[ حدیث دل ]
«ولدی علی عَلَی الدّنیا بعدك العفا» #حدیث_عاشقی 🥀
#بسمربالاکبر
شعری هست منسوب به مولا علی که میفرمایند«أتَزعَمُ أَنَّكَ جِرْمٌ صَغِيرٌ؟!وَ فِيكَ انْطَوَى الْعَالَمُ الْأَكْبَرُ...»
تو فکر میکنی همین موجود محبوس شده در این جسمی؟؟؟ نه... بلکه درون تو عالمیست فراتر از هرچه که تصورش را بکنی .
درون:قلب است، روح است
روح خصوصیات آدمیست و سخنِ انسان از جایی نشأت میگیرد که روحش به آنجا تعلق دارد
- سوال: چه کسی تجلی این عالم اکبر است؟
به گمانم مولا به ما راه نشان داده، «الْعَالَمُ الْأَكْبَرُ»؛عالم علیاکبرحسین.
- سوال: از او برایم بگو
پسری، «أشبه الناس خَلقاً، خُلقاً و منطقاً برسول اللّه»خلق و خو، رفتار و کلمات پیغمبری. در رشادت شاگرد رزم عبّاسبن علی و در تربیت مأنوسیافته با حسنبن علی.
اینها همه خط فکری از آدم میسازند کارستان.
وقتی به پدر فرمود «پدر، آیا ما بر حق نیستیم؟»
حسین پاسخ داد:«چرا، سوگند به آن خدا که باز گشت بندگان به سوی اوست.»
گفت: «پس باک نداریم و محقق باشیم و در گذریم.» که در یافته بود: «جَنَّاتِ عَدْنٍ» ،بهشتِ پابرجا؛ حسین است و کنار او بودن «رِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ». خشنودی خداست که بزرگ است از هر خشنودی دیگر.
- سوال: میشود جوان امروز به چنین عالم اکبری دست یابد؟چگونه؟
بله میشود، همین شبهای محرم باید تربیت شد، همین گریه ها باید پاکت کنند، باید سعی کنی آدمی که دوست داری در این دهه باشی در ماه و سال ادامهاش بدهی، این نور را باید حفظ کرد.
جسم ضعیف است، جسم درگیر میشود با این دنیا، «خُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِيفًا».
از خدا باید کمک خواست، همانطور که مولایمان علی یاد داده باید گفت: «مَوْلاىَ يا مَوْلاىَ اَنْتَ الْقَوِىُّ وَاَ نَا الضَّعيفُ وَهَلْ يَرْحَمُ الضَّعيفَ اِلا الْقَوِىُّ» من اگه ضعیفم تو که قوی هستی کمکم کن .
این روزها جلوی آینه که میروی بگذار جسمِ ضعیف، به روح؛ همان «وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي» که ما با او عجین شدهایم، با همان روح خدا آشنایت زمزمه کن: «ببین، من زمین خوردهم، من فانیام، من تهش میرم تو یه مشت خاک، وقتی من داشتم با سیگار پوستمو میسوزوندم؛ تو پاشدی رفتی زیارت عاشورا رو برداشتی شروع کردی گریه کردن، وقتی من داشتم قدم میزدم تو دولا شدی کفشمو دراوردی گفتی اینجا باید پابرهنه راه بری.تو بودی وقتی داشتم عادی ضریحو میدیدم اشک ریختی.
من بلد نبودم، تو یادم دادی، تو که مشتی هستی، تو که خوبی، تو که ولت کنن دوس داری بری بالا، عاقبت بخیر شو،. ولله پشت پات خون میدم .تو برو جلو، به عالم اکبرت دست پیدا کن، علی اکبر درونتو ملاقات کن، ننگ به اونی که نگه «هر آنچه رنگ تعلق مباد بر بدنم، مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر.»
#شب_هشتم
#حدیث_عاشقی 🥀
اگر می دانستم که صبح من
از نگاه تو شروع می شود
می گفتم زودتر بیا
کمی زودتر طلوع کن
اگر فقط چند لحظه زودتر نگاهم می کردی
جهانم شب نمی شد
#چیستا_یثربی
#حدیث_دل
#جمعه
شاعر ترين روز هفته است
با نسيم ملايم بال يك شاپرك
پلك های خوابش می پرد!
با خميازه ی نور
نفس نفس می زند !
خورشيد كه می رود
گريه اش می گيرد
سرش را روی پای هفته می گذارد
بغضش راه می رود روی حنجره ی هفته
شعر كه می گويد
موسيقی و ماه
به آسمان می آيد!
#روشنک_آرامش
#حدیث_دل
[ حدیث دل ]
#جمعه
روز قشنگی ست؛
دوست داشتنت را
مرور می کنم ..
گل واژه های عاشقانه ام
شکوفه می زند ..
شعری زاده می شود
در من
از عشق #تو ...
#باران_قیصری
#برای_آنکه_خودش_میداند
#حدیث_دل
[ حدیث دل ]
#حدیث_عاشقی 🦋
محرم امسالم
چه فرقے با محرم سال قبل داشت؟
اینو از خودت بپرس
و اگه جواب خوبے براش نداشتے
امشب سواے امام حسین(ع) ،
یه ڪم بیشتر
به حال خودت
گریه ڪن :)
#گرفتےمطلبو؟
#حدیث_عاشقی🥀
[ حدیث دل ]
#روضه
زبان به روضه چرا واکنم؟ همین کافیست
مباد شاهد جان دادنِ پسر، پدری...
#سجاد_سامانی
#حدیث_عاشقی 🥀
[ حدیث دل ]
#حدیث_عاشقی 🦋
#منبر_مجازی 🌱
خوش بہ حال کسے ڪه براے
پیدا ڪردن راه درست زندگے
در مجالس اهلبیت شرکت ڪند
انقدر با عظمت است ڪه اگر
کسے در راه این جلسات بمیرد
شهید محسوب میشود
#استاد_انصاریان
#حدیث_نفس
[ حدیث دل ]
#جمعه ها بیشتر وقتت را با من بگذران بیشتر دقایقت را به من اختصاص بده با بوسه اجاق خاموش احساسم را رو
دوستت دارم را قُرص و محکم می خواهم
پدر مادر دار
از همان هایی که بوی
عشق های قدیمی می دهد
مزه ی چای زعفران
در استکان های کمر باریک
نُقل پهلو
از همان هایی که
مزه اش می ماند زیر دندان
می نشیند ته ته دلت
برای همیشه ...
#سوسن_درفش
#برای_آنکه_خودش_میداند
#حدیث_دل
[ حدیث دل ]
بیا ای دل یه دشتستون بگرییم ...💔 #آجرکاللهیاصاحبالزمان #امیرکرمانشاهی #حدیث_عاشقی 🥀
شعرِ من از قبیله ی خون است....
#غروب_دلگیر_جمعه
#حدیث_عاشقی 🥀
فَلَما أرادَ أن يَشرب غُرفة مِن اَلماء
ذَكر عَطش الحُسين و أهل بيته فَرمِى اَلٔماء ...
مقاتل سید الشهدا(ع) را که میخوانی
یک جاهایی را انگار نقطه چین گذاشته اند
یکی از این جاها دست بردن حضرت عباس(ع)
داخل آب شریعه است ...
خبر این است که حضرت دست در آب فرو برد
و مشت آبی برداشت و آب را روی آب ریخت.
اینجا حتیٰ تاریخ نویس ها که قاعدتاً باید
تاریخ بگویند و رد شوند انگار غیرتی شده باشند
بی آنکه پرانتز باز کنند،
نوشته اند یاد لب های تشنهی برادرش افتاد
حتی نگفته اند شاید ...
انگار این خبر را نمی شود با شاید و لابد نوشت
و حالا چند صد سال است که هنوز دارند
از این مشت پرآب مضمون بیرون میکشند
و انگار هنوز آن مضمون دلچسب و گوارایی که باید ؛
از آب در نیامده است ...
"ماه منیر بنی هاشم دست در آب برد
سپس آب را روی آب ریخت ..."
خبر یک جمله بیشتر نیست،
اما انگار همه خبرها اینجاست
#تلک_الایام
#فنعم_الاخ_المواسي_عباس
#کیوان_کیانی
#حدیث_عاشقی 🥀
[ حدیث دل ]
#story ...💔 یه مشک و یه سقا.. یه ماه گرفته تو آغوش زهرا.. #علمدار_نیامد🥀 #حدیث_عاشقی
#بسمربالوافی
«قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ»
روزی که شمر برایش امان نامه آورد فرمود «دستت بریده باد! چه بد امانیست این که آوردی، ای دشمن خدا! آیا میگویی برادر و سرور خود حسین فاطمه را رها کنیم و با لعینان و لعین زادگان درآییم؟ ما را امان خدا بهتر است» اصلا وقتی حسین امن من است مرا چه به امان نامه؟
آری... «قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ». قلبش سرشار از ایمان به حسین و خدای اوست.
و بعد « أَنْ شَرَطْتَ عَلَيْهِمُ الزُّهْدَ فِي دَرَجاتِ هٰذِهِ الدُّنْيَا الدَّنِيَّةِ وَزُخْرُفِها وَزِبْرِجِها» که دنیا و درجاتش او را بی رغبت کرده بود
رو به حسین کرد و فرمود: «ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ» سینه ام سنگین شده حسین جان، از دنیا خستهام.
«فَشَرَطُوا لَكَ ذٰلِكَ ، وَعَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفاءَ بِهِ» پس برایش شرطی نهاده شد و او نیز به شرطش وفا کرد.
مولایشبه او رو کرد و فرمود « لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ» با تمام جنگآوری و رشادتی که داری دست به شمشیر نبر و آب بیاور .
«وَالَّذِينَ يَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ» و اوست کسی که فرمان میبرد از انچه خدا امر کرده، پیش میرود تا به سرمنزلهی عهد خود برسد.
عباس به شریعه رسید.
«الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ و إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ» آن ها که به عهدشان وفا میکنند و متذکر میشوند، آنها صاحبان خردند.
پس عباس؛ أُولُو الْأَلْبَابِ دشت کربلا دست به زیر آب برد «فذکّر عطش الحسین» و در گوشآن زمزمه کرد: حسین مولایم تشنه است.
آب تمنا میکرد و عباس «جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍحَيٍّ» را در سرش تفسیر میکرد؛ مولایم، آب؛ همان نعمت حقیقی، سرمنشاءحیات؛ در خیامْ ایستاده به انتظار .
پس زیر لب «یا نفس من بعد الحسین هونی و بعده لا کنت أن تکونی» میگوید که ای من! تو را چه کارْ به دنیای بی حسین؟... نیست باش بدون او.
او نباشد «إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِمَاءٍ مَعِينٍ؟».
آب بر زمین فرو رود چنانکه همه محروم باشند از حیات و نعمت. کیست که دوباره او را هویدا کند؟و قابل دسترس؟
عباس درک کرده بود نبودنِ امام چگونه دنیایی است؛ دنیایی بدون آب! بدون حیات.
ما نیز بدون آبیم در غیاب مولایمان مهدی-ارواحنا فداه-
«أَ فَرَأَیْتُمُ الْماءَ الَّذی تَشْرَبُونَ؟»
آیا به او فکر میکنیم؟
#شب_نهم
#حدیث_عاشقی 🥀