اي مهربانتر از برگ، در بوسههاي باران!
بيداري ستاره، در چشم جويباران!
آيينة نگاهت، پيوند صبح و ساحل
لبخند گاه گاهت، صبح ستارهباران
بازآ كه در هوايت، خاموشي جنونم،
فريادها برانگيخت از سنگ كوهساران
اي جويبار جاري! زين سايه برگ مگريز
كاينگونه فرصت از كف، دادند بيشماران
گفتي: « به روزگاران مهري نشسته...» گفتم:
بيرون نميتوان كرد حتي به روزگاران
بيگانگي زحد رفت، اي آشنا مپرهيز
زين عاشق پشيمان، سر خيل شرمساران
پيش از من و تو بسيار، بودند و نقش بستند
ديوار زندگي را زينگونه يادگاران
وين نغمه محبت بعد از من و تو ماند
تا در زمانه باقيست آواز باد و باران
#شفیعی_کدکنی
#حدیث_دل 🍁
10.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آیینه نگاهت پیوندِ صبح و ساحل
لبخند گاهگاهت صبحِ ستاره باران
این نغمه محبت، بعد از من و تو مانَد
تا در زمانه باقیست آواز باد و باران
#شفیعی_کدکنی
#حدیث_دل 🍁
آخرین روزهای اسفند است
از سرِ شاخِ این برهنه چنار
مرغکی با ترنمی بیدار
میزند نغمه،
نیست معلومم
آخرین شکوه از زمستان است
یا نخستین ترانههای بهار
#شفیعی_کدکنی
#حدیث_دل 🍁
9.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اونجا که #شفیعی_کدکنی میگه:
در یاد مَنی
حاجت باغ و چمنم نیست...
جایی که تو باشی
خبر از خویشتنم نیست.
#حدیث_دل 🍁
تویی
آن دعای خورشید
که مستجاب گشتی
نگهی به خویشتن کن
که خود
آفتاب گشتی!
#شفیعی_کدکنی
#حدیث_دل 🍁
࿐
دست به دست مدّعی، شانه به شانه میروی
آه... که با رقیب من، جانب خانه میروی!
بیخبر از کنار من، ای نفَسِ سپیدهدم
گرمتر از شرارهی آهِ شبانه میروی
من به زبانِ اشک خود، میدهمت سلام و تو
بر سرِ آتشِ دلم، همچو زبانه میروی
در نگهِ نیازِ من، موجِ امیدها تویی
وه که چه مست و بیخبر سوی کرانه میروی!
گردشِ جامِ چشم تو، هیچ به کام ما نشد
تا به مرادِ مدّعی، همچو زمانه میروی
حال که داستان من، بهر تو شد فسانهای
بازبگو به خوابِ خوش، با چه فسانه میروی...؟
#شفیعی_کدکنی
#حدیث_دل 🌸
2.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در مشام جان به دشتِ یادها
بادِ صبح و بوی بارانی هنوز
در تموزِ تشنه کامی های من
برفِ پاکِ کوهسارانی هنوز
#شفیعی_کدکنی
#حدیث_دل 🌸🍃🌸🍃🌸🍃
ندانم کجا می کشانی مرا
سوی آسمان یا به خاموش خاک
نییم در هراس از تو ای ناگزیر
ندانم کجا می کشانی مرا
ندانم کجا
لیک دانم یقین
کزین تنگنا می رهانی مرا...
#شفیعی_کدکنی
#حدیث_دل
🥀🌺🥀🌺
2.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در دور دست باغ برهنه
چکاوکی؛
بر شاخه میسراید:
این چند برگ پیر
وقتی گسست از شاخ
آندم جوانههای جوان
باز میشود
بیداری بهار،
آغاز میشود...🌷
#شفیعی_کدکنی
#حدیث_دل
🥀🌺🥀🌺
گفتمش: خالیست شهر از عاشقان
وینجا نماند مرد راهی تا هوای کوی یاران بایدش
گفت: چون روح بهاران آید از اقصای شهر
مردها جوشد ز خاک، آنسان که از باران گیاه
و آنچه میباید کنون صبر مردان و دل امیدواران بایدش
#شفیعی_کدکنی
#حدیث_دل
🥀🥀🥀
بیهوده مگو که دوش حیران شده ای
سر حلقه ی عاشقان دوران شده ای
از زلزله و عشق خبر کس ندهد
آن لحظه خبر شوی که ویران شده ای
#شفیعی_کدکنی
#حدیث_دل
🍃🥀🍃🥀