فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #شهیدسردار_سلیمانی خطاب به خود برتر بین ها: «همون دختر کم حجاب دختر منه»☺️☝️
اینها جامعه ما هستند
#حجاب
🔴 رهبر انقلاب: «پیری جمعیت از همهی خطرات بزرگتر است»
رهبر معظم انقلاب در دیدار با جمعی از فعالان حوزه خانواده:
▪️از متلاشی شدن خانوادهها جلوگیری کنید
▪️یک مسئله، مسئلهی بقاء خانواده و جلوگیری از تلاشی خانواده است. راههایی را پیدا کنید! خانوادهها را از تلاشی باید نجات داد. راههای عملیاتی آن را پیدا کنید.
▪️نباید در خانه به زن ظلم شو
▪️باید قوانینی وجود داشته باشد که روابط داخل خانه را که گاهی اوقات برخلاف عدالت و گاهی اوقات شکلهای ناهنجاری دارد، اصلاح کند.
واقعاً به زنها ظلم میشود... گاهی هم به مردها ظلم میشود. باید یک هنجارِ درستِ دینیِ اسلامی تنظیم بشود و برایش ضوابط و مقرراتی گذاشته بشود که این هنجار بر محیط داخل خانواده حاکم بشود.
سردار شهید حاج قاسم سلیمانی🌷
دست نوشته ای از "سردارشهیدحاج قاسم سلیمانی"
برای یکی از دوستانش:
علی عزیز! چهار چیز را فراموش نکن:
۱_اخلاص، اخلاص، اخلاص
یعنی گفتن ، انجام دادن و یا ندادن برای خدا
۲_قلبت را از هر چیز غیر او خالی کن و پر از محبت او و اهلبیت(علیهالسلام) کن
۳_نماز شب توشه عجیبی است
۴_یاد دوستان شهید ولو به یک صلوات
"برادرت، دوستدارت سلیمانی"
🌷🌷🌷🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ چه مراسم خوب و با برکتی!
♦️جشن ازدواج ۷۰ جوان در گلزار شهدای کرمان و ادای احترام به مقبره #شهید حاجقاسم سلیمانی (در سالروز ازدواج امام علی(علیه السلام ) و حضرت زهرا(سلام الله علیها ). )
شهیدابراهیم هادی وشهیدقاسم سلیمانی
قسمت دوم رمان یادت باشد: امشب💛
#قسمت_دوم
باباکه رفت.پشت بندش مادرم داخل اتاق آمد وگفت؛دخترم،آبجی امنه ازما جواب می خواد.خودت که میدونی.ازچندسال پیش این بحث مطرح شده بود،نظرت چیه؟جوابم همان بود به مادرم گفتم :طوری که عمه ناراحت نشه بهش بگین میخواد درس بخونه.
عمه یازده سال از پدرم بزرگتر بود.قدیم ترها خانه پدریِ مادرم باخانهء آنها دریک محله بود.عمه واسطهء ازدواج پدر و مادرم بود.برای همین مادرم همیشه عمه را آبجی صدا میکرد.روابط شان بیشتر دوستانه بود.وخیلی با احترام باهم حرف میزدند
اولین باری که موضوع خواستگاری مطرح شد سال هشتاد وهفت بود. ان موقع دوم دبیرستان بودم بعد از عروسی حسن آقا برادر بزرگتر حمید،عمه به مادرم گفته بود .زنداداش الوعده وفا!خودت وقتی این ها بچه بودند گفتی حمید باید داماد من بشه،
منیره خانم ما فرزانه را میخواهیم .حالا از ان روز چهار سال گذشته بود.این بار عقد اقا سعید،برادر دوقلوی حمیدبهانه شده بود که عمه بحث خواستگاری را دوباره پیش بکشد.
حمید شش برادر و خواهر دارد. فاصله ی سنی ما چهارسال است
بیست وسه بهمن آن سال اقاسعید با محبوبه خانم عقد کرده وحالابعد از بیست وپنج روز ،عمه رسماََ به خواستگاری من آمده بود.پدر حمید می گفت ؛ سعید نامزد کرده،حمید تنها مونده.مافکر کردیم الان وقتشه برای حمیدهم قدم پیش بزاریم .چه جایی بهتر از اینجا!
البته قبلترهم عمه به عموهاوزن عموهای من سپرده بود که واسطه بشوند ولی کسی جرئت نمیکرد مستقیم مطرح کند.پدرم روی دخترهایش خیلی حساس بود.وبه شدت بمن وابسته بود.همهء فامیل می گفتند: فرزانه فعلا درس داره اجازه بدید اول تکلیف کنکورش روشن بشه بعد اقدام کنید.
نمیدانستم با مطرح شدن جواب منفیِ من ، چه اتفاقی می افتد. درحال کلنجار رفتن باخودم بودکه عمه داخل اتاق آمد
زیرچشمی باچهره ء دلخور به من نگاه کرد.نمیتوانستم ازجلوی چشم عمه فرار کنم.
باجدیت گفت: ببین فرزانه، تودختر برادرم هستی یه چیزی میگم یادت باشه نه تو بهتر از حمید میتونی پیدا کنی نه حمید بهتر ازتو! الان میریم اما خیلی زود برمیگردیم مادست بردار نیستیم!
هدایت شده از شهیدابراهیم هادی وشهیدقاسم سلیمانی
قرار عاشقی هر شب
قرائت دعای فرج به نیابت از شهید ابراهیم هادی