🌷 شهید ابراهیم هادی 🌷
ایــن را هرگز فــراموش نکنیـد تا خـــود را نـسـازیـم و تـغییــر نـدهیــم ، جـامـعہ سـاختـہ نـمیشــود.
#دفاع_مقدس
#هفته_دفاع_مقدس
@hadi_soleymani313
اگر زمان جنگ اینترنت بود این عکس پر بینندهترین عکس میشد📸
تصویری تأمل برانگیز از «علی حسن احمدی» که با سیم پای خودش را به دوشکا بسته⛓
که وقتی با RPG و تیربار میزنندش از ترس فرار نکنه
#دفاع_مقدس
@hadi_soleymani313
🕊| شهید مهدی باکری :
💢مهریه منحصر به فرد همسر شهید باکری..
🔹وقت اذان بود و مغازه ها را داشتند می بستند. در اولین مغازه که وارد شدیم من به قیافه حلقه ها نگاه نمی کردم بلکه می دیدم کدام ارزانتر است. نهایت یک حلقه 800 تومانی انتخاب کردم. مهدی در راه گفت در رابطه با مهریه صحبت نکردیم، نظر شما چیست. خانواده قبلا نظرم را می دانستند. به او گفتم هر چه شما بگویید. گفت یک جلد قران و یک کلت کمری من، مهریه شما. گفتم به خدا قسم نظر من هم همین بود. هر دو از اینکه یک نظر داشتیم تعجب کردیم.
#دفاع_مقدس 🍃🌹
#ما_ملت_امام_حسینیم 🌷🎋
#یادشهداباذکرصلوات 🍃🌹
@hadi_soleymani313
📜📜📜🌿🌹﷽🌹🌿📜📜📜
📜 نامه به اسود بن قطبه فرمانده لشکر حلوان درجنوب شهر سرپل ذهاب امروزی
🔹مسووليتهای فرماندهی
♦️پس از ياد خدا و درود. اگر رای و انديشه زمامدار دچار دگرگونی شود، او را از اجرای عدالت بسيار باز می دارد، پس كار مردم در آنچه حق است نزد تو يكسان باشد. زيرا در ستمكاری بهایی برای عدالت يافت نمی شود، از آنچه كه همانند آن را بر ديگران نمی پسندی پرهيز كن، و نفس خود را در حالی که امیدوار به پاداش الهی بوده و از کیفر او هراسناکی ، به انجام آنچه خداوند بر تو واجب كرده است، وادار ساز. و بدان كه دنيا سرای آزمايش است، و دنياپرست ساعتی در آن نمی آسايد جز آنكه در روز قيامت از آن افسوس می خورد، و هرگز چيزی تو را از حق بی نياز نمی گرداند. و از جمله حقی كه بر توست آن كه، نفس خويش را نگهبان باشی ، و به اندازه توان در امور رعيت تلاش كنی، زيرا آنچه در اين راه نصيب تو می شود، برتر از آن نيروی بدنی است که از دست می دهی، با درود.
📜 #نهج_البلاغه، #نامه59
📜🌹🕊
📜🌿🌹
📜📜📜📜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙«کُجایید اِی شَهیدانِ خُدایی»، قطعهای که نوحه شد
یک سال بعد از پیروزی انقلاب، قطعه موسیقی «کُجایید اِی شَهیدانِ خُدایی» براساس غزلی از مولانا و با خوانندگی بیژن کامکار ساخته شد؛ پس از دوران دفاع مقدس و در یادوارههای شهدا و مجالس مختلف، مداحان بسیاری آن را بهصورت نوحه خواندند.
@hadi_soleymani313
🔴قسمتی از وصیت نامه
♥️شهید مجید محمودی :
مادر پیری دارم، یک زن
و سه بچه قد و نیم قد
از دنیا چیزی ندارم
جز یک پیام :
قیامت
یقه تان را می گیرم
اگر ولی فقیه را تنها بگذارید
@hadi_soleymani313
🕊🇮🇷📖🌷
🔴 ابلاغ دستورالعملهای عزاداری #اربعین
🔹 عبداللهی مسئول اطلاعرسانی ستاد محرم استان تهران گفت: حرکت دستههای عزاداران تهرانی در روز اربعین با توجه به تأکید وزارت بهداشت مبنی بر رعایت دستورالعمل های عزاداری و پروتکلهای بهداشتی و حفظ سلامت عزاداران حسینی ممنوع است.
🔹 عبداللهی ادامه داد: هیئتهای مذهبی و عزاداران سؤالات متعددی در خصوص نحوه برگزاری مراسم ایام ماه صفر به ویژه روز اربعین را دارند که در پاسخ به سؤال آنها باید گفت که مراسم این ایام همانند ماه محرم با رعایت پروتکلهای بهداشتی به صورت ابلاغی انجام میشود.
متن کامل را در اینجا بخوانید:
http://arbaeen.ir/?p=19773
@hadi_soleymani313
شهیدابراهیم هادی وشهیدقاسم سلیمانی
🔴قسمتی از وصیت نامه ♥️شهید مجید محمودی : مادر پیری دارم، یک زن و سه بچه قد و نیم قد از دنیا چیز
🌷شهیدی که بدنش را زنده زنده موشها خوردن :
توی اسارت، عراقی ها برا تضعیف روحیه ی ما فیلمای زننده پخش می کردند.
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﺭﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩ
ﻋﺮﺍﻗﯽ ﻫﺎ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻭ ﺑﺮﺩﻧﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ
ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺍﺯﺵ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺷﺖ ...
ﺑﺮﺍ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﻣﺎ ﺭﻭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻥ ﺑﻪ ﺣﯿﺎﻁ ﺍﺭﺩﻭﮔﺎﻩ،
ﻭﺍﺭﺩ ﺣﯿﺎﻁ ﮐﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﺍﻭﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﯾﻢ
ﯾﻪ ﭼﺎﻟﻪ ﮐﻨﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺗﺎ ﮔﺮﺩﻥ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺶ داخل چاله فقط سرش پیدا بود، ﺷﺐ ﮐﻪ ﺷﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﮐﺒﺮ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﻭﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ.
ﻫﻤﻪ ﻧﮕﺮﺍﻧﺶ ﺑﻮﺩﯾﻢ .
ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺷﺪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪﻩ،
ﺧﯿﻠﯽ دنبال بودیم ﻋﻠﺖ ﻧﺎﻟﻪ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺩﯾﺸﺒﺶ ﺭﻭ ﺑﺪﻭﻧﯿﻢ.
ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻧﮕﻬﺒﺎﻧﺎن ﻋﻠﺘﺶ ﺭﻭ ﮔﻔﺖ ﻣﻮ ﺑﻪ ﺗﻨﻤﻮﻥ ﺭﺍﺳﺖ ﺷﺪ.
ﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﺯﯾﺮ ﺧﺎﮎ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻣﻮﺷﻬﺎﯼ ﺻﺤﺮﺍﯾﯽ ﮔﻮﺷﺖ ﺧﻮﺍﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ،
ﻣﻮﺷﻬﺎ ﺣﺲ ﺑﻮﯾﺎﺋﯽ ﻗﻮﯼ ﺩﺍﺭﻥ
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺩﻭﺳﺘﺘﻮﻥ ﺷﺪﻥ ﺑﻬﺶ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﮔﻮشت ﺑﺪﻧﺶ ﺭﻭ ﺧﻮﺭﺩﻥ.
ﻋﻠﺖ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﺵ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﻮﺩﻩ
ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺑﺪﻧﺶ ﺭﻭ ﺁﻭﺭﺩﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺗﮑﻪ ﺗﮑﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ...
اینطور شهید دادیم و حالا بعضی ها راحت پای کانالهای ماهواره نشستیم وصحنه های زننده را تماشا میکنیم و گاهی با خانواده هم همراهی می کنیم و نمی دانیم یک روز همان شهید رو می آورند تا توضیح بدهد به چه قیمتی چشم خود را از گناه حفظ کرده و غصه ی دوستان را داشته وشهادت رو به جون خریده تا خود و دوستانش مبتلا به دیدن صحنه های زننده نشوند...
*وصیتنامه شهید مجید محمودی*
❌ جنگ ما هنوز تمام نشده و فقط صورت آن تغییر یافته است ، میدان را خالی نکنیم .
معرفت پشهها
برای دیدن یکی از دوست های جانبازم،
رفته بودم آسایشگاه امام خمینی (ره) که در شمالی ترین نقطه تهران است.
فکر می کردم از مجهزترین آسایشگاه های کشور باشد، که نبود. بیشتر به خانه ای بزرگ شبیه بود. دوستم نبود، فرصتی شد به اتاق های دیگر سری بزنم.
اکثر جانبازها آنجا قطع نخاع بودند، برخی قطع نخاع گردنی، یعنی از گردن به پایین حرکت نداشتند، بسیاری از کمر، بعضی نابینا بودند، بعضی جانباز از هر دو دست.
و من چه می دانستم جانبازی چیست، و چه دنیایی دارند آن ها...
جانبازی که ۳۵ سال بود از تخت بلند نشده بود پرسید؛ "کاندیدا شده ای! آمده ای با ما عکس بگیری؟" گفتم نه!
ولی چقدر خجالت کشیدم. حتی با دوربین موبایلم هم تا آخر نتوانستم عکسی بگیرم.
می گفت اینجا گاه مسئولی هم می آید، البته خیلی دیر به دیر، و معمولا نزدیک انتخابات!
همه اینها را با لبخند و شوخی می گفت. هم صحبتی گیر آورده بود، من هم از خدا خواسته!
نگاه مهربان و آرام اش به من تسلی می داد.
وقتی فهمید در همان عملیاتی که او ترکش خورده من هم بوده ام، خیلی زود با من رفیق شد.
پرسیدم خانه هم می روی؟ گفت هفته ای دو هفته ای یک روز، نمی خواست باعث مزاحمت خانواده اش باشد!
توضیح می داد خانواده های همه جانبازهای قطع نخاع خودشان بیمار شده اند، هیچکدام نیست دیسک کمر نگرفته باشند. پرسیدم اینجا چطور است؟
شکر خدا را می کرد، بخصوص از پرسنلی که با حقوق ناچیز کارهای سختی دارند. یک جور خودش را بدهکار پرسنل می دانست.
گفتم: بی حرکتی دست و پا خیلی سخت است، نه؟
با خنده می گفت نه! نکته تکاندهنده و جالبی برایم تعریف کرد، او که نمی توانست پشه ها را نیمه شب از خودش دور کند، می گفت با پشه های آنجا دیگر دوست شده است...
می گفت "نیمه شب ها که می نشینند روی صورتم، و شروع می کنند خون مکیدن، بهشان می گویم کافیست است دیگر!" می گفت خودشان رعایت می کنند و بلند می شوند، نگاهم را که می بینند، می روند. شانس آوردم اشک هایم را ندید که سرازیر شده بودند.
نوجوان بوده، ۱۶ ساله که ترکش به پشت سرش خورده و الان نزدیک ۵۰ سالش شده بود.
و سال ها بود که فقط سقف بی رنگ و روی آسایشگاه را می دید. آخر من چه می دانستم جانبازی چیست! صدای رعد و برق و باران از بیرون آمد، کمک کردم تختش را تا بیرون سالن بیاوریم، تا باران نرمی که باریدن گرفته بود را ببیند.
چقدر پله داشت مسیر! پرسیدم آسایشگاه جانبازهای قطع نخاع که نباید پله داشته باشد. خندید و گفت اینجا ساختمانش مصادره ای است و اصلا برای جانبازها درست نشده است.
خیلی خجالت کشیدم. دیوارهای رنگ و رو رفته آسایشگاه، تخت های کهنه، بوی نم و خفگی داخل اتاق ها... هر دقیقه اش مثل چند ساعت برایم می گذشت.
به حیاط که رسیدیم ساختمان های بسیار شیک روبرو را نشانم داد. ساختمان هایی که انگار اروپایی بودند. می گفت اینها دیگر مصادره ای نیستند، بسیاری از این ساختمان ها بعد از جنگ ساخته شده، و امکاناتش خیلی بیشتر از آسایشگاه های جانبازهاست.
نمی دانستم چه جوابش را بدهم. تنها سکوت کردم.
می گفت فکر می کنی چند سال دیگر ما جانبازها زنده باشیم؟ یکه خوردم. چه سئوالی بود! گفتم چه حرفی می زنی عزیزم، شما سرورِ مایید، شما افتخار مایید، شما برکت ایرانید، همه دوستتان دارند، همه قدر شما را می دانند، فقط اوضاع کشور این سال ها خاص است، مشکلات کم شوند حتما به شما بهتر می رسند.
خودم هم می دانستم دروغ می گویم. کِی اوضاع استثنایی و ویژه نبوده؟ کِی گرفتاری نبوده. کِی برهه خاص نبوده اوضاع کشور... چند دقیقه می گذشت که ساکت شده بود، و آن شوخ طبعی سابقش را نداشت. بعد از اینکه حرف مرگ را زد.
انگار یاد دوستانش افتاده باشد. نگاهش قفل شده بود به قطره های ریز باران و به فکر فرو رفته بود.
کاش حرف تندی می زد!
کاش شکایتی می کرد!
کاش فریادی می کشید و سبک می شد!
و مرا هم سبک می کرد!
یک ساعت بعد بیرون آسایشگاه بی هدف قدم می زدم. دیگر از خودم بدم می آمد. از تظاهر بدم می آمد. از فراموش کاری ها بدم می آمد. از جانباز جانباز گفتن های عده ای و تبریک های بی معنای پشتِ سر هم. از کسانی که می گویند ترسی از جنگ نداریم
همان ها که موقع جنگ در هزار سوراخ پنهان بودند. و این روزها هم، نه جانبازها را می بینند
نه پدران و مادران پیر شهدا را...
بدم می آمد از کسانی که نمی دانند ستون های خانه های پر زرق و برقشان چطور بالا رفته!
از کسانی که جانبازها را هم پله ترقی خودشان می خواهند!
کاش بعضی به اندازه پشه ها معرفت داشتند
وقتی که می خوردند، می گفتند کافیست!
و بس می کردند،
و می رفتند،
ما چه می دانیم جانبازی چیست...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نماینده سازمان ملل گفت میدونی چرا آمریکا به ایران حمله نمیکنه؟
🔻 جواب نماینده سازمان ملل خیلی جالبه
حالا اینجا ما آدمایی داریم که میگن سایه جنگ رو ما از کشور برداشتیم!!
#تعاقب
#دفاع_مقدس
@hadi_soleymani313
با دستِ بسته است ؛
ولی دست بسته نیست ...
برادر حسین احمدی ، نظاره می ڪند
پیڪر شهیـدی را ڪه پـس از ۱۲ سال
چـهره نمایانده است . دست ها و پاها
با سیم تلفن بسته شده و در غـربت وَ
مظلومیـت بی مانندی به احتمال قوی
زندهبهگور گردیده است. این معاملهای
است که بعثیها با بسیاریاز بسیجیان
و پاسدارانمظلومِ گرفتارشده در حلقهٔ
محاصرهی فڪه ڪردند ...
#تفحص_شهید
#دفـــاع_مقدس
#شهیدمحمدحسین محمدخانی
🌹یازهرا🌹
@hadi_soleymani313
خوشا آنانکه با ایمان و اخلاص
حریم دوست بوسیدند و رفتنـد ...
۱۲ اسفند ٦٤
سلیمانیه - عراق
منطقه عملیاتی والفجر ۹
عکاس : امیرعلی جوادیان
#قاب_ماندگار
#دفاع_مقدس
@hadi_soleymani313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاشکی اربعین با دست ساقی مهمونم کن چای عراقی
#اربعین
#امیری_حسین_نعم_الامیری❤😍
♡\دݪم 🙂
♡\بےقرار
♡\سفرےاست 😔
♡\ڪھنمیدانم
♡\امضاءشده
♡\یا
♡\نہ..😔✋💔
#اربعین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 وداع رزمندگان سپاه آبادان قبل از عملیات، بسیاری از این رزمندگان به شهادت رسیده اند.
🗓 به مناسبت سالروز شکست حصر آبادان
#دفاع_مقدس 🕊
@hadi_soleymani313
بایَدسہملیونجاماندهکربُبَلاروهم
بہقُربانیانکرونااضافہکرد. .!
😔🌴🌴🌴
#اربعین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قدر شناسی عراقی ها از شهید قاسم سلیمانی و دیگر شهدا در مراسم پیاده روی اربعین...
#اربعین
﴿یک نقاشی از جنس دلتنگی💔﴾
پارسال همین موقعها بود که داشتیم گذرنامههامونو آماده میکردیم•••
🇮🇷#اربعین 🇮🇶
😔🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 در انتظار زائران
🔹️ درخواست نمايندگان مجلس عراق از دولت برای ورود زوار خارجی حضرت اباعبداللهالحسين(ع) به عراق به مناسبت ایام #اربعین
📌 www.Arbaeen.ir
@hadi_soleymani313