eitaa logo
[ حدیث دل ]
6.1هزار دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
4.6هزار ویدیو
186 فایل
ایدی تبادلات
مشاهده در ایتا
دانلود
... خونه ی بابا همون جاییه که کلیدش رو هیچکس نمیتونه ازت بگیره! همون جایی که چه ساعت ۳صبح بیای، چه ساعت۳عصر، همه از آمدنت خوشحال میشوند... درش ۲۴ساعت شبانه روز برای تو بازست. همون جایی که وقتی میگویند دلتنگ اند، واقعا دلتنگ اند! همون جایی که سر یخچالش میروی و هرچی میخواهی میخوری. همون جایی که حتی اگر هوس کمیاب ترین خوراکیها را هم کنی برایت می آورند. همون جایی که همه دعوایت میکنن و غر میزنند تا غذایت را بخوری و تا آخر بخوری! جایی که گل وگیاه هایش به طرز عجیبی رشد میکنند! آنجا که قندهایش شیرین تر است... نمک هایش شور تر است... پرتقال هایش مزه ی پرتقال میدهند... غذاهایش خوشمزه تر است... آنجا کوفته ها و کتلت ها وا نمیروند... حتی عدس پلو با آن قیافه ی مسخره اش مزه ی بهشت میدهد... آنجا بالشت ها نرم ترند.. پتوها گرم ترند... آنجا خواب به عمق جان آدم میچسبد... آنجا پر از امنیت و آرامش است... آنجا بابا و مامان دارد... گاهی دلم هیچ چیز نمیخواهد جز گپ ریز ریز با مادرم … هی من حرف بزنم هی او چای تازه دم بریزد… هی چای ام سرد بشود هی دلم گرم… آنجا که چای ات سرد میشود و دلت گرم “خانه باباست”
تو را آن گونه می‌خواهم که باغی باغبانش را شبیه مادر پیری که می‌بوسد جوانش را تو را در یک شب بارانی غمگین سرودم که نمی‌دانم زمانش را، نمی‌یابم مکانش را من آن سرباز دلتنگم، که با تردید در میدان برای هیچ و پوچ از دست خواهد داد جانش را پریشانم شبیه پادشاهی خفته در بستر که بالای سرش می‌بیند امشب دشمنانش را تو در تقویم من روزی نوشتی دوستت دارم از آن پس بارها گم کرده‌ام فصل خزانش را پرستویی که با تو هم قفس باشد نمی‌ ترسد بدزدند آب و نانش را، بگیرند آسمانش را تو ماهی باش تا دریا برقصد موج بردارد تو آهو باش تا صیاد بفروشد کمانش را من آن مستم که در می‌خانه‌ای از دست خواهد رفت اگر دستان تو پر کرده باشد استکانش را 🍃
[ حدیث دل ]
تو از کی عاشقی؟ این پرسش آیینه بود از من خودش از گریه ام فهمید مدت هاست ، مدت هاست 💟فاضل نظری
‌ نمی دانستم که انسان با خواندن نامه عاشقانه می تواند زندگی کند و اگر دوباره آنها را بخواند ممکن است بمیرد...
جاذبه ی سیب ، آدم را به زمین زد و جاذبه ی زمین ، سیب را .. فرقی نمی کند ؛ سقوط ، سرنوشت دل دادن به هر جاذبه ای غیر از خداست... 👤
بزرگترین خوشبختی این است که ما را بخاطر خودمان و برای آنچه واقعا هستیم ، دوست بدارند ! 👤
ﻛﺎﺵ ﻣﻲ ﺷﺪ؛ ﺑﻐﺾ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺟﻮﻫﺮ ﺁﺑﻲ ﻧﻮﺷﺖ.. ﺍﻳﻦ ﻏﺰﻝ ﺭﺍ ﺩﺭ ؛ﺷﺒﻲ ﺯﻳﺒﺎ ﻭ ﻣﻬﺘﺎﺑﻲ ﻧﻮﺷﺖ.. ﻛﺎﺵ ﻣﻲ ﺷﺪ؛ ﻭﺍﮊﻩ ﺍﻱ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﻨﻢ ﺗﺎ ﻻﺍﻗﻞ.. ﺑﺎ ﺳﻪ ﻧﻘﻄﻪ؛ ﺁﺧﺮﺵ ﺍﺯ ﺩﺭﺩ ﺑﻲ ﺗﺎﺑﻲ ﻧﻮﺷﺖ... ﻛﺎﺵ ﻣﻲ ﺷﺪ ؛ﺟﺎﻱ ﺍﻣﺸﺐ ، ﻛﻨﺞ ﺳﺮﺩ ﺍﻳﻦ ﺍﺗﺎﻕ.. ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﺧﻂ ﺭﺍ ﺟﺎﻱ ﺩﻳﮕﺮ ، ﻟﺤﻈﻪ ﺀ ﻧﺎﺑﻲ ﻧﻮﺷﺖ.. ﻛﺎﺵ ﻣﻲ ﺷﺪ؛ ﻣﺼﺮﻋﻲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻏﺰﻝ ﺭﺍ ﺯﻳﺮ ﺍﻳﻦ.. ﺧﻮﺍﺏ ﻭ ﺭﻭﻳﺎﻳﻲ ؛ﻛﻪ ﻣﺤﺒﻮﺱ ﺍﺳﺖ ﺗﻮ ﻗﺎﺑﻲ ﻧﻮﺷﺖ.. ﻛﺎﺵ ﻣﻲ ﺷﺪ، ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻟﻌﻨﺘﻲ ﺭﺍ ﺷﻌﺮ ﻛﺮﺩ.. ﻳﺎ ﻛﻪ ﺍﺯ ؛ﺷﺐ ﺯﻧﺪﻩ ﺩﺍﺭﻱ ﻫﺎ ﻭ ﺑﻴﺨﻮﺍﺑﻲ نوشت..
پیش ترها ، تنها اتفاق سرد سال زمستان بود اما اکنون هم انسان ها سرد اند و هم دل های شان
تو نباشی چه سلامی، چه علیڪی ڪَل من تڪ تڪِ ِثانیه ها بی تـو شده قـاتل من مونسی نیست به جز دلهره در ڪنج اتاق تا زمانی ڪه به چشمان تو بسته دل من نام تو ورد زبانم همـه جا تا نفس هست با تـو شایدڪه سرشته شده آب و ڪَِل من من همانم ڪه به امید تو زنده است هنوز دلخوشم لطف تـو آخر بشود شامـل من باد هـم عاشـق رقصیـدن زیباے تـو شد اے فـداے قَـدَمت این تَنِ نا قابـل من باغبـانم ، همـه جـا بـذر وفـا ڪاشته ام ڪاش و ایڪاش تو تنها بشوے حاصل من ┄┄┅┅✿❀♥️❀✿┅┅┄┄
بـودنم بی تـــــو محــــال است مبادا بـروی زنـدگی زیــــر سؤال است مبــــادا بـــــروی بنشیـــن تـا نشمـــــارم گــــــــذرِ ثانیــــه را بی تــــو یک ثانیه سال است مبادا بــــروی غیبتت را نتــوان هیــچ تحـــــمل بکنـــــم در دلـــم جنگ و جــــدال است مبادا بروی دل تــــو با دل مــن کی به تفــــاهم برسد؟ همـــــدلی شرط وصال است مبادا بــــروی کلمـــات از لب تـو جــــاری و ســاری بشود حــــرف تـــو شعـــر زلال است مبادا بـروی لب تو قند من و چشم تو فنجان من است نـوبتِ قهـــوه و فــال است مبــــادا بـــروی بر سر راه تــو هـــر گوشه کمین کرده خطر مـوسم صید غــــــزال است مبــــادا بـروی سوز و سرمـــای شدیدی پسِ آبادیِ ماست زوزه ی گـــــرگ و شغال است مبــادا بروی ای عسل بـــاده حــــرامست ولی روی لبت دو سه تــا بوسه حـــلال است مبـادا بروی
‌ بعضی‌ها به شعر بعضی‌ به ترانه برخی به فیلم و عده‌ای هم به کتاب پناه می‌برند اما مدت‌هاست که آدم‌ها دیگر به همدیگر پناه نمی‌برند...
خواستم در خانه ات پيدا شوم ، خواستم تا با دلت تنها شوم ، خواستم با تو بميرم در مسیر عاشقی همسفر تا آ خر دنیا شوم ، خواستم با تو بگویم از غم پنهانی ام باز هم در گوش دل نجوا شوم ، خواستم تا در کنار ساحل دریای عشق عاشقانه گوهر دریا شوم ، خواستم لایق شوم ،با تو بمانم هرنفس یک بغل احساس را شیدا شوم ، گشته ام دیوانه چون مجنون به دنبالت کنون خواستم در عشق تو لیلا شوم ، ساده از چشمم گذشتی وامق رعنای من خواستم در چشم تو عذرا شوم ، با تو پیمانی به دل دارم در اوج عاشقی خواستم با عشق تو رسوا شوم ، 🍃🌺🍃
➰کــاش تنهایی پرنده بود، گاهی هم به کوچ فکر می‌کرد..🕊
باران که آمد گلی در خانه ام رویید آفتاب که تابید آیینه ای تمام قد به خانه ام داد درخت توی ایوان شانه ای به موهایم بخشید عزیزکم تو که آمدی گل و آینه و شانه را بردی و شعری به من سپردی! امروز برایتان چهارچیز آرزو میکنم نگاه خــدا ســــلامتی آرامـــش و شــــــادی روزتون پر خیر و برکت🍃
باران که آمد گلی در خانه ام رویید آفتاب که تابید آیینه ای تمام قد به خانه ام داد درخت توی ایوان شانه ای به موهایم بخشید عزیزکم تو که آمدی گل و آینه و شانه را بردی و شعری به من سپردی! 🍃🌺🍃
‌میشود یکبارشعرم رابخوانی...یاکه نه؟ لااقل اندازه ی شعرم بمانی…یاکه نه!؟ هیچ میدانی غزال بیشه ی شعرم تویی لُعبتِ لب غنچه ی ابرو کمانی…یاکه نه!؟ آی موخرماییِ دل نازک ِلب صورتی بازهم داری همان شیرین زبانی…یا که نه!؟ با توهستم! تک درختِ سرو بی همتا؛هنوز فنچ از دور سر خود می پرانی یا که نه!؟ راه می رفتی تمام شهر محوت می شدند وقت رفتن باز لیمو می تکانی …یا که نه!؟ من همان قالیچه ی پاخورده ام یادت که هست - _رد شدی از روی قلبم یک زمانی…یا که نه!؟ تازگیها یک روانی شاعر چشمت شده می شناسی؟ آشنا هست این روانی…یاکه نه؟ می شود امشب برای دلخوشیِ من فقط یک غزل ازشعرهایش رابخوانی…یاکه نه!؟ 🍃❤️
گویا که دارد کم کمَک پاییز می آید این رختِ زیبا بر تنِ جالیز می آید شهریور ای بانوی ِ دلتنگیِ تابستان... مهرِ تو دارد با دلی لبریز می آید ای برگها آماده ی رنگین شُدن باشید مهر باقلم موهای رنگ آمیز می آید شهریور ِ امسال هم با بی کسی رَد شد او گفته بودش قبل ازین پاییز می آید پاییز ازمن شهروَر را خواست گاری کرد گفتم به او می آیی،، او هم نیز می آید ─┅─═ঊঈ🌺🌺🌺ঊঈ═─┅─
گاهی لال مـیشود آدم ... حـرف دارد ! ولـی ... کـلمه نـدارد ... ! گـاهی حرفـهای آدم درد دارد صــدا ندارد... ❄️
.......... روز_آمدݩ_هاےِ هوایم_بۍهوا بہ_سرٺ_مۍزند ... تو_را_بہ_انتظارمـ ❄️
میشود قدری بخندی تا دلم غوغا شود! قدر یک خنده لبم ، بین لب تو جا شود میشود بین دو دستت،یک بغل جا وا کنی! غیر من ،هر دلبری را ، تا ابد حاشا کنی ❄️
♥️ شب ڪہ می شود براے شعرهاے ڪوتاه من بہ انگیزه بودن با تـــــــو... واژه ها ردیف می شوند و من با ڪولہ بارے دل نوشتہ توووو را هم چنان نفس می ڪشم...! ❄️ ‎‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌ فراموش کردن کسی که دوستش داری مثل بخاطر آوردن کسی است که هرگز ندیده‌اى ! #ناشناس #حدیث_دل ❄️
شمارا نمیدانم اما دل من روشن است..... به تمام اتفاقهای خوب در راه مانده به تمام روزهای شیرین نیامده به لبخندی که یک روز بردلمان مینشیند به اجابت شدن دعاهایمان به براورده شدن آرزوهایمان به محوشدن غم های دیرینه مان دل من روشن است..... هرروز، آینده بهتر از دیروز خواهد بود...🧡 🌱💛 🦋
[ حدیث دل ]
عصرهای مرداد را باید کنار تو نفس کشید بیخیال تمام دردسرها و مشکلات بیخیال تمام غم‌های گاه و بیگاه باید کنار تو بود و ثانیه‌ها را گره زد به تمام اتفاقات پر از خوشی و خوش‌عطر دنیا.... 🌱💛 🦋
اگه قرار باشه تو یه رابطه صد تا سیاست و ترفند و بدبختی به کار ببریم که طرفمون رو از دست ندیم ، طرفمون مغرور نشه ، هوایی نشه ، خسته نشه ، ناامید نشه ، دلزده نشه و..... من ترجیح میدم تنها باشم همیشه :) 🍁
هیچ‌کس ﯾﮑﺒﺎﺭه ﻣﻌﺘﺎﺩ نمیﺷﻮﺩ، ﯾﮑﺒﺎﺭه ﺳﻘﻮﻁ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ، ﯾﮑﺒﺎﺭه ﻭﺍ ﻧﻤﯽﺩﻫﺪ، ﯾﮑﺒﺎﺭه ﺧﺴﺘﻪ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ، ﺭﻧﮓ ﻋﻮﺽ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ ، ﺗﺒﺪﯾﻞ نمیﺷﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﻤﯽﺭﻭﺩ. ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺷﮑﻞ ﻣﯽﺍﻓﺘﺪ ﻭ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺧﺴﺘﮕﯽ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﻮﺫﯾﺎﻧﻪ ﻭ ﭘﺎﻭﺭﭼﯿﻦ ﺭﺧﻨﻪ ﻣﯽﮐﻨﺪ! ﻗﺪﻡ ﺍﻭﻝ ﺭﺍ، ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺣﺬﻑ ﭼﯿﺰﻫﺎﯼ ﺧﻮﺏ ﺑﺮﺩﺍﺭﯾﻢ، ﺷﮏ ﻣﮑﻦ ﮐﻪ ﻗﺪﻡﻫﺎﯼ ﺑﻌﺪﯼ ﺭﺍ ﺷﺘﺎﺑﺎﻥ ﺑﺮﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺩﺍﺷﺖ... 🍁