eitaa logo
[ حدیث دل ]
6.2هزار دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
4.5هزار ویدیو
186 فایل
ایدی تبادلات
مشاهده در ایتا
دانلود
هوای گل ز خوشی یاد می‌دهد، لیکن چه سود چون تو فرامُش نمی‌شوی ما را 🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شبم خیال تو بس، با قمر چه ڪار مرا من و چو ڪوه شبے، با سحر چه ڪار مرا من آستان تو بوسم، حدیث لب نڪنم چو من به خاک خوشم، با شڪر چه ڪار مرا 🍁
دلم در عاشقی آواره شد آواره‌تر بادا تنم از بی‌دلی بیچاره شد بیچاره‌تر بادا 🍁
ز عشقت بیقرارم، با که گویم؟ ز هجرت خوار و زارم، با که گویم؟ نمی پرسی ز احوالم که چونی پریشان روزگارم، با که گویم؟ دلم بردی، غمِ کارم نخوردی خراب است روزگارم، با که گویم؟ 🍁
در دیده چه کار آید؟ این اشک چو بارانم بر دیده اگر، جانا، سروی چو تو بنشانم خود را به سر کویت بدنام ابد کردم از هر چه جز این کردم، از کرده پشیمانم 🍁
درد عشق را دارو به جز دیدار نیست... 🍁
زِ نظر اگر چه دورى، شب و روز در حضوری! سحری ببرد عشقش دل خسته را به جایی که ز روز و شب گذشتم خبر از سحر ندارم سفری فتاد جان را به ولایت معانی که سپهر و ماه گوید که چنین سفر ندارم 🍁
‌ لذت وصل نداند مگر آن سوخته‌ای که پس از دوری بسیار به یاری برسد 🍁
یک شهر پر از خوبان ده باغ پر از گل‌ها صد جای نَهَم دیده، دلدار همان در دل... 🍁
از تنگدلی طاقت گفتـــار ندارم....!!! 🍁
یڪایڪ تلخیِ دوران چشیدم ز هجران هیچ شربت تلخ‌تر نیست 🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوش بوی گل مرا❣ از آشنایـــی یاد داد.... جان گریبان پارہ کرد و خویش را برباد داد.... ترسم از پردہ برون افتـم چو گل کاین باد صبح.... زان گلستانها که روزی با تــووو بودم یاد داد....❤️ 🍁
گنج عشق تو نهان شد در دل ویران ما می زند زان شعله دایم آتشی در جان ما ای طبیب از ما گذر،درمان درد ما مجوی تا کند جـانان ما از لطف خود درمـان ما 🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرا داغِ تو بر جان یادگارست ، فدایش باد جان چون داغِ یارست 🍁
جانم برون آمد زِ غم آخر به جانــــــ♡ــــــان كِى رسَم؟ 🍁
اثری نمانْد باقی ز من اَندر آرزویت چه کنم که سیر دیدن نتوان رخ نکویت همه روز گرد کویَت، همه شب بر آستانت غرضی جز این ندارم که نظر کنم به رویت خِرد و ضمیر و هوش و دل‌و جان‌و چشم من شد ز همه خیالْ خالی، به جز از خیال رویت پس از این به دیده خواهم به طواف کویَت آیم که بِسود تا به زانو قدمم به جست‌وجویت ز نسیم جانفزایت، دلِ مرده زنده گردد ز کدام باغی ای‌جان که‌چنین خوش‌است بویت... 🍁
یک سینه؛ پر از قصه ی، "هجر" است ولیکن ...!!! "از تنگدلی" طاقت؛ " گفتـــار" ندارم....!!! 🍁 ‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎
همه روز گرد کویت همه شب بر آستانت غرضی جز این ندارم که نظر کنم به رویت 🍁
روا مدار ڪه از دیدنت شوم محروم چنین ڪه من به جمال آرزومندم 🍁
وانکه شیرین تر بُوَد از جان تویی 🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخت به زلفِ تیره شب، نور صبح تاب انداخت کلیدِ زر شد و بگشاد آفتابِ فلک به دیده ها که شب تیره قفلِ خواب انداخت.... 🍁 •┈✾~🍃🌻🍃~✾┈•
‌ در دیده‌ی من جمله خیال اند و تـو نقشی بر خاطر من جمله فراموش و تــو یادی... جان فدای گوشهٔ آن باد ڪز قفای هر نگاهش ناز محبوبانه ایست.. هرچه به گِرد خویشتن می‌نگرم درین چمن آینه‌ی "ضمیر من" جز تــو نمی‌دهد نشان ... 🍁
دل ز تن بردی و در جانی هنوز اگر جان بخواندم ترا ، راست گفتم که جان ناپدیدست، و تو ناپدیدی به فریاد من رس، که این وقت رحمست که صد جا به فریاد جانم رسیدی تا مست نباشی نبری بار غم یار آری شتر مست کشد بار گران را 🍁
یارب، غم آن سرو خرامان به که گویم؟ دل نیست به دستم، سخن جان به که گویم؟ آه از دل من دود برآرد همه شب، آه کاین سوختگی غم هجران به که گویم؟ 🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منم و شبی و با دل همه شب حکایت او که غم دراز گفتن به شبان تار خوش تر 🍁