-
-
قیل للصادق علیه السلام سیدی جعلت
فداک ان المیت یجلسون بالنیاحه بعد
موته او قتله و أراکم تجلسون انتم و
شیعتکم من اول الشهر بالماتم و العزاء
علی حسین علیه السلام !! فقال علیه
السلام: یا هذا اذا هل هلال محرم
نشرت الملائکة ثوب الحسین علیه
السلام و هو مخرق من ضرب السیوف
و ملطخ بالدماء فنراه نحن و شیعتنا
بالبصیرة لا بالبصر، فتنفجر دموعنا.
_______
به حضرت امام صادق علیهالسلام عرض
شد: آقای من! فدایتان شوم، وقتی کسی
می میرد یا کشته میشود جلسه نوحهیی
برای او میگیرند، و من مشاهده میکنم
که شما و شیعیانتان از اول ماه محرم
اقامه ماتم و عزاداری میکنید!
امام صادق علیه السلام فرمودند:
این چه حرفی است!؟ هنگامی که ماه
محرم دمیده میشود ملائکه پیراهن
حضرت حسین علیه السلام را آویزان
میکنند. در حالی که پاره پاره شده از
ضربه های شمشیر و آغشته به خون
است، ما و شیعیان ما این پیراهن را با
چشم بصیرت و نه بصر آنرا میبینیم،
پس اشکهای ما سرازیر میشود.
📚ثمرات الأعواد، الهاشمي، ج۱، ص٢٤
@ketabkhaneh_fazael
▪️مواعده شهادت عاشقانه امام حسین (علیه السلام) با خداوند سبحان
🔸
🔻امام حسین (عليه السلام) هنگام خروجشان از مکه به برادرشان محمد بن حنفیه فرمودند :
ای برادر! تو پیمان شکنی اهل کوفه را نسبت به پدر و برادرت میدانی، من میترسم از اینکه مبادا حال تو نظیر حال آنان شود. اگر صلاح میدانی در مکه اقامت کن، زیرا مقام تو در مکه از هر کسی بالاتر و منیع تر است.
🔻امام حسین علیه السّلام فرمود: ای برادر! من میترسم یزید بن معاویه مرا در مکه که حرم امن خداست غافلگیر نماید و به خاطر من حرمت و احترام خانه خدا از بین برود.
🔻محمد بن حنفیه گفت: اگر از این موضوع بیم داری پس به کشور یمن یا گوشه و کنار بیابانها برو، زیرا بدین وسیله احترام تو محفوظ خواهد بود و احدی به تو دست نخواهد یافت.
امام علیه السّلام فرمود: در این باره فکر خواهم کرد.
🔻هنگامی که سحر شد امام حسین کوچ کرد و این موضوع به گوش محمد ابن حنفیه رسید. محمد نزد امام حسین آمد و مهار ناقه آن حضرت را گرفت و گفت: ای برادر! آیا به من وعده ندادی درباره این مسافرت تجدید نظری کنی؟
فرمود: چرا.
گفت: پس چه باعث شد که به این زودی حرکت کردی؟
⚡قَالَ: أَتَانِي رَسُولُ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بَعْدَ مَا فَارَقْتُكَ فَقَالَ:
« يَا حُسَيْنُ اُخْرُجْ فَإِنَّ اَللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاكَ قَتِيلاً»
🔻فرمود: وقتی از تو جدا شدم، جدم پیامبر خدا را در عالم خواب دیدم که به من فرمود:
«ای حسین خارج شو! زیرا مشیت خدا این طور قرار گرفته که تو را شهید ببیند.»
⚡فَقَالَ مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَنَفِيَّةِ «إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ» فَمَا مَعْنَى حَمْلِكَ هَؤُلاَءِ اَلنِّسَاءَ مَعَكَ وَ أَنْتَ تَخْرُجُ عَلَى مِثْلِ هَذَا اَلْحَالِ؟
⚡قَالَ فَقَالَ لِي رسول الله (صلی الله علیه و آله) إِنَّ اَللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاهُنَّ سَبَايَا فَسَلَّمَ عَلَيْهِ وَ مَضَى.
🔻محمد بن حنفیه گفت: إنَّا للَّه و إنَّا إلیه راجعُون. پس این زن و بچه را برای چه همراه خود میبری، در حالی که با این حال خارج میشوی؟
🔻فرمود: جدم به من فرموده: مشیت خدا بر این قرار گرفته که ایشان را اسیر ببیند. محمد بن حنفیه از امام حسین خدا حافظی کرد و رفت.
(بحار الأنوار، ج ۴۴، ص ۳۶۴؛ کتاب ملهوف: ۵۳ - ۵۶)
https://hadith.inoor.ir/fa/hadith/518115
🔹🔹
🔻وقتی حضرت امام حسین (علیه السلام) عزم خروج بسوی عراق کردند در خطبه ای فرمودند:
❣مَنْ کَانَ فِینَا بَاذِلًا مُهْجَتَهُ مُوَطِّناً عَلَی لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنَا ...
فَإِنِّی رَاحِلٌ مُصْبِحاً إِنْ شَاءَ اللَّه
(بحارالانوار ج۴۴ ص۳۶۷ بنقل از لهوف)
https://hadith.inoor.ir/fa/hadith/518118
🔸
🔻امام باقر عليه السلام فرمود:
⚡ أَنْزَلَ اَللَّهُ تَعَالَى اَلنَّصْرَ عَلَى اَلْحُسَيْنِ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) حَتَّى كَانَ مَا بَيْنَ اَلسَّمَاءِ وَ اَلْأَرْضِ ثُمَّ خُيِّرَ اَلنَّصْرَ أَوْ لِقَاءَ اَللَّهِ، فَاخْتَارَ لِقَاءَ اَللَّهِ تَعَالَى.
🔻چون نصرت خدا براي حسين بن علي (عليه السلام) فرود آمد تا آنجا كه ميان آسمان و زمين قرار گرفت، او را در انتخاب نصرت و پیروزی يا شهادت و ملاقات خداوند مخيّر کرد، آن حضرت ملاقات خدا را برگزيد (و شربت شهادت نوشيد).
(کافی ج١ ص٢۶٠)
hadith.inoor.ir/fa/hadith/104578
🔸
@Salehi786
هدایت شده از علی علوی
هُوَ وَاقِفٌ إِذْ أَتَاهُ #حَجَرٌ فَوَقَعَ عَلَى #جَبْهَتِهِ فَأَخَذَ الثَّوْبَ لِيَمْسَحَ الدَّمَ عَنْ جَبْهَتِهِ فَأَتَاهُ #سَهْمٌمَسْمُومٌلَهُثَلاَثُشُعَبٍ فَوَقَعَ عَلَى #قَلْبِهِ-فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ.
امام #حسین علیه السلام
ايستاد تا مگر ساعتى استراحت كند كه ديگر طاقت جنگش نمانده بود در اين حال كه حضرت ايستاده بود #سنگى آمد و به #پيشانى اش خورد پراهنش را برگرفت تا خون از پيشانى اش پاك كند بناگاه #تيرسهشعبهپرزهرآگين آمد و بر #قلب او نشست، فرمود: بنام خدا و بيارى خدا و بر دين رسول خدا.
😭😭😭😭😭😭😭
#غریییییییببب
#تنهاااااااااااااااا
#مظلوووووووم
#حسیییییییین
عظم الله اجورکم
😭😭😭😭😭😭😭
حدیث زندگی@
پیامبراکرم: هر که ریاست و مسئولیتی را بپذیرد و بداند که اهلیت آن را ندارد، در قبر و قیامت جایگاه او
پیامبراکرم: هر که ریاست و مسئولیتی را بپذیرد و بداند که اهلیت آن را ندارد، در قبر و قیامت جایگاه او پر از آتش خواهد شد.
😶 پزشکیان چه کرد با خودش در ۷۰ سالگی؟
تو که میدونستی توان و صلاحیت نداری، چرا خودت رو عرضه کردی؟
بعد مناظرات که فهمیدی ناتوانی، چرا انصراف ندادی؟
از او عصبانی هستم،
اما دشمنی با او ندارم،
امیدوارم انشاءالله که عاقبت بخیر شود و با کوله باری از تقوا و بندگی وارد عالم بعدی و باقی شود ...
#حدیث_زندگی ۳۳۷
🌸🌸🌸🌸🌸
حدیث زندگی@
نیکی در برابر بدی: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: أ لا اُخبِرُكُم بِخَيرِ خَلائقِ ال
نیکی در برابر بدی!!!
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:
أ لا اُخبِرُكُم بِخَيرِ خَلائقِ الدّنيا و الآخِرَةِ ؟
العَفوُ عَمَّن ظَلَمَكَم ،
و الإحسانُ إلى مَن أساءَ إلَيكَم ،
و إعطاءُ مَن حَرَمَكَم.
آیا شما را از بهترین خُلق [خصلت] دنیا و آخرت آگاه نکنم؟
درگذشتن از کسی که به شما ظلم کرده است،
نيکی و احسان به کسی که به شما بدی کرده
و بخشیدن به کسی که از شما دریغ داشته است.
الزهد ص۱۵
مفاتیح الحیاة ص ۵۳۰
#حدیث_زندگی ۳۳۸
🌸🌸🌸🌸🌸
11.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
* #کلیپ_تصویری #تشتت #نفی_خواطر
🎥 راهکاری عملی برای درمان پراکندگی خیال و موهومات ذهنی
🎙 حجتالاسلام والمسلمین ناصری
⏱ زمان: ۳ دقیقه
🔺@Nasery_ir
#امام_رضا علیه السلام:
مَنْ فَرَّجَ عَنْ مُؤمِنٍ فَرَّجَ اللهُ عَنْ قَلْبِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ
کسی که گره از کار مؤمنی بگشاید و شادش کند، خداوند هم در روز قیامت، کار بسته او را میگشاید.
[اصول کافی📔، ج2،✨ص200]
#حدیث_زندگی ۳۳۹
🌸🌸🌸🌸🌸
🔗#امام_صادق علیه السلام:
انما هی المدحة، ثم الإقرار بالذنب، ثم المسألة
(در دعا) ابتدا باید خدا را ستود، سپس به گناهان اعتراف کرد و آنگاه حاجت خود را خواست.
{بحارالانوار📓، ج93،✨ص 318.}
#حدیث_زندگی ۳۴۰
🌸🌸🌸🌸🌸
حاج اقا من شش سالی هست ک ازدواج کردم
بدون اینکه خودم بدونم این جریان اقتدارو توی این چند سال همش رو رعایت میکردم محبت هم بهش داشتم ولی اقتدارم خیلی خیلی بیشتر بهش میدادم، همسرم خیلی زیاد بهم احترام میذاشت و خیلی بهم محبت میکرد همه جوره هوامو داشت تقریبا هر چیزی میخواستم و هر خواسته ای داشتم اجرا میکرد حتی اگه باب میلش نبود....واقعا مثل ملکه ها باهام برخورد میکرد مثلا بند کفشامو میبست، میرفتیم هرجا درو باز میکرد اول من برم جلو، سوار ماشینی به غیر از ماشین خودمون میشدیم، عقب مینشست پیش من، میگف تنها نباید بذارمت ، هدیه و گل همیشه میخرید ،خیلی عاشقانه بود همه چی ....من یکبارم بدون همسرم هیچجا نرفته بودم ی روزم از هم دور نبودیم....ولی من از ماه نهم بارداریم توی این چند ماه حس کردم دیگه اینطور نیس اصلا همسرم ی جور دیگه شده بود کمتر زنگ و پیام بینمون بود ، کمتر ابراز میکرد ، هدیه و گل واقعا اصلا نخرید مگه اینکه ب روش بیارم اونم نمیخرید ، خیلییی چیزا کمتر شده بود و اصلا اون مثالایی ک زدم رو دیگه نداشت، من مداوم تعجب میکردم میگفتم حتما ی اتفاقی افتاده وگرنه اصلا طبیعی نیست این حجم رفتار بد، این بین هم شده بود بهم بگه چرا زبونت نیش مار شده چندبار این حرف رو ازش شنیده بودم تو بحثا، و من بیشتر میرفتم توی فکر میگفتم داره ازم ایراد میگیره، همش فک میکردم چی شده ک اینطور شده بارها هم بش گفتم حتی اینو از چشم بارداریمم میدیدم میکفتم از وقتی باردار شدم زندگیم نابود شده ، دیگه جوری شده بود مایی ک بحثمون شاید چندبار در سال بود، صحبت عادیمونم شده بود بحث ، هر شب گریه و قهر ....همسرم میگف من دیگه تو خونه ارامش ندارم و من بیشتر عصبی میشدم با حرفاش ،دو کلمه عادی هم با هم نمیتونستیم حرف بزنیم این مال همین چندماه گذشته اس...
همشم بنده خدا اشاره میکرد ک تو بد زبون شدی ولی من همش میکفتم تو محبت و توجه نداری .....خلاصه چندین تا مشاوره رفتم (تنهایی) به طلاق فک کردم خیلی زیاد، شکاک شده بودم بدبین شدم،،،دیگه واقعا از خدا کمک خواستم و امام زمان گفتم اگه چیزی هست تموم بشه بعد الان ک چند روزه اومدم توی کلاس و پیاما رو خوندم،
دقیقا دیدم چیزایی بوده ک خودم قبلا بدون دونستنشون و از سر عشق و علاقه نسبت بهش رعایت میکردم از زمان نامزدی هر چیزی ک اول به خودم حس خوب میداد انتخاب میکردم چ کلمه باشه چه رفتاری اول حس خوب به خودم میداد بعد برا همسرم بکار میبردم یا حتی ازش میپرسیدم اون موقع تو چجور دوس داری صدات بزنم و همیشه استقبالش میرفتم هر زمان توی هر جمعی میومد حتی بعد من واسش بلند میشدم و بقیه موارد ... ولی از همون زمان بارداری ک گفتم چون حساس تر شده بودم انتظار محبت بیشتر داشتم و مدل رفتار خودم عوض شده بود، قهر میکردم (کاری ک قبلش نمیکردم یا اگه دلخور بودم دقیقا همون روشی ک گفتین رو اجرا میکردم با کلی لوس بازی و این حرفا تو بغلش، همیشه هم نازمو میکشید واقعا) ولی این مدت ک بداخلاقی میکردم ، زبونم واقعا شده بود همش تیکه انداختن و تخریب و همشم میگفتم تو بی محبتی، دیگه نازمو نمیکشی میگف تو همش قهری چ نازی بکشم..... و نتیجه اشم اینایی بود ک گفتم بدون اینکه بدونم مقصرش زبون خودمه...الان خیلی خیلی خوشحالم ک حداقل متوجه این موضوع شدم و یادآوری شد همه چی واسم ان شالله خیر دنیا و اخرت نصیب خانمتون بشه چون خانمتون باعث شده الان ارامش داشته باشید و اینجا این صحبت ها رو داشته باشید .....
#همسرداری ۲
@HamsardariTMA
امام على عليه السلام
روزگار دو روز است ؛ روزى به كام تو و روزى به زيان تو. چون به كام تو بود، سرمست مشو و چون به زيان تو بود، غمناك مباش؛ زيرا هر دو مايه آزمايش توست.
تحف العقول
#حدیث_زندگی ۳۴۱
🌸🌸🌸🌸🌸
درسی از مکتب عاشورا (۱)
قال الامام الحسینبنعلی علیهالسلام:
فَكَأَنَّ الدُّنيا لَم تَكُن وكَأَنَّ الآخِرَةَ لَم تَزَل
"دنيا گويى هرگز نبوده است و آخرت گويى همواره بوده است!"
✔️@taherigorgani_ir | link
🔸#امام_صادق علیهالسلام:
❞فضیلت پاداش برطرف کردن نیاز مؤمن, از هزار حجّی که تمام اعمال آن قبول شده باشد و آزاد کردن یک بنده در راه خدا و بخشش بار هزار اسب در راه خدا با زین و لجامش, بیشتر است.❝
《بحارالأنوار، ج 74، ص 285🍃》
#حدیث_زندگی ۳۴۲
🌸🌸🌸🌸🌸