من، روز خویش را
با آفتاب روی تو،
کز مشرقِ خیال دمیدهست
آغاز میکنم...
من با تو مینویسم و میخوانم
من با تو راه میروم و حرف میزنم
وز شوقِ این محال:
که دستم به دست توست
من، جای راه رفتن،
پرواز میکنم...!
#فریدونمشيری
صبح از دریچه
سر به درون میڪشد به ناز
وز مشرقِ خیال تو،
صبح تابناڪترے را سر در ڪنار من
با چهرهے شڪفته چو ڪَلهاے نسترن
لبخند میزنی....
من، آفتاب پاڪترے را
در نوشخندِ مهر تو میبینم
در مطلعِ بلندِ شڪفتن.
#فریدونمشیرے
#حدیث_دل ❄️
تو گفتی من به غیر از دیگرانم
چنینم در وفاداری چنانم!
تو غیر از دیگران بودی که امروز
نمیدانی، نمیپرسی نشانم؟!
#فریدونمشیری
#حدیث_دل 🍁
بیـــا! که با همه دوری دل از تو وا نگرفتم ...
#شهریار
کاندر دل ما جز هَوست نيست هوايی
#اوحدی_مراغهای
به تو می اندیشم ای سَراپا هَمه خوبی...
#فریدونمشیری
#حدیث_دل 🍁
به ڪسی ڪينه نڪَيريد
دل بي ڪينه قشنڪَ است
به همه مهر بورزيد
به خدا مهر قشنڪَ است
دست هر رهڪَذرے رابفشاريدبه ڪَرمي
بوسه هم حس قشنڪَيست
بوسه بردست پدر، بوسه برڪَونه مادر
لحظه حادثه بوسه قشنڪَ است
بفشاريد به آغوش عزيزان
پدر و مادر و فرزند
به خدا ڪَرمي آغوش قشنڪَ است
نزنيد سنڪَ به ڪَنجشڪ
پر ڪَنجشڪ قشنڪَ است
پرپروانه ببوسيد، پرپروانه قشنڪَ است
نسترن را بشناسيد، ياس را لمس ڪنيد
به خدا لاله قشنڪَ است
همه جا مست بخنديد
همه جا عشق بورزيد
سينه با عشق قشنڪَ است
بشناسيدخدا را
هرڪجا يادخدا هست
هرڪجا نام خدا هست
سقف آن خانه قشنڪَ است
#فریدونمشیرے
#حدیث_دل 🍁