زندگی به یک "دوچرخه" می مانَد 🚴♀
اگر یکسره و بی توقف ، در مسیرهای سخت رکاب بزنی ؛ جایی در میانه ی راه ، تکه های دوچرخه از هم باز می شود و تو می مانی و زخم های روی تن و حسرتِ مسیرهای نرفته ...
اگر رکاب نزنی ؛ حرکت نمی کنی و اگر بیش از اندازه آهسته ، رکاب بزنی ؛ تعادلت بهم می ریزد و زمین می خوری .
این تویی که تصمیم می گیری هر از گاهی توقف کنی ، پیچ و مهره ها را محکم کرده ، دستی به سر و گوش دوچرخه ات بکشی ، نفسی تازه کنی و با خیالی آسوده ، مسیر خوشبختی ات را طی کنی ،
باید در کمال آرامش و تعادل ، هدایت زندگی ات را به دست گرفته و تا مقصد آرزوهایت رکاب بزنی ،
این تویی که تصمیم می گیری با چه سرعتی برانی که نه آنقدر کم باشد که بی حرکت اندر خمِ کوچه ای بمانی و نه آنقدر زیاد ؛ که زمین بخوری ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
🍃🌸
رفیق که داشته باشی؛
تمام دقایقِ زندگی ات، لبریزِ عشق و آرامش می شو .
خیابان ها جان می دهند برایِ قدم زدن ، و هر اتفاقِ کوچکی، بهانه ای می شود برای شاد بودن...
کسی هست که با گرما و شیرینیِ حضورش؛
سرما و تلخیِ روزگار تو را بگیرد،
کسی که محبتش بی منت باشد و معرفتش بی پایان!
کسی که آفریده شده تا بانیِ بهترین خاطراتِ زندگی ات باشد...
داشتنِ یک رفیقِ خوب؛
یک واجبِ عینی و حیاتی است، برای تمامِ آدم ها...
#نرگس_صرافیان_طوفان
🍃🌸
شهریوری ها را نمی توان شناخت !
شخصیت هایِ پیچیده و نسبتاً ساکتی ، که دنیایِ اسرار آمیزِ خودشان را دارند ...
آدم هایی سر به زیر و نجیب که خُلق و خویی متعادل و پسندیده دارند ...
در نگاهِ اول ، آدم هایِ بی تفاوت و خونسردی به نظر می رسند اما بعد از مدتی می فهمی که هیچ کس در "رفاقت" ، وفادارتر از شهریوری ها نیست !
احساسِ آرامشی که کنارِ متولدینِ این ماه می توان داشت ، حضورشان را دوست داشتنی تر می کند !
شهریوری ها زلالند و اهلِ کینه و کدورت نیستند ...
دلشان که گرفت ؛ کنجِ تنهایی شان می نشینند و خودشان را آرام می کنند ، اما هرگز دلی را نمی رنجانند !
می توان همه جوره رویِ رفاقتِ شهریوری ها حساب کرد ، با آن ها درد دل کرد و هرگز پشیمان نشد !
یک شهریوری ، سرش به کارِ خودش گرم است و ابداً اهلِ دخالت و سرک کشیدن در زندگیِ دیگران نیست ... و اینجاست که باید گفت ؛ کاش همه ی آدم ها مثلِ شهریوری ها بودند !
#نرگس_صرافیان_طوفان
🍃🌸
پاییز که می شود ؛
حواستان به آدم های زندگیِ تان باشد .
کمی بهانه گیر می شوند ،
حساس می شوند ، "توجه" می خواهند !
دستِ خودشان که نیست ،
این خاصیتِ پاییز است ؛
آدم ها را از همیشه عاشق تر می کند .
مگر می شود پاییز باشد و دلت هوای
قربان صدقه های از تهِ دلِ کسی را نکند ؟!
مگر می شود پاییز باشد
و دلت هوس نکند ، عاشق باشی ؟!
که عاشقت باشند ؟!
باد باشد ، باران باشد ... و یک خیابان
پر از برگ های خشک و نارنجی ...
تو باشی و تو ،
تو باشی و او ...
فرقی ندارد !
قدم زدن در بساطِ
دلبرانه ی پاییز ، همه جوره می چسبد ..
#نرگس_صرافیان_طوفان
🌱
من ازمیانِ میلیاردها انسان
فقط تو راخواسته ام ...
تویی
که هزار سال هم بگذرد ؛
نه انکار می شوی
نه فراموش !
#نرگس_صرافیان_طوفان
🍃🌺🍃
این روزهای پایانیِ شهریور ، دلهره ی عجیبی دارد !
دلهره ای از جنسِ حال و هوای نابِ کودکی ،
با عطرِ دلبرانه ی کتاب های نو و طعمِ گسِ خرمالو ...
ما دیگر آن کودکِ بی غم و خندانِ سالهای دور نیستیم ، اما این دلهره ، یادگارِ خوبِ همان روزهاست ،
روزهای خوبی ، که نگرانیِ مان ، بخاطرِ معلمِ تازه ای بود که نمی شناختیم ،
و تمامِ ترسمان ، برای درس هایی ؛ که قرار بود سخت تر از سال های قبل باشد ...
چه حال و هوای بی نظیری بود !
هنوز هم که هنوز است ، پاییز ، دلنشین تر از تمامِ فصل هاست ،
قدم زدن در خیابان های نارنجی و خِش خشِ جانانه ی برگ ها ، تسکینِ خوبی ست ... اما کاش برای یک روز هم که شده به روزهای خوبِ کودکی بر می گشتیم .
مثلا اوایلِ مهر باشد و حیاطی شلوغ و بچه هایی شاد و خندان ، که با اشتیاقی بی وصف ، لباس و کفش های جدیدشان را به هم نشان می دهند ،
مثلا پاییز باشد و کودکی که بی غم و آسوده ، کوله پشتی اش را روی دوشش گرفته و سرخوش و لی لی کنان ، به سمتِ خانه می دود ،
و چه موسیقیِ دلنوازی ست ، خش خشِ برگهای پاییزی ؛
وقتی دلت کودکانه می تپد ،
وقتی نگرانِ هیچ چیز نیستی ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
#حدیث_دل
🍃🌺🍃
تعارف که نداریم
من حسادت می کنم
به لیلای مجنون
وبه آیدای شاملو
لعنتی!
تو هم مرا همانقدر دوست داشته باش
من از رسواشدنهای این مدلی
خوشم می آید!
#نرگس_صرافیان_طوفان
#حدیث_دل 🎈
مگر می شود "تو" را داشت
تو را دید ، با تو حرف زد و بهشت
را رویِ زمین احساس نکرد ؟!
بخدا بهشت همین جاست
همین نقطه ای که من هستم
همین جا که "تو" می خندی ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
#تووویی_آرام_جانم
#حدیث_دل 🎈
حالِ دل که بد باشد ؛
پروانه ها 🦋 به پیله بر می گردند ،
شب تاب ها بی نور می شوند ،
خورشیدها طلوع نمی کنند
و تاریکی ، ادامه می یابد ،
و تاریکی قدرت می گیرد ،
و تاریکی بزرگ تر می شود ،
اما به اوج که رسید ؛
سپیده سر می زند
و خورشید ،
از مشرقِ آزادی طلوع می کند .
باید باور کنیم
که صبح می شود ،
شاید دیر ، شاید سخت ،
ولی صبح می شود ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
#حدیث_دل🎈
دلم یک زمستانِ جانانه می خواهد ...
یک خیابان و برفی که یکریز می بارد و شهری که از همیشه خواستنی تر می شود .
شبیهِ روزگارِ خوبی که همه چیز ، بوی دلخوشی می داد .
زمانی که سردیِ هوا با گرمیِ روابط ، رابطه ی مستقیم داشت و زندگی ، در شرَیانِ زمان و زیرِ پوستِ یخ زده ی شهر ، جریان داشت .
که زمستان می رسید ، همدلی ها را بیشتر و دل ها را صمیمی تر می کرد و هوا ، مملو از عطر همدلی و مهربانی بود .
هنوز مزه ی انار و آجیلِ شب نشینیِ آن روزگار و مزه ی لبخندهایی که بی ریا و از اعماقِ دل بود ، زیرِ دندانِ خاطراتم هست .
و هنوز با یادِ گرمایِ کرسیِ مادربزرگ ، فضای احساساتم گرم و دلپذیر می شود .
این روزها چقدر دور از همیم و چقدر برف نمی بارد !
تنها چیزی که برایمان مانده ، خاطراتِ خوبی ست که با تداعیِ شان ، لبخند می زنیم ، کمی دلمان به بودنمان گرم می شود ، یک "یادش بخیرِ ناگزیر" ، نثارِ حسرت هایمان می کنیم و به روالِ عادیِ زندگیِ مان بر می گردیم ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
#حدیث_دل🎈
°
من ازمیانِ میلیاردها انسان
فقط تو راخواسته ام ...
تویی
که هزار سال هم بگذرد ؛
نه انکار می شوی
نه فراموش !
#نرگس_صرافیان_طوفان
#حدیث_دل 🎈