسم هایمان آوردید؟!»
پدرشوهرم با همان اَخم و تَخم گفت: «من هیچ بلایی سر شما نیاوردم. تو از اول اسمت صمد بود، وقتی شمس الله و ستار به دنیا آمدند، رفتم شهر برایتان یک جا شناسنامه بگیرم....
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
✫⇠قسمت :3⃣4⃣2⃣
#فصل_هجدهم
آن وقت رسم بود. همه این طور بودند. بعضی ها که بچه هایشان را مدرسه نمی فرستادند، تازه موقع عروسی بچه هایشان برایشان شناسنامه می گرفتند. تقصیر ثبت احوالی بود. اشتباه کرد اسم تو که از همه بزرگ تر بودی را نوشت ستار. شمس الله و ستار که دوقلو بودند؛ نمی دانم حواسش کجا بود، تاریخ تولد شمس الله را نوشت 1344 مال ستار را نوشت 1337. موقع مدرسه که شد، رفتیم اسمتان را بنویسیم، گفتند از همه بزرگ تر کدامشان است؟! تو را نشان دادیم. گفتند این ستار است، بیاید کلاس اول. بقیه هم حالا وقت مدرسه شان نیست. خیلی بالا پایین دویدم؛ بلکه شناسنامه هایتان را درست کنم؛ نشد.»
صمد لبخندی زد و گفت: «آن اوایل خیلی سختم بود. معلم که صدایم می زد ستار ابراهیمی ؛ برّ و بر نگاهش می کردم. از طرفی دوست ها و هم کلاسی هایم بهم می گفتند صمد. این وسط بدجوری گیر کرده بودم. خیلی طول کشید تا به این اوضاع عادت کردم.»
صمد دوباره رو کرد به من و گفت: «بالاخره خانم، تمرین کن به حاج آقایتان بگو حاج ستار.»
گفتم: «کم خودت را لوس کن. مگر حاج آقا نگفتند تو از اول صمد بودی.»
صمد دیگر پی حرف را نگرفت و به پدرش گفت: «آقا جان! بهتر است شما یک دوش بگیری تا سرحال و قبراق بشوی. من هم یک خرده کار دارم.
ادامه دارد...✒️
https://eitaa.com/hadi_soleymani313
دعای هرشب #ماه_رمضان که باعث آمرزش گناهان چهل ساله می شود.
@hadi_soleymani313
دعای فرج ب نیابت ازشهید ابراهیم هادی
تعجیل در فرج #امام_زمان صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_وعجل_فرجهم
التماس دعا
🌼بسم الله الرحمن الرحیم 🌼
با سلام و صبح بخیر خدمت شما سحرخیزان عزیز
9 - TopSeda.ir.mp3
4.2M
تلاوت تحدیر (تند خوانی) صوتی جزء 9قرآن کریم
#ماه_رمضان
روخوانی جزء نهم
http://parsquran.com/data/show_juz.php?user=far&juz=9