بهوش باشیم
باز شمارشی معکوس
در روز شمار تقویم آغاز شد
آخرین #سهشنبه ی آذر ماه
آخرین روزهای پاییزی قرن سیزدهم
بیایید آن را زیبا، لطیف، باشکوه،
پیچیده در حریر احساس خلق کنیم
تا زیباترین لحظات را بر بوم
زندگی مان نقش بزنیم.
#فریبا_الف
#حدیث_دل 🍂
گنجشک و هوای پاک نم نم دارم
صبحانه ی شعر و چایی دم دارم
لبخند بزن پنجره ها را وا کن
یک صبح بخیر این وسط کم دارم
#شهراد_ميدری
#صباحالخیر
#حدیث_دل 🍂
اولِ صبح را
هیچ چیز بخیر نمی کند..
جز دو خط شعرِ فروغ
دو فنجان چایِ غزل
و یک دلِ سیر نگاه به چشمانِ #تو
که مخاطبِ این شعری...
#حامد_لشگریان
#حدیث_دل 🍂
برفسفید
وگنبدزردت
چهدلرباست
عرشخدا
بهمشهدتانغبطه مےخورد...
#چهارشنبههایامامرضایی
#حدیث_عاشقی🍂
مسافرِ دی
چمدانِ برفی اش را
روی آخرین پلّه ی پاییز باز می کند؛
پای سرما به شهر باز می شود،
وَ من راه می افتم
که دلم را
برای زندگی کردن گرم کنم...!
⠀
خوب می دانم
از پسِ تمامِ سیاهی ها
رو سفید بیرون خواهم آمد...!
#مینا_آقازاده
#حدیث_دل 🍂
#story
خـــٰامنه ای عزیز را
عزیـزجـان خود بدارید...!
حـرمت او را حـرمت مقدسات بدانیـد.♥️✨
#مقام_معظم_دلبری
#آقامونن✌️
#حدیث_دلدادگی🍂
[ حدیث دل ]
قاتل و آمر قتل #شھیدسلیمانی
باید انتقامشان را پس بدهند ؛
اگرچه بھ گفتهۍ آن عزیز
کفش پایِ سلیمانی هم
بر سر قاتل او شرف دارد ...!
#آسیدعلیآقاخامنهای
#حدیث_دلدادگی🍂
من اناࢪ؎را
مۍڪنم دانھ
و با خود مۍگویم
ګآش این مردم
دانہهآې دلشـان پیدا بود...
#سهراب_سپهری
#حدیث_دل 🍂
[ حدیث دل ]
پنهان کرده ام #تو را در قفسه ی کتابهایم میان عاشقانه ترین منظومه ها وهر شب قبل از خواب ورق می
در میانه ی چرخش پر تکرار زندگی
بعضی ها بی تکرار ترین هستند.
همان هایی که حضورشان
چون بارانی در دل کبود تابستان،
نعمت و نبودشان آواری ست دل آزار
می آیند تا رهگذری بر خاطراتت،
تار سپیدی بر خرمن موی سیاهت،
و زخمی مانده بر دلت باشند.
تا به ثانیه ایی روح سبز و دل بهاری ات
را به دست زرد خزان بسپارند؛
و تو همچنان بعد از گذر سالها
با مویی سپید و دلی سیاه
در کوچه پس کوچه های شهر
بدنبال نگاه دخترک چادر به سر رویاهایت،به حسرت نشسته ای!
میدانی ...
بعد از #تو ی بی تکرار
من به دلم آموختم
که همای جانت دومی ندارد
#علیرضا_بدخشان_آیلار
#بوقتدلتنگی
#شبتبخیرجانا 🌙
#تیامی
#حدیث_دل 🍂
پاییز چمدانش را بسته...
انتهای جاده ی #آذر
به انتظار نشسته است...
نگاهش ابری ، ردّ پاهایش خیس و کوله بارش لبریز از این همه برگی که از درختان تکانده است...
#صباحالخیر
#حدیث_دل 🍂
روی نگاهت نشسته ام!
پلک بگشا ...
صبح در چشمان زیبایت،
اتفاق می افتد!
تو می درخشی با خورشید!
که من این همه
محو زیبایی ات شده ام
من صبحدم #تو ام
بر نگاه غزل فامت ....
#عرفان_یزدانی
#حدیث_دل 🍂
اذا اردت أن لا تندم على شيء و فعل
فـ افعل كل شيء لرضی الله 🌸
اگر میخواهی از چیزی و کاری پشیمان نشوی...
هرکاری را فقط برای خدا انجام بده
#عربی_نوشت
#حدیث_دل 🍂
بابا بزرگ وقتی با قیچی میوفتاد به جون باغچه
میگفت : بابا جان بعضی شاخه ها باید چیده بشه، مرتب بشه، بهش رسیدگی بشه، تا بقیشون گل بدن ...
یه روز که با قیچی موهای مادر بزرگ رو میچید
پرسیدم :بابا بزرگ کوتاهشون میکنی که گل بدن؟
خندید ...
به جای موهای مادر بزرگ
لپ های دوتاشون گل داده بود
#مینا_گرزین
#پنجشنبههایدلتنگی
#یادایام
#حدیث_دل 🍂
#پنجشنبه
نامِ زنی است تنها و سردرگُم
که هر روز از پشتِ پنجرهی دلتنگیاش
بینِ رفتوآمدِ آدمها
آمدن کسی
را انتظار می کشد ...
#مهسا_سجاد
#بوقتدلتنگی
#حدیث_دل 🍂