[ حدیث دل ]
#story کودکآنِ شهر به سمتش کـلوخ هایِ خاردار پرت مےکردنند... ایستاد ، بچهها را صدا زد کـلوخ ه
#آیههایعشق ♥️
برای خودش در قرآن
ضمیر خصوصی داشت: {کــ}
خدا مُحمد صداش نمیکرد،
دوسهجا بیشتر اسمش را نیاورد،
آنهم وقتی بود که داشت با مردم حرف میزد"
وقتی حرف ها بین خودشان بود
همیشه همین {کــ} را می گفت:
وَإِنَّک لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ(قلم/٤)
این ضمیر مال هیچ کس نبود، غیر خودش...
#منمحمدﷺرادوستدارم🌱
#فداکیارسولالله
#حدیث_نور
#حدیث_عاشقی 🍂
[ حدیث دل ]
گاهى عصر هاى پاييزى؛
صدايم كن!
در آغوشم بگير؛
پتويى را روى شانه هايمان بندار؛
فنجانى چاى داغ به دستم بده.
بگذار من حرف بزنم!
از آرامش روى شانه هايت؛
از پشتوانه بودن هاى هميشگى ات؛
از عشق بى پروا و بى نهايت؛
از بودن هاى دائمى ات؛
باز هم بگويم؟
يا فهميدى كه جانم به جانت بسته است؟
و يا شايد، بايد بر زبان جارى كنم
دوستت دارم هايم را...
#الهام_احمدی
#برای_آنکه_خودش_میداند
#حدیث_دل 🍂
دنبال پاییز اگر گشتی
هیچ جا مرو به جز دل من !
دنبال بهار اگر مے گردے
هر جا مے خواهے برو
به جز دل من ...!
#شیرڪو_بیڪس
#حدیث_دل 🍂
[ حدیث دل ]
تو نمیدانستی اما دلِ من در یکی از چهارخانه هایِ پیرهنت خانه داشت...♥️ #مخاطب_خاصم #حدیث_دل 🍂
کاش میشد اینروزها اندوهم را مثل شالگردن در گنجۀ لباس بگذارم و تا پاییز، فراموش کنم...
#جواد_گنجعلی
#عصرتونبیغم
#حدیث_دل 🍂